به گزارش هنرآنلاین، رضا آشفته، پژوهشگر در ابتدا به شرایط خلق نمایشنامه‌های ذهنی و روانی پرداخت که پس از رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا و خلوت گزینی و بالا گرفتن تنهایی‌ها و افسردگی‌ها و بیماریهایی روانی زمینه خلق ادبیاتی متفاوت و ایجاد تئاتری مدرن را ممکن ساخته که در آغاز بوخنر در آلمان در نیمه اول قرن نوزدهم و بعدها آلفرد ژاری در فرانسه، موریس مترلینگ در بلژیک و چخوف در روسیه اولین گام‌ها را برای نو شدن نمایشنامه و میل به شیوه‌های درونی مانند اکسپرسیونیسم، امپرسیونیسم، سمبولیسم و ابزورد را ایجاد کرده‌اند و هنریک ایبسن و استریندبرگ نیز اولین متون ضد رئالیستی خود را در پایان قرن نوزده و آغاز قرن بیستم خلق کرده‌اند اما دو جنگ جهانی اول و دوم دگرگونی‌های شدیدی را در زمینه ادبیات و هنر ایجاد کردند و دیگر میل بسیاری برای خلق در موقعیت‌های ذهنی و روانی گسترده‌تر شد و مکاتب هنری مدرن و پسامدرن در این زمینه مسیر پر فراز و نشیبی را برای مواجهه انسان با مشکلات درونی‌اش در پیش گرفتند. فراکتال نیز بر آمده و متاثر از شاه می‌میرد نوشته اوژن یونسکو است که‌این نمایشنامه‌نویس نسبت به بیچارگی‌های بشر پس از جنگ جهانی دوم چنین بازنمایی و تاثیرات خود را از این شرایط بغرنج در آثارش خلق کرده و حالا هر نام و نشانی که بر آن بگذاریم؛ درواقع او انسان را در پیچیده‌ترین و دشوارترین شرایط ممکن به چالش کشیده است. بنابراین ما هم در نگاه نخست به فراکتال متوجه می‌شویم که آمیزه‌ای از این سبکها و به ویژه اکسپرسیونیسم و ابزوردیم در آن بیشتر موج می‌زند.

مهدی سقا در ابتدا در معرفی گروهشان گفت: فعالیت گروه تئاتر آد از سال 90 با نمایش "خبر مرگ من" آغاز شد. پس از آن نمایش‌هایی همچون "به سلامتی جاده"، "ایستگاه ویکتوریا" - که دو نمایشنامه از "پینتر" بوده است-  نمایش "... و دنیا هم از یک پیج متود شد" به کارگردانی مژده قربانی که از اعضای اصلی گروه تئاتر آد است، پرفورمنس "قلم – مو"، "حشره" ، رپرتوار "اتانازی" که شامل 4 نمایش بود، و آخرین نمایش گروه پیش از "فراکتال" نمایش "گذر پرنده‌ای از کنار آفتاب" است که در سال 96 اجرا شد.

او درباره تاثیر از متن یونسکو افزود: نمی‌خواهم به خودم برچسب بزنم، ولی وقتی خودم را مرور می‌کنم، می‌بینم که به ابزورد گرایش داشته‌ام. علاقه‌ام به پینتر و آثاری که کار کرده‌ام، گواه بر این است که من ناخودآگاه به ابزورد گرایش پیدا کرده‌ام.

نمایشنامه "فراکتال" از "پادشاه می‌میرد" اثر اوژن یونسکو اقتباس شده است و البته همیشه برای خودم این پرسش بوده که من چقدر به "پادشاه می‌میرد" وفادار هستم و چقدر از آن فاصله گرفته‌ام. تا مدتی از تمرینات قصد داشته‌ام که با همان نام "شاه می‌میرد" اجرا کنم و در بروشور نام "یونسکو" را به عنوان نویسنده درج کنم ولی پس از اینکه کار تقریبا به سرانجام رسید، دیدم که‌این متن از متن یونسکو از جهاتی بسیار فاصله گرفته است و این دیگر نمایشنامه یونسکو نیست و من نمایشنامه‌ای دیگر را با استفاده از "شاه می‌میرد" نوشته‌ام. "فراکتال" از جهاتی بسیار به شاه می‌میرد نزدیک است و از جهاتی بسیار از آن فاصله گرفته است.

شهرام خرازی‌ها نمایش "فراکتال" را دارای پازلی با قطعات برهم ریخته دانست که تماشاگر هم همکاری می‌کند این قطعات را کنار هم قرار بگیرد و به یک شکل نهایی برسد اما به نظر می‌رسد که بین این‌ها، قطعات گسسته‌ای هم هست که برداشت من این هست شکل نهایی صورت نمی‌گیرد.

