سرویس تئاتر هنرآنلاین: گلچین گلچین می‌رود تا عصرها و سر شب‌های تهران برای اهالی و اصحاب تئاتر شبی زیبا و چشم‌نواز جلوه کند. آمار اندکی نیست اینکه هر شب سی‌وشش تئاتر در تهران بر صحنه می‌روند البته رکورد شهرهای جهان از دیدگاه تئاتری همچنان با شهر لندن است که شبی چهل نمایش از کلاسیک تا مدرن را بر صحنه می‌آورند.

نمایش "سس توت‌فرنگی" یک کار مدرن، محتوای امروزی و یک درام به اعتباری با موضوعی کهنه است. به اعتقاد من یک نمایش خوش‌ساخت "well made play"  و ایبسن‌وار است.

این‌گونه آثار کهنگی بردار نیستند هر زمان می‌توانند با نگاه‌ها و برداشت‌های دوباره و دیگر بر صحنه بیایند البته بزرگ‌ترین ضعف تئاتر، این است که رپرتوار یا مجموعه‌های یا منظومه‌های نمایشی نداریم و آثار با همان بخت و اقبال‌های یک‌ماهه و بیست‌روزه حتی پنجشنبه ختم به خیر می‌شوند و به‌صرصر نسیان سپرده می‌شوند. داد و دهش‌های دراماتیک بزرگ‌ترین ویژگی برای توسعه‌های فرهنگی هنر نمایش است که با دریغ با همان یک‌دو ساعت کفش و کلاه کردن و تئاتر رفتن و دیدن ختم نشوند.

نمایش "سس توت‌فرنگی" کاری جمع‌وجور و ساده و با یک نثر نمایشی محکم پیداست، عقبه‌اش تاریخ بیهقی، سعدی و حافظ است و البته این نه نکته‌ای کاشفانه که اظهرمن الشمس است.

به‌محض ورود به سالن و با صدای گرفته عباس قادری و فضای لمپانیستی کافه‌های ته شهری این نکته بر ذهن می‌خلد که مبادا همان فضاهای گذشته که در غبار ایام گم‌شده‌اند بار دیگر بر صحنه تئاتر قشقایی جا خشک کرده‌اند.

اما بر صندلی‌های که جلوس کردیم دیدیم که به قول شاعر: گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم چو بیایی غم از دل برود

اجرا سرخوشانه تلوتلوخوران سرشار از هستی و مستی نگاهی به تئاتر بلوار یا آرگو دارد، این حدس هم دیری نمی‌پاید و درنهایت ما می‌مانیم و درامی خوش‌ساخت که در مظروفش همه‌چیز هست الا یک ظرف معتبر دراماتیکی. پیشتر که با نمایش رفتیم دیدیم اثر در کل دردمندانه و سرشار از لب ریخته‌های بی‌وقت دوست عزیزمان مهدی پاشایی است. نویسنده و کارگردان جمله‌ای در بروشور نوشته که تمنا دارم کارگردان در شب‌های آتی اجرا اگر عمری بود یا آن را حذف کند و یا ارتباطش با اجرا را به ما بفهماند: ( هیچ‌چیز مثل مرگ تازه نیست، گوارای وجودت، تقدیم به استاد عزیزم حمید سمندریان) این یک نکته، نکته‌ای دیگر که شاید این لغزش را کمرنگ کند، بازی‌های خوب و یا بهتر بگویم بازی بسیار خوب تمامت بازیگران است و من اینجا بر خود فرض می‌دانم نام یکی ایشان را بیاورم: سهیل برخورداری، سمیرا حسن‌پور، مهدی زمین‌پرداز، سحر صباغ سرشت، منصور عربی، پرستو علیزاده، علیرضا مهران و حامد کمیلی.

شخصیت‌پردازی دراماتیزه‌ی بی‌قاعده مضمون کهنه‌شده‌ی همه‌ی ایام و نیز ساختارهای محکم و پرشاخ و برگ نمایشی که در عین‌ حال و به وحدت‌های ارسطویی هم بی‌لطف نباشد از ویژگی‌های نمایش‌های خوش‌ساخت است. پاشایی استریندبرگ نیست، اما با همین بضاعت توانسته اثری خوب را بر صحنه بیاورد، دیالوگ‌ها محکم، بازی‌ها خوب و درنهایت تمپرامنت و ضرب‌آهنگی حساب‌شده و با کنترلی که هیچ‌گاه از دست کارگردان به درنمی‌رود از "سس توت‌فرنگی" یک نمایش جالب و جذاب ساخته است؛ اما دریغا که همان‌گونه که من به خود کارگردان و نویسنده کار گفتم از عنصر ایجاز خالیست، نیم ساعت متن و اجرا زائد است و در روند پیشبرد درام نقشی ندارد و فقط به وسوسه‌های نمایش گونه کارگردان بازمی‌گردد و بس.

