سرویس تئاتر هنرآنلاین: بسیاری از طراحان لباس امروز، جزو شاگردان دیروز او هستند. پس از انقلاب و تعطیلی دانشگاه‌ها تلاش کرد تا رشته طراحی لباس دوباره فعال شود؛ البته با نگاهی نو به این رشته. بیش از چهار دهه فعالیت مستمر در زمینه طراحی لباس تئاتر دارد. زندگی ادنا زینلیان پیشگام طراحی لباس تئاتر و اپرا در ایران آنقدر با تدریس و طراحی در این عرصه درآمیخته که او را مادر طراحی لباس در ایران می‌شناسند. بیست و چهارم مرداد مراسم نکوداشت ادنا زینلیان در تالار وحدت برگزار شد و نشانی با عنوان "ادنا زینلیان" به هنرمندان و فعالان حوزه طراحی لباس داده شد. با او درباره این هنر به گفت‌وگو نشستیم که نگاهش جالب، خاص و شنیدنی است.

از شما به عنوان مادر طراحی لباس و صحنه در ایران یاد می‌کنند؛ به‌عنوان پیشکسوت و پیشرو این جایگاه را چطور توصیف می‌کنید؟

عشق پایه و اساس کار است. اگر شما کاری که انجام می‌دهید را از ته دل دوست داشته باشید و برای انجام آن انرژی بگذارید مطمئناً نتیجه کار شما با کسی که کارش را از سرِ وظیفه انجام می‌دهد، متفاوت خواهد بود. من جزو اولین گروه دانش آموختگانی هستم که در رشته طراحی لباس و مد درس خواندم. آن موقع نام دانشگاه الزهرا (س) دانشگاه محبوبه متحدین بود. چندسال از فارغ‌التحصیلی ما می‌گذشت که انقلاب شد و دانشگاه‌ها تعطیل شدند. رشته طراحی لباس، پس از انقلاب هم از همان دانشگاه شروع شد. ما در بهمن سال 1363 یک شرح درس نوشتیم و رشته طراحی لباس را دوباره راه انداختیم. من از بهمن سال 63 در دانشگاه‌های الزهرا(س)، تربیت مدرس، دانشگاه آزاد، دانشگاه سوره و... دارم تدریس می‌کنم. پس از 35 سال سابقه تدریس در دانشگاه به این نتیجه رسیدم، دانشجویی که می‌خواهد در زمینه لباس درس بخواند باید عاشق این رشته باشد، تکالیفش را انجام بدهد، کنجکاو و در تعامل با اساتیدش باشد و از آن‌ها راهنمایی بخواهد. اگر دانشجو صرف اینکه در این رشته قبول شده به دانشگاه آمده باشد، بعد از آنکه مدرکش را گرفت به تاریخ سپرده می‌شود.

روند طراحی لباس در 4 دهه گذشته را چطور ارزیابی می‌کنید؟

خوشبختانه یا متأسفانه من در زمینه‌های مختلفی فعالیت داشته‌ام. در زمان دانشجویی در پروسه طراحی لباس و مد بودم. ما زمانی که دانشجو بودیم می‌دانستیم در دنیای مد چه خبر است. آن موقع در ایران نمایش مد وجود داشت و برندها و طراحان معروف دنیا در این نمایش‌ها حضور پیدا می‌کردند و ما موظف بودیم در تمامی نمایش‌های مد که در هتل هیلتون برگزار می‌شد، حضور داشته باشیم و نوع سبک کارهایی که انجام می‌شد را نقد و آنالیز کنیم. در ایران نمایش مد گلبام و گلریز برگزار می‌شد. آن موقع ما طرح می‌دادیم و بعد یک سری تولیدی‌ را به ما معرفی می‌کردند و ما با آنها کار می‌کردیم. ارتباط دانشگاه با بازار بسیار خوب بود. نمایش مد زیاد بود و باید می‌رفتیم نمایش‌های مد را می‌دیدیم. ما گزارش‌نویسی و نظریه‌نویسی داشتیم. عکس‌ها نقد می‌شد و با طراحان صحبت می‌کردیم. اگر سوال شما در رابطه با روند مد است که باید بگویم فرق می‌کند ولی اگر در مورد روند طراحی لباس تئاتر می‌پرسید باید بگویم ما قبل از انقلاب اداره تئاتر و کارگاه هنر داشتیم. من قبل از انقلاب تئاتر کار نکردم. زمانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم به پشتوانه اینکه از موسیقی شناخت و اطلاعات داشتم و ساز پیانو می‌زدم، جذب اُپرا شدم و از دهم اردیبهشت سال 1356 به‌عنوان طراح صحنه به استخدام تالار رودکی درآمدم. نمی‌توانم اُپرا را با تئاتر مقایسه کنم چون هر کدام از آنها دنیای خودشان را دارند. یک طراح می‌آید تجربه به دست می‌آورد تا ببینید خودش مربوط به کدام دنیاست. مطمئناً کسی که می‌خواهد در زمینه مد کار کند باید در جریان مد روز ایران و جهان، ضوابطی که در کوچه و خیابان می‌پذیرند و رنگ‌هایی که فرهنگ ما می‌پذیرد باشد. باید ببیند آیا می‌خواهد در آن زمینه فعالیت کند یا نه و اگر نخواست می‌تواند جذب صحنه شود. من پیش از انقلاب جذب تئاتر نشدم و در اُپرا حضور داشتم.

