به گزارش هنرآنلاین، زاهد در این سخنرانی نخست دوره و زمانه‌ زندگی هدایت را بر شمرد و گفت: غم همیشگی صادق هدایت را بیشتر از همه آمده از زمانه‌ای می‌دانم که ایرانی که عاشقانه دوستش می‌داشت آبستن حوادث غریب بود و از چندگانگی فرهنگی رنج می‌برد.

وی افزود: کودکی هدایت با کشاکش انقلاب مشروطه، نوجوانی‌اش با کودتایی که چند صباحی آن سوتر رضا شاه را به قدرت رسانید و جوانی‌اش با مرگ آرمان‌های تجدد خواهانه‌ او و دوری ایران از آزادی و دموکراسی رویایی مدنظر او همراه بود.

او در ادامه با ارائه‌ نمونه‌هایی از آثار هدایت، مخاطبین را با روحیه‌ متجدد او و میل وافرش به زدودن خرافات از ذهنیت جامعه‌ ایرانی آشنا کرد و همچنین از ترانه‌های خیامی یاد کرد که به همت هدایت باز نشر شدند.

او رای هدایت در مورد اندیشه خیام را چینن عنوان کرد: واضح است فیلسوفی مانند خیام که فکر آزاد و خرده‌بین داشته نمی‌توانست کورکورانه زیر بار احکام تعبدی، جعلی، جبری و بیمنطق زمان خویش برود.

این بازیگر و مترجم آثار نمایشی درگیری‌های هدایت با روشنفکران زمانه خود را دغدغه‌ دیگر او دانست و افزود: این همان چیزی است که درد نویسنده‌ شهر را فزون کرد و سرانجام او را به انزوا و سرخوردگی کشانید.

وی در ادامه‌ی گفته‌های خود به خوی ایرانی هدایت اشاره کرد و گفت: هدایت علیرغم وقوف و اشرافی که بر فرهنگ و ادبیات جهان مدرن زمانه خویش داشت؛ عمیقا خُلق و خوی ایرانی دارد و مشرف بر ادبیات کهن ایران و آگاه از رسم و رسوم ایرانی بود. درد و رنجی که هدایت در داستان‌هایش به رشته‌ تحریر در می‌آورد، حرمان و فراقی است که شعر فارسی را آکنده است و تأثری است که موسیقی ما از آن مایه می‌گیرد.

او افزود: داستان‌های هدایت ترانه‌های حزن انگیز و اندوهگین سرزمینی است که "آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند". حتی خودکشی او نیز نوعی ترجمان این تفکر صد در صد ایرانی است که این دنیای دو روزه را به هیچ انگارد.

زاهد همچنین به ایران دوستی هدایت اشاره کرد و اظهار داشت: هدایت، شیفته فرهنگ و تمدن غرب و در عین حال عمیقا ایرانی بود، عاشق و علاقمند به فرهنگ عامه ایران، او "نیرنگستان" و مجموعه "اوسانه" را که شامل ترانه‌ها و قصه‌های کودکان است، جمع آوری کرد. مقالات او در مجله "سخن"، سفرنامه‌ " اصفهان نصف جهان " و بسیاری دیگر از آثار او گواه این مدعاست. داستانهای "توپ مروارید"، "حاجی آقا"، "داش آکل"، "محلل"، "آب زندگانی"، "علویه خانم" و بسیاری دیگر از داستان‌های او... همگی آکنده از فرهنگ و رسوم عامیانه ملت ایران است. نویسنده‌ای که با سوررآلیست‌های فرانسوی نشست و برخاست می‌کرد و با کافکا و ادگار آلن‌پو و گی دوموپاسان و ژرار دو نروال و ریلکه و بسیاری از دیگر نویسندگان غربی عجین بود؛ در عین حال در خلق آدم‌های ته شهری‌اش آنچنان تبحر و دستی روان داشت، که شخصیت خلق شده بر صفحه کاغذ زنده و جاندار می‌نمود.

زاهد در ادامه‌ کلام خود به تاثیر هدایت بر تئاتر ایران اشاره کرد و گفت: صادق هدایت دو نمایشنامه تاریخی با عنوان‌های "پروین دختر ساسان" و " مازیار " دارد. پیداست که این نمایشنامه‌ها را هدایت با احساسات شدید میهن پرستی و عشق و علاقه شدید به ایران نگاشته است.

وی افزود: هدایت را نمی‌توان نمایش‌نامه‌نویس قلمداد کرد چراکه او علیرغم اینکه در تمام داستان‌هایش دستی روان در گفتگونویسی دارد، کلام محاوره‌ای او در این دو نمایشنامه آنچنان خشک و پرطمطراق است، که غیر قابل بازی کردن می‌نماید. نمایشنامه‌ها کیفیت اجرائی ندارند، و صحنه به اغراق می‌رود.

او سپس به چرایی استقبال اهل نمایش در به صحنه بردن آثار او اشاره کرد و افزود: سبب توجه کارگذاران تئاتر به داستان‌های هدایت علاوه بر نثر ساده و روان و گیرائی و جذابیت در روایت داستان، اهمیتی است که هدایت به گفت‌وگوهای شخصیت‌های داستانی خویش می‌دهد. این گفت‌وگو‌ها کاملاً واقعی و سراسر زنده می‌نمایند. هر شخصیت کلام و نحوه بیانی خاص خویش را داراست. این گفت‌وگو‌ها از ضرب آهنگی برخوردار است که گفت‌وگو را سخت جالب و جذاب می‌نماید، و همانند قطعه‌ای موسیقی دلنشین است. همه این عوامل، کار به صحنه کشاندن یک دسته از داستان‌های کوتاه او را برای کارگذاران صحنه‌ای راحتر و جذابتر می‌کند.

سپس زاهد تکه‌ کوتاهی از تعبیر اجرایی ناصر حسینی مهر از بوف کور را برای حاضران خواند.

پخش کلیپ‌هایی از زندگی صادق هدایت و نیز  نمایش‌های به صحنه رفته از آثار او، از بخش‌های دیگر این برنامه بود.

خواندن نمایش نامه "محلل" توسط صدرالدین زاهد و علیرضا درویش نژاد بخش پایانی این برنامه بود.