سرویس نمایش هنرآنلاین، مجید جعفری، هنرمند شیرازی سابقه دیرینه‌ای، در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون دارد. او دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشگاه تهران و دوره فوق‌لیسانس از دانشگاه فارابی است و نشان مدرک درجه یک هنری را نیز به دست آورده است. جعفری از سال ۵۸ رئیس اداره برنامه‌های نمایش شد و از سال ۶۴ تا ۷۷ رئیس تئاتر شهر بود. او از جمله افرادی است که در دوران پس از انقلاب با اجرای آثار نمایشی چون: "خسیس" و "لیکو" در سالن‌های تئاتر قدیمی چون نصر و  پارس سعی در باز زنده‌سازی این بخش‌های تاریخی کرد. او اعتقاد دارد که بی‌توجهی به سالن‌های قدیمی تئاتر سبب از بین رفتن بخشی از حافظه تاریخی نمایش در ایرانی می‌شود. جعفری تأکید بر ساخت و احیای فضاهای فرهنگی را یک ضرورت در شرایط کنونی کشور می‌داند و معتقد است که باید به بخش خصوصی برای توسعه و تکامل فرهنگ و هنر فضا داده شود تا هنر بتواند در کنار اقتصاد به بالندگی فرهنگ کمک کند. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این هنرمند با سابقه تئاتر و سینما است.

 

به نظر شما، تئاتر نصر چه اهمیتی برای تاریخ تئاتر ایران دارد؟

ابتدا باید ببینیم خود تاریخ چه اهمیتی دارد. اهمیت تاریخ در این است که راه آینده را به ما نشان می‌دهد بنابراین اگر ما برای خودمان آینده‌ای متصور هستیم، باید کمی به گذشته هم توجه کنیم. در واقع ما نباید بگذاریم گذشته‌مان از بین برود زیرا یک سری مبانی در گذشته وجود دارد که باید از آن‌ها حراست کرد. اگر قرار است چیزی به نام فرهنگ و هنر داشته باشیم باید بر پایه گذشته استوار باشد منتها بدون این‌که بخواهیم به گذشته رجعت کنیم و به عقب برگردیم، رشد این عرصه امکان‌پذیر نیست. در واقع باید مبتنی بر گذشته بتوانیم راه آینده را پیدا کنیم. قطعاً باید میراث فرهنگی‌مان را حفظ کنیم و اگر قرار است در حوزه هنر نمایشی چیزی به نام تئاتر ملی داشته باشیم باید بر مبنای همان چیزهای گذشته باشد که یک بخشی از آن شیوه‌های اجرایی است. نکته دیگر سالن‌های تئاتر هستند که از اهمیت بالایی برخوردارند. تئاتر نصر باید حفظ شود زیرا در آن فضا، آدم‌هایی ظهور کردند که تئاتر نوین ما را با شیوه‌های جدید پایه‌گذاری کردند. بسیاری از بزرگان هنر نمایش در تئاتر نصر درس خواندند و رشد پیدا کردند. متأسفانه ما تئاتر جامعه باربد را هم از دست دادیم. تئاتر جامعه باربد در اوایل انقلاب آتش گرفت اما بعد معلوم شد که آتش گرفتن آن عمدی بوده و بعضی‌ها به نام انقلاب آن‌جا را آتش زده‌اند. در این بین بعضی از آدم‌های سودجو و کسبه‌هایی که بویی از انقلاب و انقلاب‌گری نبرده بودند، هم آن‌جا را تبدیل به یک پاساژ نه‌چندان معتبر کردند. پاساژی که در آن به جای محصولات فرهنگی، اجناس دزدی و حتی قاچاق لوازم الکتریکی فروخته می‌شد.

یعنی شما معتقدید که با احیای فضاهای فرهنگی چون تئاتر نصر، امکان باز زنده‌سازی لاله‌زار به شکل قدیم وجود دارد؟

