سرویس تئاتر هنرآنلاین: "خدایگانِ" رحمتِ امینی آن چیزی نیست که در متن وودی آلن آمده است؛ یعنی پیکره غایی متن را در اجرا نمی‌بینیم بلکه کار امینی شکل و شمایل خود را دارد با آنکه در ظاهر امر وفادار به متن است و آن هم متنی که دارد همه چیز را به بازی می‌گیرد و در دل شوخی‌ها این متن دارد به مسخره می‌گیرد درام یونان باستان را و حتی دلبسته درام مدرن و ابزورد هم نیست. بنابراین می‌پیچاند آنچه را باید گفته شود. این شگرد و راه و روش وودی آلن است که در کمدی خود به دنبال ایجاد وضعیتی است که در دل یک تئاتر موقعیت چگونگی خلق درام و به وقوع پیوستن اجرای یک تئاتر را به چالش بکشد و این همان نکته بارزی است که در تئاتر امینی آن طوری پیش نمی‌رود که انتظارش هست.

سبک و ژانر

شناخت سبک و ژانر یا هر نوع تغییر و تبدیلی بر پایه همین شناخت می‌تواند هر اجرایی را به جایگاه معتبری برساند که ما را در مواجهه با هر اثر نمایشی می‌تواند منقلب گرداند. به هر تقدیر تئاتر قرار است که دیده شود و چگونگی شکل گرفتن‌ها بر مبنای شیوه‌ها و سبک‌های اجرایی است که ما را در این مواجهه به درستی یا اشتباه پیش خواهد برد و هر چه درست‌تر و بسامان‌تر دامنه ماندگاری و تاثیرگذاری نیز افزون‌تر خواهد شد.

وقتی لیونل آبل عبارت فراتئاتر را – در کتاب تراژدی و فراتئاتر: مقالاتی درباره شکل دراماتیک (2003) - ابداع کرد، دیدگاهش در موضع انتقادی بود؛ برخلاف ایران که در موضع تحلیلی است. آبل فراتئاتر را بازتاب‌دهنده توأمان کمدی و تراژدی تشریح کرد، جایی که مخاطب می‌تواند همزمان با همذات‌پنداری با قهرمانش، به وی بخندد. فراتئاتر به مثابه آگاهی بشر در اثر متجلی می‌شود، نه پذیرش نرم‌های متعین اجتماعی.

فراتئاتر ادای واقع‌گرایی ساده تئاتر را به چالش می‌کشد. فراتئاتر با برجسته کردن آگاهی ما از فقدان تشابه زندگی به هنر دراماتیک آغاز می‌شود و ممکن است با ایجاد آگاهی از شباهت وهمی زندگی به هنر یا توهم پایان یابد. فراتئاتر کنش را بیگانه، نامحتمل، سبک‌وار یا ابزورد نشان می‌دهد تا ما را مجاب کند قاب بیگانه‌ساز به دور نمایش را ستایش کنیم. این قاب ممکن است دیوار چهارم مرسوم را درهم‌ بشکند، به مخاطب حمله کند و با کشاندن نمایش به قلمرو نمایش پیش رود. در فراتئاتر اثر در مرز میان وهم یا تصنع و واقعیت بماند و آمیزه‌ای از واقعیت و وهم بسازد.

