سرویس تئاتر هنرآنلاین: در نمایش‌های خیابانی همانند نمایش‌های دیگر، توجه به ساختار و انتخاب موضوع امری الزامی است. اجرا شدن آن در فضای باز و قابلیت فرصت‌دهی زیادش برای بداهه‌گویی و بداهه‌نمایی نباید موجب ذهنیت‌های انحرافی و ایجاد خودمحوری‌های ذهنی آسیب‌رسان برای بازیگر و کارگردان شود؛ زیرا در این رابطه اولین چیزی که آسیب جدی می‌بیند، خود نمایش خیابانی است؛ این نکته، شاخصه‌هایی مثل روایی بودن و یا پرداختن به موقعیت‌های مهم را که جنبه‌های روایی درخوری داشته باشند، برای این نوع نمایش الزامی کرده است: قرار نیست مردم وقت‌شان را تلف کنند و به درد دل یا گزاره‌هایی صرفاً خبری گوش کنند؛ حتی اگر این گزاره‌ها سیاسی یا اجتماعی هم  باشند، باز ارتباطی به این گونه خاص از نمایش ندارند: مگر آن‌که متن و اجرا قبل از همه چیز از ساختار و طراحی نمایشی هوشمندانه‌ای برخوردار باشند.

نمایش خیابانی "چمدان‌های من" به نویسندگی و کارگردانی مختار محمدی که هم‌اکنون به عنوان یکی از نمایش‌های خیابانی چارت اجرایی سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر در محوطه فضای باز تئاتر شهر اجرا شد، با در نظر گرفتن موارد پیش گفته، نیاز به بررسی و ارزیابی دارد. این نمایشواره خیابانی متن ساختارمندی ندارد که بتوان هر موقعیت کوتاه و یا حرکتی را در چرخه روابط علت و معلولی تحلیل و روایتی غیرگزارشی را ردیابی کرد. همه چیز در نوعی گزارش‌دهی و درد دل خلاصه شده و حادثه‌ای هم که در رابطه با دختر خردسال مورد تاکید قرار می‌گیرد، از حوادث اسفباری که در تهران و نقاط دیگر رخ می‌دهد، فاجعه بارتر نیست. ضمناً جست ‌و جوی کنایی و استعاری مرد مورد نظر برای یافتن شادمانی، چنانچه در بطن یک داستان‌گونگی قرار می‌گرفت، قابلیت شکل‌دهی به یک پارادوکس و تناقض محوری را داشت که شدیداً تماشاگران را متاًثر کند؛ اما در شرایط فعلی که همه تاکید بر گزارش‌دهی و خبر هولناک‌رسانی به دیگران است، از وجاهت نمایشی چندانی برخوردار نیست.

موضوع کاملاً گزارشی است: مردی با تعدادی چمدان سرخ رنگ از کردستان به تهران آمده تا شکایتش را به نماینده خود و همزمان به گوش دیگران برساند و البته به طورضمنی به برخی معضلات اجتماعی مثل کشته شدن افراد در اثر مین‌ها و نیز تصادف و نهایتاً بی‌سرپرست شدن دختر کم سن و سالی هم که در اجرا او را به گونه‌ای تمثیلی همانند عروس نشان می‌دهد، اشاره می‌کند. او بر دنباله سرخ‌رنگ و خون نمای جامه دختر هم تصاویری از حوادث ناگواری که در کردستان رخ داده‌اند، چسپانده تا به گونه‌ای شعاری نه واقع‌گرایانه، دیگران را متاثر نماید و بی‌توجهی نماینده مورد نظر تداعی شود.

نتیجه آن می‌شود که تماشاگران در پایان این نمایشواره حتی به دعوت چند باره او به سختی و با اکراه برای حمایت از دختر عروس نما، به روی صحنه می‌روند. طی اجرا هم به رغم همه اصرار و تلاش مرد بازیگر برای تاثیر گذاشتن بر تماشاگران، محدوده تاثیرات اجرا از خود صحنه چندان فراتر نمی‌رود.

در نمایش حرکات دورانی زیاد است و  چون اجرا عمده‌تاً به شکل یک نفره انجام می‌شود، هیچ چاره‌ای جز آن‌که به شکل اعتراض و با حالتی یک سویه اجرا شود برای بازیگر آن نیست؛ این مورد سبب شده که همه چیز به صورت یک جانبه و صرفاً مبتنی بر اعتراض شخصی فرد مورد نظر پیش برود. از میزانسن‌ها و موقعیت‌های دو یا چند سویه کنش‌زا و دراماتیک خبری نیست. آنچه هم که بازیگر از داخل چمدان‌ها در می‌آورد، کاربرد نمایشی چندانی ندارد و اجرا را عمدی و از پیش برنامه‌ریزی شده جلوه داده است؛ این جنبه کار عملاً از باورپذیر شدن وجوه واقع‌گرایانه و انتقادی اجرا کاسته، ضمن آن‌که بازی بازیگر هم معمولی و در قالب همان اعتراض، گزارش و انتقاد ضمنی، خلاصه شده است. باید یادآور شد که با استعاری کردن چمدان‌ها و این که تنها بازیگر اجرا در داخل آن‌ها دنبال شادی می‌گردد و می‌گوید: "این‌جا هم شادی نیست"، نمی‌توان ابزار یا موقعیتی را استعاری و مفهوم‌زا نمود، چون در اصل کاری غلط و بیهوده است: عقل و هوشمندی، عملاً چنین ترفند نامناسب و بی‌معنایی را رد می‌کند.

جنبه‌های معمولی اجرا به عدم طراحی روایی موضوع و انتقاد اجتماعی‌تر و سیاسی‌تر آن مربوط می‌شود؛ تماشاگران خودشان با خیلی از مسائل اجتماعی و ناکارآمدی اوضاع آشنا هستند و انتظار دارند موضوع تازه، بدیع یا خاص و متمایزی به آنان عرضه شود که حداقل ساختار و بیان نمایشی داشته باشد؛ ضمن آن‌که به روابط علت و معلولی هم اشاره شده باشد و همه چیز در کلیت خود تحلیل‌پذیر شود. نمایشواره خیابانی "چمدان‌های من" به نویسندگی و کارگردانی مختار محمدی از داشتن چنین ویژگی‌هایی بی‌بهره است؛ این عارضه‌مندی‌ها بر مقوله بازیگری و کارگردانی هم تاثیر گذاشته و اجرا را دافعه‌زا کرده است.