لوازم الکتریکی جزو ملزومات زندگی است و ما مشکلی با آن‌ها نداریم اما آن‌ مکان متعلق به تئاتر جامعه باربد بود؛ تئاتری که به شیوه نوین در خیابان لاله‌زار تأسیس شده بود. خیابان لاله‌زار نخستین خیابانی است که به شیوه شهرسازی مدرن در ایران بنا شده است. در خیابان لاله‌زار انواع مختلف مراکز فرهنگی نظیر سینماها و تماشاخانه‌ها وجود داشت. آن جغرافیا، جغرافیای فرهنگ ایران است. در آن دوران، جنب خیابان لاله‌زار، در خیابان ارباب جمشید، سینماهای ما شکل گرفته بود. خداوند رحمت کند ‌کسانی که آن‌جا را ساختند و ان‌شاءالله خیر نبینند کسانی که خرابش کردند. چندین تماشاخانه دیگر هم در آن منطقه وجود دارد که جزو اولین تماشاخانه‌های نوین ایران و میراث‌ فرهنگی ما هستند. ما همان‌قدر که بابت از دست دادن "تکیه ‌دولت" افسوس می‌خوریم، باید حسرت از دست دادن تئاتر "جامعه باربد" و "تئاتر نصر" را هم بخوریم. تئاترهای دیگر نظیر: البرز، فردوسی و پارس هم یا از بین رفته‌اند و یا دارند از بین می‌روند. بسیاری از تئاترهای ما مثل گلریز و یا پیام که صحنه‌گردان داشت هم اکنون تبدیل به سینما شده‌اند، در حالی‌که هنوز آثار تئاتر در آن نقطه وجود دارد. این تغییر ماهیت‌ها به خاطر شرایط نامطلوب است. سینما گلریز حدود 4 سال تعطیل بود و من نمی‌دانم به چه دلیل این اتفاق رخ داد. این اتفاقات اصلاً به شخص مربوط نیست زیرا شخص حق ندارد یک مکان فرهنگی را تعطیل کند یا یک شخص حق ندارد مراکز فرهنگی را تبدیل به پاساژ کند و در آن وسایل الکتریکی بفروشد. مثل این است که ما حق و حقوق تمام صنف الکتریکی‌ها را از بین ببریم و محل کسب و کار آن‌ها را تبدیل به سالن تئاتر کنیم.‌ متأسفانه برخی از مسئولین به راحتی اجازه می‌دهند که این اتفاق رخ دهد. البته خوشبختانه ما در مورد تئاتر نصر از سازمان میراث فرهنگی خواهش کردیم که بیایند آن‌جا را جزئی از میراث فرهنگی کنند تا مانع از بین رفتن آن شوند. از آن‌جایی که در هر جایی چند نفر دلسوز پیدا می‌شوند، از میراث فرهنگی آمدند و یک تابلو زدند که این‌جا جزو میراث فرهنگی است و کسی حق تعرض به آن را ندارد. در مورد "تئاتر پارس" هم همین کار را انجام دادیم اما متأسفانه به آن‌جا رسیدگی نشد و آن سالن در حال ویران شدن است زیرا کسبه محل، سعی دارند، آجرهای آن‌ را در آورند تا در نهایت این محل تبدیل به یک پاساژ نه‌چندان مطلوب شود.

مجید جعفری

فکر نمی‌کنید اضمحلال خیابان لاله‌زار با آتش گرفتن تئاتر "جامعه باربد" شروع شد؟

بله، دقیقاً همین‌طور است. ما تئاتری هم با نام "تئاتر دهقان" داریم اما همان کسانی که "جامعه باربد" را گرفتند، آن‌ مکان را تبدیل به یک مکان نامطلوب کردند. مسئله اینجاست که ما نتوانستیم آن خیابان فرهنگی که جنبه تاریخی داشت را حفظ کنیم. بخش‌های بالایی سالن دهقان هنوز همان شکل قدیمی‌ خود را دارد اما پایین این فضا را سنگ کرده‌اند البته قسمت‌هایی از آن‌هم به‌طور کامل ویران‌شده است. در واقع بخش‌هایی از این فضا، باقی مانده اما آن هم در حال ویرانی است. تماشاخانه دهقان هنوز قابل مرمت و قابل استفاده است اما همان کسانی که دارند در جنب تئاتر "جامعه باربد" کار می‌کنند، آن‌جا را تبدیل به یک پاساژ نامطلوب کرده‌اند. کوچه‌ای که تئاتر دهقان در آن واقع شده است را مسدود کرده‌اند تا تئاتر دهقان نابود شود. تئاتر دهقان در حال حاضر سر پا است و خیلی راحت می‌شود آن را مرمت و بازسازی کرد یا به نوعی هویت گذشته‌اش را برگرداند و بر روی آن کار کرد. من نمی‌دانم چرا مسئولین فرهنگی ما به فکر نیستند.

برای رسیدگی به شرایط سالن‌های قدیمی تئاتر باید به کجا مراجعه کرد؟ وزارت ارشاد، سازمان میراث فرهنگی، شهرداری یا شورای شهر؟ کدام یک متولی این سالن‌ها هستند؟ اگر آدم‌های دلسوزی مانند شما بخواهند مسائل مربوط به تماشاخانه‌های قدیمی را پیگیری کنند، باید به کجا و به چه کسی مراجعه کنند؟