این منتقد تاکید کرد که غیاب درام یک مشکل مشخص است که خیلی از جاها خیلی از مسائل را گم می‌کنیم. فراکتال یک اثر مستقل است که با نیم نگاهی به شاه می‌میرد نوشتۀ اوژن یونسکو نوشته شده و قطعا از لحاظ فرم و ساختار کلیپی است که باید به وسلیۀ درام قسمت‌های مختلف به هم وصل شود و بعضی جاها اتصال اتفاق نمی‌افتد! در این متن و اجرا کاراکتر و شخصیتی شناسانده نمی‌شود بلکه‌اینها کاریکاتورهایی هستند که در‌هاله‌ای از ابهام باقی می‌مانند. انگار کارگردان در دادن اطلاعات به تماشاگر خست به خرج می‌دهد و با این اطلاع رسانی قطره چکانی درباره باز شدن موضوع به نسبت کارهایی که برخوردار از درام هستند، به کارش لطمه می‌زند.

مهدی سقا با اشاره به‌اینکه‌ این نقش‌ها عامدانه کاریکاتور شده‌اند و ما در ضمن با قطعات نمایشی مواجه می‌شویم که ساختار کلی اثر چنین می‌خواهد، در ادامه نشست گفت: درباره خساست در ارایه اطلاعات به مخاطب با شما مخالفم و فکر می‌کنم که‌این کار را نکرده‌ام و می‌خواهم کمی‌توضیح بدهم. البته باید بگویم که‌این نظر من است و شاید کمی‌رادیکال به نظر بیاید. آقای آشفته گفته‌اند که هنرمندان از یک دوره‌ای به سمت وجوه درونی شان رفته‌اند و آثارشان ذهن گرایانه‌تر شد، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم. من فکر می‌کنم که اتفاقا این‌ها چیزهایی بودند که فراموش شده بودند. تئاتر اتفاقا باید از اتفاقات ذهنی زاییده شود. این‌ها چیزهایی است که در تئاتر فراموش شد. رویاها و کابوس‌ها. منظورم تنها تیاتر نیست، منظورم هنر است. برای هنر نمیتوان و نباید خط مشی معین کرد. این‌ها دست و پای هنرمند را می‌بندد. با تعیین قواعد برای هنر، جایی برای رویا نمی‌گذاریم. در رویای من آدم‌ها این گونه‌اند.

خرازی‌ها در ادامه افزود که باید ارائه اطلاعات ساختار درونی داشته باشد و همه لحظات باید به هم پیوند بخورد و شاید این اطلاعات گسسته کار را به نتیجه نمی‌رساند یا کمرنگ باشد و پیوند تماتیکی درونی ندارد اما شخصیت‌ها در شاه می‌میرد قابل تحلیل تر هستند و اینجا سرانجامی‌ نیافته‌اند. اگر کابوس منطق درونی خودش را داشته باشد، ما شاهد کلیپ‌هایی نخواهیم بود که در آن شش نور از رنگ‌های مختلف در آن وجود داشته باشد و این باعث می‌شود که حس کنیم اثر هنری کاملی شکل نگرفته است و ما را از یک هدفمندی بارز و موثر بازمی‌دارد. به عبارتی فراکتال می‌توانست ساختار یک تئاتر اپیزودیک بیابد و علی الظاهر هم در چنین مسیری دارد حرکت می‌کند اما در اینجا از درون پیوند تماتیکی برقرار نمی‌شود و انگار این اپیزودها به هم پیوست نمی‌شود در حالیکه در ساختار اپیزودیک چنین اتفاقی می‌افتد و همه اپیزودها با همه تفاوت‌هایش در نهایت به هم پیوند می‌خورند.

این منتقد به صحنه آخر فراکتال اشاره کرد که در آن بازیگر به سمت تماشاگران حمله‌ور می‌شد که می‌تواند صحنه درگیر کننده‌ای باشد و چنین لحظاتی می‌تواند ما را بیشتر این نمایش کند.

او با اشاره به روابط بین شخصیت‌ها در نمایشنامه شاه می‌میرد، افزود که ما در آنجا شخصیت‌ها را می‌شناسیم و الان هم مخاطبی که آن نماشنامه را خوانده باشد روابط بین مارگریت، ماریا و ژولیت و حتی حضور برانژه و دکتر و نگهبان را درک می‌کند اما با دیدن فراکتال متوجۀ این آدمها نمی‌شود چون اطلاعات زیادی از اینها کم شده و دقیقا معلوم نیست که‌اینها چه کسی هستند؟ بنابراین ما نسبت به فراکتال خیلی دقیق نمی‌شویم و نمی‌دانیم چه دیده‌ایم.

خرازی‌ها در ادامه به شخصیتی اشاره کرد که باعث همذات‌پنداری با اثر بشود و بتواند از این همدلی با کار ارتباط بگیرد. وی افزود که تاروپود ظاهری کسی که شاه را بازیگر می‌کند نه در ظاهر و نه لباس بیانگر شاه نیست.