گذشته از همه‌ی این‌ها تم یا درون‌مایه‌ی کار هم اندکی بدون هویت و فاقد زمان و مکان نمایش است، خوش‌باشی و عیش مدام زندگی یک طبقه مرفه که میهمانی و شب‌نشینی می‌روند و حرف‌های مستانه می‌زنند و گاه در اثر شرب خمر تلوتلو می‌خورند، اساساً از ژانر این نمایش بیرون است، چندان‌که به پاشایی هم گفتم و او هم پذیرفت در کل کار نکو و نمایشی است اما در عصر تئاتر مینی‌مال که جزئیات است که حرف اول را می‌زند این نوع تسامحات بخشیدنی نیست اما در کوی دوست نمی‌توان از غریبی و بی‌اعتنایی دم زد، کار پاشایی سرو گردنی از کارهای مشابه که بی‌عقبه و ریشه و تبارند بهتر و برتر است و با اندکی تعمق می‌توان در متن در ژرف ساخته‌های این اجرای مرده‌ی دیدن اثری پر کشش و جذاب را به علاقمندان داد.

امانگاهی به شخصیت‌پردازی: شخصیت‌ها در این نمایش تیپ نیستند، کاریکاتور نیستند، شخصیت‌اند، هویت دارند، ملموس‌اند، غم غریب غربت ما را دائماً به وادی تئاتر فرنگ و مستفرنگ نمی‌اندازد، یک مهمانی خانگی و یک دکتر روانشناس که آخر شب‌شان را در کنار هم و با فروزان کردن باده دوره‌اند و هجویات می‌بافند و نشان می‌دهد که این طبقه متوسط یا پتی بورژوا چیزی جز قرقره کردن حرف‌هایی بی‌ثمر و طی عمر و ایامی بیهوده ندارند.

مهدی پاشایی به‌یک‌باره از متن فاصله می‌گیرد و از بیرون صحنه به این طبقه می‌نگرد، فی‌الواقع جز لافیدن و رطب و یا بس چیز دیگری برای عرضه ندارند و همین‌جاست که می‌گویم نمایشی خوش‌ساخت که از پایگاهی کاملاً نقادانه و رسواکننده مایع و منشاء می‌گیرد و سر آخر تماشاگر را درگیر فضاسازی خوب خود می‌سازد.

درهرحال می‌توان طراحی صحنه، نورپردازی خوب و به‌ویژه عنصر درام و درام‌نویسی را از نکات برجسته‌ی "سس توت‌فرنگی" دانست که درنهایت تماشاگر را در این شهر شلوغ دوساعتی به خود فرامی‌خواند و این چیزی کمی نیست و از یاد نبریم که در کل چراغ تئاتر ما را همین آثار ازدل‌برآمده روشن می‌کنند به یمین همت بازیگری مانند سحر صباغ سرشت که بازیش با آن جنس بازیگری درخور و با اعتنایش می‌تواند تئاتر تهران را زنده نگه دارد. تنها شاید این طراحی لباس باشد یا حتی شاید اندکی موسیقی مرتبط با صحنه که باعث افول لحظه‌ای کار می‌گردد و الا تالار قشقایی باید بر خود ببالد که اثری چون "سس توت‌فرنگی" را بر صحنه خود زنده کرده است و دیگر کار باقی و یار باقی.

به‌عنوان تکمله ذکری از استاد زنده‌یاد اکبر رادی لازم است که حتماً حضوری ارزنده در ساختار اجرا دارد و من امیدوارم این نگاه پاشایی به عناصر مهمی مانند زبان، نثر، ساختمان و ملات آثار رادی ادامه داشته باشد، چه خوش است، نه تقلید است نه گرته‌برداری هر چه هست تأثیر است و تئاتر که منطقی است.