هیچ‌کس. فقط باید بگذاریم آن تماشاخانه‌ها نابود شوند! هر شخصی که وارد مدیریت هنری می‌شود، الزاماً اهل فرهنگ نیست. تا به حال هم مسئولان بسیاری آمده‌اند که به نحوی با این کار بیگانه بوده‌اند. این نوع مسئولان می‌آیند و با یک سری چیزها آشنا می‌شوند ولی پس از مدتی می‌روند و یکی دیگر می‌آید. در نتیجه هنرمندان باید یک دور دیگر با آن آدم حرکت کنند. نمی‌دانم چرا ما هیچ‌وقت دغدغه فرهنگ نداشته‌ایم. شاید آن‌قدر مشکلات در جامعه هست که فرهنگ مشکل چندم مسئولان باشد ولی همین دغدغه فرهنگ نداشتن باعث شده که خیابان‌ها و بچه‌های ما این شکلی شوند. من نمی‌دانم آیا مسئولین از اوضاع و احوال فرهنگ خبردار هستند یا خیر. آیا می‌دانند که اخلاق را کشته‌ایم و اخلاق در جامعه مرده است؟ اصلاً با فرهنگ کاری نداریم، اخلاق که یکی از مبانی دین است. آیا می‌دانیم که دیگر اخلاق وجود ندارد؟ ما در گذشته اخلاق را رعایت می‌کردیم ولی اکنون بچه‌های‌مان با آن بیگانه‌اند. مسئولان ما بدانند که فرهنگ فقط بر بال‌های هنر می‌تواند پرواز کند و همه‌گیر شود. عرفان اسلامی بر دوش شعر حرکت کرد و امثال مولانا، حافظ و سعدی آن را انتشار دادند. عرفای ما فرهنگ را بر بال هنر سوار کردند و انتشار دادند تا بالأخره توانستند فرهنگ این ملت را نگه دارند. می‌خواهم بگویم که ما بدون هنر به هیچ‌‌جا نمی‌رسیم چون هنر وسیله انتشار فرهنگ است. مهم‌ترین هنر هم هنر نمایشی است که همه هنرها در آن جمع شده است. تئاتر هم مادر هنرهای نمایشی است. بنابراین چرا به این هنر رسیدگی نمی‌شود؟ تمام دغدغه ما برگزاری جشنواره تئاتر فجر است و بقیه چیزها را به امید خدا رها کرده‌ایم. هیچ سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی برای کارهای‌مان نداریم. فقط قوانینی را گذاشته‌ایم که با آن روزمرگی کنیم و روزمان را بگذرانیم. قوانینی که در بالاترین سطح برای فرهنگ کشور گذاشته‌ایم هم ضد هنر است.

 پس با این اوصاف آیا حضور دولت را باید از عرصه فرهنگ و به خصوص هنر، حذف کنیم؟

خیر. به نظر من هر مکان جدیدی که درست می‌شود باید زیر نظر یک صنف باشد زیرا اصناف اهمیت دارند. اصناف می‌دانند که چه کسی باید وارد کار شود و چه کسی نباید وارد کار شود. می‌دانند که پیشکسوت‌ها چه کسانی هستند و جوان‌ها چه کسانی هستند. آدم‌های با استعداد را می‌شناسند. این‌ها را اصناف می‌شناسند، نه دولت. وقتی دولت آدم‌ها را انتخاب می‌کند، نتیجه‌اش این است که می‌بینیم آدم‌ها از خودشان بی‌استعدادی نشان می‌دهند و جای آدم‌های با استعداد را می‌گیرند. همه چیز ما دولتی شده است. من کاملاً موافق هستم که دولت باید بیاید و نظارت کند. نظارت و حمایت کاری است که دولت باید انجام بدهد ولی نه با شیوه‌ای که امروز، این کار را انجام می‌دهد. شیوه‌ای که اکنون در پیش گرفته، غلط است. دولت بودجه ندارد و بخش خصوصی هم ریسک نمی‌کند که وارد تئاتر شود. بخش خصوصی دور می‌شود و وقتی دور شد، تئاتر‌های نصر، جامعه باربد، فردوسی، دهقان و دیگر تئاترهای قدیمی از بین می‌روند. دولت امکان کار کردن روی این بخش‌ها را ندارد اما اگر این تئاترها دست اهالی فرهنگ بود، قطعاً نمی‌گذاشتند از بین بروند و در آن‌ها آتش‌سوزی شود. قطعاً نمی‌گذاشتند، این فضا، این‌قدر بدون استفاده بمانند که تبدیل به خرابه شوند. امروز 40 سال گذشته و تئاتر دهقان تعطیل است بنابراین باید به داد آن رسید وگرنه به راحتی از بین می‌رود. من در این مورد هشدار می‌دهم و آن‌قدر می‌گویم که یک گوش شنوا پیدا شود. ما از چندی پیش حرکتی را آغاز کردیم که تئاتر نصر به عنوان یکی از قدیمی‌ترین مراکز نمایش در ایران را تبدیل به موزه نمایش کنیم. ضمن آن‌که می‌خواهیم صحنه و سالن آن هم از بین نرود. البته منظورم از موزه این نیست که 4 لباس قدیمی از تئاترها در آن بگذاریم و بگوییم این یک موزه است بلکه موزه آثار نمایشی یعنی این‌که ما تدارک ببینیم تا تعزیه‌های خوب داشته باشیم. ما هنر با عظمتی مانند تعزیه داریم که منحصر‌به‌فرد است و تمام نوابغ نمایش جهان آن را به عنوان نوعی از نمایش که نظیر ندارد، تأیید کرده‌اند. بنابراین باید آن را حفظ کنیم و هر مهمانی از خارج آمد، تعزیه را به او نشان بدهیم تا ببینند، ما چه عظمتی داریم. تخت حوضی و خیمه‌شب‌بازی هم همین‌طور است. ما هنرهای نمایشی زیادی داریم که باید همه را آرشیو کنیم و اسناد و مدارک آن‌ها را حفظ و نگه‌داری کنیم. این هم بخشی از وظایف مسئولین فرهنگی است. اگر مسئولین ما دغدغه فرهنگ دارند و نمی‌خواهند خیابان به یک سر و شکل ناامیدکننده بیفتد، باید دست به کار شوند. اصلاً نمایش به کنار، شما معماری ما را ببینید که به کجا رسیده است. یک مشت قارچ ناهمگون و نامناسب و غیر ضروری در سطح شهر می‌بینید. معماری ما در گذشته دوران باشکوهی را داشته اما امروز به یک چیز غیر قابل استفاده تبدیل شده است. معماری‌ای که جنبه هنری دارد را هم بی‌قواره کرده‌اند و از بین برده‌اند.