رضا آشفته منتقد با توجه به‌اینکه در نمایش‌های ذهنی ما با حس و حالتی مواجه خواهیم شد که در نهایت فضایی را خواهند ساخت که در القاگری همان است که مخاطب متوجه آن خواهد شد و در این نوع نمایش کمتر پیش می‌آید، رابطه حسی و همذات پندارانه شکل بگیرد و یا مفاهیم در یک رابطۀ معقول مخاطب خود را درگیر نمی‌کنند و در نهایت شکل گرفتن یک فضاست که ما را بیشتر متوجۀ قابلیت‌های اثر می‌کند. در فراکتال هم فضا درباره مرگ و درواقع مرگ هراسی است که برانژه تنها انسان یا پادشاهی است که در دقیقه 83 مرگ قرار دارد و می‌خواهد همچنان زنده بماند اما مردگان زمینه را برای حضورش در جهان مردگان مهیا می‌کنند.

شهرام خرازی‌ها در پایان از صحنه فریاد در سکوت زنی یاد کرد که هم بهترین صحنه نمایش هست و هم در برگیرندۀ آن چیزی است که باید در این موقعیت گفته شود که انگار ناکام می‌ماند.

مهدی سقا همچنین توضیح داد: من در فراکتال نمی‌خواهم چیزی بسازم، نمی‌خواهم جامعه را بیدار کنم. نمی‌خواهم پیامی‌بدهم. چون هر چه بسازم روزی باید بنشینم و ویران شدنش را تماشا کنم. ژولیت در نمایش می‌گوید: همه چیز قراره نابود بشه، همه چیز. چه‌امروز، چه هزار قرن دیگه. چیزی که قراره نابود بشه، از حالا نابود شده است.

در هر اثر هنری رویا و کابوس مهمترین است. هنرمندی را که رویا ندارد، ما خوب می‌شناسیم. همان‌هایی که می‌آیند و می‌گویند: یک نمایشنامه که دو تا بازیگر داشته باشد داری؟ اینها رویا ندارند. کابوس ندارند. جهانی برای نمایش دادن ندارند. مثل این است که شما یک تابلوی نقاشی را جلوی چشمتان میگذارند که شخصی را بسیار با مهارت کشیده، با رعایت همه سایه روشن‌ها. خب من که آن شخص را دارم میبینم در واقعیت. اما تویی که هنرمندی، قرار است چه چیز دیگری به من نشان بدهی. ولی گاهی هنرمند خطی را در چهره آن شخص می‌بیند که ما آن را ندیده بودیم یا خطی را ایجاد میکند که نبوده و چهره آن شخص فضای دیگری به خود میگیرد و در تو یک اتفاق ایجاد میکند. این خط همان رویا یا کابوس یا جریان ذهنی است که با دیدن چهره آن شخص در هنرمند اتفاق افتاده و تصویر شده است. این خط همان چیزی است که دیگر نقاشی چهره کسی نیست، بلکه اثر هنری هنرمند است.

رضا آشفته، نویسنده نیز در پایان یادآور شد که نمایش فراکتال به دنبال بیان تازه‌ای از هنر است و همین کار گروه را در مواجهه با مخاطب سخت می‌کند چون مخاطب باید بوطیقای شناخته شده و مرسوم ارسطو را کنار بگذارد و با نگاه تازه آن را ببیند و این گونه بیشتر متوجه زوایای پنهان و آشکار و در عین حال نقاط قوت و ضعفش خواهد شد.

نمایش "فراکتال" به کارگردانی و طراحی مهدی سقا و مجری طرحی آرش فصیح در کارگاه دکور بنیاد رودکی با بازی مژده قربانی، آرزو صیدافکن، امیر بابا، شادی شیرمردی، پوریا خوش‌بین، کیا ثلاثی روی صحنه می‌رود. همچنین نوازندگان این نمایش عبارتند از: بابک میردادیان (ترومپت و توبا)، افشار حشمتیان (ترومبون)، فرشاد شیخی (هورن) رهام ایرانخواه (کلارینت)، علیرضا مهدی‌زاده (ساکسیفون)، سیاوش عبدی (سازهای کوبه‌ای شرقی)، فرهاد میرمحمدصادقی (گیتار)، نیما فاتحی (پیانو) و نگین آقامحمدی، آناهیتا رحمانیان، مریم افراز، نوید توحیدی، علی‌اصغر مومن‌ثانی، نیما فاتحی (گروه کر) . در خلاصه اثر چنین آمده است "مردگان از خاک برمی‌خیزند و تلاش می‌کنند تا خانه متروکه‌ای که در آن ساکن هستند را تعمیر کنند، آنها برانژه را که تنها فرد زنده خانه متروک است را نیز به مردن دعوت می‌کنند." فراکتال" تا ۲۲ دی ساعت 19:30 در کارگاه دکور تالار حافظ روی صحنه می‌رود.