ادنا زینلیان

یعنی بین طراحی لباس صحنه و مد، به سمت طراحی صحنه کشیده شدید؟

من تازه داشتم در این مقوله جا می‌افتادم و بارها برای برونو سانتینی دستیاری می‌کردم. آخرین کاری که با برونو سانتینی انجام دادم اُپرای "کارمن" بود که خانم پری‌ثمر خوانده آن اثر بودند. آن موقع 23 سال داشتم و اصولا در هیچ کجای دنیا به هیچ وجه طراحی یک اُپرا را به یک جوان 23 ساله نمی‌دادند. بعد از انقلاب اُپرا بسته شد؛ مدتی هنر به کل بلاتکلیف بود. اُپرا و باله که نبود و در تئاتر هم اجازه کار نمی‌دادند. من باید تصمیم می‌گرفتم که آیا می‌خواهم فعالیت صحنه‌ای انجام دهم یا نه. در حالی‌که من استخدام آنجا بودم و کارهای متفرقه انجام می‌دادم. برای من بهترین زمان بود که تئاتر را انتخاب کنم؛ چون هم صحنه را می‌شناختم و هم سالن‌های بزرگ دنیا را دیده بودم و یا نسبت به آنها شناخت داشتم. اصول صحنه را می‌دانستم و نورپردازی را بلد بودم. بین طراحی اُپرا و تئاتر یک سری اصول مشترک و یک سری تفاوت وجود دارد. تفاوت آن‌ها این است که در تئاتر، فیزیک در خدمت است ولی در اُپرا بیشتر به صدا و بیانی که تحت نت نوشته شده است، اکتفا می‌شود. یک خواننده اٌپرا نظیر لوچانو پاواروتی نمی‌توانست بازیگر شود و از یک بازیگر هم ممکن است هیچ‌وقت خواننده بیرون نیاید. هر کدام از این‌ها یک تخصص جداگانه است. من برای اینکه در تئاتر تسلط داشته باشم مطالعه‌های خودم را شروع کردم و در زمینه دکور صحنه، دوره‌های تخصصی گذراندم تا توانایی‌ام در طراحی دکور را به همان اندازه که نسبت به لباس تسلط داشتم بالا ببرم. آن موقع برای یکی دو نفر از بچه‌های تئاتری حوزه هنری چند دکور کار کردم. عموماً نمایش‌هایی که آنجا اجرا می‌شد در رابطه با مسائل انقلابی و مذهبی بود. آن موقع هنوز تکلیف تالار رودکی مشخص نشده بود.‌

به عنوان تحصیل کرده و پایه‌گذار رشته طراحی لباس در دانشگاه الزهرا(س) تفاوت فضای دوران تحصیل و تدریس در این رشته را در چه چیزهایی می‌بینید؟

