سرویس تئاتر هنرآنلاین، محمد قاسمی فعالیت خود را در تئاتر از سال 68 آغاز کرده است و حدود سی سال است که در این عرصه مشغول به فعالیت است. در گذشته نام او از طریق جشنواره تئاتر فجر شنیده شده بود اما چندی است که قاسمی از ملایر به تهران مهاجرت کرده و فعالیت حرفه‌ای خود را در پایتخت دنبال می‌کند. محمد قاسمی اکنون نمایش "سرزمین پدری" را در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه دارد که این اثر نمایشی اقتباسی از نمایشنامه "مده آ" است.

به بهانه سه دهه فعالیت او در عرصه تئاتر و اجرای نمایش "سرزمین پدری" گفت‌وگویی با این نویسنده، کارگردان و بازیگر و همچنین پری بارانی و ملینا قدیمی دو بازیگر دیگر این نمایش داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید: 

 

آقای قاسمی، از چه سالی وارد حوزه تئاتر شدید و تحصیلات شما در چه زمینه‌ای است؟

محمد قاسمی: من فعالیت خود را سال 68 با یک کار کودک در شهر ملایر شروع کردم. آن موقع تقریباً 10- 12 سالم بود. قبل از آن زمانی که آقای مسعود جعفری جوزانی آمده‌ بودند در مدارس ملایر دنبال بازیگر برای فیلم "جاده‌های سرد" می‌گشتند، اگر تعریف از خود نباشد به دلیل اینکه من چهره خوبی داشتم، جزء کاندیدای بازیگر آن فیلم شدم اما فضا زمستانی بود و پدرم به شدت با این کار مخالفت کرد و گفت تو تنهایی کجا می‌خواهی بروی؟ فیلمبرداری آن فیلم در روستا صورت می‌گرفت. قبل از آن هم با اردوهای مدرسه می‌رفتیم، تئاتر می‌دیدیم. آن زمان تئاتر کودک بیشتر اجرا می‌شد و بچه‌ها از دیدن نمایش‌های کودک لذت می‌بردند. من در سال 68 پس از ثبت‌نام به انجمن نمایش ملایر رفتم. یک آقایی به نام آقای خورشیدی آنجا نشسته بود که الان فوت شده است. او به من گفت برو درست را بخوان و به اینجا نیا چون اینجا معتاد می‌شوی. گفتم من از اینجا تکان نمی‌خورم. یک هفته تمام می‌رفتم و می‌آمدم تا من را ثبت نام کردند. هزینه ثبت نام آنجا 500 تومان بود که من پولم را دادم و ثبت نام کردم. سال 69 یا 70 برنده جایزه اول بازیگری در جشنواره تئاتر دانش‌آموزی استان همدان شدم. آن زمان یک سری اشخاص مثل بهزاد نفری، مهدی اکبری و آرش عباسی حضور داشتند که اجرای ما را دیدند. من از این‌و طرف و آن‌ طرف شنیده بودم که آنها دارند در مورد من صحبت می‌کنند و می‌گویند او آینده‌دار است. وقتی این صحبت‌ها را می‌شنیدم لحظه به لحظه به تئاتر علاقه‌مندتر می‌شدم. سال 73 خانه ما به تهران آمد و من به کلاس‌های بازیگری آقای امین تارخ رفتم. من مراحل اولیه بازیگری خودم را نزد آقای تارخ گذراندم. سال 76 در دانشگاه ملی قبول شدم ولی دوباره با مخالفت پدر و مادرم قید رشته‌ هنر را زدم و رشته روانشناسی خواندم. کارشناسی خودم را در رشته روانشناسی گرفتم ولی در مقطع کارشناسی ارشد رشته کارگردانی سینما خواندم. کم کم فعالیت‌های حرفه‌ای من شروع شد و تقریباً از سال 80 درآمدم از تئاتر شد. البته قبل از آن هم در تئاتر درآمد داشتم اما به‌عنوان بازیگر. سال 82 دنبال یک اکیپ می‌گشتم که بازی پری بارانی را در یک نمایش دیدم و با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم.

ملایر شهر کوچکی به نظر می‌رسد ولی تعداد علاقه‌مندان شهر ملایر به تئاتر بسیار زیاد است. چه اتفاقی افتاده که بچه‌های ملایر تئاتر را خوب می‌شناسند و به آن علاقمندند؟

محمد قاسمی: ملایر شهر فرهنگی استان همدان است و قدمت تئاتری زیادی دارد. مجید نصیری، حسن روستایی و محمد عسگری جزو کسانی بودند که در ملایر تئاتر کار می‌کردند. یک زمانی تئاتر کار کردن در ملایر خطرناک بود چون آدم‌های بسیار قوی در آنجا کار می‌کردند. در حال حاضر بهزاد نفری دارد در خارج از کشور کار می‌کند. هر شخصی که از ملایر به یک موفقیتی رسیده یک جایی پَر لباسش به بهزاد نفری گیر کرده است. بهزاد نفری از زمانه خودش بسیار جلوتر بود. تفکری که آنها به تئاتر تزریق کرده بودند یک تفکر آوانگارد بود که در زمانه خودشان جوابگو نبود. آن زمان انجمن نمایش ملایر 250 نفر عضو داشت ولی الان به رکود رسیده است. من سال 76 برای جشنواره تئاتر استانی در آبدارخانه تمرین می‌کردم چون 12 گروه مختلف کار می‌کردند و برای همه گروه‌ها سالن تمرین وجود نداشت. استان همدان هم تئاترهای گردن کلفتی داشت، اما نکته حائز اهمیت این است که هیچ گروهی اندازه گروه‌ ما به اسم ملایر نتوانسته از استان همدان به جشنواره تئاتر فجر راه پیدا کند.

در حال حاضر ملایر چند سالن تئاتر دارد؟

محمد قاسمی: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر دو سالن دارد ولی دو سالن دیگر هم وجود دارد که متعلق به آموزش و پرورش است. ملایر یک سالن دیگر هم داشت که متعلق به امور فرهنگی زندان‌ها بود. شهرداری ملایر در قلب ملایر یک سالن تئاترشهر داشت که سال 77 آن را تخریب کردند. اگر الان تئاتر ملایر تحلیل رفته به خاطر این موضوع است که آن سالن‌ها تخریب شده‌اند و یا بلااستفاده مانده‌اند.

خاطرم هست شما اولین بار با نمایش "یقه خرگوشی" به جشنواره تئاتر فجر آمدید.

محمد قاسمی: سال 88 با نمایش "یقه خرگوشی". البته قبل از آن به‌عنوان بازیگر تجربه حضور در این جشنواره را داشتم.

با توجه به اینکه در مقطع ارشد کارگردانی سینما خوانده‌اید، آیا در زمینه کارگردانی سینما هم کاری انجام داده‌اید؟

محمد قاسمی: من زمانی که تئاتر کار می‌کردم همزمان در ملایر کارآموز سینمای جوان هم بودم. آن زمان سه، چهار فیلم کوتاه ساختم که خارج از مسائل هنری هستند و آنها را دوست ندارم ولی در سه سال اخیر فیلم‌های کوتاه "کارمزد" و "بلاگ" را ساخته‌ام. در حال حاضر دو فیلم سینمایی بلند هم در بنیاد سینمایی فارابی دارم که هر دوی آنها در مرحله حمایت قرار دارند. الان مشخصاً داریم برای فیلمنامه "خسوف" رایزنی می‌کنیم که اولین فیلم بلند خودم را برای گروه هنر و تجربه بسازم. قطعاً به جشنواره فیلم فجر امسال نمی‌رسیم ولی فکر می‌کنم برای عید نوروز آماده شود.