مجید جعفری

چند سال پیش تئاتر نصر به صورت جزئی بازسازی شد. امروز چیزی از آن بازسازی مانده یا آن‌ هم از بین رفته و وسایل آن نابود شده و به سرقت رفته است؟

یادم است که همه سقف تئاتر دهقان، آلومینیوم بود که آن‌ را تکه تکه کردند و بردند. برخی از وسایل تئاتر نصر هم به سرقت رفته است اما این مهم نیست زیرا اگر بنا باشد که تئاتر نصر را احیاء کنیم، خیلی سریع می‌توان این کار را انجام داد زیرا تئاتر نصر، استراکچر و اساس خیلی مستحکمی دارد. به راحتی می‌شود ترتیبی داد که سقف، پشت صحنه، زیر صحنه، اتاق‌های جانبی و همه بخش‌های دیگر تئاتر نصر احیاء شود اما اگر به داد آن نرسند، همه این‌ها یکی یکی صاحب پیدا می‌کنند. تئاتر پارس در یک پاساژی واقع است. دور تا دور آن پاساژ متعلق به تئاتر بود. در آن‌جا دکور می‌ساختند که امروز تبدیل به مغازه الکتریکی شده است. آن‌جا را چه کسی فروخته است؟ اصلاً معلوم نیست. اتاق‌های طبقه‌ بالای آن که رفت و آمد آن از توی خود سالن تئاتر است را هم جداگانه درست کردند و فروختند. کسی که این‌ها را تاراج می‌کند و می‌فروشد را کاری نداریم و بعد می‌رویم یقه هنرمندان را می‌گیریم و می‌گوییم چرا حرف از دزدی‌هایی که اتفاق افتاده، زده‌اید! تئاتر پارس که دیگر تئاتر جامعه باربد نیست که بگوییم آتش گرفته است. همه چیز آن‌جا مشخص است و فقط مسئولین ما باید بروند جلوی ضد فرهنگ‌هایی که در آن‌ اتفاق می‌افتد، را بگیرند. تئاتر دهقان دارد از بین می‌رود و فردا یک عده می‌آیند و می‌گویند آن‌جا از ابتدا مال ما بوده و تئاتری‌ها آن را با ظلم از ما گرفته‌اند. یعنی موضوع برعکس می‌شود. هرچه زودتر باید به این‌ها رسیدگی شود. تئاتر دهقان و تئاتر نصر که نزدیک به هم هستند را می‌شود تبدیل به موزه تئاتر کرد که در آن‌جا تئاتر هم اجرا شود. می‌توان کاری کرد که نمایش‌ یکی از آن سالن‌ها جنبه‌های کمدی تئاتر ایران را داشته باشد و یکی دیگر جنبه‌های تراژیک. می‌توانیم کاری با آن سالن‌ها انجام بدهیم که بعداً به آن افتخار کنیم و بگوییم یک روزی این سالن‌ها از بین رفت ولی ما در دوره‌ای آن را احیا کردیم. مسئولین یک جلسه‌ای بگذارند و به سراغ این سالن‌ها بروند و تکلیف‌شان را مشخص کنند.