زمانی که من برای تدریس به دانشگاه الزهرا (س) رفتم، به جز خانم نیری، هیچ‌ استادی از قبل انقلاب آن‌جا نمانده بود. خانم نیری کارهای دستی سنتی نواحی مختلف ایران را تدریس می‌کردند و در دوران دانشجویی به من گفته بودند که یک روزی ادنا جای من می‌نشیند. جالب است که یک روزی من در همان میز و همان کلاس درس ‌دادم. من از آنجایی که دانشجوی آنجا بودم، نقاط ضعف‌اش را خوب می‌شناختم. کسی که تئاتر نشناسد، پیدایش تئاتر را نداند، نمایشنامه‌نویس‌های خوب دنیا را نشناسد و پرسوناژسازی را نداند، چطور می‌تواند تئاتر کار کند؟

متاسفانه در حال حاضر، بچه‌های این دانشگاه فقط برای خانم‌ها کار می‌کنند و هیچ شناختی از آناتومی مرد ندارند، چه برسد به اینکه برای مرد طراحی کنند. تفکیک جنسیتی در این زمینه خیلی بد است. طراح، طراح است، چه فرقی دارد؟ کلاس‌های من مختلط است. دانشجویانم در دانشگاه تهران، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه آزاد، دانشگاه سوره و دانشگاه هنر شش واحد طراحی لباس تئاتر می‌خوانند. الان درصد کسانی که درس‌شان را در خارج از کشور تمام می‌کنند و جذب طراحی لباس تئاتر می‌شوند چقدر است؟ من فقط می‌توانم بگویم متأسفم. اولاً معلمی عبادت است. معلمی عشق، انرژی و به چشم بچه خود نگاه کردن به دانشجو است. بنابراین مدیریت یک کلاس، چه فقط زنانه یا مردانه باشد و چه مختلط باشد، بستگی به آن شخصی دارد که کلاس را در اختیارش گذاشته‌اند. نقش آن معلم مثل یک پدر یا مادر در خانواده است. وقتی دید معلم نسبت به هنرجویی که به کلاسش می‌آید به چشم بچه‌اش باشد، گوش او را می‌گیرد و کتکش هم می‌زند ولی در عین حال نازش را هم می‌کشد. به قول قدیمی‌ها که می‌گفتند پوست و گوشت آن برای تو و استخوانش برای من. چیزی که وجود دارد تعصب یک فرد به نام، فامیل، خانواده، شهر و کشورش است. زمانی که من به‌عنوان استاد سر کلاس می‌روم، می‌گویم دانشجو چه بخواهد و چه نخواهد به هر حال یک صندلی را به‌عنوان دانشجو اشغال کرده است و من باید عشق را در دانشجو به وجود بیاورم تا او در کلاس‌ها شرکت کند. من یک دانشجوی پسر داشتم که رشته دبیرستانی‌ او ریاضی بود و اصلاً در عمرش چیزی نکشیده بود ولی زمانی که شش واحد را تمام کرد فقط باید کار او را می‌دیدید. در رشته طراحی لباس چند دانشجوی پسر بسیار خوب داشتم.

لباس، لباس است. 50 سال دیگر به همین لباس‌هایی که مد امروز هستند می‌گویند تاریخ لباس. تاریخ لباس به چه چیزی می‌گویند؟ هر آنچه که یک روزی تن می‌شده ثبت شده و بر اثر گذر زمان تبدیل به تاریخ لباس شده است. نباید جنسیت‌ها را محدود کرد. بزرگترین‌ طراح‌های لباس مد دنیا چه کسانی هستند؟ کریستیان دیور در چه تاریخی  مطرح شد؟ اصلاً مد لباس به صورت برند از چه زمانی به وجود آمد؟ من نمی‌گویم فقط آقایان باید برای خانم‌ها طرح بدهند. من به نوعی از بین تمام آن چیزی که با سلیقه، فرهنگ، مذهب، محیط و کشورم سازگار است حق انتخاب دارم. نمی‌آیم بگوییم این طرح را چون یک مرد آن را کشیده، پس بد است! چه کسی این اجازه را به من می‌دهد که قضاوت کنم؟ من به نام طراح کاری ندارم. من نمی‌خواهم تبلیغ خارجی‌ها را بکنم و این‌ها را به عنوان مثال عرض کردم. اما برگردیم ببینیم مد در کشور ما از چه تاریخی به وجود آمده است. یک کشوری که دانشگاه تأسیس کرده است آیا شرح درس‌هایش از آسمان به آن‌ها نازل شده است؟ آن‌ها از یک جاهایی الگو گرفته‌اند، نیازهای‌شان را دیده‌اند و بومی‌سازی کرده‌اند. از تمام دنیا باید منابع را جمع و نگاه کنیم و آن‌ها را با فرهنگ خودمان تطبیق بدهیم.

