سرویس تئاتر هنرآنلاین: مسائل اجتماعی جزو کنش‌زاترین موضوعات نمایشی هستند و این عملاً حقیقتی بدیهی‌ است؛ چنانچه درست، ساختارمند و نمایشی به پردازش درآیند، تاًثیرات مضاعفی بر تماشاگران می‌گذارند، زیرا موضوع به خود زندگی آنان و نیز انعکاس‌دهنده برخی از ذهنیت‌های‌شان است؛ در چنین نمایشی همخوانی و هماهنگی، انسانی زیادی بین موضوع  و تماشاگران وجود دارد، اما شرط لازم و کافی برای محقق شدن چنین ویژگی مهمی، گزارشی نبودن نمایش است؛ ضمن آن‌که در آن باید داده‌ها، موقعیت‌ها و حوادث، تاویل‌زا و نشانه‌ای جلوه نمایند و در کل هم در راستای یک داستان و موضوع واحد باشند؛ طوری که الزاماً نقاط اوج و فراز و فرود نمایشی، به نتایجی عالی بینجامد و همه چیز هم به طور همزمان و به کمک تاویل‌زایی‌های عناصر ساختاری به اهدافی غائی‌تر و مهم‌تری منجر شود؛ یعنی نمایش مثل همان وقایع و مواردی که به طور معمول رخ می‌دهند و عادی به نظر می‌رسند، جلوه نکند.

نمایش "یک خانواده محترم" به نویسندگی مسعود هاشمی‌نژاد و کارگردانی عادل عزیزنژاد که به عنوان یکی از نمایش‌های چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در سالن قشقائی اجرا شد، در رابطه با موارد ذکر شده، قابل بررسی است. نمایش به زندگی یک زن می‌پردازد که بعد از زندانی شدن شوهرش، در شرایطی که یک دختر نوجوان دارد، به صیغه فرد دیگری درمی‌آید و بعد از تمام شدن مدت صیغه، شوهر دومش از او می‌خواهد بچه‌ای را که در شکم دارد، سقط نماید. زن همراه دختر نوجوانش مجبور می‌شود با برادرش زندگی کند تا این که شوهر اولش از زندان آزاد می‌شود و ....

در پایان نمایش معلوم می‌شود که برادر زن مورد نظر قبلاً از شوهری که خواسته بچه‌اش سقط شود، پول گرفته تا هرطور شده خواهرش را به سقط جنین وادارد و او قبول نمی‌کند. این داده‌های ظاهراً داستان‌گونه صرفاً یک گزارش روایی از موضوع است و هیچ داده تاویل‌زا و حتی تعلق‌زا برای تماشاگران ندارد و در یک توطئه خانوادگی خلاصه می‌شود و پایان کاملاً مشخصی هم در رابطه با امکان سقط جنین و نیز نشان دادن نتیجه بازگشت شوهر اول در بر ندارد؛ در حقیقت گره‌افکنی متن (پول گرفتن برادر) و آنچه که به آن اشاره شده، بسیار ضعیف و موقعیت زن و سقط کردن  بچه‌ای که در شکم دارد هم، موضوع تعلیق‌زایی نیست که پاسخگوی اجرایی تعلیق‌زا و دراماتیک باشد. 

طراحی صحنه و تاکید غلط بر رنگ سفید که نشانه صلح و دوستی است و جعبه‌های زیاد و نیز استفاده بی‌دلیل و اشتباه از یک حایل مستطیل شکل عمودی برای حرف زدن‌ها و جیغ و فریادهای باسمه‌ای کوششی بیهوده در رابطه با بدتر جلوه کردن شیوه اجرای نمایش است. اجرا، عاری از هرگونه تاویل و نشانه‌مندی نمایشی است و کاربرد اغلب داشته‌های صحنه هم نشانگر نشانه‌های اشتباه است. استفاده از لکه‌های خون بر روی تکه‌های کاغذ و حتی خود خون، ترفندی اغراق‌آمیز و شعاری محسوب می‌شود. موسیقی و صداها ربطی به مضمون حسی و محتوایی نمایش ندارند.

میزانسن‌ها معمولی، غیرنمایشی و تکراری‌اند. بازی بازیگران تاثیری بر تماشاگران ندارد. کارگردانی نمایش هم کارکردهای دراماتیک خاصی را به نمایش نمی‌گذارد. به دلیل آن‌که متن ساختاری گزارشی دارد، هیچ کدام از آدم‌ها شخصیت‌پردازی نمی‌شوند و عنوان کنایی "یک خانواده محترم" هم جز آن‌که ترفندی هجو مانند، جلوه نماید، بیانگر محتوایی عمیق، تحلیل‌شدنی و تعلیق‌زا نیست. برخی اشتباهات بسیار آشکار است: مادر دختر نوجوانی که سن و سالی کمتر از پانزده سال ندارد، با این دختر رفتارش مثل رفتار با یک دختربچه است و برایش حتی در چارچوب همان دختربچه بودن هم غلط است، چون لالایی خواندن در اصل برای خواباندن کودکان است، نه دختری با این سن و سال. حضور این دختر در متن و اجرا اضافی و حتی منطق سطحی موضوع را هم سطحی‌تر جلوه داده است؛ به همین دلیل کارگردان هم کار رنگ کردن کف قسمتی از خانه را  با رنگ آبی به او داده تا در گوشه‌ای به خود مشغول باشد.

اگر متن حداقل پایانی منطقی و جبران‌کننده و نیز گره‌افکنی تعلیق‌زایی داشت و کارگردان هم طراحی صحنه، نور و رنگ‌های مناسبی به کار می‌برد و از میزانسن‌های تکراری هم پرهیز می‌نمود، طوری که کاربرد درست رنگ‌ها هم برای  روانشناسی و ارائه مضامین معین، به اثبات می‌رسید، امکان داشت تماشاگران حداقل با اجرایی قابل تحمل و نسبتاً  تاًثیرگذار رو به رو شوند.در حال حاضر نمایش "یک خانواده محترم" به کارگردانی عادل عزیزنژاد اجرایی ملال‌آور  و  ناگیراست.