سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد غلط به مسائل و معضلات آسیب‌رسان و مستند جامعه، که نشانگر بی‌اطلاعی از چگونگی شیوه ارائه آن برای دنیای نمایش است، همواره نویسنده و کارگردان را پا در هوا نگه می‌دارد و همزمان تاکیدی نابجا می‌شود بر همان زشتی‌ها و از هنجار دررفتگی‌های موجود؛ یعنی واقعیت‌ها نه به طور مستند نشان داده می‌شوند تا به اثبات برسند و نه شکل و ساختاری دراماتیک دارند که قابلیت تحلیل شدن و درک پذیری روابط علت و معلولی را داشته باشند. نویسنده ابتدا با نگره‌ای گزارشی به موضوع کارش را آغاز و سپس همان بوده‌ها و شده‌ها را مستمسکی برای ایجاد موقعیتی دلبخواهی می‌کند تا از طریق دیالوگ‌ها و حرکات برای بازیگران فرصت‌های معینی فراهم نماید که از نگاه خودش کنش‌زا و تاثیر گذارند؛ اما او به نوع تاثیر و مخصوصاً معنا و رسالت هنر از جمله هنر تئاتر نیندیشیده است؛ نتیجه آن شده که ناخواسته کوششی شکل گرفته تا تماشاگران در برابر غرقاب‌ها و معضلات بمانند، هیچ در بسته‌ای هم به روی‌شان باز نشود و شاهد روشنایی هیچ افق امیدوارکننده انسانی نباشند. معمولاً در چنین اجراهایی از دیالوگ‌ها، حرکات، حالات و میزانسن‌های هنری تاویل‌دار و نشانه‌وار هم خبری نیست.

در نمایشواره "اکیپ" به نویسندگی صادق خیمه‌کبود و طراحی و کارگردانی محسن آقاقدیری که هم اکنون در تالار مولوی اجرا می‌شود، تماشاگر با چنین نگرشی به مدیوم نمایش روبه رو است. این اجرا به یک موقعیت بسته می‌پردازد که در آن عده‌ای معتاد، قاتل که حتی به زن همدیگر هم نظر دارند، بی‌ آن‌که مورد تحلیل  و بررسی قرار بگیرند و یا نتیجه اجرا به هدف و غایتی منتهی شود، محوریت گزارشی پیدا کرده‌اند.

محتوای نمایش در حد همان ذهنیت‌هایی است که مردم عادی بر اساس مشاهدات‌شان دارند و نویسنده به عنوان یک هنرمند ذهنش فراتر نرفته است؛ حتی نتوانسته موضوعش را تحلیل کند و متعاقباً نتیجه یا نتایجی بگیرد که هدف از دیدن این نمایشواره را توجیه کند. همه می‌دانند که اعتیاد خانمان‌برانداز است، به دزدی، خیانت، خودفروشی، آوارگی و کارتن‌خوابی و حتی انتقال چندین نوع بیماری می‌انجامد، اما نگاه هنرمند به چنین موضوعی حتی در شرایطی که اصراری بر مستندنمایی ندارد، باید خاص، متمایز و بسیار تاثیرگذار باشد. اما گویا هدف نویسنده و کارگردان چنین نبوده و مخصوصاً کارگردان که ظاهراً بر مستند بودن موضوع اصرار داشته از ساختار تئاتر مستند بی‌اطلاع بوده است. در تئاتر مستند علاوه بر حضور بازیگر، از نابازیگران و افرادی که خودشان چنین مراحلی را تجربه کرده‌اند یا می‌کنند، استفاده می‌شود؛ موقعیت‌هایی عملاً توسط بازیگران و نابازیگران، بازی و نشان داده می‌شوند؛ همزمان نیز تصاویر عینی یا پلان‌هایی سینمایی نیز کاربری نمایشی ویدیویی پیدا می‌کنند، چون قرار است موضوع به اثبات برسد، نه صرفاً ادعا و گزارش شود و البته موقعیت‌های "پرسش و پاسخ" هم که به تحلیلی شدن موضوع کمک کند در نظر گرفته می‌شود.