با توجه به ویژگی‌های فرهنگی که ما داریم آیا طراحانی که می‌خواهند وارد حوزه طراحی لباس شوند باید توانایی ویژه‌تری داشته باشند؟

مسئله مهمی که وجود دارد برمی‌گردد به سیستم آموزشی ما.  کسی که طراحی لباس و مد می‌خواند، خیاطی، برش و الگو بلد است و تمام مدت در خدمت زیبایی‌گرایی است. از آن طرف، کسی که تئاتر می‌خواند هم تاریخ تئاتر، بازیگر، کارگردان، صحنه، پرسوناژ و... را می‌شناسد ولی الگو و برش نمی‌داند. هر دو مشکل دارند. طراحان مد فقط زن هستند و طراحان لباس تئاتر هم مرد و هم زن. طراحان مد شناختی از صحنه تئاتر، بازیگر و... ندارند و من به‌عنوان مدرس سعی می‌کنم جذب صحنه شوند ولی دوباره دنبال این است که بفهمند دوخت و برش چیست. یکی از بزرگان و اساتید مدعی بود که طراح لباس اصلاً نیاز نیست الگو و دوخت بداند. بله آن هم می‌شود. سوال من از آنها این است که تفاوت بین طراح لباس و نقاش در چیست؟ یک نقاش بسیار زیباتر از یک طراح لباس می‌تواند طرح بکشد، منتها فرق‌شان این است که یک طراح لباس از دوخت و برشت شناخت دارد. من برای آن استاد متأسفم چون کسانی که آشنایی ندارند پیرو صحبت‌های این فرد و امثال او قرار می‌گیرد. یک طراح لباس می‌داند یک خط دقیقاً نوار است، یا برش و یا چیز دیگری. می‌داند جایگاه این خط در بدن چیست و در تن چه رُلی می‌تواند داشته باشد. خط را با علم می‌کشد. یا یک استاد وقتی یک خط جلویش قرار می‌گیرد، می‌داند این خط که طراح لباس کشیده است، چیست. اما بابت اینکه گفته شود یک طراح لباس نیازی نیست الگو و دوخت بداند و فقط باید طرح بکشد، من متأسفم. یک نقاش خیلی بهتر از من نقاشی می‌کند. من خلاقم. من ایده هستم اما کامپیوتر و ماوس برای من مجری است. یک نقاش می‌تواند مجری طرح من باشد. بنشیند سایه و هاشور بزند. طراح لباس خالق است. یک وقت در مد طراحی می‌کند و یک زمان هم در تئاتر از روی یک چیز نوشتاری می‌کشد، نفس می‌دهد، زنده می‌کند و روی صحنه می‌رود، طوری که تماشاگر احساس می‌کند این ریچارد سوم است و به چیز کشیده شده نفس می‌دهد. حامد کمیلی را تبدیل به ریچارد می‌کند. یا خانم شقایق فراهانی را با لباس و پارچه به پرنسس آن، تبدیل می‌کند. شما اگر لباس‌های همین نمایش را آنالیز کنید می‌بینید یک جا خانم فراهانی لباس قرمز و مشکی بر تن دارد. شوهرش را کشته است ولی باید از زنانگی‌اش استفاده کند تا بتواند سرش را نگه دارد، والا سر او هم رفته است. کار صحنه‌ای و پرسوناژسازی از یک دنیای دیگری برخوردار است. برای من طراحی مد زنگ تفریح است چون شما وقتی مد کار می‌کنید کاری ندارید که چه کسی آن را می‌پوشد. شما طراحی را می‌کشید، پارچه را انتخاب می‌کنید و می‌فرستید برای تولید و پخش. دیگر آیا به شما مربوط است که این لباس را یک خانم 16 ساله می‌خرد یا 46 ساله؟ یا خانم 46 ساله‌ای که می‌خواهد 16 ساله به نظر بیاید؟ کاری نداریم. اما شما در صحنه به جزء جزء بدن بازیگر کار دارید. یک بازیگر قرار است با سن و اندامی که دارد فلان نقش را بازی کند و شما باید ببینید بازیگر را باید قشنگ‌تر و جوان‌تر کنید یا پیر و عجوزه. در مورد تک‌تک بازیگرها باید این اتفاق بیفتد. بنابراین طراحی لباس تئاتر می‌تواند از مد، شناخت رنگ، پارچه، مواد و زیبایی‌شناسی شروع شود اما اگر طراح بخواهد به یک‌باره از دنیای مد به صحنه برود امکان‌پذیر نیست. نمی‌شود جایش را عوض کند و بگوید از روی این صندلی می‌روم، روی آن صندلی. خیلی چیزها باید تجربه کند.

