سرویس تئاتر هنرآنلاین: مهم‌ترین اصل در رابطه با انواع گوناگون هنرها و مخصوصاً هنرهای نوشتاری، مثل داستان‌نویسی و نمایشنامه‌نویسی، ابتدا انتخاب موضوعی نو، بدیع و پر محتوا و سپس "طرح" یا همان طراحی موضوع و ساختاردهی آن است؛ علاوه بر طراحی موضوع باید همه عناصر ساختاری متن (از جمله متون نمایشی) طراحی‌های جداگانه و خاصی داشته باشند که کاملاً مرتبط با موضوع و در حقیقت بهترین، نهایی‌ترین و خلاقانه‌ترین اشکال عناصر مورد نظر محسوب شوند. تاکید یک سویه بر موضوعی که نو و بدیع هم نیست و همزمان حتی عدم توجه به طراحی هنری همین موضوع معمولی دقیقاً نشانه ناتوانی و ضعف نویسنده است؛ در رابطه با طراحی عناصر ساختاری متن هم باید گفت که هیچ‌کدام از عناصر ساختاری آن طراحی نشده‌اند و آدم‌های نمایش از آدم‌های کوچه و بازار هم بسیار معمولی‌ترند؛ در نتیجه، نسبت دادن القابی مثل "دکتر روانشناس" و "مهندس" به آن‌ها بسیار بی‌ربط، عوامانه و خنده‌دار است؛ دکتر دو گوی کوچک در دست دارد و دائم با آن بازی می‌کند، حرکات اضافی زیادی هم دارد.

در نمایش "سُس توت فرنگی" به نویسندگی سپیده فلاح‌فر و کارگردانی مهدی پاشائی که در تالار  قشقایی تئاتر شهر اجرا شد، به دلیل آن‌که شخصیت‌های متن طراحی و شخصیت‌پردازی نشده‌اند، انتخاب بازیگران هم اغلب غلط انجام شده است؛ دکتر و مهندس‌ها واقعاً آدم‌هایی عامی‌اند و حتی ظاهر فیزیکی (مثل چهره و وقار در گفتار و حرکات) نامناسبی دارند؛ ضمن آن‌که لباس و سر و وضع تماشاگران داخل سالن به مراتب بهتر و مرتب‌تر از آنان است؛ این در شرایطی است که القاب دکتر روانشناس و مهندس را یدک می‌کشند. هیچ وقار یا داشته علمی و  تخصصی در بیان آن‌ها نیست و از اول تا آخر نمایش یا مشغول خوردن و آشامیدن‌اند و یا شوخی‌ها و دعواهای کوچه و خیابانی می‌کنند و همزمان (با آن‌که زن دارند) در فکر روابط نامشروع‌اند.

نویسنده نوشته‌ای را روی صحنه آورده است که معمولاً در کارگاه‌های داستان‌نویسی یا نمایشنامه‌نویسی از طرف استادان به عنوان تمرین‌های اتوودیک کلاسی ارزشیابی می‌شود تا بعد از ده‌ها نوشته تمرینی، بلکه یک متن خوب و ساختارمند سرانجام  شکل بگیرد: عده‌ای به بهانه داشتن سهم و تغییر معماری و کاربری زمین در یک زمین ییلاقی جمع شده‌اند و به خاطر آن گاهی دعوا هم می‌کنند؛ البته بهانه اصلی تازه کردن روابط نامشروع و عاشقانه قبلی با افرادی است که هم‌اکنون همسر و یا شوهر دارند. مشابه همین موضوع روابط نامشروع در نمایش "بلبشو" هم که همزمان در یکی از سالن‌های تئاترهای بخش خصوصی در حال اجراست، وجود دارد؛ این‌ها که هیچ نتیجه مثبتی از آن‌ها گرفته نشده، نشانه‌های عینی تراز از هنجار خارج شده اخلاقی و فرهنگی جامعه است که ادامه آن هنر تئاتر را آلوده و زشت می‌کند.

در این نمایش یک زن لال و افلیج هم وجود دارد که از اول تا آخر نمایش از بزم دیگران کنار گرفته و گاهی از طریق واکنش‌های چهره معلوم می‌شود که بسیار متاًثر است. او و بیمار دیگری که لکنت زبان دارد ظاهراً تحت نظر دکتر هستند (نویسنده این بخش‌ها را به طور واضح و روشن توضیح نداده است). این پرسوناژ زن هیچ نقش محتوایی و نمایشی در اجرا ندارد و کاملاً اضافی است. مهم‌تر آن‌که در پایان نمایش ناگهان و بدون دلیلی توجیه شدنی از روی ویلچر برمی‌خیزد و می‌ایستد (!؟!)

در یکی از صحنه‌ها دو تا از آدم‌های نمایش (یک مرد و یک زن) با فاصله‌ای نسبتاً زیاد هر دو رو به عقب صحنه و پشت به تماشاگران آهسته قدم برمی‌دارند و هیچ حرفی نمی‌زنند: صدای ذهن آنان به طور سؤال‌برانگیزی و به شکل دو سویه که مثلاً در ذهن‌شان با هم حرف می‌زنند، از طریق  بلندگو پخش می‌شود (!؟) در حالی که هیچ الزامی برای آن‌که صدای‌شان از طریق بلندگو پخش شود، وجود ندارد و خودشان می‌توانند با هم حرف بزنند و البته قبلاً هم در یک صحنه طولانی خیلی حرف‌های تلویحاً عاشقانه با هم زده‌اند؛ بنابراین، صحنه مورد نظر در اصل اساساً ساختگی، تحمیلی و بی‌ربط است.

در نمایش "سُس توت فرنگی" به کارگردانی مهدی پاشایی یکی از بازیگران زن که ظاهراً ویلن‌نواز است و دنبال روابط هم است، یک ویلن شکسته، وصله پینه شده و بدون آرشه در دست می‌گیرد تا بنوازد.

بازی بازیگران زن مناسب است، اما بازی بازیگران مرد به دلیل آن‌که پرسوناژهای مربوطه (دکتر، مهندس‌ها و بیمار) را درست و واقعی نشان نمی‌دهند، بسیار بد و غلط است؛ آن‌ها گفتار و حرکات‌شان شبیه تحصیل‌کرده‌ها نیست.

طراحی صحنه در کل ساده و نسبتاً مناسب است: فضای کافی هم در بخش جلو صحنه در اختیار بازیگران گذاشته است. ضمناً طراحی لباس مردان بسیار بی‌تناسب و اشتباه است، چون با مقام و منزلت آنان تناسبی ندارد. کاربری نور هم معمولی است.

 نمایش از لحاظ موضوعی به دلیل آن‌که هیچ  کُنش دراماتیک ندارد و پایانش هم بی‌نتیجه است، در هیچ ژانری قرار نمی‌گیرد (نه کمدی، نه درام، نه تراژدی است).

نمایش "سُس توت فرنگی" به  کارگردانی مهدی پاشائی حتی عنوانش هم بی‌دلیل و بی‌ربط به موضوع است. این اجرا از نظر میزانسن و  کارگردانی هم چندان قابل توجه نیست و در کل اجرایی غیرتئاتری است.