سرویس تئاتر هنرآنلاین: اجراهای اپیزودیک الزاماً از نظر اجرایی و وجوه تماتیک یا تاکید بر "پرسوناژ محوری" هر کدام از اپیزودها، باید دارای وجوهات مشترکی باشند و ورسیون‌های گوناگونی از یک ایده محوری به نظر برسند تا بتوان آن‌ها را اپیزودیک قلمداد نمود؛ ضمناً در پایان اجرای این مجموعه اپیزودها عملاً باید مشخص شود که غایت‌مندی‌های معین و مرتبطی هم در کار بوده است؛ شرط لازم و ساختاری برای اتلاق اصطلاح "مونودرام" به یک اجرا آن است که فقط یک بازیگر در صحنه حضور داشته باشد و نبودن پرسوناژهای دیگر در صحنه، موجه جلوه  کند؛ ضمن آن‌که چنین متنی الزاماً باید ساختار درام را به طور کامل به نمایش بگذارد.

نمایش "مجموعه مونودرام‌های پنج‌گانه و اپیزودیک بانو" با عناوین "کبریت سوخته"، "زن گاو"، "حاد"، "نقص عضو" و "وایتکس" به ترتیب به نویسندگی فاطمه توکلی، فهیم خسروی فارسانی، علیرضا اجلی، مرجان آقانوری و یاسمین بنیادی نوشته شده‌اند و با کارگردانی خود این افراد یا یکی از اعضای گروه به اجرا درآمده‌اند. در ارتباط با توضیحات پیش گفته، اجرای فوق نمونه‌ای قابل بررسی است؛ مجموعه نمایشی "بانو" در سالن کوچک تالار مولوی اجرا می‌شود.

این مجموعه به علت محوری بودن پرسوناژ زن در همه اجراها و نیز تنگنایی بودن موقعیت همه زن‌ها عملاً اجرایی اپیزودیک است؛ فقط اجرای اول از مجموعه اجراهای پنج‌گانه، مونودرام نیست، چون عملاً دو بازیگر به شکل‌گیری مضمون صحنه کمک می‌کنند: کارگردان عمداً یکی از آن‌ها را در پشت صحنه پنهان کرده تا اجرا مونودرام جلوه نماید. در تاکید بر این موضوع باید یادآور شد بازیگر دوم دیالوگ هم دارد و بازیگر زنی که روی صحنه است، دیالوگ‌های او را هنگام گفت‌وگوی یک سویه‌اش با او به طور نیابتی تکرار می‌کند تا تماشاگران در جریان کامل موقعیت قرار بگیرند. این اپیزود اول ساختار مونودرام ندارد و در اصل "دوئو درام" محسوب می‌شود. اساساً  موضوعش هم ناقص و فاقد پایانه و غایت‌مندی معینی است.

چهار اجرای بعدی از لحاظ ظاهری مونودرام به شمار می‌روند، چون گفتار هرکدام از تک‌پرسوناژها نوعی برون‌فکنی یک سویه است که در قالب  گزارش‌های روایی مونولوگ‌گونه ارائه شده‌اند. البته در دو مورد از این تک‌گویی‌ها اشکالاتی اساسی وجود دارند: در اجرای بخش چهارم (تحت عنوان "نقص عضو") که زن وانمود می‌کند در دادگاه است، خود موضوع و اقتضائات ساختاری متن نادیده گرفته شده و در عوض، پرسوناژ زن روی صحنه بر نقش بازی کردن و حتی نقش مادر خود و نیز بر واکنش‌های بچه‌ای که در شکم دارد، تاکید می‌کند و به شکل متناقضی این نقش‌ها را توسط خود به نمایش و حتی به بیان (!؟) در می‌آورد (یعنی با بچه‌ای که در شکم دارد حرف می‌زند و بعد در نقش بچه هم حرف می‌زند)؛ این عارضه،  قضیه بودن در دادگاه را بینابینی کرده است. در اپیزود پنجم هم خود موضوع ساختگی است: زنی چهار بار ازدواج می‌کند و هربار شوهرش خودش را از پنجره و ارتفاعی به پائین می‌اندازد؛ این اپیزود آخر شاخصه‌های یک کمدی ناقص را داراست؛ نکته فوق از دیالوگ‌های زن پیداست: "مرد مثل ماهی می‌مونه، باید آروم نگهش‌داری، وگرنه از دستت در می‌ره"، "از قدیم گفتن بشور، بساب، بپز تا شوهرت رو نگهداری"، "خود خودشه، این شوهر واقعیه، نیمه گم شده منه" و ...

