سرویس تئاتر هنرآنلاین: چنانچه یک نمایشنامه خوب و ساختارمند که در آن پارادوکس‌های  زیبایی شکل می‌گیرد، در قالب و شاکله منودرام برای اجرا انتخاب شود و کلیت اثر هم عملاً تاویل‌دار و مونولوگ‌ها نشانه‌وار جلوه نمایند و خود موقعیت و تنها پرسوناژ روی صحنه هم عملاً  پارادوکسیکال از کار درآید، این به معنای آن است که نمایشنامه مورد نظر به غایت ساختارمند و تاویل‌زاست و برای اجرای روی صحنه داده‌های دراماتیک قابل توجهی دارد؛ ضمن آن‌که تماشاگر هم از تماشای آن لذت می‌برد.

نمایش "یادداشت‌های روزانه یک دیوانه" اثر نیکلای گوگول به کارگردانی جنت سلیم آوا از کشور آذربایجان که به عنوان یکی از نمایش‌های بخش ملل در چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در سالن سایه تئاتر شهر اجرا شد، با توجه به موارد بالا، از همه شاخصه‌های لازم برخوردار است: متن به مقوله تنهایی متناقض و معنادار یک فرد مشخص می‌پردازد که ظاهراً در عنوان اثر به مثابه یک دیوانه معرفی شده، اما مونولوگ‌هایش بسیار عمیق و بخش‌هایی از یک روایت داستانی را به طور نوبتی و متناوب بیان می‌کند؛ شیوه بیانش هم با وانموده‌سازی‌های مضاعف همراه شده و در اصل اجرا را به شکل "نمایش در نمایش" درآورده است.

تنها پرسوناژ نمایش، در آغاز صحنه و ظاهراً بعد از بیدار شدن از خواب، در قالب یک حادثه واقعی و غیرواقعی که می‌تواند اساساً یک خواب دیدن تلقی شود، به مکان‌ها، آدم‌ها، اداره و مسئولیت خودش در آنجا و نیز به خرده روایت‌های ضمنی و جنبی دیگری اشاره می‌کند؛ این برون‌فکنی‌ها تدریجاً به صورت یک داستان زنده که خودش برخی گفتارها را در آن به صورت دیالوگ‌های مستقیم بیان می‌کند، ارائه می‌شود. شیوه بیان و تاکید ضمنی روی توصیف‌ها و برجسته نشان دادن نقش خود در آن، سرشار از داده‌های اجتماعی و روانشناختی است. او گاهی هم به مسائل ضمنی سیاسی و نوع نگرش خودش نسبت به برخی اتفاقات کشورها و نیز به ارائه نظریه‌اش درباره حاکمیت زنان هم می‌پردازد.

با توجه به این که غیر از داده‌های سوررئالیستی محدودی مثل اشاره کردن به گفت‌وگوی سگ‌ها با هم، داشته سوررئالیستی دیگری که بتواند داستان مورد نظر را خواب یا نوعی رؤیا جلوه دهد وجود ندارد، لذا بیشتر باید به جنبه‌های روانشناختی خود او و شرایط اجتماعی که او را به سوی این وضعیت سوق داده است، توجه کرد و او را به شکل یک پارادوکس نمایشی در چارچوب تعریف "یک دیوانه عاقل" قرار داد؛ همین نکته، زیبایی موقعیت تعلیق‌زا و تاویل‌دار این پرسوناژ را دو چندان کرده است؛ او واقعاً با همه حوادث و موقعیت‌ها "همذات‌پنداری" می‌کند و ناخواسته در حالی که  اسیر ناخودآگاه خودش است، نقشش را در دو ساحت داستانی، یکی بر روی صحنه و دیگری در روایتی که بازنمایی‌اش می‌کند، خیلی خوب ایفا می‌کند؛ "نقش" او عملاً برای تماشاگر به شکل "نقش در نقش" در می‌آید.

همه چیز ثابت می‌کند که او از ذهن و حافظه‌ای قوی و حتی تخیلی بالا برخوردار است. او حتی به مسائل برخی کشورها و رویکردشان می‌پردازد و در کل به یک قیاس نسبی هم دامن می‌زند تا هدفی غایی و پایانی مهم در داستانش باشد؛ در داستان نمایشی او خودش دستگیر و شکنجه هم می‌شود؛ در صحنه‌ای او بر روی برچسب‌هایی از تاریخ مرحله‌بندی شده روایت زندگیش که به شکل صلیب بر دیواره‌ای سیاه چسبانده است، خودش را نیز مصلوب نشان می‌دهد (اینجا باید ذوق و خلاقیت هنرمندانه کارگردان را در انتخاب میزانسن تحسین کرد). در حقیقت نقش مرد مورد نظر در داستان حتی پر رنگ‌تر از نقش روی صحنه است، زیرا زنجیره روابط علت و معلولی طرح نمایشنامه و نیز اجرای آن را آشکار می‌نماید. همین روایت‌ها عملاً بخش مهمی از علت‌های وضعیت او را تبیین می‌کند.

مونودرام "یادداشت‌های روزانه یک دیوانه" اثر نیکلای گوگول به زبان ترکی و با بالانوشت ترجمه فارسی به اجرا در آمد. این نمایش از نظر ژانر، یک "مونو کمدی درام" جذاب و دراماتیک است و اجرایی بازیگر محور محسوب می‌شود. بازی تنها بازیگر نمایش که یک مرد است، بسیار زیبا و هنرمندانه از کار درآمده و کلاً بازی او نقش زیادی در گیرایی اجرا دارد؛ او از لحاظ فیزیکی و بدنی و نیز چهره با نقش مورد نظر کاملاً جور است: صورت گرد، بدن کمی چاق و کلاه‌گیسی بر سر و استفاده خوب از قابلیت‌های حرکتی بدن و چهره‌اش، به نمایش جذابیت اجرایی خاصی بخشیده است.

در بخش‌هایی از این اجرا به کمک ذهن زیبای کارگردان از یک "عروسک کاغذی" کاریکاتوریکی غیرحجمی و مسطح، برای نمایه‌سازی و عینی کردن بخش‌هایی از داستان نمایش استفاده شده که گاهی توسط رشته‌ای نازک از کف صحنه به بالا و بالعکس حرکت داده می‌شود؛ این سبب شده که  برای لحظاتی واقعاً ابتکاری و زیبا، ژانر نمایش از "مونودرام " درآید و به "دوئودرام" تبدیل شود، زیرا خود این عروسک کاغذی بدون دیالوگ هم در همان محدوده زمانی کوتاهش به عنوان یک پرسوناژ عروسکی ارزیابی می‌شود و نمایش لحظاتی دو نفره می‌شود.

این نمایش از نظر طراحی صحنه قابل تامل است: یک تختخواب روی صحنه است که پرسوناژ نمایش روی آن نمی‌خوابد و ترجیحاً روی زمین دراز می‌کشد و همین نکته هم تا حدی تاویل‌دار است. اتاق نامنظم و پر از تکه‌های پراکنده کاغذ و روزنامه است. ضمناً از برچسپ‌های تقویمی هم که روی زمین افتاده، برای روزشمارکردن روزهایی که حوادث داستان نمایش در آن‌ها رخ داده استفاده هنرمندانه‌ای شده است. نمایش از نظر طراحی، بازیگری و کارگردانی بسیار خلاقانه جنت سلیم‌آوا، یک  اجرای زیبا، دیدنی و هنرمندانه است.