سرویس تئاتر هنرآنلاین: در سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر، کمپانی "رمینی پروتکل" (Rimini Protokoll) میهمان ما شدند که "ریموت تهران" از سری اجراهای ریموت ایکس (Remote X) را که یکی از چندین تجربه شهری این کمپانی هست، با همکاری بخش بین‌الملل و خارج از صحنه اجرایش کنند.

در پایان، لوح تقدیر ویژه هیأت داوران بخش اجرا در مکان‌های غیر متعارف سی و ششمین تئاتر فجر به گروه رمینی پروتکل آلمانی برای اجرای نمایش "ریموت تهران" رسید.

این گروه هنری و تئاتری آلمانی با اجرای یکی از برنامه‌های خود در تهران که از مجموعه‌های تجربه‌های شهری این گروه است به جشنواره تئاتر فجر می‌آید و حرکت به یادماندنی‌ای را برای‌مان باقی می‌گذارد؛ اینکه با چشم‌های باز متوجه زیبایی و صداهای شهرمان باشیم.

رمینی پروتکل

گروه پژوهشی کمپانی رمینی پروتکل که برای انجام فاز آغازین اجرا به تهران آمده بودند، پس از انجام امور پیش تولید به آلمان باز گشتند. این گروه نمایشی در سال ٢٠٠٠ از سوی "کیم هائوگ" (kim Haug) و دانیل وتزل (Daniel Wtzel) و  استفان کائگی (Stefan Kaegi) شکل می‌گیرد و آثار آن‌ها در حوزه تئاتر، صدا، نمایش رادیویی، فیلم و چیدمان در گروه‌های سه نفره، دو نفره و حتی تک نفره اجرا شده است. از سال ۲۰۰۲ تمام کارهای این گروه به صورت یکپارچه تحت نام "رمینی پروتکل" نوشته شده و تمرکز اصلی این گروه بر توسعه مداوم ابزارهای تئاتر است تا به ابعاد نامعمول واقعیت فرصت بروز دهند.

برای توضیح بهتر فعالیت رمینی پروتکل که جوایز متعددی از جمله شیر نقره‌ای دوسالانه هنرهای اجرایی ونیز در سال ۲۰۰۷ را کسب کرده است، می‌توان گفت که به طور مثال هاگ، کائگی و وتزل صورتج لسه سهام‌داران دیملر را به یک متن نمایشی تبدیل کردند یا پروژه ۱۰۰% شهر، با حضور صد نفر از ساکنان هر شهر در شهرهای برلین، زوریخ، لندن، ملبورن، کپنهاگ و سن‌دیه‌گو به اجرا درآمد و در برلین و درسدن نمایش‌هایی صوتی با کمک گوشی‌های اندروید اجرا کرده‌­اند.

آن‌ها همچنین پروژه "کنفرانس تغییرات جهانی اقلیمی" را با شبیه‌سازی کنفرانس تغییرات آب و هوایی سازمان ملل متحد، در هامبورگ برگزار کرده‌اند.

ریموت ایکس

در ریموت ایکس یک گروه 50 نفره با هدفون سوی شهر را روانه می‌شوند. آنها توسط صدای مصنوعی هدایت می‌شوند - همانطور که ما آن را توسط هدایت‌گرهای جی.پی.اس می‌دانیم. برخورد با این هوش مصنوعی، گروه را به انجام آزمایش روی خودمان رهبری می‌کند. چگونه تصمیمات مشترک گرفته می‌شود؟ چه کسی ما را دنبال می‌کند زمانی که ما هدایت شده‌ایم به دست الگوهایی؟

50 نفر یکدیگر را تماشا می‌کنند، تصمیمات فردی می‌گیرند و هنوز هم بخشی از یک گروه هستند. در حالی که هوش مصنوعی رفتار انسان را با فاصله می‌بیند، صدای گام به گام به نظر بیشتر آشنا می‌شود. در طول راه، ضبط‌های دو زبانه موسیقی متن فیلم را برای چشم‌اندازهای شهری پخش می‌کند. سفر به درون شهر حس می‌شود بیشتر و بیشتر شبیه یک فیلم جمعی است.