دیالوگ‌هایی در اجرا وجود دارند که صرفاً به دلیل یک سویه بیان کردن‌شان، اشتباهاً مونولوگ به حساب آمده‌اند: در اپیزود اول زنی که لباس عروسی به تن دارد و در خانه یا زیرزمین پناه گرفته، زمان، مکان و موقعیت اصلی‌اش را فراموش می‌کند؛ او در لحظه‌ای از پرسوناژی که ظاهراً در پشت صحنه است، می‌پرسد: "چه قدر دیگه مونده برسیم؟" (!؟)

همه اظهارات  تک پرسوناژها، گزارش روائی‌اند و با تعریف مونولوگ منافات دارند؛ در جاهایی که بازیگران گزارش‌های روائی و داستانی ناقص  خود را عملاً در قالب ایفای نقش‌هایی ضمنی و دراماتیک ارائه می‌دهند و می‌کوشند تا اجرا به شکل "نمایش در نمایش" یا "بازی در بازی" ارائه شود، تلاش آنان به جز در یک مورد (اپیزود چهارم ) نتیجه بخش و نمایشی است.    

باید اذعان داشت همه پنج اپیزود فوق از نظر پایان‌بندی و ارائه یک غایت‌مندی که دلیل موجهی برای طرح کردن و مستدل بودن موضوع باشد، ناقص‌اند؛ در کل همه آن‌ها به علت نقص ساختاری و موضوعی از تعریف و توجیه دراماتیک مونودرام بر روی صحنه،  باز مانده‌اند.

یکی از اپیزودها به زندگی یک زن خارجی اختصاص یافته و وصله ناجوری برای توجیه عینی و عملی بقیه اپیزودها شده است. بازیگر اپیزود سوم (تحت عنوان "حاد")، روایت‌هایش را عملاً در قالب موقعیت‌های معینی بازی و آن‌ها را دراماتیزه می‌کند: ژست و حالت می‌گیرد و آهنگ و ریتم گفتارش متغیر و نمایشی‌اند. در اجرای دوم (تحت عنوان "زن گاو") که زن از داخل چمدان بیرون می آید و چمدان را همانند لاک،  لاک‌پشت، برپشت  و در حالت چهاردست و پا حمل می‌کند، موقعیتش نمایشی و حتی تا اندازه‌ای تاویل‌دار و تمثیلی است.

اجرای اپیزودهای نمایش "بانو" همگی از نظر متن، ناقص و برخی از آن‌ها که قبلاً به آن‌ها اشاره شد، اساساً از ساختار مونودرام بی‌بهره‌اند؛ در اغلب موارد، به اشتباه از دیالوگ به جای مونولوگ و بالعکس، استفاده شده است، پایان‌بندی و غایت‌مندی خاصی مورد نظر نبوده و همین‌ها سبب شده اجرا به شکل گزارش‌های روائی درآید؛ البته چند تا از بازیگران تلاش کرده‌اند تا اندازه‌ای به آن حالت نمایشی بدهند؛ به همین دلیل بازی بازیگران در اپیزودهای دوم، سوم  و پنجم  چشمگیر و اجرا از نظر کارگردانی هم در محدوده همین اپیزودهای فوق، پذیرفتنی از کار درآمده است. دیدن این اجرا که با ارزیابی دقیق‌تر در چارچوب اجراهای اتوودیک و کارگاهی می‌گنجد، برای دانشجویان رشته تئاتر به طور نسبی سودمند است.