"خدایگان" وودی آلن نوعی بازی است که در آن تئاتر به چالش کشیده می‌شود که با عناصر تئاتر و عوامل سازنده‌اش شوخی شود و به نوعی چهارچوب خلق تئاتر به چالش کشیده می‌شود. وودی آلن شیادانه خاستگاه تئاتر را زیر سوال می‌برد تا بتواند در برهم ریختن نظمی مقتدر، شالوده‌شکنی کند و این‌گونه خود را جایگزین آن دستگاه متفکرانه گرداند؛ یعنی با تفکری مستقل و بینشی نوآورانه شکل دلخواهش را در تئاتری مستقر کند که اغلب خطی است و در آن پیرنگ در شرایط با ثبات چند و چون رویدادها و آدمهایش را نشان می‌دهد اما وودی آلن می‌خواهد بشکند این همه چهارچوب و قاعده بازی را و حالا جسارت را به ساختار درام و در آغازش، یعنی یونان باستان می‌کشاند که چگونه می‌شود یک درام را خلق و اجرایش کرد. بنابراینکه وودی آلن دارد با آدم‌ها و عناصر تئاتر شوخی می‌کند، یک کمدی است و اینکه در اینجا سقوطی در همه چیز اتفاق می‌افتد و بنیان تئاتر فرومی‌پاشد مساله تراژیک است و اینکه در آن همه چیز تئاتر هست، و بازی با تئاتر و ساختارش دارد انجام می‌شود نوعی متادرام شکل می‌گیرد و این بازی در ضوابط اجرایی درواقع به فراتئاتری منجر خواهد شد. فراتئاتر هم بین تراژدی و کمدی قرار می‌گیرد که ماهیت تازه‌ای می‌یابد و از ابزار و شکل‌های نوین تئاتری است که همواره در دل ساختار برهم ریخته و ساختارشکنی‌ها راه خود را پیش می‌برد که در این تازگی‌ها شگفتی‌ساز شود و بتواند تاثیر دامنه‌داری را القا کند. این همان شهودی است که در کشف تازه‌ها رخ می‌دهد.

حالا اینها ضوابط کاری است که می‌تواند پیکره وجودی اجرای "خدایگان" را برای هرکسی آشنا کند و اگر رحمت امینی توانسته که موفق هست و اگر نتوانسته، ناموفق است. حس کلی این است که تلاشش قابل پذیرش هست اما بازهم آن چیزی نیست که از اجرای "خدایگان" وودی آلن انتظار می‌رود. دو عامل این روزها بنیان و شیرازه آثار کمیک و شبه کمیک را در ایران از بین می‌برد. یکی بازیگرانی که دوست دارند به هر شکل ممکن نبض اجرا را در دست بگیرند و درواقع مردم را بخندانند و در صحنه میدان­‌داری کنند. شوربختانه این رسم این روزهاست و همه این بازیگران تک‌سویه دارند بازی می‌کنند و بیشتر در حالت استندآپ کمدی پیش برنده همه چیزند، در حالی که این یک درصد هم در قاعده اجرایی این متون کمدی تعریف‌پذیر نیست؛ یعنی استندآپی نوشته نشده که بازیگران بخواهند چنین وارد بازی شوند. دوم کژ سلیقگی و سطح پایین ماندن انتظارات جماعتی است که سالن‌های تئاتر را پر می‌کنند و به هر چیز مربوط و نامربوطی می‌خندند و البته اگر این میدان­‌دار یک چهره باشد به زیر و زبر حرکات بدنی و ریز و درشت کردن چشم‌ها و قلمبه گفتن‌هایش نیز می‌خندند. اینها همان مناسبات به دور از تئاتر هست که هر اجرایی را چون یک ویروس فراگیر می‌توانند نابود کنند و حالا "خدایگان" رحمت امینی نیز از دَم پَر چنین ویروسی ایمن نبوده و شوربختانه زود هم پادزهری برای درمانش تزریق نشده که از بیخ و بن این بلای جانسوز را بخشکانند. بنابراین "خدایگانِ" وودی آلن در حدود و ثغور یک کمدی، یک فراتئاتر و یا یک کمدی سیاه و طنز آیرونیک است. به ظاهر امر در اجرایِ رحمت امینی نسبت‌هایی برقرار شده اما در باطن آنچه چیره هست همان بلایی است که گریبان تئاتر این روزها را گرفته و به شکل لودگی و جلف بازی و شوخی‌ها فضا را اشغال می‌کند و تا بیخ و بُن هم نفوذ می‌کند.