ریموت ایکس به هوش مصنوعی، داده‌های بزرگ و پیش‌بینی ما می‌پردازد. در نتیجه این پروژه از شهری به شهری سفر می‌کن، و هر نسخه در مکان تازه و خاص بر اساس برداشت و دراماتورژی شهر قبلی ساخته می‌شود.

دیدگاه کارگردان

نمایش "ریموت تهران" از سری اجراهای "ریموت ایکس" است که به صورت یک تور بین‌المللی تاکنون در چند شهر مختلف دنیا اجرا شده است.

در این نمایش یک گروه 30 - 40 نفری در مسیری از قبل تعیین‌شده حرکت می‌کنند تا از یک نقطه شروع در گوشه‌ای از شهر تهران به یک نقطه دیگر در پایان این راهپیمایی 100 دقیقه‌ای برسند.

آنچه عبور از این مسیر را که ممکن است هر کدام از شرکت‌کنندگان در این اجرا آن را هر روز طی کنند، متفاوت می‌کند صدایی است که از لحظه شروع تا پایان، مخاطب را همراهی می‌کند؛ یک صداست که از جمع می‌خواهد چگونه مسیر را پشت سر بگذرانند و چه کارهایی را انجام دهند.

ریموت تهران با پژوهش، نویسندگی و کارگردانی یورگ کارنبوئر آماده شده که کارگردان ثابت کمپانی "ریمینی پروتکل" است.

او حدود یک ماه قبل به تهران آمد تا مسیری را که برای اجرای این پروژه نیاز دارد تعیین کند؛ مسیری که از پارک شفق در منطقه یوسف‌آباد تهران آغاز می‌شود و بعد ادامه می‌یابد.

کارنبوئر معتقد است، تجربه‌اش در تهران متفاوت و سخت بود زیرا که هنگام تعیین مسیر، ویژگی‌هایی از ایرانی‌ها دیده که در روند اجرایی این اثر آن را متفاوت از دیگر مردم دنیا می‌داند.

او گفت: "ما همیشه دنبال یک رویکرد جدید به تئاتر هستیم تا راه‌های تازه‌ای را برای تجربه به مخاطبان خود بدهیم. ما به آن‌ها می‌گوییم این شو و نمایش فقط برای دیدن نیست بلکه شما آن را اجرا می‌کنید. در واقع در کار ما مخاطبان، خودشان بازیگر هم هستند. صحنه برای ما همان شهر است. ما در جست‌وجوی لحظات تئاتری در زندگی روزمره هستیم و بر این اساس بر یکسری نقاط معماری‌ تمرکز می‌کنیم. پس برای ما همه چیز آماده است و وقتی شهر آماده است؛ یعنی صحنه چیده شده و بازیگران هم در آن هستند. ما مخاطبان را در شرایطی قرار می‌دهیم تا بازیگر و تماشاگر در یک زمان و یک موقعیت باشند. سوژه‌ متن ما معمولا درباره این است که زندگی چقدر قابل پیش‌بینی است و چقدر باید قابل پیش‌بینی باشد تا بتواند کارکرد داشته باشد. وقتی مثلا هیچ‌کس برای چراغ قرمز توقف نمی‌کند؛ هرج و مرج و تصادف پیش می‌آید و من وقتی به تهران آمدم متوجه شدم که متدهای متفاوتی در برخورد با همان چراغ قرمز و قانون وجود دارد. زندگی در شهر تهران به لحاظ قانون‌مندی و قابل پیش‌بینی بودن خیلی متفاوت از اروپاست چون مردم اینجا در بحث ترافیک و قوانین ترافیکی کمتر قابل پیش‌بینی هستند. گجت‌هایی که در گوشی‌های اسمارت استفاده می‌کنیم به ما می‌گویند چه کنیم، کجا برویم و حتی بعد از این چه چیزی را دوست داشته باشیم. تمام این‌ها براساس همان داده‌هایی است که از طریق رفتارهای بشری بویژه در شبکه‌های مجازی گرفته می‌شود، یعنی کمپانی‌هایی هستند که رفتار ما را پیش‌بینی می‌کنند و می‌گویند اگر این را دوست دارید، پس احتمالا بعدا، آن یکی را هم دوست خواهید داشت.