محمد قاسمی

چرا در ملایر نماندید تا کارتان را آنجا ادامه بدهید؟

محمد قاسمی: اتفاقاً تنها کسی که زیادتر از حد نرمال در ملایر ماند و کار کرد من بودم. مدام استقامت می‌کردم که به تهران نیایم. من قبل از اینکه ساکن تهران شوم نیز در تهران تئاتر کار می‌کردم. یعنی لزوماً احتیاج نداشتم که خانه و زندگی‌ام را به تهران بیاورم. پدر و مادرم نیز از تهران به ملایر برگشته بودند و من دوست داشتم کنار آنها می‌ماندم، اما آنقدر فضا برای کار کردن در شهرستان‌ها کم است که آدم مجبور می‌شود مهاجرت کند. من در ملایر تئاترهای خوبی اجرا می‌کردم که پُرفروش هم می‌شدند. سال 90 در اختتامیه جشنواره تئاتر استان همدان دوباره کار ما به‌عنوان نماینده استان همدان به جشنواره تئاتر فجر انتخاب شد. جلوی در سالن یک زن و شوهر که آنها هم تئاتر کار می‌کردند به شوخی گفتند شما کی می‌میرید تا ما از دست شما راحت شویم؟ گفتم چرا؟ گفتند همیشه شما برای جشنواره تئاتر فجر انتخاب می‌شوید. من در مسیری که داشتم به ملایر برمی‌گشتم به این موضوع فکر کردم که تمام تلاش‌های ما دارد ما را از محبوبیت به منفوریت می‌رساند. ما تلاش زیادی می‌کردیم که اجراهای‌مان به جشنواره تئاتر فجر برسد. گروه ما برای نمایش "یقه خرگوشی" هشت ماه تمرین کرد. الان گاهی می‌شنوم که برخی از بچه‌ها با چند روز تمرین به اجرا فکر می‌کنند. ما برای نمایش "سرزمین پدری" هم چهار ماه و 15 روز تمرین کردیم و الان هم هر روز قبل از اجرا یک ساعت روی نقطه ضعف‌های‌مان کار می‌کنیم.

سوال را از این جهت پرسیدم که فکر کردم شما می‌توانید به کمبودهای تئاتر شهر ملایر اشاره کنید.

محمد قاسمی: ملایر تنها شهری است که پلاتو ندارد. همیشه وقتی برای تئاتر کشور بودجه تصویب می‌کنند، 80 درصد آن به تهران تعلق می‌گیرد و 20 درصد باقی مانده را به شهرستان می‌دهند. من دورادور آدم‌هایی که یک زمانی با من هم دوره بودند و بعد به تهران آمده بودند را می‌دیدم که چه جایگاهی دارند. البته من چندان دنبال جایگاه هم نبودم ولی به هر حال شما وقتی وارد زمینه هنری و خصوصاً تئاتر می‌شوید باید به آمال و آرزوهای‌تان برسید. من از ملایر به جشنواره تئاتر ایبسن نروژ رفته بودم ولی می‌دیدم همچنان کسی در ملایر پذیرای نمایشنامه‌های من نیست. وقتی این شرایط را در ملایر می‌دیدم احساس می‌کردم که باید به تهران بیایم. من فکر می‌کنم اگر همان سال 88 به تهران می‌آمدم الان قصه متفاوت‌تری در تهران داشتم. من در بدو ورودم به تهران با یک نفر که ناظر کارم در یکی از جشنواره‌ها بود مواجه شدم که او به من گفت در به در دنبال شماره تو بودم و می‌خواهم برای من یک فیلم‌نامه سینمایی بنویسی. در واقع اولین تجربه نوشتاری فیلم سینمایی من برای آن شخص بود. یک کارگردان و تهیه‌کننده سینما قطعاً نمی‌آید در ملایر من را پیدا کند و بگوید یک فیلم سینمایی برای من بنویس، ولی این اتفاق در تهران شکل گرفت. به هر جهت برخلاف میل قلبی به تهران آمدم و الان هم از آمدنم پشیمان نیستم.

خانم بارانی، شما کارتان را از چه سالی در تئاتر آغاز کردید و تحصیلات‌تان در چه زمینه‌ای است؟

پری بارانی: من و محمد تقریباً از اول با هم بودیم و یکسان هستیم. من لیسانس ادبیات فارسی دارم و تقریباً 20 سال است که دارم تئاتر کار می‌کنم. اول راهنمایی بودم که وارد تئاتر شدم و از همان زمان در یک گروه موسیقی - تئاتر برای آقای حسین بهزادی کار می‌کردم. در واقع من کارم را با موسیقی - تئاتر شروع کردم. از همان دوران ابتدایی با بچه‌های مدارس دیگر موسیقی، سرود و تئاتر کار می‌کردم. آقای بهزادی من را دعوت کردند که در گروه موسیقی‌شان حضور داشته باشم. مدتی بازیگر آرش عباسی بودم و از وقتی که با محمد آشنا شدم دیگر با کسی کار نکردم. من تمام چیزهای که می‌خواستم را از محمد گرفتم و توانستم تمام توانایی‌هایی که دارم را در کارهای او نشان بدهم. شاید اگر با کارگردان دیگری کار می‌کردم، آنها از توانایی‌های من خبردار نمی‌شدند. محمد براساس توانایی‌های من و برای من دیالوگ می‌نویسد چون من را می‌شناسد. اگر به گفته دوستان من روی صحنه کمی می‌درخشم به خاطر این است که محمد توانایی‌های من را می‌شناسند و بسیار خوب برای من دیالوگ می‌نویسد.

در شروع فعالیت‌تان در زمینه تئاتر دوره‌های خاصی را گذراندید؟

پری بارانی: من هیچ‌وقت کلاس نرفتم و همه فعالیت‌هایم به صورت تجربی بوده است.

بنابراین شما اعتقادتان بر این است که در زمینه بازیگری نیازی به تحصیلات آکادمیک وجود ندارد؟

پری بارانی: من کاملاً با این مسئله مخالف هستم. هر شخصی در زمینه توانایی‌های خودش باید تحصیل کند. مثلاً یک شخصی که مشکل بیان و بدن دارد چطور می‌تواند در این کار موفق شود که می‌رود رشته بازیگری می‌خواند؟

محمد قاسمی: من یک نکته‌ای را در پرانتز بگویم. سیستم آکادمیک ما در ایران در همه رشته‌ها اشتباه است. ما اول باید به یک استعداد درونی برسیم و ببینیم که چقدر آن کار را دوست داریم و بعد به سراغ درس خواندن در آن رشته برویم. مثلاً اگر یک نفر می‌خواهد رشته مکانیک بخواند باید چند سال برود در مکانیکی کار کند و اگر دید از آن شغل لذت می‌برد، بعد به شکل آکادمیک هم برود آن رشته را بخواند. من تحصیلات آکادمیک را به شدت قبول دارم چون فکر می‌کنم تئاتر یک علم است و شما باید هر روز خودتان را آپدیت کنید، اما با این شکل درس خواندن مخالف هستم. وقتی اعلام می‌کنند که امسال دو هزار نفر در رشته بازیگری فارغ‌التحصیل شده‌اند ولی 20 نفر آنها هم جذب بازیگری تئاتر و سینما نمی‌شوند یعنی این سیستم غلط است.

پری بارانی: برخی در رشته بازیگری درس خوانده‌اند ولی حتی نمی‌توانند دیالوگ را از رو بخوانند، چه برسد به اینکه بخواهند حس و حرکت را هم به آن اضافه کند. به نظرم بازیگری یا موسیقی باید در ذات آدم‌ها وجود داشته باشد و آدم‌ها باید آن را پرورش بدهند تا بتوانند موفق شوند. من استاد خاصی نداشتم و بازیگری خودم را در تجربه کاری پرورش دادم.

محمد قاسمی: خانم بارانی بالای 300 دیپلم افتخار بازیگری زن دارد. یک بار دوستان در مرکز هنرهای نمایشی نشسته بودند و گفته بودند ما در تئاتر این مملکت کسی را نداریم که اندازه پری بارانی دیپلم افتخار دریافت کرده باشد. پری با هر نوع کست داوری و هر نوع ژانری که کار کرده جایزه برده است.

