سرویس تئاتر هنرآنلاین: اگر یک داستان نمایشی یا موقعیتی کنش‌زا و تاویل‌آمیز در بین نباشد، آن وقت نمی‌توان برای آنچه روی صحنه اجرا می‌شود، ساختار و متعاقباً سبک یا  ژانری قائل شد. معمولاً هر متن نمایشی دارای یک آغاز، میانه و پایان‌بندی معین است: البته امکان دارد به تناسب شیوه روایت نویسنده، ماجراهای متن از آغاز به پایان، از پایان به آغاز (با نتیجه‌گیری از آن) و یا از میانه ماجرا به آغاز (به کمک یک فلش بک) و سپس با ادامه بخش دوم  پیش برود. این به آن معنا نیست که شکل‌های دیگری برای شیوه روایت وجود ندارد، اما در همین چارچوب‌های ساده، نسبتاً ساده و کمی دشوار، باید متن دارای نشانه‌ها و رمز و رازهایی هم باشد تا از مناسبت بیشتری برای مدیوم نمایش برخوردار باشد. چنانچه هیچ کدام از این فرم‌ها رعایت نشود و فقط به چند صحنه سلیقه‌ای با دیالوگ‌های زیاد که در مواردی حتی بی‌دلیل به کار گرفته شده‌اند اکتفا شود، در آن صورت ‌های نمایشی اجرا کم و خود موضوع هم برای تماشاگران غیرقابل تحلیل خواهد بود.

در نمایش "کمیته نان" به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج که هم‌اکنون در سالن قشقایی اجرا می‌شود، نه موقعیت کنش‌زا و تنش‌داری مطرح است و نه داستان و روایتی ساختارمند مورد نظر است. نمایش به وضعیت فعلی چند "کول‌بر" فقیر که بنا به اظهارات خودشان موقعیتی تنگنایی دارند، می‌پردازد؛ ضمناً یکی از پسران به نام "آزاد" در آغاز اجرا شرایطی مبهم، گمانه‌زا و نامعلوم دارد: مشخص نیست که کشته شده یا نه. مادرش دائم دچار ذهنیات و توهمات است؛ طوری که در طول اجرا عملاً این فرزند را که تماشاگر هرگز او را نمی‌بیند و زمانی قصد خروج از کشور داشته است؛ از همه بیشتر دوست دارد. این مادر در نمایش به عنوان انسانی متوهم و پر حرف نشان داده شده و اغلب بدون دلیل به عروس باردارش  توهین می‌کند یا به او متلک می‌گوید. وضعیت پسران دیگر و نامادری‌شان و حتی زوجی که بعداً به آن‌ها می‌پیوندند، در اصل رقت‌انگیز و اسف‌بار است، اما نویسنده (لیلی عاج) عمداً و گاهی به عنوان چاشنی، دیالوگ‌هایی کمیک را در قالب متلک‌ها و گفتارهای معمولی و سطحی که با وضعیت موجود مناسبتی ندارد، وارد متن و اجرا کرده است که باید استفاده از رقص محلی ُکردی را هم به آن افزود.

اجرا شلوغ و آدم‌های روی صحنه اغلب با هم ناسازگارند؛ آن‌ها جز این ناسازگاری حرفی برای گفتن ندارند. در آخر نمایش بدون دلیل و به شکلی ناگهانی در یک صحنه جداگانه و پایانی چنین وانمود می‌شود که همه آنچه قبلاً به آن پرداخته شده صرفاً نمایه‌هایی خاطره‌وار و مبهم بوده و هرسه برادر در تصادف اتوبوس با یک تانکرسوخت‌، کشته شده‌اند!؟ عجیب آن که پرسوناژ مادر که قبلاً در رابطه با پسرش (آزاد) ناراحت و حتی تا اندازه‌ای روان‌پریش نشان داده می‌شود، بعد از کشته شدن او و دو ناپسری‌اش، ناگهان با اراده‌ای قوی و با برخورداری از سلامتی روان به عروس‌‌اش می‌گوید: "با هم یک کمیته نان (کمیته کول‌بران) جدید درست می‌کنیم" و کوله‌ای را هم در صحنه حمل می‌کند.