ادنا زینلیان

دقیقاً چه چیزهایی را باید تجربه کند؟

مهمترین مسئله این است که خود تئاتر و نمایش را باید بشناسد. باید با نمایشنامه‌نویسان بزرگ و سبک‌های اجرایی دنیا هم آشنایی خوب داشته باشد. تخیل، سوررئال، حماسی بودن و شاهنامه‌ای کار کردن یک نمایش می‌تواند عواملی باشد که سبک طراحی شما را تغییر بدهد. شناخت مواد هم بسیار مهم است. یک زمانی شما با پارچه‌ای مواجه می‌شوید که نباید حرارت بخورد چون زیر اتو می‌سوزد و جمع می‌شود. من دقیقاً با لباس ریچارد این کار را کردم. من می‌خواستم برای لباس ریچارد یک پارچه چروکیده پیدا کنم تا مغز، فکر و انسانیت چروکیده ریچارد را نشان بدهم. خیلی به دنبال طراحی همچین لباسی گشتم. من لباس تمام پرسوناژها را طراحی کردم ولی لباس ریچارد که کاراکتر اصلی نمایش بود را هنوز طراحی نکرده بودم. پارچه‌ای که می‌خواستم را پیدا نمی‌کردم. هیچجا چنین پارچه‌ای نبود. در نهایت یک پارچه را برداشتم و آن را با اتو و حرارت چروک کردم و بعد زیرش آستر دادم که کش نیاید. یعنی یک پارچه معمولی را تبدیل به پارچه‌ای کردم که به درد لباس ریچارد می‌خورد.

مهمترین کاری که یک طراح لباس باید انجام دهد چیست؟

طراح لباس چه فضایی منظورتان است؟ مثلا طراحی لباس صحنه فرق می‌کند. شما لباس یک شخصیت را می‌سازید. قرار است برای شخصیت خبیث ابن ملجم مرادی (نمایش ترور) لباس طراحی کنید و تا آن آدم را حس نکنید نمی‌توانید لباس مناسبی را برایش طراحی کنید. قطام در دوره‌ای زندگی می‌کرد که زن، ارزشی نداشته و زنده به گور می‌شده؛ ولی قطام زنی بود که کمر بست و تصمیم گرفت و از زن بودنش استفاده کرد و به مقصود رسید. باید این زن را حس کرد و بعد برایش لباس طراحی کرد. باید تحقیق کرد قطام که بود و ابن ملجم که بود. بنابراین تئاتر، شناخت، تحقیق، عشق و حس است.

آیا مهمترین کار در طراحی لباس تئاتر همین تحقیق است؟

فقط تحقیق نیست. شما باید عشق کنید. باید بازیگری که می‌خواهید برایش لباس طراحی کنید و شخصیتی که او قرار است بازی کند را حس کنید. باید با لباس‌تان در خدمت بازیگر باشید تا به او کمک کنید. آن‌قدر باید در خدمتش باشید که تماشاگر او را در نقشی که دارد باور کند. باید شناخت اجرایی داشته باشید. خیاطانی که با من کار می‌کنند من را دوست دارند ولی ممکن است از لحاظ کاری زیاد راضی نباشند که با من کار می‌کنند، چون می‌دانند آنچه که من می‌خواهم را یا من برای‌شان می‌کشم باید انجام دهند و باید آن‌قدر بشکافند تا بدانند من چه می‌خواهم. من به الگو، متدها، دوخت، مولاژ و... تسلط دارم و می‌دانم چه می‌خواهم. یعنی یک خیاط نمی‌تواند من را بپیچاند. موقع برش بالای سر خیاط هستم و به طور مثال خودم می‌گویم این لباس چقدر پارچه می‌خواهد و نیازی نیست بیشتر از این بیاورم. شاید این برای خیاطان زیاد جالب نباشد.