ما شهرها را به عنوان صحنه و فشرده‌ترین موقعیت برای رفتارهای انسانی انتخاب می‌کنیم، جایی که پر از قوانین زندگی بشری است و هر چه آدم‌های بیشتری بخواهند با هم زندگی کنند، قوانین بیشتری هم مورد نیاز است و این همان چیزی است که برای ما جالب بود که ببینیم شما چه قوانینی را هر روز پیروی می‌کنید و چه قانون‌شکنی‌هایی دارید."

 به نظر کارگردان ریموت تهران؛ "این نمایش با صدایی که در هدفون می‌شنویم شروع و اجرا می‌شود. شاید این شیوه و چنین سیستم‌هایی از چند سال قبل با جی‌پی‌اس‌هایی که در ماشین‌ها کار گذاشته شد، شروع شده باشند و من فکر می‌کنم سطح ارتباطات ما در آینده براساس یک صدا خواهد بود نه یک دکمه‌ که آن را فشار دهیم، بلکه کار به این ترتیب پیش می‌رود که ما صحبت می‌کنیم و چراغ‌ها روشن می‌شوند یا میزان گرما کم می‌شود. دیگر نیازی نیست چیزی را تایپ کنید یا دکمه‌ای را فشار دهید، همه چیز با یک صدا انجام می‌شود. این صداها با شما صحبت می‌کنند و می‌گویند که کجا بروید و چه بکنید و تلاش می‌کند اعمال شما را وقتی با یکدیگر در حال حرکت در خیابان هستید، پیش‌بینی کند و در همان حال شما به عنوان یک عضوِ تماشاگر مجبور به واکنش نشان دادن به هر موقعیتی که در آن قرار دارید، هستید."

او صادقانه درباره تجربه ریموت تهران می‌گوید: "باید بگویم تهران سخت‌ترین و متفاوت‌ترین تجربه در این پروژه است چون ما در هند، آمریکای جنوبی و اروپا هم این کار را اجرا کردیم و آنچه در هند و آمریکا اجرا شد خیلی متفاوت از اروپا بود اما تهران خیلی خاص‌تر است چرا که فرهنگ کاملا متفاوتی دارد. ضمن اینکه قوانین و محدودیت‌های خاصی هم دارد. در این شهر به لحاظ محدودیت‌ها، قوانین متفاوت هستند و قوانین جاده‌ای هم متفاوت عمل می‌کنند. مثلا اگر مسیر یک طرفه‌ای را در خیابان اشتباه بروید اگر در آمریکای جنوبی باشید مردم شما را از ماشین‌تان بیرون می‌کشند و می‌کُشند اما اینجا مردم راحت‌تر می‌پذیرند و این خیلی عجیب است. بنابراین با توجه به این گونه مسائل، تهران از تمام شهرهایی که تاکنون برای اجرای این کار رفتم غیرقابل پیش‌بینی‌تر است."

در متن اصلی آنها، 13 مسیر قرمز مشخص شده که تلاش می‌کنند تا جایی که ممکن است آن را در تورهای  مختلف نگهدارند. برای نمونه، می‌کوشند برای شروع اجرا از یک موقعیت آرام برای تماشاگران استفاده کنند، جایی که به دور از هیاهو و سروصدا باشد، مثل پارک و سپس سراغ وسایل حمل و نقل عمومی می‌روند و برای پایان هم تلاش می‌کنند جایی بلند روی یک پشت بام یا بالکن بروند، بنابراین آنها دنبال معماری‌های خاص نیستند. "ریموت" یک تور هدایت شده برای چرخیدن در یک شهر و دیدن ساختمان‌ها نیست بلکه قصد آن استفاده از سطح معماری‌ها و بناهاست.