زبان بازیگران در جاهایی ُکردی، گاهی فارسی و در بخش‌هایی ترکیبی از واژگان و جملات ُکردی و فارسی است: گرچه نویسنده این کار را برای قابل فهم بودن اجرا برای تماشاگران فارسی‌زبان انجام داده، اما نمایش به همین دلیل و در کل بسیار ناجور و تاحدی کمیک شده است: بهتر بود که در آغاز نمایش یک نفر توضیح می‌داد که موضوع نمایش مربوط به  ُکردهاست، ولی آن را به زبان فارسی اجرا می‌‌کنیم و کلاً نمایش به زبان فارسی اجرا می‌شد، یا کارگردان (لیلی عاج) همه چیز را به همان زبان ُکردی ارائه می‌داد و همزمان از "بالانوشت‌های ترجمه شده به فارسی" استفاده می‌کرد.

طراحی صحنه هیچ هم‌خوانی و سنخیتی با صحنه‌های محفلی و خانوادگی نمایش ندارد. طراحی لباس معمولی، اما چهره‌پردازی پرسوناژ مادر نسبتاً خوب است. کاربرد نور، معمولی و موسیقی و آواز  ُکردی که ریتم‌دار و مخصوص رقص محلی است، تناسبی با مضمون غمگنانه و متنازعانه اغلب صحنه‌ها ندارد. بازی بازیگران بسیار سطحی و در جاهایی اغراق‌آمیز و صرفاً مبتنی بر شلوغ‌کاری و دعواست (بخش قابل توجهی از این ضعف به خود متن و نحوه ضعیف پردازش پرسوناژها مربوط می‌شود.)

میزانسن‌ها معمولی‌اند: در کارگردانی نمایش چیز خاص و یا تاویل‌داری نیست؛ ضمن آن‌که متن نمایش هم بی‌ساختار و دارای ضعف‌های فراوان است: موضوع خوب به پردازش در نیامده و اجرا عاری از هرگونه تاویل‌زایی و موقعیت یا حادثه‌ای تعلیق‌زا که منجر به تغییری باورپذیر شود است. همه چیز دلبخواهی و سلیقه‌ای در نظر گرفته شده و اجرا نسبتاً شلوغ و پر از منازعات و جدل‌های بی‌دلیل است؛ دیالوگ‌ها در جاهایی نه تنها تماشاگران را متاًثر نمی‌کنند، بلکه می‌خندانند؛ در کل، برخی دیالوگ‌ها و مضامینی که از نگاه نویسنده مثبت تلقی شده‌اند، در اغلب موارد  پرسوناژهای نمایش را آدم‌هایی سطحی نشان داده‌اند؛ این خصوصیت‌ها در رفتار آن‌ها هم مشهود است.

لیلی عاج نگاهی جدی  و تحلیلی به موضوعش نداشته است: زنی که با شوهرش به میهمانی خانواده  مورد نظر می‌آید، می‌گوید که هنگام کول‌بری پایش روی "مین" رفته و "فقط دو انگشت پایش" (!؟) قطع شده است. او با شوهرش به تهران آمده تا بلکه از طریق نماینده کردستان در مجلس، دولت برایش مستمری ماهانه تعیین کند.

نمایش "کمیته نان" به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج به علت بی‌ساختاری متن و اتکای او به سلیقه شخصی که نتیجه بی‌توجهی به سبک، ژانر و نهایتاً طرح است، گیرایی ندارد؛ در این نمایش روابط علت و معلولی کنار گذاشته شده و فقط به معلول‌ها، آن هم به طور گذرا و غیرقابل باور اشاره شده، طوری که همه چیز تحلیل‌نشدنی و حتی مبهم از کار درآمده است.