طراحی لباس چقدر به معماری، مجسمه‌سازی و رشته‌های دیگر هنری می‌تواند شبیه باشد؟ آیا اصلاً می‌توانیم شباهتی بین این هنرها ببینیم؟

خیلی چیزها در هنر مشترک است. مجسمه‌سازی فرم است و شما وقتی برای یک آدم لباس می‌سازید هم با لباس‌تان به بدن لخت، فرم داده‌اید. این یک شباهت است. فرم، رنگ، خطوط، نقش و جنس در همه هنرها مشترک است. من می‌توانم فراتر بروم. دنیای یک نقاش رنگ است و آیا یک ساز و یک نت، رنگ نیست؟ با نت می‌شود نقاشی کرد و با نقاشی می‌شود نت و آهنگ نوشت.

طراحی لباس به لحاظ ساختار و کارکردش به کدام یک از این هنرها نزدیک‌تر است؟

به نقاشی خیلی نزدیک است. در طراحی و نقاشی یک چیزی کشیده می‌شود و ابزار هر دو یکی است. طراحی لباس تا زمانی که روی کاغذ است نزدیک به نقاشی است و وقتی وارد مرحله تولید می‌شود شکل متفاوت‌تری پیدا می‌کند. مرحله بعد شناخت و انتخاب پارچه است تا بتوانید فکرتان را به اجرا در بیاورید. شناخت پارچه، مواد، حرارت، رنگ، اکسسوار و... در مرحله اجرای لباس انجام می‌گیرد.

ادنا زینلیان

با توجه به شرایط و موقعیت‌هایی که هست آیا دستمزدی که به طراح لباس می‌دهند منصفانه است؟

اگر طراح لباس خودش خیاط باشد و برای این و آن خیاطی کند می‌تواند اموراتش را بگذارند اما اگر فقط بخواهد طراحی کند خیر. به راحتی می‌توانم بگویم که یک خیاط درآمدش از من طراح خیلی بیشتر است. یک خیاط اگر حتی در خانه بنشیند و فقط برای اقوامش لباس بدوزد هم درآمد خوبی عایدش می‌شود. بعد شما نگاه کنید که آن خیاط چقدر وقت گذاشته است و منی که یک طراح هستم چقدر وقت می‌گذارم؟ فقط پروسه تحقیق کافی است که ببینید یک طراح چقدر برای کارش وقت می‌گذارد، بحث بازاریابی و دنبال پارچه گشتن و.. بماند. من هیچ‌وقت با طراحی لباس تئاتر امرار معاش نکردم.

این فرهنگ‌سازی که قدر فعالیت و طراحی شما را بدانند از کجا باید شکل بگیرد؟

از ارزش‌گذاری در  اجتماع.

این حرکت از کجا شروع می‌شود؟ باید حرکت صنفی باشد یا در دانشگاه آموزش داده شود، یا...؟