این میدان­‌داری و استندآپ کمدی شدن با سیامک صفری در تئاتر ما تقریبا آغاز شد و بعد به خیلی‌ها سرایت کرد و حالا بیشتر از همه نوید محمدزاده دارد در این زمینه میدان­‌داری می‌کند. البته با آمدن نو به بازار، همان جماعت که هزینه می‌کنند اینها را ترک و به دیدن سوژه‌های تازه‌تر می‌روند. این رسم تئاتر نیست مگر اینها بازیگرانی بخواهند که در قالب همان استندآپ کمدی در صحنه حاضر بشوند و در این میدان‌داری‌ها هم بفروشند و هم مشهورتر بشوند آنگاه دیگر تکلیف‌شان صادقانه با خود مشخص است. نتیجه این عدم صداقت هم خوب نیست؛ یعنی پایان تلخی در انتظار بازیگران میدان­‌دار هست. سیامک صفری با "شکار روباه" دکتر علی رفیعی اوج گرفت و به عنوان یک ستاره در تئاتر ایران مطرح شد و پس از آن در هر نمایش کمدی خوش می‌درخشید و حتی یک نمایش به کارگردانی حسن جودکی در کافه تریای تئاتر شهر بازی کرد که مردم دور استوانه تئاتر شهر صف می‌کشیدند اما همین کار را بعدها به تالار پایتخت (دیوار چهارم کنونی) برد و دیگر پرنده هم آن حوالی پَر نمی‌کشید. این جماعت که تئاتر را نمی‌شناسند، یک دام‌چاله بیش نخواهند بود.

بازی و میدان­‌داری

"خدایگان" با مشارکت گروهی از دانش آموختگان و دانشجویان عمدتا هنرهای نمایشی و بعضا رشته‌های دیگر و در امتداد پروژه‌های تعاملی مرکز تئاتر مولوی شکل گرفته است. این ترکیب چند نسل و دسته‌های بازیگری خوب هست اما مهم رویارویی اینان برای بازیافتن تئاتر در معنای حقیقی‌اش درست‌تر جلوه می‌کند.

سارا اللهیاری، بازیگر توانایی است و هوشمندانه دارد بازی می‌کند و درواقع خطوط بازی را کاملا رعایت می‌کند. او می‌داند که در نقش یک تماشاگر بودن و بعد تبدیل به یک بازیگر شدن را چگونه باید بازی کند و حتی پوشش موجه‌ای دارد از همان جماعتی که این روزها به تئاتر می‌روند چون پول دارند و نوکیسه‌اند و حالا باری به هر جهت دارند به دیدن تئاتر و فیلم می‌روند و در این دید و بازدید پُز تئاتر رفتن و فیلم دیدن را می‌دهند که در فلان جا فلان بازیگر را دیده و با او سلفی هم گرفته‌اند. گریم و پوشش اینها هم از همان دارندگی و برازندگی‌های رایج می‌آید که پول باد آورده را باید خرج لباس و زیبایی و دور ریختن‌های‌شان کنند... سارا اللهیاری به هوشیاری این بازی  و حضور را در تئاتر به معنای رایج تبدیل می‌کند.

وحید آقاپور، در نقش نویسنده و کارگردان می‌خواهد بازی‌اش را پیش ببرد و شوربختانه او هم به دام‌چاله میدان­‌داری در صحنه افتاده است و با اقتدار می‌خواهد همه چیز را به نفع خود تمام کند. این زیادی خنداندن مناسب تئاتر نیست و از چهارچوب متن و اجرا خارج شدن نه تنها هنر نیست بلکه به در ازای زمان ضربه مهلکی به کارنامه بازیگری هر بازیگری وارد می‌کند. وحید آقاپور بازیگر با دانش و زبر و زرنگی است و باید بداند یک عمر و پیوسته بودن بهتر از این فوری و فوتی عمل کردن‌هاست. از او نقش‌های ماندگاری شکل خواهد گرفت اگر همان روال عادی تئاتری را در پیش گیرد. راه رفتن مثل دیگران ارج و قربی ندارد هر که بهتر است خودش باشد. از کبک تا کلاغ فاصله بسیار هست.