هدف هنر و از جمله تئاتر، نشان دادن است، اما این به معنای نشان دادن زوایای پنهان، نهفته و بطنی موضوع هم است و بدون آن تعریف نمی‌شود. در این اجرا به علت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، روانشناختی، تربیتی و فرهنگی که این انسان‌ها را "تلف شده" و حتی "زباله نما" کرده، اشاره‌ای نشده و در ساختار نمایشواره نشانی از آن نیست.   

آنچه در نمایشواره "اکیپ" به آن اشاره شده، عملاً "یک گزارش روایی گذرای غیرصحنه‌ای محسوب می‌شود که به طور دلبخواهی صحنه‌ای شده است؛ چندان  باورپذیر نیست؛ همه چیز توسط  بازیگران در قالب صحنه‌هایی شلوغ، پر هرج و مرج و صرفاً به منظور نشان دادن دعوا و مرافعه‌های لفظی و غیرلفظی، شکل گرفته که چیزی جز لات‌بازی نیست؛ البته افراد مورد نظر همگی زشت، کثیف و تهوع‌آور هستند. اجرا در حقیقت، تلف شدن انسان را به مثابه انسان زباله‌ای و دور ریختنی که علاوه بر مصرف مواد مخدر با دود کردن ادامه‌دار سیگار هوا را هم که منشاً حیات و سهم دیگران هم است، آلوده و غیرحیاتی می‌کند، مورد توجه قرار داده و نتیجه‌ای که می‌توان گرفت، این است که معتادان دشمن خطرناک محیط زیست خود و دیگران به شمار می‌روند؛ در اکثر موقعیت‌ها هم مرتکب جرم‌هایی مثل قتل، سرقت و... می‌شوند، ولی این‌ها را همه تماشاگران می‌دانند؛ پس فایده و بهره ذهنی و اجتماعی و حتی روانشناختی این اجرا چیست؟ موضوع  و موقعیت حتی آسیب‌شناسی هم نشده و فقط گزارش داده شده است.

بازیگران در سالن بسیار کوچک مولوی پشت سر هم سیگار می‌کشند و فقط به خوردن قرص که معلوم نیست متادین است یا قرص روانگردان، اشاره کلامی می‌شود: نویسنده حتی قادر به دادن این اطلاعات محدود، اما تعیین‌کننده نبوده است، در عوض در دیالوگ‌های بازیگران به تناسب موضوع از همان جملات لومپنی و مستهجن معمول که از زبان این‌گونه افراد شنیده می‌شود، استفاده شده است.

اجرا عمده‌تاً با دعوا  و فحاشی پیش می‌رود. معلوم نیست چرا این افراد که همگی مرد هستند و دائم فحاشی و دعوا می‌کنند، در خانه‌ای بدون اعتراض دیگران، حکومتی محلی برای خود ترتیب داده‌اند و هر کاری که دلشان می‌خواهد انجام می‌دهند؛ ضمناً از پلیس و ماموران مبارزه با مواد مخدر هم خبری نیست(!؟)؛ یکی از این افراد پیام اخلاقی هم می‌دهد(!؟): "بزرگ‌تر احترام داره، نه اختیار" و دیگری هم در جایی با آرزوکردن اقتدار، تاًکید می‌کند: "چه خوبه آدم، هم پولدار باشه و هم نترس"(!؟)

نمایشواره "اکیپ" به نویسندگی صادق خیمه کبود و طراحی و کارگردانی محسن آقاقدیری از نظر میزانسن و طراحی هم هیچ داده و داشته قابل تاملی ندارد و بازی بازیگران هم در نقش معتادان عمده‌تاً در دعوا ، فحاشی و پرت کردن کوله و بطری‌های پلاستیکی آب خلاصه شده است؛ آن‌ها به گونه‌ای اغراق‌آمیز و آگاهانه افرادی بسیار خشن، پر تحرک و مهارنشدنی نشان داده شده‌اند. باید یادآور شد این اجرا بسیار تحمیلی، بی‌محتوا، دافعه‌زا و حتی ناقص است، چون آدم‌های فوق با آن‌که یکی از آنان مرتکب قتل شده، در همان موقعیت بسته می‌مانند و نتیجه و پایانی برای وضعیت آنان در نظر گرفته نشده است؛ این کاستی عمده هم، اساساً انتخاب، شروع و پرداختن به موضوع و موقعیت بسته فوق را بی‌مورد جلوه داده است.