آنچه شما در این مسیر گوش می‌دهید متن نیست بلکه یک صداست و وقتی آن مسیرهای هر روزه را با آن صدا گوش می‌دهید با روزهای دیگر قطعا فرق خواهد داشت و محیط اطراف شما متفاوت می‌شود. در اینجا شما بر مسیری که می‌روید، متمرکز می‌شوید تا لحظه‌ها را دریابید. برای آنها متن یک فریم است و لحظه‌ای که شما متوقف می‌شوید و از طریق آن فریم جایی را تماشا می‌کنید لحظه‌ای است که شما آماده هستید تا یک ایده تئاتری را به آن موقعیت که صدها بار دیده‌اید اضافه کنید و سپس آن لحظه با همان ایده تئاتری و جالب به یک چیز دیگری تبدیل می‌شود.

او فکر می‌کند اجرای "ریموت تهران" یک تجربه خوب باشد که کاملا هم متفاوت است، چون تجربه‌ای به شما می‌دهد که اگر در آن شرکت نکنید اصلا وجود نخواهد داشت. بخاطر اینکه نه صحنه‌ای وجود دارد و نه لباسی، پس اگر تماشاگر در آن شرکت نکند در واقع هیچ چیز وجود نخواهد داشت. تا الان در شهرهای مختلفی که این پروژه اجرا شده، مردم خیلی آن را دوست داشتند و برای‌شان مثل یک بازی کامپیوتری در شهر بوده است.

 رویکردشان، اصلا مباحثی مثل ترافیک نیست بلکه هدف‌شان به دست آوردن دوباره شهر و ارتباط با آن، برای مردمی است که در شهر زندگی می‌کنند. این کار یک ابزار است برای اینکه احساسات‌مان را برای بازپس‌گیری شهر و مردمی که در اینجا زندگی می‌کنند دوباره حساس کنند، بازپس‌گیری شهری که بیشتر با شلوغی و سروصدا و ماشین پر شده و فضاهای کمتری برای مردم و هنر در شهر وجود دارد. برای آنها این مهم بود که تئاتر را به خیابان‌ها بیاورند و بگویند این کار به شهر و هنرمندان تعلق دارد. بنابراین حتی می‌توان به این موضوع هم نگاه کرد که چنین پروژه‌ای یکسری اثرات سیاسی هم در خود نهفته دارد که آنها درباره‌اش حرف نمی‌زنند بلکه در قالب یک پرفورمنس آموزشی، آن را اجرا می‌کنند.

نکته جالبی که در تهران وجود دارد، این است که مردم در این شهر به همه اطراف‌شان آگاه هستند چون وقتی چند نفر با هدفون در شهر راه بروند همه به آن‌ها نگاه می‌کنند و نوعی کنجکاوی آگاهانه وجود دارد که اطراف‌شان چه می‌گذرد، این چیزی است که در شهرهای دیگر دیده نمی‌شود و این برای کارگردان آلمانی یک ویژگی بسیار مثبت است که مردم حواس‌شان به اطراف هست چون در اروپا مردم خیلی خودشان را درگیر چیزی نمی‌کنند.

او با اشاره به اینکه پیش از آمدن به تهران خیلی ایده و آشنایی خاصی درباره تئاتر ایران نداشته و چند نمایشی که در این مدت دیده او را شگفت‌زده کرده به ویژه از حضور زنانی که روی صحنه همانند سوپراستار بودند و نیز ابراز امیدواری از اینکه در آینده باز هم شرایط حضور در ایران و اجرای نمایش را پیدا کند، اظهار کرد: "فرصت حضور ما در تهران به دلیل برنامه‌ریزی‌های گروه‌مان خیلی کوتاه است ولی پس از رفتن ما گروه ایرانی هدایت اجرا را برعهده می‌گیرد. با این حال خیلی هیجان‌زده بودیم که این پروژه را در تهران اجرا می‌کنیم چون فکر می‌کردیم چنین اجرایی در تهران خیلی معمول نخواهد بود و تماشاگران جدید و جوان را می‌تواند به سمت تئاتر جذب کند، ضمن اینکه این پروژه می‌تواند تئاتر را به طور کلی به شکلی دیگر به کسانی که تا به حال به تئاتر نرفته‌اند نشان بدهد."