سام کبودوند، آرام و رام در چهارچوب‌ها قرار می‌گیرد. در اینجا هم بازیگر دست و پا چلفتی است و در ندانم کاری‌هایش دارد سیر می‌کند. او هم نمک دارد چون از نان و نمک تئاتر خورده است اما نمکدان تئاتر را نمی‌شکند و نمی‌خواهد مغالطه باز باشد بلکه در مسیر نقش حضور دارد.

نوید جهان‌زاده، می‌خواهد بازیگر باشد و همین کافی است با آنکه هنوز زحمتش به نتیجه نرسیده و تلاشش اما محسوس است و می‌شود امیدوار بود که به زودی برجسته شود. در همین تکاپو می‌تواند خط امید را در بازی‌اش دید. این بار هم در حاشیه تئاتر یونان دستگاه ماشینری ورود خدایان به صحنه را ساخته و از این دلال‌بازی‌ها پول و پَله‌ای نصیبش می‌شود.

بقیه هم هنوز جوان هستند و حضورشان در مسیر مکاشفه است با همه ریز و درشت‌هایی که امتیاز و خطا هست اما اینها خطاکار نیستند چون هنرجویند و باید بهتر از اینها خود را در تمرین‌ها و اجراهای بعدی در مسیر شکوفا شدن قرار دهند.

خدایگان و خدا

"خدایگان" نمی‌تواند نام مناسبی برای نمایشنامه وودی آلن باشد چون خدایگان در لغت‌نامه دهخدا به معنای: خدایگان. [ خُ ] (اِ مرکب) گماشته خدا بر خلق. (المعجم). پادشاه بزرگ. (برهان قاطع)(صحاح الفرس ) (فرهنگ اوبهی ) (انجمن آرای ناصری). پادشاه . (از شرفنامه منیری ). بزرگ . سرور:

خوبان همه سپاهند اوشان خدایگانست

مر نیک بختیم را بر روی او نشان است.

(رودکی)

خدایگانا پامس (بامس) به شهر بیگانه

فزون ازین نتوانم نشست دستوری.

(دقیقی)

بسان عمر و عطای خدایگان بزرگ

ابوالمظفر شاه چغانیان احمد.

(منجیک)

بستاند آن دیار و ببخشد به بنده ای

بخشیدنست عادت و خوی خدایگان.

البته آنچه هم در ایران برگردانده شده به پارسی همانا کلمه خدا را برای نمایشنامه مناسب دیده‌اند چون نمایشنامه هم در نقد خدایان باستان می‌کوشد و نه اینکه صرفا بخواهد خدایگان یا پادشاهی را به نقد و چالش درآورد. مرگ و خدا دو نمایشنامه‌اند از وودی آلن که در یک کتاب و با ترجمه شهرام زرگر در نشر بیدگل منتشر شده‌اند. وودی آلن با آثار سینمایی‌اش شهره خاص و عام است. به‌ویژه با آثار کمدی‌اش؛ آثاری که طنزشان نه از جنس لودگی که برآمده از یک نگرش انتقادی ژرف به پیرامون است. و در مقدمه این کتاب اشاره شده است: "نمایشنامه مرگ – همچنین خدا – جزو نمایشنامه‌های دورانِ نخستِ فعالیتِ وودی آلن بشمار می‌روند. نمایشنامه‌هایی با شمارِ زیادِ بازیگر– همچون کمدی‌های برادران مارکس – تاثیر از شیوه تئاتر واقع گریز برشت، و گفت‌وگوهایی یادآور جهان منطق گریز بکت."

نمایشنامه خدا در یونان باستان اتفاق می‌افتد. صحنه این نمایش، آتن در حدود سال پانصد قبل از میلاد است. نمایشنامه با مکالمه‌ای میان یک بازیگر و یک نویسنده آغاز می‌شود. این دو در وسط یک آمفی تئاتر بزرگ و خالی ایستاده‌اند و با هم حرف می‌زنند. صحبت‌شان درباره یک نمایشنامه است. نمایشنامه‌ای که نویسنده نوشته و گویا در پایان آن مانده است. بخشی از این مکالمه چنین است:

بازیگر: هیچ... مطلقا هیچ.