از همه جا و همه چی. ما در صنف و مطبوعات مدام از کار خود می‌گوییم ولی وقتی هنوز خود تئاتر جایگاهش را پیدا نکرده است، جایگاه طراح لباس هم پیدا نمی‌شود، کما اینکه تا به امروز این جایگاه پیدا نشده است. هر وقت هم درباره طراحی صحبت می‌کنند اول می‌گویند طراح صحنه. در حالی‌که اگر شما بهترین دکور را بسازید ولی بازیگرتان لباس نداشته باشد چه طرحی و چه صحنه‌ای؟ من همیشه گفته‌ام که جایگاه طراحی لباس با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست و متأسفانه کارگردان‌های خیلی کمی به این پی برده‌اند. در جشنواره تئاتر فجر به بازیگر، کارگردان، نمایشنامه و... جایزه می‌دهند اما بخش طراحی لباس را نادیده می‌گیرند. بازیگر خوب با لباس خودش هم می‌تواند اجرا داشته باشد ولی لباس بخش مهمی از نمایش است و باعث می‌شود کار بازیگر نمود بیشتری پیدا کند. قبلاً مدال طراح صحنه زده‌اند و در حال حاضر مؤسسه فرهنگی هنری راد نواندیش با مدیریت دکتر بردیا صدرنوری در صحبت با انجمن طراحان صحنه و لباس، مدال طراحی لباس را به نام زدند. آن‌ چیزی که در دکور و صحنه انجام گرفته؛ حالا قرار است در زمینه طراحی لباس هم صورت بگیرد. این امر با همکاری موسسه فرهنگی هنری راد نواندیش و انجمن طراحان صحنه و لباس انجام گرفت.

به‌عنوان مادر طراحی لباس در ایران، حال امروز این بچه‌ را چگونه ارزیابی می‌کند؟

گناه دارند. بچه‌هایم گناه دارند. آنها را نمی‌فهمند. درک‌شان نمی‌کنند. مثل اینکه دیگر خودشان بچه‌ ندارند و بچگی‌ها و جوانی‌های خودشان را هم فراموش کرده‌اند. این بچه‌ها را باید درک کرد. جوان را باید درک کرد. باید آنها را فهمید. بگذاریم جوانی کنند. جوان اسمش رویش است. اگر همه چیز را به جا و به موقع انجام بدهد و درکش را داشته باشد که دیگر نمی‌توانیم به او بگوییم جوان. طبیعی است یک جوان نمی‌تواند تجربه من را داشته باشد. جوان، جوان است، اما من می‌توانم تجربه‌ام را خالص و مخلص و بدون چشم‌داشت در اختیارش بگذارم، به شرطی که زبانش را متوجه شوم و با زبان او حرف بزنم تا در مقابل من جبهه نگیرد و نگوید شما مال یک نسل دیگری. من باید این نسل را بفهمم و پیاده و هم‌پایش شوم تا من را بپذیرد و بعد بتوانم با زبان خودش آن چیزهایی که لازم است را به او منتقل کنم. من باید از من بودن پایین بیایم، والا او جوان است. مابین من و دانشجویانم هیچ تفاوتی نبوده است. الان دوستان من، دانشجوهای 30 یا 35 سال پیش من هستند. دانشجوی پنج سال پیش یا حتی دو سال پیش من هم وقتی در اجتماع به مشکل برمی‌خورد به من زنگ می‌زند، چرا؟ تفاوت چهل سال سن است. این وسط دو نسل گذشته است. چرا راحت می‌تواند با من حرف بزند ولی با خانواده‌اش نمی‌تواند؟ من نمی‌گویم من مددکار اجتماع هستم ولی بزرگان ما نباید مدام بگویند دوره ما این‌طوری بود و آن‌طوری. در میان اساتید هم هستند که به من می‌گویند خانم دکتر یادتان است ما چقدر باید دنبال استادمان می‌دویدیم تا جواب یک سلام ما را بدهد؟ می‌گویم خب، حالا شما چرا همین کار را دارید با دانشجویتان می‌کنید؟ چرا این‌قدر بد شده‌ایم؟ وقتی یاد آن استادها می‌افتید می‌گویید گور به گور شده‌ها! پس چرا کاری نمی‌کنید که به شما بگویند خدا بیامرز؟ شما جور دیگری رفتار کنید. باورتان نمی‌شود اما من دنبال دانشجو هستم نه دانشجو دنبال من. مدام پیگیری می‌کنم و سراغ دانشجوها را می‌گیرم. نمی‌گویم کاری که من انجام می‌دهم خوب است یا بد، بلکه من نتیجه را می‌بینم. من در کلاس ناز دانشجو را می‌کشم و در عین حال جریمه هم دارم و تنبیه هم می‌کنم. اما یک چیزی را خوب می‌دانم که این‌ها عشق‌های من هستند. گیر انداختمشان. تا آن‌چه که لازم است را از من نگیرند نمی‌گذارم در بروند. حالا یا با زبان خوش یا با پس گردنی (با خنده).