پری بارانی: شاید فقط سه گروه باشند که من دوست دارم با آنها کار کنم و تمایل دارم به هر قیمتی که شده در کار آنها حضور داشته باشم. من واقعاً دوست دارم با گروه‌هایی مثل گروه دکتر رفیعی و گروه دکتر زاهدی کار کنم ولی با هر گروهی دوست ندارم کار کنم چون گاهی می‌بینم برخی از آنها وقت‌شان را تلف می‌کنند. مثلاً پنج، شش ماه تمرین می‌کنند ولی در نهایت به نتیجه نمی‌رسند.

محمد قاسمی: من سال 94 بازیگری داشتم که می‌گفت احیاناً شما از آن دست کارگردان‌هایی نیستید که چند روز مانده به اجرا بخواهید ما را عوض کنید و بازیگر چهره بیاورید؟ گفتم من چنین کاری نمی‌کنم. بسیاری از گروه‌ها بدون اینکه برنامه خاصی داشته باشند یک نمایشنامه را انتخاب می‌کنند و سالن تمرین می‌گیرند ولی نمی‌دانند که کجا می‌خواهند اجرا بروند. من روزی که گروه خودم را جمع کردم به آنها گفتم در فلان روز اجرا داریم. یعنی تا وقتی که با سالن حرف نزنم و خیالم از بابت تاریخ اجرا راحت نشود با کست بازیگران حرف نمی‌زنم.

پری بارانی: چیزی که من را آزار می‌دهد این است که می‌گویند شما بازیگر چهره ندارید. شاید از دست مخاطبان تئاتر دلگیر باشم چون تئاترهای درستی را برای دیدن انتخاب نمی‌کنند و به همین خاطر افراد زیادی از تئاتر زده می‌شوند و می‌گویند نمایش خوب نیست، در حالی‌که انتخاب آنها غلط بوده است. اغلب مخاطبان با خودشان می‌گویند کدام تئاتر بازیگر چهره دارد و بعد می‌روند همان نمایش را می‌بینند، در حالی‌که آنها باید ببینند کدام تئاتر کارگردانی و متن خوبی دارد و بعد برای دیدن آن نمایش اقدام کنند. همان‌طور که محمد گفت، من بیش از 300 جایزه بازیگری زن دارم ولی چرا به چشم نمی‌آیم؟ چرا وقتی اسم بازیگران زن را جست‌وجو می‌کنم اسم من بالا نمی‌آید؟ اسم یک سری از بازیگران همه جا هست ولی شاید نصف من هم جایزه نداشته باشند و جشنواره نرفته باشند. من 300 دیپلم افتخار را الکی به دست نیاورده‌ام. به جرئت می‌گویم که شاید در این 20 سالی که با محمد آشنا شده‌ام حتی یک روز جمعه هم تعطیل نبوده‌ام. ما جزو پیشکسوتانی نبودیم که چند سال کار نکنیم و دوباره پس از چند سال بیاییم کار کنیم. ما از روزی که کارمان را آغاز کردیم حتی روزهای تعطیل هم کار کردیم و فقط 9 ماهی که من باردار بودم کار نکردیم. شاید عده زیادی من را بشناسند ولی چرا وقتی اسم پری بارانی را جست‌وجو می‌کنیم اسم من بالا نمی‌آید. من می‌خواهم بگویم که مخاطبان دنبال بازیگر چهره نباشند، بلکه دنبال نمایشی باشند که به لحاظ متن، کارگردانی و بازیگری بهتر است. این‌گونه بیایند کار انتخاب کنند که از تئاتر زده نشوند و جزء مخاطبان دائم تئاتر شوند. به نظرم مخاطبان ما تئاترهای درستی را برای دیدن انتخاب نمی‌کنند.

شاید مخاطب تئاتر مقصر نیست، بلکه کارگردان‌ها هستند که ذائقه‌ آن‌ها را تغییر داده‌اند.

محمد قاسمی: زمانی که بخش خصوصی تئاتر این مملکت شروع به برجسته شدن کرد، یک عده که سالن دولتی نمی‌گرفتند به سالن‌های خصوصی مراجعه می‌کردند. سالن‌های خصوصی شبی یکی، دو میلیون تومان اجاره می‌گیرند و گروه‌ها در طول یک ماه باید 60 میلیون تومان اجاره بدهند. بعد گروه‌ها با خودشان فکر می‌کنند که این 60 میلیون تومان را چگونه می‌توانند تامین کنند؟ در این صورت طراحی صحنه، طراحی لباس و زیبایی‌شناسی تئاتر حذف می‌شود. تنها چیزی که باقی می‌ماند یک سری دیالوگ است که شما را یاد تله فیلم‌های تلویزیونی می‌اندازد. ما معمولاً در کارها دو صندلی می‌بینیم که دو بازیگر روی آنها نشسته‌اند و درددل می‌کنند و تمام می‌شود. من با این دست از کارها مشکل ندارم و نمی‌خواهم سلیقه خودم را عنوان کنم، ولی به هر حال در تئاتر قرار است که در هر صحنه ما یک معجزه رخ بدهد و مخاطب باید یک قابی را در تئاتر ببیند که در تلویزیون و سینما ندیده است. تئاتر قرار است که نسبت به آنها متقاوت باشد.

شاید شما هم به‌عنوان کارگردان اگر قرار باشد در سالن خصوصی اجرا بروید، سراغ یک بازیگر چهره بروید.

پری بارانی: ممکن است ما در کار بعدی بخواهیم بازیگر چهره بیاوریم ولی بحث من این است که بعضی‌ها چهره‌ای را انتخاب می‌کنند که بازیگر نیست. اتفاقاً ما یک سری بازیگر چهره داریم که در تئاتر بازیگران خوبی هستند و اگر آنها در کنار ما قرار بگیرند و ما هم در کنار آنها پیشرفت کنیم خوب است. بحث من این نیست که بازیگران چهره در تئاتر حضور نداشته باشند، بلکه می‌گویم یک عده هستند که فقط به قصد فروش می‌روند یک سری بازیگر چهره می‌آورند و شما وقتی آن نمایش را می‌بینید متوجه می‌شوید که چقدر کار ضعیفی است.

محمد قاسمی: من برای بازی در نمایش "سرزمین پدری" با یک بازیگر صحبت کردم و گفتم تمرینات من از این تاریخ شروع می‌شود و در آن تاریخ به اتمام می‌رسد. گفت چقدر زیاد است، من فقط پنج جلسه می‌آیم تمرین می‌کنم. گفتم مگر می‌شود؟ گفت من سر پروژه دیگری هستم و وقت نمی‌کنم بیشتر از این بیایم. حرف او درست است ولی من به‌عنوان کارگردان نمی‌توانم بپذیرم بازیگری که هنوز در نقشش زیست نکرده را به اجرا ببرم. متأسفانه در تئاتر ما یک اتفاق بسیار بد افتاده است. شما اگر ضعیف‌ترین کار ممکن را اجرا کنید ولی فروش بالایی داشته باشید، می‌گویند کار شما فوق‌العاده است، اما اگر قوی‌ترین نمایش ممکن را اجرا کنید ولی نفروشید، یک عده می‌گویند کار ضعیفی اجرا کرده‌اید.

خوشبختانه این قضیه در حال حل شدن است. شاید از سال گذشته به این طرف مخاطب تئاتر، کمتر گول می‌خورد. در همین مدت گروه‌های جوان زیادی را دیدیم که آمدند اجرا رفتند و استقبال بسیار خوبی از نمایش آنها صورت گرفت. شاید بتوانیم امیدوار باشیم که این قضیه در یکی، دو سال آینده به طور کلی حل شود.

ملینا قدیمی: اخیراً یک نمایش به نام "سیزیف" اجرا شد که نمایش عالی بود و همیشه سالن پُر می‌شد.

پری بارانی: خوشبختانه تئاترهایی که ما کار کردیم هم همیشه پُر از مخاطب بوده و خوشبختانه اغلب تماشاگران هم از کار ما راضی بودند. نمایش "سرزمین پدری" هم تاکنون بازخوردهای بسیار خوبی داشته است و مخاطبان از اجرای ما راضی هستند.