نویسنده: چی؟

بازیگر: بی‌معنیه. پوچه.

نویسنده: پایانش؟

بازیگر: معلومه. پس داریم در مورد چی حرف می‌زنیم؟ پایانشو می‌گیم دیگه.

نویسنده: ما مرتب داریم در مورد پایانش صحبت می‌کنیم.

بازیگر: واسه اینکه مایوس کننده است.

نویسنده: قبول دارم قانع کننده نیست.

بازیگر: قانع‌کننده؟ حتی باورکردنی هم نیست. آدم وقتی یه نمایشنامه رو می‌نویسه، حُقه توی پایان نمایشه که رو می‌شه. یه پایان قوی و  محکم دست و پا کن و نمایشنامه رو از ته بنویس.

نویسنده: امتحان کرده ام. یه نمایشنامه بدون آغاز موند رو دستم.

بازیگر: اون اَبزورده.

نویسنده: اَبزورد؟ اَبزورد چیه؟

بازیگر: هر نمایشنامه ای باید یه آغاز، میانه و پایان داشته باشه.

نویسنده: چرا؟

بازیگر: (قاطعانه) چون توی طبیعت هرچیزی یه آغاز، میانه و پایان داره.

نویسنده: دایره رو چی می گی؟

بازیگر: (فکر می کند.) قبوله... دایره ها آغاز و میانه و پایان ندارن، ولی این قدرا هم بامزه نیستن.

نویسنده: دیابتیس! به فکر یه پایان باش. سه روزِ دیگه باید اجرا بریم ها.

بازیگر: من نیستم. من با این افتضاح اجرا نمی‌رم. من به عنوان بازیگر واسه خودم یه وِجهه‌ای دارم، طرفدارایی دارم... هوادارام انتظار دارن منو توی یه وسیله نقلیه مناسب ببینن.

حالا هم اگر این نسبت‌ها و تعاریف را دور بریزیم، در اجرای نمایشنامه خدا یا خدایگان باید بدانیم که چالش محوری ساختار درام است اینکه چگونه یک نمایشنامه شکل می‌گیرد و در جهان نوین این ساختار که دارد از حالت خطی به دایره‌ای سمت و سو می‌گیرد چه مفاهیمی در آن تولید و بازتولید می‌شود و این درنگ عظیم و برهم ریختن شالوده‌شکنی و هنجارگریزی چه مفهومی دارد و چگونه باید در پردازشش موثر و مفید واقع شود.

بنابراین از منظر فلسفی نیز خدایگان همانا مقام شامخی را در اختیار دارند که در این نمایش پادشاه است که تقدیر را در دست دارد و آن خدایی که از آسمان با دستگاه ماشینری به زمین می‌آید می‌میرد... اما بازیگر زودتر شمشیر را در دست می‌گیرد که در این بازی پیروز میدان باشد و بتواند در تهدید پادشاه همچنان زندگی را برای خود متداوم سازد.

حالا این تدبیرات متن وودی آلن است و او وجوه جدی و تراژیک را در یک فضای کمیک می‌آمیزد و این دو از هم جدایی‌ناپذیرند و باید که این وجه تراژیک هم نمایان باشد و در کلیت فضای اجرا محسوس و مشهود باشد وگرنه انگار از ماهیت عینی و ملموس هنوز هم فاصله دارد و این گسست در همان افراطی است که ما را به خطا می‌برند. افراط در کمدی و بی‌اطلاعی و بدون دانستن و یافتن این وجه تراژیک هست که رشته کار از دست می‌رود و شیرازه کار شکل نمی‌گیرد. بنابراین امینی در وجه کمدی موفق است و از بال و پَر یافتن وجه تراژیک غفلت می‌کند و پیامدش امری شده و ناشده است.

    

منابع:

زیورعالم، احسان، فراتئاترهای شکسپیری محمد عاقبتی، تسنیم، ۱۰ اسفند ۱۳۹۵ . 

دو نمایشنامه از وودی آلن، روزنامه شرق، شماره 3132 به تاریخ 5/2/97، صفحه 9 (ادبیات).