طراح لباس مورد علاقه خودتان چیست؟

در سبک‌های مختلف طراحان متفاوتی را می‌پسندم. ترجیح می‌دهم اسم نبرم ولی یک چیز را می‌دانم که لباس شخصیت شماست. من به‌عنوان یک طراح به اینجا آمده‌ام و مطمئناً پوشش من با وقتی که به دانشگاه می‌روم متفاوت است. معلم و مدرس الگوست و در دانشگاه پوشش من مشخص و تعریف شده است و من زیاد نمی‌توانم روی خودم مانور طرح بدهم. اینکه پرسیدید من به‌عنوان طراح کار چه کسی را می‌پذیرم بستگی به چیزهای متفاوتی دارد. یک جا خودم هستم و جایی دیگر کسی دیگر را می‌پسندم. در دانشگاه که من متعهد به قوانین آنجا هستم پوشش من فرق می‌کند. یک جا مد و فشن هستم و آنجا فرق می‌کند که در فشن چه کسی را می‌پسندم. در مورد طراحی لباس تئاتر هم همین‌طور است.

بنابراین متناسب با هر فضایی یک طراح و یک طراحی را می‌پسندید؟

بله. هر فضایی تأثیر خودش را روی آدم‌ها می‌گذارد. شما وقتی به پارک می‌روید پوشش‌تان متفاوت از پوششی است که در یک مهمان خانوادگی دارید. طراحان مورد علاقه‌ من آدم‌های متفاوتی هستند. مثلاً یک طراح لباس شب مورد علاقه‌ام است که لباس‌های روزش را نمی‌پسندم. یا طراح لباس اسپرت و روزمره‌ای را می‌پسندم که لباس‌هایش شبش به دلم نمی‌نشیند.

ادنا زینلیان

برای علاقه‌مندانی که می‌خواهند وارد رشته طراحی لباس شوند چه پیشنهاد کنید؟

پیشنهاد می‌کنم اگر شخصی بخواهد وارد دنیای مد شود ابتدا باید از خودش و آناتومی خودش شناخت داشته باشد. شناخت از اینکه من یک دوشیزه و خانم هستم که با این آناتومی در ایران زندگی می‌کنم و لباس می‌پوشم. پس در وهله اول شناخت آناتومی و شناخت تاریخچه لباس اهمیت دارد و بعد من طراح بر اساس فرهنگ، ذائقه مخاطب ایرانی و قوانین اجتماعی و مذهبی کشور شروع به طراحی می‌کنم. ضمن اینکه باید از اجرای طرح هم یک شناخت حداقلی داشته باشم. قرار نیست همه لباس‌ها را خودم بدوزم ولی بهتر است که وقتی لباس را می‌دهم تا بدوزند، حداقل یک شناختی داشته باشم که بتوانم ایراد بگیرم و به درستی به خیاط بگویم این در نیامده است و مورد پسند من نیست. به این شکل من می‌توانم کاری کنم که لباس طراحی شده توسط من شکیل‌تر و زیباتر شود. به هر حال مد قرار است آدم را در پوششی که دارد زیباتر کند و من به‌عنوان طراح وقتی می‌توانم لباس خودم را در بیاورم که می‌توانم برای اجتماع هم کار کنم. اما بحث طراحی لباس برای صحنه متفاوت است. برای طراحی لباس اجراهای نمایشی باید سراغ صحنه بروید و ببینید برای صحنه‌ای که می‌خواهید برای آن لباس طراحی کنید چه نوع لباسی لازم است. مثلاً اگر قرار است من برای تئاتر طراحی کنم، باید ببینم اصلاً تئاتر چیست. من تا تئاتر را نشناسم چگونه لباسی می‌خواهم به بازیگرم بدهم؟ شما اگر ساختمان را نشناسید چجور پرده‌ای می‌خواهید برای اتاقش طراحی کنید؟ اگر میز را نشناسید چگونه می‌خواهید برای آن سفره‌ای بخرید؟ طراحی لباس سلسله مراتبی دارد که شما باید یک به یک آن را بروید و طبیعتاً مطالعاتی که در این زمینه صورت می‌گیرد هم باید به همین شکل و روند باشد.