محمد قاسمی: انگار جای این گونه از نمایش خالی مانده است. در این زمانه همه دارند طنز کار می‌کنند و تمام حرف‌های جدی سرزمین‌شان را به مسخره و لودگی می‌زنند. من دیدگاه ذهنی خودم را می‌گویم. وقتی من بیایم مسئله اختلاس در این مملکت را به شوخی و نیشتر بزنم، قبح قضیه در بین مردم ما می‌ریزد و آرام آرام تبدیل به یک فرهنگ می‌شود. ما اگر یک جایی ببینیم یک نفر پاکت سیگارش را وسط خیابان می‌اندازد دیگر نمی‌رویم آن پاکت را برداریم چون قبح قضیه ریخته شده است. اگر در چنین مقطعی یک نفر بیاید حرف جدی‌تری بزند، آن کار هم برجسته می‌شود. به نظرم جای این‌گونه نمایش‌ها که ما را به فضای اصلی تئاتر برمی‌گردانند خالی بود.

پری بارانی

خانم بارانی یکی از نکات جذاب نمایش "سرزمین پدری" این بود که شما با وجود اینکه به تازگی مادر شده بودید ولی حرکات نمایشی بسیار سختی را روی صحنه داشتید.

پری بارانی: من با پزشکم درباره این قضیه مشورت کردم و او به من گفت اگر بدنت به این‌گونه حرکات عادت دارد می‌توانید آرام آرام کار کنید. البته کمی فشار هم به من وارد می‌شود ولی از آنجایی که به تئاتر علاقه دارم آن فشارها را هم تحمل می‌کنم. ماهور از زمانی که به دنیا آمد تئاتری شد و من به شدت دوست دارم که تئاتری شود و به سمت موسیقی هم برود. فکر می‌کنم خودش نیز به موسیقی و تئاتر علاقه‌مند است چون به موسیقی واکنش نشان می‌دهد.

خانم بارانی، اولویت شما کارگردانی است یا بازیگری؟ در سابقه شما کارگردانی هم دیده می‌شود.

پری بارانی: اولویت من بازیگری است ولی کارگردانی هم انجام می‌دهم. بیشتر دوست دارم کارهایی که فرم و موسیقی دارند را کارگردانی کنم. من همیشه به محمد می‌گویم که به شدت به کار کودک هم علاقه دارم. هیچ‌وقت موقعیتش پیش نیامده کار کودک کنم ولی علاقه دارم که کار کودک هم انجام بدهم. من اگر کارگردانی کنم باید محمد در کنارم باشد. اعتراف می‌کنم که هیچ‌وقت به تنهایی از پس کار برنمی‌آیم.

بین تئاتر و تصویر اولویت‌تان کدام است؟

پری بارانی: تئاتر. پیشنهادهای زیادی از تصویر داشته‌ام ولی هیچ‌کدام از آنها نقش دلخواه من نبوده‌اند. تجربه بازی در تصویر هم دارم ولی دوست دارم اولین نقشی که در تصویر می‌خواهم با آن به اصطلاح بترکانم یک نقش خوب در یک کار خوب باشد. در واقع دوست دارم با یک کارگردان خوب کار کنم. کار اول حوزه تصویر بسیار مهم است. اگر کار اول شما خوب نباشد در ذهن‌ها بد جای می‌افتید، اما اگر کار اول تصویرتان را خوب انتخاب کنید ماندگار می‌شوید و از آن به بعد پیشنهادات بیشتری می‌گیرید.

محمد قاسمی: ما در صحبت با تهیه‌کننده تصمیم گرفتیم در کست بازیگران فیلم "خسوف" فقط یک بازیگر چهره داشته باشیم و مابقی بازیگرانی که انتخاب می‌کنیم بازیگران تئاتر باشند.

پری بارانی: من حال و هوای تئاتر را بیشتر دوست دارم. هر چند که بازی در تئاتر سخت‌تر از بازی جلوی دوربین است چون شما در کارهای تصویری فرصت خطا کردن دارید ولی در تئاتر چنین فرصتی به شما داده نمی‌شود. با این حال اگر یک نقش خوب در حوزه تصویر به من پیشنهاد داده شود دوست دارم که در این زمینه هم کار کنم.

خانم قدیمی، شما در مورد نحوه ورودتان به تئاتر بگویید.

ملینا قدیمی: من زمانی که تئاتر را نمی‌شناختم وارد حوزه تئاتر شدم. فکر می‌کنم شش یا هفت سالم بود که در مهدکودک و کانون پرورش فکری بازی و کارگردانی می‌کردم. زمانی که وارد دبستان شدم دوباره کارهای کودک انجام می‌دادم. متأسفانه وقتی وارد دوران راهنمایی شدم به سمت رقابت‌های درسی رفتم. در یکی از تابستان‌ها با آقای حمید قزلباش که یکی از کارگردان‌های مطرح زنجان است یک نمایش به نام "راز سپهر" را کار کردم که اجرای عموم هم داشتیم. پس از آن دوباره چهار سال دبیرستان مشغول درس خواندن شدم و می‌خواستم دانشگاه صنعتی شریف قبول شوم. البته بیشتر خانواده این خواسته را از من داشتند و قبولی در دانشگاه صنعتی شریف اولویت دوم خودم بود. نزدیکی‌های کنکور تصمیم گرفتم که کنکور هنر بدهم و به همین خاطر وارد رشته بازیگری دانشگاه آزاد واحد تنکابن شدم. پس از دوران دانشگاه وارد گروه حرفه‌ای "لیو" به سرپرستی آقای محمدحسن معجونی شدم. سال 90 همراه با آقای محمد عاقبتی با نمایش "اسکلیگ و بچه‌های پرواز" به جشنواره بین‌المللی کودک و نوجوان همدان رفتم. بعد با آقای فرزین نوبرانی در گروه تئاتر "خلاق" همکاری کردم. در کنار این‌ها فیلم کوتاه و سریال هم بازی می‌کردم. نمایش "سرزمین پدری" اولین همکاری من با آقای قاسمی است. من از طریق آقای مجتبی شجاعی با آقای قاسمی آشنا شدم و از همین جا از ایشان تشکر می‌کنم که من را انتخاب کردند.

همچنان عضو گروه تئاتر لیو هستید؟

ملینا قدیمی: من هنوز دارم با آنها همکاری می‌کنم.

آقای قاسمی، اشاره کرده بودید که ایده نگارش نمایشنامه "سرزمین پدری" را از حادثه‌ای که در شهرک آزادی رخ داد و یک زن، همسر و دو فرزند خودش را کشت به ذهن‌تان آمد. آیا این حادثه باعث شد که یاد نمایشنامه "مده‌آ" بیفتید؟