زمانی که شما در اوج تئاتر حرفه‌ای بودید و یکی از نخستین گروه‌های ثابت بعد از انقلاب را داشتید، در یک دوره‌ای برای احیای تئاتر لاله‌زار، نمایش‌هایی را در تئاترهای پارس و گلریز اجرا کردید و حتی یک مدتی آمدید تماشاخانه طهران را در ویرانه‌های سینما پارامونت راه انداختید. آن موقع کسی از شما حمایت کرد و آمد بگوید دست‌تان درد نکند که 3-4 نمایش جدی را به لاله‌زار آوردید و اجرا کردید؟

من نمایش "خسیس" نوشته مولیر، نمایش "لیکو" نوشته عزت‌الله مهرآوران و خیلی کارهای دیگر را در تئاترهای نصر، پارس و... اجرا کردم تا بگویم که آن‌جا هم می‌شود تئاترهای محکم و جدی کار کرد، کما این‌که آن تئاترها هنوز جزو پرفروش‌ترین تئاترهای بعد از انقلاب هستند. هدف من این بود که تئاترهای دیگر را احیاء کنیم که خودمان صاحب تئاتر باشیم و خیلی سوار کول دولت نباشیم. تئاتر به وسعت ایران زمین وجود دارد و دولت نمی‌تواند از پس آن بر بیاید. شما فکر کنید که فرهنگ چقدر بی در و پیکر است که اصلاً و ابداً اهلش را سر کار نمی‌گذارند و اگر می‌گذارند هم آن‌قدر در کارش دخالت می‌کنند که نمی‌گذارند به نتیجه خاصی برسد. به هر حال من در آن سال‌ها احساس کردم که باید یک سری تئاترهای جدی را در سالن‌های قدیمی کار کنیم که ثابت کنیم در آن سالن‌ها هم می‌شود کارهای جدی روی صحنه برد. ضمن این‌که اجراهای ما باعث می‌شد که آن سالن‌ها دوباره سر زبان بیفتند و مردم بدانند که چنین سالن‌هایی هم وجود دارد. امروز هم باید همین اتفاق بیفتد و ما باید منابعی که داریم را حفظ کنیم. ما در ابتدای انقلاب حدود 4 هزار آدم تئاتری بودیم اما امروز تعدادمان به 160 هزار نفر می‌رسد. این رقم، خودش یک ارتش و یک اردوگاه است و می‌تواند جهاد فرهنگی کند. چرا یک مقدار مسئولین ما به فکر نمی‌افتند؟

شما با شعار تئاتر حرفه‌ای وارد مجموعه تئاتر شهر شدید و در دوره مدیریت‌تان در تئاتر شهر، پایه‌های تئاتر حرفه‌ای را گذاشتید. این روند بعد از شما هم حدود 4-5 سال ادامه پیدا کرد که به اعتقاد من 2 سال اول آن خیلی درخشان بود و تحولات خوبی به وجود آورد اما چرا این تئاتر حرفه‌‌ای ادامه پیدا نکرد؟ در حالی‌که آن‌قدر هم نیاز به بودجه‌ دولتی نداشت و تقریباً روی پای خودش ایستاده بود و مخارج را از گیشه در می‌آورد.

