سرویس تئاتر هنرآنلاین: کارنامه تالار سنگلج در روزهای بازپسین سال ۹۷ با اجرای دو نمایش طنزآلود "طریقه حکومت گجر خان" و "وقایع اتفاقیه" با کارگردانی شهرام عبدلی که هر دو زمان قاجار و حیف و میل‌های آن زمانه بی‌اقتدار و بیمارگونه را مطمح نظر قرار داده بودند، به پایان آورد. درباره متن و اجرای عبدلی به فضل حق در فرصتی دیگر سخن خواهیم گفت و حالیا نگاهی داریم به کار مشترک امرایی و ملکی.

شاید این نمایش با نک و نال‌های ناقدانه و ایرادهای نیشغولی اهالی نقد کار چندان پخته و سخته‌ای به نظر نیاید و تنها از نظر بازگشایی دریچه‌هایی تازه به روی فسق و فجور متجاهران و اصحاب بی‌لیاقت خاقان مغفور زیبا باشد، اما به اعتقاد من، این کار از نظر نگرش و آن هزل و هجو ویژه آن عهد، ویژگی‌هایی دارد که نباید از نظر پنهان بماند.

اولین آن، پنهان کاری‌های دربار قاجار و بی‌تفاوتی مواریثی‌اش به روی آدمیانی است که با لقب‌های السلطنه و الدوله که مانند نقل و نبات به هر کس و ناکسی اهدا می‌شد، کار خزانه و ملت را صد و پنجاه سال از چرخه پیشرفت و تعالی محروم ساختند. تبسمی بر لب، اشکی بر چشم و زهرخندی بر ساحت دل. وقتی که پتروس باده‌فروش کل خزانه کشور را به عهده می‌گیرد و نشان می‌دهد که ارمنی جماعت و جمیعت نیز می‌تواند پاک دست و پاک لوح باشد و چهره‌هایی مانند وزیر خزانه و فلان الدوله‌ها می‌توانند در لایتناه کوری ذهن و نبود دیدگاه‌های مترقی جابجا شوند، نشان می‌دهد شاهان قاجار تا چه حد بی‌لیاقت و بی‌کفایت و خنازیری بودند. حرف تازه‌ای نیست، اما یک حرف بیش نیست غم عشق و وین عجب / کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است.

خطاب من به نویسندگان آن است که کار زیبای نوآورانه خویش را در نثر قاجاری ادامه دهند و با جهد بلیغ بکوشند تا زبان قجری را با همین استعدادهای کشف شده در این نمایش پیگیری کنند. آری، زبان یکی از ویژگی‌های این نمایش است. زبانی زنده، پخته و نوآورانه که فی‌الواقع اجرا را چه به لحاظ متن و چه به لحاظ میزانسن‌ها از خطر سقوط نجات می‌دهند. همه می‌دانیم که این کار مبدع و مبدا و موجد یک حرف امروزی از به شلتاق گرفتن صد و پنجاه سال فترت و فتور از عصر پوسیده آن نابه‌کاران نیست، ولی من بر آنم که هنوز هم پرداختن به عصر قاجار، سرشار از بدایع و ودایعی است که به آن پرداخته نشده است و این بار امرایی و ملکی، پشت به پشت هم، با بازی‌های خوب زری آماد و دیگران، توانسته‌اند چیزی از دریای طنازی و دلبری خند و تند آن زمان ملعون و آن آدمیان گمشده در شکم و مادون شکم را نشان دهند.

در هر حال شبی که من اجرا را دیدم، شاهد بودم کار، قصه‌اش را خوب تعریف می‌کند و خاصه با اجرای صدا و موسیقی (علی سینا رضانیا) و طراحی صحنه احسان ملکی، تماشاگر را تا به آخر مجذوب و شیفته، پیگیر آشنایی با طریقه حکومت گجر خان می‌کند. نکته دیگر طراحی صحنه کار است، با آن دریچه‌های کوچک که هرکس از آن سرک می‌کشد و صحنه را طی و طریق می‌کند و نیز آن پرده بزرگ رنگین که با ایجاز تمام و به کارگیری حداقل امکانات که آدمی را به یاد مزین‌الدوله نقاش‌باشی می‌اندازد، کار را به اتام و ختام می‌رساند. در هر حال، من بزرگترین ویژگی این کار را نثر پخته آن می‌دانم و نیز نوع روابط آدمیان، از جمله گجرخان که در یک رابطه طولانی، بنیه تضعیف شده و بیمارگونه‌اش را به همراه مشتی چاپلوس و شارلاتان، نمایش می‌دهد. اما همین خاقان مغفور در آخر، نقش زری آماد و پترس ارمنی را در یک سیر منطقی دراماتیکی جابجا می‌کند و مسئولیت را به اینان وامی‌گذارد و سایر دونان و زنبورهایی را که گرد شیرینی وز وز می‌کنند را از آنان بازمی‌ستاند که خودش از سوی گجرخان، با همه هیچ و پوش بودنش، مایه شادمانی است.

خطاب من یک بار دیگر، جدی گرفتن نثر زمان قاجار و تمرکز بیشتر بازیگران بر روی متون نمایشی آن عصر است. در پایان نمایش، کار این اجرا به این بنده کمترین هدیه شد که من هم با توجه به انرژی بسیار خوب جمعیت، رغمارغم شمار اندک‌شان پذیرفتم و به دیده منت داشتم.