محمد قاسمی: به نظرم هر کارگردانی عاشق این است که یک روزی نمایش "مده‌آ" را کار کند و هر بازیگری دوست دارد که یک روزی نقش‌های "جیسون" و "مده‌آ" را بازی کند. "مده‌آ" یکی از بزرگترین تراژدی‌های دنیا است. این نمایشنامه همچنان برجسته است چون از یک دغدغه‌ ابدی بشر حرف می‌زند. این قصه از هابیل و قابیل که یکی از آنها دیگری را به خاطر کینه‌توزی و انتقام می‌کشد، شروع شده است و تا زمانی که بشریت وجود دارد هم ادامه‌دار خواهد بود، چون می‌خواهند چند خصیصه زشت و کریه بشری را از بین ببرند ولی نمی‌توانند. من نمایشنامه "مده‌آ" را چندین بار خوانده بودم و دوست داشتم که یک جایی آن را کار کنم. دو سال پیش در یک خبرگزاری خواندم که یک خانمی به خاطر خیانت همسرش را کشته بود و بعد در یک مصاحبه‌ای گفته بود من می‌دانستم که من را اعدام می‌کنند و فکر کردم پس از اعدام من چه کسی می‌خواهد بچه‌هایم را بزرگ کند؟ به همین خاطر تصمیم گرفتم  دو فرزند خودم را هم بکشم. این ماجرا دست مایه‌ای شده که من فکر کنم قصه "مده‌آ" هنوز در سرتاسر دنیا ادامه دارد. ابتدا گفتم به این کار یک فضای کاملاً ایرانی بدهم، اما دیدم ما یک سری محدودیت‌ها و خط قرمزها داریم که ممکن است فردا این شائبه پیش بیاید که همه زن‌های سرزمین ما این شکلی هستند، در صورتی که همه دنیا می‌دانند ما چقدر به حق زن‌ها احترام می‌گذاریم. من در تألیف‌هایی که از "مده‌آ" می‌خواندم با خودم می‌گفتم تکلیف آن دو بچه چه می‌شود؟ مدام می‌گویند مده‌آ بچه‌هایش را کشت ولی آنها را روی صحنه نمی‌آورند. حتی در خود قصه هم نیستند. شما وقتی نمایشنامه‌ای که اوریپید نوشته را می‌خوانید متوجه می‌شوید که آن دو بچه اصلاً حضور فیزیکی هم ندارند. من گفتم این تراژدی حادثه‌ای است که با کشتن آن دو بچه اتفاق افتاده است. من سال‌ها پیش یک پاراگراف درباره تئاتر گارجنیدزه لهستان خواندم و بعد آمدم بر همان اساس یک نمایشی به نام "نقالی قالی" نوشتم که بازیگران آن نمایش هم موسیقی می‌خواندند و هم اجرا می‌رفتند. خانم دکتر زاهدی آمد این کار را در جشنواره بین‌المللی مقاومت دید و گفت تو لهستان رفتی؟ گفتم نه. گفت استانیفسکی را می‌شناسی؟ گفتم نه. گفت پس چطور توانستی با یک پاراگرف این کار را اجرا کنی؟ ایشان مشتاق شدند و من را با آقای ولادمیر استانیفسکی که بنیان‌گذار این نوع تئاتر در لهستان هستند لینک دادند. آنها در یک روستا کار می‌کنند و جشنواره هم دارند و احتمالاً نمایش "سرزمین پدری" هم در آن جشنواره اجرا خواهد شد. البته نمی‌شود گفت تکنیک کار من صرفاً تکنیک گارجنیدزه است چون مابه‌ازا دارد. من آمدم دو شخصیت موسیقی به این کار اضافه کردم که هر آن چیزی که دارد روی صحنه اتفاق می‌افتد از نت و ذائقه موسیقیایی آنها رد می‌شود. یعنی آمدم از زاویه دید دو هنرمند دیگر که با فضای نمایشی چندان عجین نیستند به خود اثر نگاه کردم. به شدت دوست داشتم در نمایش یک پارادوکس و تلفیق وجود داشته باشد. ما در نمایش "سرزمین پدری" می‌بینیم جایی که "نده‌آ" قصه ما دارد صحبت می‌کند بسیار لطیف و زنانه حرف می‌زند ولی یک‌دفعه خشن می‌شود. من دو وجهی بودن شخصیت "مده‌آ" را این‌طور بیرون آوردم. در کنار آن آمدم از یک سری میزانسن‌ها که با فرم آمیخته است، استفاده کردم. هم با تئاتر کلاسیک آمیخته است و هم با تئاتر رئالیستی. من ابتدا شاعر بودم و بعد نویسنده شدم. همه کار دارای یک اتمسفر تلفیقی و فولکلور است. از لحاظ موسیقی هم موسیقی شرقی دارد و هم موسیقی غربی. به لحاظ آواشناسی رگه‌های ایرانی دارد ولی شما را یاد موسیقی شرقی می‌اندازد. در نوع جنس سازها می‌بینیم یک دمام وجود دارد که ساز عربی است و یک پیانو که ساز غربی است. حتی در ترکیب لباس‌ها هم می‌بینیم که یک قسمت از لباس‌ها مدرن است و یک قسمت آن کلاسیک. در کل می‌خواستم این کار لامکان و لازمان باقی بماند. اجرای نمایش "سرزمین پدری" برای بازیگران به شدت اجرای پُرفشاری است. کافی است یک لحظه روی صحنه باشید تا بفهمید چنین کاری چقدر انرژی می‌برد.

پس زبان شاعرانه نمایشنامه‌های شما از آنجایی می‌آید که شما قبلاً شعر می‌گفتید؟

محمد قاسمی: بله. البته جدای از اینکه من شعر می‌گفتم، به نظرم پافشاری ما برای دیالوگ‌نویسی یک رسالت است. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که دیالوگ‌های ما به شدت دارد سطحی و یک جاهایی سخیف می‌شود. ادبیات محاوره‌ای ما روز به روز دارد ضعیف‌تر می‌شود. من اگر در این زمانه بیایم با نوع دیالوگ‌های امروزی هم‌سو شوم دیگر نمی‌توانم به کلام کمک کنم. من به دیالوگ‌نویسی تعصب دارم و دوست دارم دیالوگ‌های کارهای من خاص‌تر از یک نمایشنامه معمولی باشد.

به همان اندازه که نسبت به دیالوگ‌نویسی تعصب دارید به تصویر هم تعصب دارید. ما در کارگردانی شما مثلاً در نمایش "آبی‌ترین آسمان زمین" می‌بینیم که به تصویر هم اهمیت زیادی می‌دهید.

محمد قاسمی: من زمانی که نمایش "یقه خرگوشی" را اجرا کردم درباره کار من نقد نوشتند که کارهای محمد قاسمی پُر از تصویر هستند. مخاطب تئاتر وقتی می‌آید یک نمایشی را ببیند باید با یک شگفتی روبه‌رو شود.

یک عده فکر می‌کنند زیبایی تصویر با یک دکور عظیم محقق می‌شود، در حالی‌که این‌طور نیست. مثلاً شما در نمایش "سرزمین پدری" فقط از تور و پارچه و ویدئو پروجکشن استفاده کرده‌اید و چیز خاصی ندارید.

محمد قاسمی: به نظرم حتی آن ویدئو پروجکشن هم پُرکن صحنه نیست. سالن سایه در حال حاضر دو اجرایی است و در جلسه هماهنگی قرار بر این شد که من دکور ساده‌تری بزنم ولی زمانی که وارد سالن می‌شوم فکر می‌کنم چه سادگی کارآمد است. به نظرم بچه‌های تئاتر ایران به لحاظ نشانه‌شناسی دارند قوی‌تر از همه جای دنیا کار می‌کنند. شاید یک جاهایی محدودیت باعث شده نشانه‌شناسی‌های ما قوی‌تر از همه جا باشد. تئاتر پُر از قرارداد است. شما به مخاطب می‌گوید این پارچه قرمز المان سر بریده است و مخاطب می‌پذیرد ولی می‌گوید آن سر بریده را برای من توضیح دهید تا آن را باور کنم. یعنی این نشانه‌ها قرار است تر و تمیز در بیایند.

خلاقیت شما در تصویرسازی برای مخاطب اهمیت زیادی دارد چون بسیاری از کارگردان‌ها این کار را انجام نمی‌دهند و وقتی هم به آنها می‌گوییم چرا دکورتان این‌قدر محدود است واژه مینی‌مال را به کار می‌برند و می‌گویند هزینه‌ها محدود است و ما با همان دو صندلی اجرای‌مان را روی صحنه می‌بریم.

محمد قاسمی: من می‌دانستم پیانو آکوستیک بردن به زیرزمین تئاترشهر مصیبت است و دردسر دارد ولی من آن پیانو را می‌خواستم. در نهایت آن پیانو را با یک میلیون تومان ساختم. شما اول باید ببینید که چه چیزی می‌خواهید و بعد آن چیزی که می‌خواهید را با کمترین و مناسب‌ترین قیمت درست کنید. ما می‌توانستیم از 10 پودس در ابعاد دو متر استفاده کنیم تا بازیگران از لابه‌لای آنها بروند و بیایند ولی گفتم اگر بازیگران نروند و نیایند چه اتفاقی می‌افتد؟ شما اگر دقت کنید در نمایش "سرزمین پدری" نشانه‌هایی از تئاتر میدانی را می‌بینید. بازیگر در تئاتر میدانی یا تئاتر سکویی وقتی از نقشش خارج می‌شود کنار سکو می‌نشیند و کار سایر بازیگران را نگاه می‌کند. حالا من در این نمایش دارم به لحاظ موسیقیایی از بازیگران بازی می‌گیرم و می‌گویم آن انتها کار موسیقی انجام بدهید تا بازی‌های جلو تمام شود. یعنی در واقع آن کسی که نشانه‌های تئاتری را می‌شناسد می‌گوید ما الان داریم اینجا را می‌بینیم و آنهایی هم که در انتهای سالن هستند از مرحله بازیگری خارج شده‌اند و فقط دارند نوازندگی می‌کنند و چه جالب است که بازیگران می‌توانند موسیقی هم کار کنند.