برخی از هنرمندان معتقدند که اگر بنا باشد تئاتر حرفه‌ای به این معنا ادامه پیدا کند، به سمت ابتذال می‌رود و آن‌وقت باید خود را با ذائقه عوام سازگار کند که من با این کاملاً مخالفم. همین روحیه‌ای که دوستان دیگر دارند باعث شد که در سالیان اخیر، تئاتر شهر دوباره به همان روال گذشته رجعت کند و نه دولت بتواند آن را اداره کند و نه خود هنرمندان رغبتی برای این کار داشته باشند. اخیراً هم برنامه‌های نه‌چندان مطلوبی دارد پیاده می‌شود که باعث شده ما رغبت کار کردن نداشته باشیم. کاری که ما انجام دادیم این بود که مجموعه کسانی که در تئاتر بُرد داشتند را می‌آوردیم تا کارهای درخشان در تئاتر شهر ارائه بدهند. "پیروزی در شیکاگو" یک مجموعه صد درصد حرفه‌ای بود. همه عوامل این اثر نیز حرفه‌ای بودند. ما از بازیگرانی که مدت‌ها از تئاتر کنار رفته بودند، خواهش کردیم که بیایند. داوود رشیدی نمی‌خواست بیاید که من خواهش کردم و آمد. حتی طراح‌های‌مان هم از بهترین طراحان موجود در کشور بودند. همه آدم‌های نامدار بودند که کارهای درخشان ارائه دادند. بسیاری از تماشاگران به خاطر طراحی‌ها به دیدن اجرا می‌آمدند. موسیقی آن نمایش را هم علیرضا عصار و فواد حجازی کار کردند که هنوز از ستاره‌های موسیقی کشور هستند. طراحی پوستر نمایش هم به‌عهده آقای مرتضی ممیز بود. تمام جنبه‌های حرفه‌ای‌گری را رعایت کردیم و دستمزد عوامل هم بدون هیچ مشکلی پرداختیم. من وقتی در مورد هزینه با آقای رشیدی صحبت کردم، ایشان بالاترین هزینه را گفت اما من پذیرفتم و نمایش روی صحنه رفت. در پایان هم نه تنها مشکلی برای هزینه عوامل پیش نیامد بلکه پول اضافه هم آوردیم. کارهایی که انجام دادیم کاملاً جواب داد اما همیشه آدم‌هایی وجود دارند که آیه یأس می‌خوانند و نمی‌خواهند یک اتفاق خوب ادامه‌دار باشد. البته آدم‌های گاه قدرتمندی هم هستند که جلوی کار را می‌گیرند. آدم‌هایی هستند که حسادت می‌کنند و می‌گویند چرا ما این کار را انجام ندهیم؟ حرف ما این بود که اگر حرفه‌ای هستید، بیاید و این کار را انجام بدهید اما واقعیت این است که معمولاً کسی با آن‌ها کار نمی‌کند. در چنین مواقعی، سنگ‌اندازی‌هایی که می‌شود یک طرف قضیه است و این‌که دولت هم دغدغه انجام چنین کارهایی را ندارد، یک طرف دیگر است. همه این‌ها روی هم جمع می‌شود و بعد می‌بینیم که یک برنامه از بین می‌رود و دیگر ادامه پیدا نمی‌کند. ما شرایط تئاتر حرفه‌ای را در مجموعه تئاتر شهر آماده کردیم و به مدیران فرهنگی بعدی سپردیم ولی رفته رفته مدیران بعدی شیوه‌های دیگری را در پیش گرفتند که شیوه‌های چندان مطلوبی نبود و اهالی تئاتر هم خیلی با آن شیوه‌ها موافقت نداشتند.

مجید جعفری

وضعیت فعلی مجموعه تئاتر شهر را چگونه می‌بینید؟

امروز آقای شهرام کرمی مدیر مرکز هنرهای نمایشی شده است. خود ایشان اهل تئاتر است، به همین خاطر امیدوارم به مسائلی که وجود دارد، رسیدگی کند و امیدوارم فرصت انجام این کار را به ایشان بدهند؛ چون اگر فرصت و اختیار کاری را به یک مدیر ندهند، کار آن مدیر دچار مشکل می‌شود. نظام ما و دولت باید دغدغه فرهنگ را داشته باشند. اگر می‌خواهیم یک تئاتر خودمانی داشته باشیم که بوی فرهنگ ایرانی و اسلامی را بدهد و شگردهای نمایشی درخشان خودش را داشته باشد و همه جای دنیا بگویند این تئاتر متعلق به ایران است، باید بخش فرهنگ را جدی بگیریم. این خود به خود روی سینمای ما هم تأثیر می‌گذارد. یک فیلم فرانسوی در تمام جشنواره‌ها مشخص است که از فرانسه آمده است. نیازی نیست که حتماً گفته و نوشته شود که این فیلم مربوط به فرانسه است. در مورد فیلم‌های آلمانی، انگلیسی و آمریکایی هم همین‌طور است. یا ما در مواجهه با تئاترهای لهستانی خیلی زود متوجه می‌شویم که آن آثار متعلق به لهستان است. در ایران هم باید این اتفاق رخ دهد که هر کسی تئاترهای ما را تماشا کند، متوجه ایرانی بودن تئاترها شود. به نظر من مبنای این مسئله هم همین تعزیه، تخت حوضی و فرهنگ نمایش ایرانی است. اگر از این‌ها پاسداری و نگهداری کنیم و آن‌ها را رواج دهیم، مطمئن باشید که فرهنگ بر بال‌های این‌ها پرواز می‌کند و به نتیجه خواهیم رسید. در آمریکا یکی از کارهایی که می‌شود همین است، یعنی هالیوود در آمریکا، زمینه‌ها را برای انتشار فرهنگ آمریکایی آماده می‌کند و در اقصی نقاط جهان اشاعه می‌دهد. بعد آمریکا می‌آید هر کاری که دلش بخواهد را انجام می‌دهد چون قبلاً فرهنگ آن را ایجاد کرده است. آن هم آمریکایی که فقط 300-400 سال قدمت دارد. ما که یک کشور با سابقه فرهنگی درخشان هستیم چرا این کار را نکردیم؟ چون دغدغه فرهنگ نداشتیم. ما نه تنها از ابزار فرهنگی‌مان حفظ و حراست نکردیم بلکه علیه آن اقدام کردیم. تا وقتی این‌طوری باشد، کوچه‌ها و خیابان‌های ما رنگ ایرانی ندارد.

