سرویس تئاتر هنرآنلاین:  آرش اسطوره‌ شناخته شده‌ ایرانی است که برای خاتمه دادن جنگ میان ایران و توران و تعیینِ مرز برای این دو کشور به بالای کوه بلندی می‌رود و تیری را از کمان آزاد می‌کند. تیر بعد از هفت روز و هفت شب به درختی قدیمی اصابت می‌کند و مرز ایران و توران مشخص می‌شود. اما آرش که تمام توان و امیدش را در این تیر گذاشته است، جانش را از دست می‌دهد.

 انتخاب این داستان در برهه‌ کنونی و ایران معاصر همانطور که نویسنده‌ اثر گلچهر دامغانی اشاره کرده است، مناسبات میان‌متنی با اجتماع ایجاد می‌کند. برای این خاک، آرش‌های بسیاری جان‌شان را فدا کرده‌اند و می‌کنند. اهمیت پرداختن به این داستان به جز حفظ فیزیکیِ این خاک، جنبه‌های قهرمانی و پهلوانیِ آن است. در میانِ تمام پهلوانان ایران زمین از جمله کشواد و هومان، هیچ‌کس حاضر نیست چنین مسئولیتی را بپذیرد و از جانش چشم‌پوشی کند. اما شبانی به نامِ آرش کاری می‌کند که از پهلوانان بزرگ ساخته نیست. همیشه پهلوانانِ ایران از میانِ مردم بی‌نام و نشان برخاسته‌اند و بدون آنکه به دنبال اسم و رسم باشند کاری بزرگ کرده‌اند و نام‌شان جاودانه شده است.

 آرش موضوع نویسندگان و شاعرانِ زیادی بوده است و شاهکارهای بزرگ و شاخصی از این داستانِ حماسی نوشته شده است. مانند شعری که سیاوش کسرایی بر اساس آن نوشته است؛ بهرام بیضایی نیز نمایشنامه‌ای به همین نام دارد. بهرام بیضایی نمایشنامه‌اش را با عنوان «برخوانی» نوشته است. برخوانی شاید نامِ دیگری برای نقالی باشد. نقالی شیوه‌ای در نمایش‌های سنتی ایران است. نقالی شیوه‌ای قدیمی برای بازگوییِ داستان‌های حماسی و پهلوانی است. نقال به نظم و نثر و با استفاده از موسیقی و حرکاتِ بدن و چهره و با نشان دادنِ نقوشِ رویِ پرده داستانش را نقل می‌کند. این نقالی در هر جایی و بیشتر در قهوه‌خانه‌ها انجام می‌شده است.

 نمایش آرش به کارگردانی گلچهر دامغانی از همین تکنیک‌ها بهره گرفته است. در واقع این نمایش یک نقالی یا برخوانیِ جمعی و مدرن است. بازیگران که شامل 9 بازیگر مرد و 4 بازیگر خانم هستند، روی صندلی‌هایی نشسته‌اند و هر کدام نقش یا حتی نقش‌هایی را بر عهده دارند. اجرای موسیقی، آواز و حتی صداهای روی صحنه بر عهده‌ بازیگران است. از آلات موسیقی ایرانی یا ساده‌ای استفاده شده است. این موسیقی و اجرا با توجه به بخش‌های تراژیک، حماسی یا بزم‌گونه‌ نمایشنامه با آلات متناسبی اجرا می‌شود. برای مثال بخش‌های حماسی و جنگ با طبل همراه است یا در زمینه‌ تراژیک اثر آواز بی‌کلام و سوزناکی اجرا می‌شود. یکی از بازیگران به نقل داستان می‌پردازد. یکی از بازیگران بخش‌های آوازی و دستور صحنه‌ای را اجرا می‌کند. اما نقش‌های اصلی متعلق به بازیگرانی است که نقش آرش، افراسیاب، کشواد، هومان، دختر ایرانی، معشوقه‌ تورانی آرش را بازی می‌کنند. تمام بازیگران در اجرای آواز و موسیقی نقش دارند و برخی فقط برای اجرای موسیقی روی صحنه حضور دارند. اکت و حرکت به حالات چهره و صدای بازیگر برمی‌گردد و در اغلب صحنه‌ها بازیگران روی صحنه ثابت هستند. این اقتضای تکنیک اجرایی نمایش است. هر چند اکت‌هایی که به بخش‌هایِ هم‌آوایی نیاز دارد بیشتر می‌شود می‌توان گفت در نهایت یک نقالی مدرن است. این اکت‌ها اغلب نمادین اجرا می‌شوند. برای مثال لحظه‌ رها شدن تیر از کمان آرش با حرکتی جمعی و استیلازیسیون‌شده نمایش داده می‌شود که جنبه‌ نمادین، بصری، نمایشی و زیبایی‌شناسانه دارد. کارگردان می‌خواسته یک نقالی را به شکلی مدرن و جمعی ارائه بدهد.

 نمایشنامه اثر گلچهر دامغانی است. او به زبان آرکائیک تسلط زیادی دارد. روح این زبان را خوب درک می‌کند و می‌شناسد. علاوه بر این توانسته کاری کند که مخاطب امروزی هم با این زبان اتباطش متصل باشد و به فهمی از زبان و بنابراین فضای حماسی آن برسد. زبان یکدست است و چیزی ناهماهنگ و آزاردهنده در آن وجود ندارد. لحن و بازی بازیگران هم به اقتضای نقش‌ها متناسب است. برای مثال افراسیاب پادشاهی مغرور است و زبان و لحن او همین را می‌رساند.

 یک داستان عاشقانه هم به این داستان حماسی اضافه شده است که بی‌دلیل نیست و پیامی صلح‌آمیز دارد. آرش پیش از این عاشق دختری از سرزمین توران است. این دختر مرده است و جسدش در پای درختی کهَن دفن است. تیر آرش بعد از هفت شب و هفت روز بر همین درخت می‌نشیند. در واقع نویسنده در اینجا و بخش‌هایی دیگر اشاره می‌کند سرزمین توران و ایران پدرانی یکسان دارند و جنگ میان این دو کاری ناشایست است. این داستان عاشقانه به شکلی نمادین عشق و دوستی میان این دو کشور را تأیید و بر آن تأکید می‌کند.

 اجرا و متن در هماهنگی کامل از نظر فرمی و محتوایی است. اسطوره‌ای ملی مانند آرش با زبان و لحن آرکائیک و پهلوانی نوشته شده است و با فرمی که از تکنیک‌های نمایشی سنتی بهره گرفته است اجرا می‌شود. موسیقی و طراحی حرکات با این فرم و محتوا هم‌خوانی دارد.  بازیگران هم به درک درستی از اجرا و نقش‌های‌شان رسیده‌اند و بازی‌شان در خدمت مضمون و فرم است. به نظر می‌رسد متن و اجرا و تمام عناصر در خدمت هم هستند و کاری یکدست ارائه شده است. بنابراین می‌توان گفت "آرش" یک نقالی مدرن است.