آیا شما در مرحله انتخاب بازیگران به این مسئله دقت کرده بودید؟ موسیقی هم یکی دیگر از ویژگی‌های آثار شما است که به آن اهمیت می‌دهید. من فکر می‌کنم در اکثر آثارتان از موسیقی زنده استفاده کرده‌اید.

محمد قاسمی: می‌دانید چه چیزی ما را به هنر هفتم رساند؟ تمام آن شش هنر قبلی ما را به سینما رساند. بد است که در تئاتر ترکیبی از آن هنرها وجود نداشته باشد. سینما چیزی جدای از تئاتر نیست و برگرفته از تئاتر است. مگر می‌شود موسیقی در جای درستی در تئاتر استفاده شود و بد از آب در بیاید؟ به نظر خودم موسیقی نمایش "سرزمین پدری" یک موسیقی درخشان است.

چرا در نمایش "سرزمین پدری" از زبان فرانسوی و کمی کردی و عربی استفاده کردید؟

محمد قاسمی: ما در این نمایش چند گویش مختلف از جمله کردی، عربی و فرانسوی داریم. من به جای فرانسوی می‌توانستم از زبان یونانی استفاده کنم چون قصه وارداتی از یونان است. یکی از دلایلی که از زبان فرانسوی استفاده کردم، هم‌سو بودن سیلاب‌های زبان‌های فرانسوی و یونانی بود و دیگری اینکه می‌خواستم بگویم این اتفاق ممکن است در هر جای دنیا اتفاق بیفتد.

آیا مخاطبی که زبان فرانسوی بلد نیست چیزی از نمایش را از دست نمی‌دهد؟

محمد قاسمی: خیر، چون مثلاً ملینا قدیمی در پارت اول یک دیالوگی را به زبان فارسی می‌گوید که مخاطب همان دیالوگ را با همان میزانسن در پارت دوم هم می‌شنود. در یک جای دیگر هم ما یک آوازی به زبان فارسی می‌خوانیم و بازیگر دیگر دارد آن آواز را به زبان فرانسوی ترجمه می‌کند. انتهای نمایش نده‌آ یک مونولوگ پنج، شش خطی دارد که بلافاصله یک بازیگر دیگر با همان پوزیشن و حرکت همان مونولوگ را به زبان فرانسوی می‌گوید. در واقع مخاطب چیزی را از دست نمی‌دهد چون میزانسن‎ها تکرار می‌شوند.

آیا بازیگران نمایش زبان فرانسوی را بلد بودند؟

محمد قاسمی: بلد نبودند و به خاطر این اجرا زبان فرانسوی یاد گرفتند. من پری را می‌شناختم که بازیگری را همراه با موسیقی یاد گرفته است ولی پیدا کردن بازیگری که موسیقی بلد باشد و موزیسینی که بازی بلد باشد بسیار وقت‌گیر و سخت بود. خانم لیلی رشیدی آمد با ملینا قدیمی و شکیلا سماواتی زبان فرانسوی کار کرد. جدای از آن بچه‌ها آموزشگاه زبان هم رفتند و وقت زیادی گذاشتند.

ملینا قدیمی

خانم قدیمی، با توجه به اینکه آقای قاسمی می‌گویند شما از قبل با زبان فرانسوی آشنایی نداشتید، با این بخش از نمایش چه چالش‌هایی داشتید؟

ملینا قدیمی: من واقعاً هیچ آشنایی به زبان فرانسوی نداشتم ولی موسیقی آنها را زیاد گوش می‌دادم. زمانی که آقای قاسمی گفتند شما باید به زبان فرانسوی دیالوگ بگویید دست و دل من لرزید. وقتی دیالوگ‌ها به دستم رسید با لیلی رشیدی تماس گرفتم و ایشان نحوه صحیح آن دیالوگ‌ها را خواندند و من گوش دادم و نوشتم تا ملکه ذهنم شود. یادگیری زبان فرانسه برای من سخت بود ولی فکر می‌کنم طی چهار روز توانستم آن دیالوگ‌ها را به زبان فرانسوی حفظ کنم.

چه چالش‌هایی با ایفای نقش مده آ داشتنید؟

ملینا قدیمی: همان‌طور که آقای قاسمی گفتند آرزوی هر بازیگری است که نقش "مده‌آ" را بازی کند و برای من نیز همیشه یک آرزو بوده است. من شبانه روز به این متن فکر می‌کردم و برایم سخت بود که بخواهم خودم را جای مادری بگذارم که می‌خواهد بچه‌هایش را بکشد. اصلاً در ذهنم نمی‌گنجید و الان هم نمی‌گنجد. پس از اینکه نمایش را بازی کردم خودم را جای مده‌آ گذاشتم که شاید من هم اگر در آن زمان و لحظه بودم همین کار را انجام می‌دادم. آدم‌ها اگر پادشاه یک کشور باشند و قدرت را دوست داشته باشند ممکن است حتی دست به قتل هم بزنند چون کسانی که به سمت قدرت می‌روند کسانی هستند که روی همه چیز پا می‌گذارند تا بتوانند قدرت‌شان را حفظ کنند. من شخصاً دنبال قدرت سیاسی نیستم ولی می‌گویم احیاناً اگر کسی بخواهد دنبال چنین چیزهایی برود ممکن است چنین اتفاق‌هایی هم رخ بدهد.

شما از قبل با محمد قاسمی و پری بارانی آشنایی داشتید؟

ملینا قدیمی: من به اسم آنها را می‌شناختم ولی کاری از آنها ندیده بودم. وقتی مجتبی شجاعی به من گفت که بیایم، بسیار خوشحال و ذوق‌زده شدم.

اقتضای این نمایش آشنایی بازیگر با حرکات فرم و موسیقی است، در این زمینه چگونه به نتیجه نهایی رسیدید؟

ملینا قدیمی: من در گذشته کار فرم هم انجام داده بودم ولی چند سالی بود که کار فرم نکرده بودم و بیشتر بازی رئالیستی داشتم. سر نمایش "سرزمین پدری" خانم بارانی من را کمک کرد تا به نتیجه مطلوب برسم. من خودم چون از بچگی می‌رقصیدم کار فرم و بدن را خیلی دوست داشتم.

خانم بارانی، چقدر عامل موفقیت‌تان در بازیگری را تسلط به موسیقی و فرم می‌دانید؟ در کشورهای دیگر بازیگر موظف است که در این زمینه‌ها تسلط داشته باشد ولی در ایران هیچ اجباری وجود ندارد که بازیگر حتماً موسیقی یا فرم بداند.

پری بارانی: در کارهای محمد یک بازیگر باید حس، بیان و بدن خوبی داشته باشد. البته یک سری کار هم مثل "یقه خرگوشی" داشته که احتیاجی به بدن و بیان نبوده است. "یقه خرگوشی" یک کار رئال بود که ما با آن کار درخشیدیم. من لزوماً فکر نمی‌کنم حتماً در کارهایی که می‌خوانم و فرم دارم موفق هستم. با این حال شما وقتی صدا و بیان خوبی دارید یک نقطه قوت است و صد درصد در کار دیده می‌شود.