شما جزو اولین کسانی بودید که تئاتر حرفه‌ای را در تئاتر شهر راه انداختید و حتی با فعالیت‌هایی که در تئاترهای گلریز، نصر و پارس انجام دادید، از پایه‌گذاران تئاتر خصوصی در ایران هم بودید. فکر می‌کنید تئاتری که امروز به نام تئاتر خصوصی وجود دارد، واقعاً تئاتر خصوصی است؟ اصلاً آیا ما با وجود نظارت‌های دولتی می‌توانیم تئاتر خصوصی داشته باشیم؟

بله می‌توانیم داشته باشیم. ساختار فرهنگ به‌ گونه‌ای است که دولت‌ها نمی‌توانند آن را ایجاد کنند و فقط می‌توانند ضد فرهنگ باشند. فرهنگ را اندیشمندان، متفکرین، هنرمندان و انسان‌های خلاق جامعه به وجود می‌آورند. شرایط فرهنگی را هم انسان‌های خلاق و دارای شرایط خاص می‌توانند به دست بیاورند و منتشر کنند. به نظرم بخش خصوصی خیلی راحت می‌تواند کار خود را انجام دهد منتها این امر، مشروط بر این است ‌که دخالت‌های بی جا صورت نگیرد. زمانی که می‌خواستند ساختمان‌های مسکن مهر را تحویل بدهند، تازه متوجه شدند، که در نقاطی پست برق ندارند. حتی در آن محیط جایی برای مسجد، مدرسه و کلانتری هم پیش‌بینی نشده بود. من فکر می‌کنم به همان اندازه که کلانتری دغدغه ما است، تئاترهم باید دغدغه ما باشد. مثلاً من مشکلی با حضور گشت ارشاد ندارم اما می‌گویم تئاتر هم باید باشد. اگر ما تئاتر داشته باشیم دیگر لازم نیست برای گشت ارشاد هزینه کنیم. طبیعتاً آدم با فرهنگ نیازی به گشت ارشاد ندارد اما متأسفانه ما هزینه‌ها را برای گشت ارشاد خرج می‌کنیم، در صورتی‌که مبانی فرهنگی‌ و فرهنگ‌سازی را فراموش کرده‌ایم. مسئولین باید اجازه دهند که اندیشه‌ متعلق به خودمان وارد جامعه شود. از نظر من نظارت هم باید باشد و اشکالی ندارد اما حداقل دخالت بی‌جا نکنند. این دخالت‌های بی‌جا است که باعث می‌شود اهالی فرهنگ تصمیم به مهاجرت بگیرند. اخیراً هم شاهد این مسئله بوده‌ایم و می‌بینیم که کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه پول خیلی خوبی به هنرمندان ما پیشنهاد می‌دهند. اهالی فرهنگ واقعاً از خودگذشتگی می‌کنند که می‌مانند اما اگر مشکلی برای آن‌ها پیش بیاید، حتماً می‌روند. بنابراین اجازه بدهیم هنرمندان کار خودشان را بکنند. دولت همان‌طور که یک ملزوماتی مانند زمین را برای ساخت مساجد در اختیار اهل محل قرار می‌دهد، یک زمین هم به تئاتر اختصاص بدهد تا اهالی تئاتر خودشان بیایند آن‌جا را بسازند. ما می‌گوییم خودمان بودجه این کار را می‌گذاریم و خودمان هم مدیریتش می‌کنیم ولی حداقل دولت بیاید یک تکه زمین به ما بدهد. همه این حرف‌ها را می‌گوییم اما انگار برخی مسئولان در گوش‌ خود پنبه گذاشته‌اند و چیزی نمی‌شنوند. گوش‌  برخی مسئولان بدهکار این حرف‌ها نیست و در نتیجه انگیزه ما هم از بین می‌رود.

آیا خود شما چنین پیشنهادی را برای توسعه تئاتر به مسئولان وقت دادید؟

بله. من حدوداً 15 سال پیش گفتم یک جایی را به من بدهید که با بودجه خودم یک مرکز تربیت هنرمند درست کنم اما بعد از 15 سال دوندگی هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌ام. امروز هم پیر شده‌ام و دیگر نمی‌توانم این کار را انجام بدهم. بعد از من هم کسانی بودند که پیگیر این موضوع شدند اما آن‌ها را هم آن‌قدر دواندند که مثل من از رده خارج شدند. ما تا بخواهیم یک جایی را آباد کنیم، خودمان از بین می‌رویم. مسئولین هم دغدغه این بخش را ندارند و می‌گویند خودمان می‌سازیم اما واقعاً نمی‌سازند. البته یکی دو جا را ساختند اما بعد دیدند فقط به درد سخنرانی می‌خورد. به نظرم این خانه از پای بست ویران است.