ریموت تهران

مجید موثقی، منتقد می‌نویسد: "امسال بخش بین‌الملل جشنواره با دعوت از گروه شهیر ریمینی پروتکل و اجرای نمایش "ریموت- تهران" سروصدای زیادی به راه انداخت؛ نمایشی که از "پارک شفق تهران" شروع شده و با پیاده‌روی و حتی مترو سواری همراه است، شرکت‌کنندگان با یک "هدفون" مسیرها و موقعیت‌های فکرشده را کشف می‌کنند. نمایش "ریموت تهران" را به عنوان یک تئاتر فعال و مردم شهر را به عنوان بازیگران آن به خوبی مورد هدف قرار می‌دهد! این "کمپانی تئاتر آلمانی" یکی از "جریان‌های نو و متفاوت تئاتر روز دنیا" به شمار می‌آید که اجراهای این گروه، هم زمان در جاهای مختلف دنیا بدون حضور فیزیکی بازیگران در شرایط محیطی متفاوت، قابلیت نصب و اجراشدن دارد. مسائل و دردهای اجتماعی و گاه سیاسی برای این گروه در اولویت قرار دارند.

دامنه تاثیر

اینکه در شهر تهران و هر شهری در ایران مکان‌های زیادی هستند که می‌شود گروه‌های نمایشی در آنها عهده‌دار ایده‌های نابی برای انتقال و القای مفاهیم باشند و اینکه می‌شود فضاهای موثری را ساخت که در آن یک پیامد باارزش پیش‌بینی شود، از کاربردهای نمایش "ریموت تهران" است که قابل تکثیر است و البته شاید تا هر چیزی در میان ما دامنگیر شود، زمان می‌برد و ما کمتر وسوسه می‌شویم که تجربه‌های نوین را برای خود کنیم. به همین سادگی می‌شود گمانه زد که تا چند سال دیگر هم باید صبر کرد که چنین تجربیاتی در ذهن ما ته‌نشین شود که بشود از آن به عنوان الگویی راهگشا بهره‌مند شد.

هنر و هنرمندی

 "ریموت تهران" برای‌مان تهران را تهران کرد و نگاه ما را نسبت به داشته‌های شهرمان بیدار کرد. اینکه در کجاها می‌شود توقف کرد و با گوش سپردن به موسیقی بشود لحظه‌های خوشی را ساخت که روزهای پیش از اجرای "ریموت تهران" انگار متوجه‌اش نبوده‌ایم. این دقیق شدن و کشف لحظه‌هاست که برای‌مان هنر می‌آفریند. نمایشی که در هر یک از ما هست و هنری که متوجه‌اش نیستیم.

هنرمندی و هنرشناسی دیباچه کارآمدی است برای زیبا شدن همه چیز... چه بهتر از این که هر روز در تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد، بجنورد، خرم‌آباد، یزد، نوشهر و هرجایی از ایران عزیز متوجه زیبایی‌های شهرمان باشیم و بتوانیم ایده‌های ناب هنری و شیوه زیبای زندگی کردن را در این جستجوگری‌ها بیابیم.

در جمع‌­بندی باید گفت که روزگار ما دیگر وابسته به تالارهای نمایشی نیست و بهتر است که در رشد و گسترش تئاتر همگانی شهر و مکان‌های غیرشناخته را هم گزینش کنیم که در اینجا هم می‌شود کارهای باارزشی کرد که هدف می‌تواند بیداری و آگاهی‌بخشی به مردم باشد که روزگارشان را بهتر کنند. در هر صورت آلمانی‌ها رفته‌اند و ما مانده‌ایم و سرنوشتی که خودمان به روشنای وجودمان داریم می‌­نویسیم. چه بهتر از این که دست به کار شویم. همین و بس!

 

منابع:

آشفته، رضا، مترجم، ریموت ایکس، به نقل از سایت رسمی کمپانی ریمینی پروتکل.

فرهادی، پرستو، صد دقیقه راهپیمایی آلمانی‌ها در تهران، ایسنا، 1 بهمن 96.

موثقی، مجید، افسانه فجر، روزنامه شرق، شماره 3080 17/11/96 ، صفحه 9.