چرا در ایران اکثر بازیگران به آگاهی و آموزش حرکات فرم و موسیقی چندان اهمیتی نمی‌‌دهند؟

محمد قاسمی: شما قاعده تئاتر ما را نمی‌توانید با هیچ‌ کجای دنیا مقایسه کنید. همین الان در آلمان 180 نمایش در حال اجرا هستند که 179 نمایش، سوبسید دولتی می‌گیرند. یعنی به سفارش دولت‌شان اجرا می‌روند. در لهستان بازیگر وقتی بدن و بیان را یاد بگیرد تازه ممکن است یک نقش کوچک به او بدهند که بازی کند. در ایران لازم نیست که شما پکیجی از هنر داشته باشید، بلکه فقط کافی است پکیجی از دنبال‌کننده‌ها را داشته باشید.

پری بارانی: به نظرم همین صدا و بدنی که من کم و بیش دارم، روی بازی و معروف شدن من تأثیرگذار بوده است. محمد تمام وجه‌های "مده‌آ" را روی من پیاده کرده است. هم خشن هستم و هم مهربان و هم آواز می‌خوانم. علاوه‌بر این‌ها باید بدن آماده‌ای داشته باشم. من قبل از اینکه روی صحنه بروم باید حس یک زن انتقام‌جو را بگیرم که می‌خواهد سر بچه‌های خودش را ببرد، در حالی‌که از طرفی باید به بچه خودم که پشت در سر سالن است شیر بدهم و او را نوازش کنم. وسط اجرا جایی که مده‌آ می‌خواهد سر بچه خودش را ببرد و نفس نفس می‌زند، یک حس مادرانه به سراغ من می‌آید که الان بچه‌ام دارد گریه می‌کند. این دوگانگی برای من جالب و در عین حال سخت است.

محمد قاسمی: باید یک قصه درباره ماهور نوشت. او از 15 روزگی در راه‌روهای تئاتر شهر بزرگ شده است. جالب است که هیچ‌وقت مزاحم تمرین‌های ما نشد. ما وقتی آنتراکت می‌دادیم او بلند می‌شد و شیر می‌خواست.

پری بارانی: حتی تیزرساز ما برای صبر و شکیبایی او یک تیزر ساخته است. واقعاً اگر ماهور اذیت می‌کرد ما نمی‌توانستیم به کارمان ادامه بدهیم.

محمد قاسمی: من باید از دکتر اسدی هم تشکر کنم. اجرای ما ابتدا تیرماه بود و من نزد ایشان رفتم و گفتم در آن تاریخ بچه ما 10 روزه است، آیا صلاح است که پری بازی کند؟ گفت نه، اجرای شما را عقب می‌اندازم. اجرای ما به شهریورماه افتاد و من دوباره خواهش کردم که بگذارند مهرماه اجرا برویم.

آیا این نقش را از اول برای پری بارانی نوشته بودید؟ اصلاً یک لحظه هم به ذهن‌تان خطور نکرد که شاید مجبور باشید این نقش را به یک بازیگر دیگر بسپارید؟

محمد قاسمی: من از اول به پری فکر می‌کردم ولی اگر مجبور می‌شدم باید یک نفر مثل پری را پیدا می‌کردم که هم بتواند بخواند و هم کار فرم بداند. من همیشه دنبال یک گروه فیکس بوده‌ام. در حال حاضر در لهستان با این شیوه تئاتر کار می‌کنند که ابتدا یک گروه جمع می‌شوند و بعد نمایشنامه به آن گروه تزریق می‌شود. در توضیح صحنه نمایشنامه‌های کلاسیک می‌خوانیم که نوشته شده راه پله در سمت چپ و گلدان در سمت راست است و بعد بازیگر از بالای پلکان پایین می‌آید و گلدان را آب می‌دهد. در واقع در نمایشنامه‌های قدیمی آنها ابتدا تمرین می‌کردند و بعد یک نفر هر آن چیزی که می‌دیده را کتابت می‌کرده است، اما در نمایشنامه‌های نوین چنین چیزی را نمی‌بینید که بنویسند بازیگر همچون آهوی خرامان می‌پرد. کارگردان می‌گوید من دوست دارم بازیگر همین‌طور بایستد. در نمایشنامه‌های جدید چون آن فضا وجود ندارد نویسنده باید همه آنها را ترسیم کند و به همین خاطر کمی عقب می‌افتد، اما در تئاترهای پیش‌رو همچنان اکیپ‌ها باعث به وجود آمدن نمایشنامه‌ها می‌شوند.

این کار دست شما را در مرحله نمایشنامه‌نویسی نمی‌بندد؟

محمد قاسمی: بله، کار ما را سخت‌تر می‌کند. مثلاً گاهی سوژه هست و قصه می‌آید ولی شما آدم‌تان را پیدا نمی‌کنید. البته من از این قضیه کمی فاصله گرفته‌ام. مثلاً نقش پری در نمایشنامه "امیر" که احتمال دارد از چند روز دیگر آن را برای یک سالن دیگر آماده کنیم نسبت به نقش بقیه بازیگرها یک نقش معمولی‌تری است. من در چند کار مثل "سرزمین پدری" می‌دانستم که او از عهده‌اش بر می‌آید.

چرا این‌قدر تعصب دارید که نمایشنامه‌های خودتان را کار کنید؟

محمد قاسمی: من نمایشنامه‌های دیگران را هم کار کرده‌ام. وقتی تعریف کارگردان را می‌پرسید، با یک سری جملات مرتبط و غیرمرتبط مواجه می‌شوید. مثلاً می‌گویند کارگردان یک گردآورنده‌ و مدیر است. به نظر شما یک مدیری مثل رئیس جمهور می‌تواند کارگردانی کند؟ نمی‌تواند. کارگردان یک هنرمند گردآورنده است. به نظر من کارگردان اگر زاویه دید نداشته باشد کار او زیر سوال می‌رود. چند روز پیش بچه‌های اهواز با من تماس گرفتند و گفتند نمایشنامه جدید دارید که ما کار کنیم؟! من متعجب می‌شوم چون چنین چیزی را نمی‌فهمم. شما به‌عنوان یک کارگردان باید بگویید الان برای تولید یک تئاتر چه دغدغه‌ای دارید. مثل این می‌ماند که شما بروید سوپرمارکت و بگویید از این نوشابه‌ها انرژی‌زا چه چیزی دارید که من بخورم؟ شما به‌عنوان یک کارگردان باید ایدئولوژی داشته باشید. مثلاً بگویید ما می‌خواهیم یک نمایشنامه با موضوع اجتماعی درباره زنان کار کنیم چون دغدغه زنان را داریم، آنوقت من می‌توانم بگویم که چنین نمایشنامه‌ای دارم یا نه. وقتی آن کارگردان خودش ایدئولوژی ندارد، من چه نمایشنامه‌ای می‌توانم به او بدهم؟ من در تمام کارهایم دفاع زیادی از زنان دارم. حتی من را محکوم کرده‌اند که دارم نسبت به زن‌ها جانب‌دارانه حرف می‌زنم. همیشه یک نگاه خاصی به قشر زنان داشته‌ام چون به نظرم آنها در جامعه ما یک قشر آسیب پذیر بوده‌اند. ایدئولوژی من تاکنون مسائل اجتماعی و چیزهایی بوده که به انسانیت و آدم بودن همه ما مربوط می‌شده است. آقای مشایخی سال‌ها پیش در یک سخرانی گفتند دعا کنید که من آدم شوم. این حرف آنقدر روی من تأثیر گذاشت که با خودم گفتم چقدر آدم بودن برای این آدم برجسته اهمیت دارد. موضوعات اخلاقی و ذهنی همیشه من را آزار داده است و دوست دارم همیشه درباره آنها حرف بزنم و بنویسم. من ترجیح می‌دهم نمایشنامه‌های خودم را کار کنم ولی اگر یک نمایشنامه‌ای را ببینم که به سلیقه من می‌خورد، حتماً اگر امکانش باشد آن را هم کار می‌کنم.

شما یکی از نمایشنامه‌نویس‌های خوب ایرانی هستید، در حالی‌که یکی از مشکلات ما این است که یک عده می‌گویند ما در حال حاضر نمایشنامه‌نویس خوب ایرانی نداریم. چرا در جشنواره‌های نمایشنامه‌نویسی شرکت نمی‌کنید؟ آیا برای این قضیه حریمی دارید؟ شما در حال حاضر می‌توانید به‌عنوان یک نمایشنامه‌نویس مطرح معرفی شوید ولی در جشنواره‌ها شرکت نمی‌کنید.