به نظرتان بخش خصوصی توانایی این را دارد که سالن بسازد و امور مربوط به تئاتر را پیش ببرد؟

بله. بخش خصوصی بسیار راحت می‌تواند، سالن بسازد. کما این‌که پیش و پس از انقلاب هم سینماهای زیادی توسط بخش خصوصی ساخته شده است. این همه استودیوی فیلم را مگر دولت ساخته است؟ مگر دولت برای هنرپیشه‌های حرفه‌ای کاری انجام داده است؟ خیر، بخش خصوصی روی این‌ها سرمایه‌گذاری کرده که افراد مستعد شناسایی و تربیت شوند تا بالا بیایند. تمام این کارها را بخش خصوصی انجام می‌دهد منتها یک جاهایی بخش دولتی دخالت می‌کند و باعث توقف فعالیت‌های بخش خصوصی می‌شود. اخیراً در مجتمع‌های تجاری یک سری سینما ساخته شده که خیلی مدرن و خوب هستند اما این‌ها هم عقب‌ماندگی ما را جبران نمی‌کند. ما خیلی عقب مانده‌ایم و باید یک جایی جلوی این عقب‌ماندگی را بگیریم. باید سیاست‌گذاری کنیم و اهداف بلند مدت‌مان را مشخص کنیم که بتوانیم به نتیجه برسیم. خیلی سریع باید این کار را انجام بدهیم زیرا بسیار دیر شده است. ما یک زمانی فیلم‌هایمان را به شهرهای حاشیه خلیج فارس مانند دبی، ابوظبی و شارجه می‌فروختیم و آن‌ها کپر می‌زدند و با پروژکتورهای پورتابل فیلم می‌دیدند اما امروز وضعیت سینماهای خودمان هم به همین صورت است. البته یک اقداماتی شده که همه سینماها دیجیتال شوند منتها شما بروید وضعیت دستگاه‌ها را ببینید که چطور است. در حال حاضر سینماهای دبی از آخرین سیستم‌های نمایش فیلم در دنیا استفاده می‌کنند. آیا این کارها را شیخ دبی انجام داده است؟ خیر، این‌ها را مردم و بخش خصوصی به وجود آورده‌اند منتها دولت هم شرایطی را فراهم کرده که بخش خصوصی فعالیتش را انجام بدهد و رشد پیدا کند. در هر صورت ما مانند بسیاری بخش‌های دیگر عقب هستیم و تا زمانی که فکری برای آن نکنیم، همین آش و همین کاسه است. ما مردم فرهنگ‌خواه و اخلاق‌خواهی داریم که از چنین اتفاقاتی به سرعت استقبال می‌کنند و این اصلاً جای نگرانی ندارد.

مجید جعفری

و اما صحبت‌های پایانی؟

هر چه حرف بوده را در این 60-50 سال گفته‌ام و دیگر حرفی نمانده است. من فکر می‌کنم بخش فرهنگ حتی از بخش اقتصاد هم مهم‌تر است و ما اگر صاحب فرهنگ باشیم، می‌توانیم اقتصادمان را هم به وجود بیاوریم. فرهنگ و اقتصاد دو بال حرکت یک جامعه هستند و اگر یکی از آن‌ها نباشد، دیگری هم کار نمی‌کند. این دو بال باید سالم باشند که یک نظام فرهنگی بتواند حرکت کند. اگر بخش فرهنگ را زخمی کنیم، اقتصاد هم می‌خوابد. امروز ما شاهد این هستیم که بچه‌های ما دیگر کار نمی‌کنند و ما مجبوریم از افغانستان کارگر بیاوریم. به نوعی فرهنگ کار کردن در جامعه از بین رفته است. بچه‌های نسل ما خودشان در جامعه رشد پیدا می‌کردند و یک لقمه نان حلال در می‌آوردند اما بچه‌های امروز اهل کار کردن نیستند. در مملکت ما کارهای نیمه‌تمام و کارهای نشده زیاد است اما چرا این‌قدر بیکار داریم؟ کسی از خودش سوال نمی‌کند که چرا این همه کار روی زمین مانده است اما بیکاری وجود دارد؟ باید مبانی اشکالات‌مان را پیدا کنیم و آن‌ها را از بین ببریم وگرنه رو به اضمحلال هستیم. اصلاً تردید نکنید. من نمی‌خواهم آیه یأس بخوانم. می‌گویم ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. می‌شود حرکت کرد و درست کرد. مسئله ما در حال حاضر این است که هیچ حرکتی صورت نمی‌گیرد.