محمد قاسمی: من شاید در بخش نمایشنامه‌نویسی جشنواره‌های مختلف 70- 80 جایزه برده باشم ولی در جشنواره‌ای که مختص نمایشنامه‌نویسی باشد شرکت نمی‌کنم چون نمایشنامه‌های من کمی نمایشنامه‌های اجرایی هستند. آن داوری که می‌نشیند نمایشنامه خام من را می‌خواند، اگر خودش کارگردان نباشد می‌فهمد من چه چیزی نوشته‌ام ولی نمی‌تواند در ذهن خودش تصویرسازی کند. کارگردان‌هایی که نمایشنامه‌های من را کار می‌کنند بسیار راحت هستند چون یک لقمه آماده شده در اختیار آنها قرار می‌گیرد. من بازیگر بودم و بعد کارگردانی کردم و در نهایت نویسنده شدم. یعنی نگاه من به متن همزمان هم کارگردانی است و هم بازیگری. اگر یک کارگردانی بخواهد نمایشنامه من را کار کند خیالش راحت است چون با خودش می‌گوید او چون خودش بازیگر است بهتر می‌داند کجا ویرگول بگذارد تا بازیگر نفس بگیرد. کارگردانی نمایشنامه‌هایی که من نوشته‌ام نسبت به نمایشنامه‌های دیگر بسیار راحت‌تر است، اما واقعیت این است که من کمی تنبل هستم و با خودم می‌گویم بگذار کارهایم را تولید کنم. از این بابت هم زخم‌های زیادی خورده‌ام. مثلاً نمایشنامه اورجینال کار نکرده به جشنواره فرستاده‌ام و هیچ رتبه‌ای هم نبرده است ولی سال بعد همان نمایشنامه را دیده‌ام که یک نفر دیگر به نام خودش در جشنواره تئاتر فجر اجرا کرده است. متأسفانه هیچ امکان اثباتی هم وجود ندارد. دو سال پیاپی کارهای من با نام‌های دیگر در جشنواره تئاتر فجر اجرا شدند. مثلاً آقای کوروش زارعی در جریان سرقت یکی از کارهای من توسط بچه‌های جنوبی قرار دارند. من شکایت نوشتم و گفتم نمایشنامه من سرقت شده است، گفتند سی‌دی کارتان را اینجا ضمیمه کنید تا ما بررسی کنیم. سال گذشته آن گروه آمد در جشنواره تئاتر فجر اجرا رفت. من چند ماه پیش به مرکز هنرهای نمایشی رفتم پیگیری کردم که جواب نامه من چه شد؟ گفتند ما آن پسر را خواستیم و از او ماجرا را پرسیدیم و او گفت من خودم با آقای قاسمی حرف زدم و قضیه را حل کردم! گفتم یعنی شما حرف او را قبول کردید؟ تاکنون سه نمایشنامه من در جشنواره نمایشنامه‌نویسی راحت به سرقت رفتند چون آنها اورجینال و کار نشده بودند. کاش مرکز هنرهای نمایشی برای این ماجرا یک تمهیداتی بیاندیشد.

خانم مقیمی، در حال حاضر مشغول چه کاری هستید و یا در آینده قرار است چه کاری انجام بدهید؟

ملینا مقیمی: من در حال حاضر دارم با آقای قاسمی کار می‌کنم و شاید کار بعدی من در فستیوال مونولیو باشد. دبیر امسال جشنواره مونولیو آقای مهدی چاکری دوست خودم است که به همه می‌گوید شرکت کنید ولی باید ببینم فرصت می‌کنم شرکت کنم یا بگذارم دوره بعدی شرکت کنم.

خانم بارانی، شما به غیر از "سرزمین پدری" مشغول کار دیگری هم هستید؟

پری بارانی: فعلاً فقط مشغول بازی در نمایش "سرزمین پدری" هستم. آقای قاسمی به فکر ساخت یک فیلم هستند که خودشان می‌خواهند آن را کارگردانی کنند. نمایش "امیر" را هم پیش رو داریم که می‌خواهیم آن را اجرا کنیم. کار آماده زیاد داریم و بعد از این به سرعت کار خواهیم کرد.

محمد قاسمی: ما از این راه نان می‌خوریم. البته نانی هم وجود ندارد و اگر در اسنپ کار می‌کردیم ممکن بود سه برابر پول در می‌آوردیم. با این حال شغل ما این است و ما هم داریم تلاش می‌کنیم.

آقای قاسمی، نمایش "امیر" را در کجا می‌خواهید کار کنید؟

محمد قاسمی: اگر بشود یا در سالن حافظ یا در سالن اصلی تئاترشهر. نمایش "امیر" 17 بازیگر دارد که شش تای آنها شخصیت اصلی هستند.

نمایشنامه "امیر" درباره چیست؟

محمد قاسمی: راجع به برش زمانی آقامحمدخان قاجار تا ناصرالدین‌شاه است. منتها آن هم یک فاصله غربت و قرابت دارد. یعنی فلش‌ و فوروارد بک است. یک کار سخت گروتسک است. نمایشنامه‌اش را داده‌ام تا بچه‌ها ببرند مرکز هنرهای نمایشی برای مجوز.

فیلم "خسوف" در چه مرحه‌ای است؟

محمد قاسمی: تمام کارهایش در حال انجام است. فکر می‌کنم "خسوف" از آن کارهایی شود که سروصدا کند. نگاه من این نیست که بروم در سینما چهره شوم و بعد بیایم تئاتر را درو کنم. بچه‌های تئاتری ما مستعدتر از این حرف‌ها هستند، منتها مسیر دست‌شان نبوده است. ما همیشه جماعت کم پولی بوده‌ایم. خودمان انتخاب کردیم که این شکلی شویم. من روزی که به تئاتر آمدم خبر داشتم که زندگی من این‌طور خواهد شد و از بابت انتخاب این حرفه اصلاً ناراضی نیستم.

پری بارانی - محمد قاسمی - ملینا قدیمی

سخن پایانی؟

ملینا قدیمی: من هم وقتی می‌بینم چهره‌های سینما وارد تئاتر شده‌اند و ما که تئاتری بودیم هنوز آنقدری که باید شناخته نشده‌ایم زجر می‌کشم. آنها فضا را برای ما تئاتری‌ها سخت کرده‌اند. اگر بازیگران سینما در تئاتر حضور داشته باشند و ما هم از قِبل آنها استفاده کنیم خوب است ولی اگر با حضورشان جلوی کار ما را بگیرند این ماجرا اذیت‌کننده می‌شود. باید یک سری تمهیداتی بیاندیشند که بچه‌های تئاتر در تئاتر شناخته‌ شوند. در مورد نمایش "سرزمین پدری" هم باید بگویم که نمایش بسیار سختی است و ما زحمت بسیار زیادی برای آن کشیده‌ایم. من از تمام کسانی که این گفت‌وگو را می‌خوانند دعوت می‌کنم بیایند نمایش "سرزمین پدری" را ببینند.

محمد قاسمی: من هم از تمام کسانی که تاکنون از کار ما حمایت کرده‌اند تشکر می‌کنم. مطمئن هستم که اتفاقات بسیار خوبی برای نمایش "سرزمین پدری" می‌افتد. من همان ابتدا به بچه‌ها هم گفتم که این نمایش را با 30 اجرا در تئاترشهر تمام نمی‌کنم. تصمیم دارم این نمایش را برای جشنواره تئاتر فجر هم بفرستم و اگر آنجا مورد تأیید قرار گرفت در سالن‌های دیگری هم آن را اجرا کنیم. امیدوارم این کار به قابلیت‌های خودش برسد.

پری بارانی: نمایش "سرزمین پدری" یک نمایش بسیار خوبی است و امیدوارم مردم بیایند این نمایش را ببینند. مطمئن هستم که از دیدن این نمایش لذت می‌برند.