سرویس تئاتر هنرآنلاین: تاکید چندین و چند باره بر موضوعاتی نمایشی که قبلاً بارها به آن‌ها پرداخته شده و موضوع و پرسوناژهای‌شان عملاً "نخ نما" شده‌اند، چندان جذابیتی ایجاد نمی‌کند، زیرا تماشاگران تئاتر در همان آغاز اجرا با دیدن پرسوناژهای این نمایش‌ها که عمده‌تاً "شاهان قاجار"، درباریان و وابستگان آن‌ها هستند، بلافاصله یاد ظلم و ستم، زنبارگی، بی‌عدالتی، تفاخر و "خود اقتداری" آن‌ها می‌افتند؛ به عبارتی موضوع دوران قاجار و شاهانشان دیگر تبدیل به "نشانه‌های تاریخی" تئاتر، سینما، تلویزیون و جراید شده‌اند و هیبت یا شناعت، کژراهگی، ظلم و ستم آن‌ها برای تماشاگران رازگونه، تعلیق‌زا و تاویل‌دار نیستند، چون همه این پرسوناژها شناخته شده‌اند و برای تماشاگران موجودیتی بدیهی و حتی معمولی پیدا کرده‌اند؛ ضمناً ارتباط چندانی هم با اوضاع و احوال اجتماعی فعلی ایران ندارند. باید یادآور شد که تماشاگر به تئاتر می‌آید تا  در وهله نخست موضوع و پرسوناژهای بدیع، خاص، نامتعارف و وجاهت‌داری را ببیند که قبلاً ندیده باشد؛ مضافاً آن‌که، نمایش باید با ساختاری دراماتیک ارائه شود و از قابلیت‌های تحلیلی و تاویلی برخوردار باشد.

نمایش "تئاتر قجری" به نویسندگی و کارگردانی داریوش رعیت که هم اکنون در سالن سایه تئاتر شهر اجرا می‌شود، در رابطه با موارد فوق اجرایی مثال زدنی است. نویسنده متن این نمایش بر آن بوده تا با ذهنیت مونتاژگونه‌ای، مضمونی بسیار تکراری را به قالبی شخصی و دلبخواهی ربط دهد: او شاکله کلی و بسیار خلاصه شده نمایشنامه "در انتظار گودو" ساموئل بکت را بهانه تمرین اجرای بداهه‌وار یک نمایش قرار داده که بازیگر اصلی آن "ناصرالدین شاه قاجار" و رجیستوری یا کارگردانی و نویسندگی متن و نیز بازی بخشی از آن اجرا هم به عهده یک پرسوناژ زیردست و مطیع شاه گذاشته است؛ البته زن ناصرالدین شاه (انیس) هم در نیمه دوم نمایش به جمع دو بازیگر دیگر می‌پیوندد. نکته متناقض موضوع آن است که مقوله شاه و شاهنشاهی از زبان خود شاه و رجیستور سرسپرده او به بیان نمایشی در می‌آید. شیوه بیان هم پاره پاره و آمیخته با "خرده موضوعات" پشت صحنه‌ای و کارگاهی است که در آن اختیارمندی تعیین موضوع و نقش برای خود و دیگران بیشتر با شاه (ناصرالدین شاه) است، نه با "رجیستور" .

موضوع به زور و عمداً به شیوه اجرای تئاتر در دوره قاجار ربط داده شده که در اجرا عملاً هیچ داده خاصی در این‌باره ارائه نمی‌شود و موضوع به حاشیه رانده شده و خود ناصر الدین شاه قاجار موضوع محوری نمایش شده است که موضوعی بسیار تکراری محسوب می‌شود.

 در خلال دیالوگ‌ها تماشاگر گاهی با دیالوگ‌هایی نسبتاً تاویل آمیز هم روبه‌رو می‌شود که وجه تلویحی و کنایی "برون متنی" و "برون اجرایی" آن‌ها برجسته‌تر است: "مردم ما دار زدن و صحنه اعدام را دوست دارند"، "انگار در این سرزمین زمان متوقف شده است"، "هیچ یک از مقامات توبیخ نمی‌شوند، بلکه از مقامی به مقام دیگر می‌روند"، "نه کسی می‌آید، نه کسی می‌رود، اما در این پنجاه سال خیلی‌ها آمدند"، "پنجاه سال  سلطنت کردم. حاصل این سلطنت شده مثل این درخت خشکیده" (اشاره به درخت خشکیده‌ای که در صحنه است)، "پشت سر ما و دور و بر ما پر شده از آدم‌های متملق"، "سال‌هاست خود را به حماقت زده‌ام"، "حرف می‌زنیم تا نگفته باشیم، می‌خندیم تا اشک‌های‌مان را پنهان کنیم"، "عمریست که همه نقشی بازی می‌کنیم"  و...

شنیدن این دیالوگ‌ها از زبان ناصرالدین‌شاه که از همان آغاز به طور همزمان پادشاهی ظالم، مشئوم، پلید و اقتدارطلب نشان داده می‌شود، یکی از تناقضات برجسته متن و اجراست و ثابت می‌کند که این دیالوگ‌ها به ذهن خود نویسنده تعلق دارد؛ او شخصیت پرسوناژ "شاه" را خوب و اصولی تحلیل و آنالیز نکرده است: با استناد به این دیالوگ‌ها، ثابت می‌شود که "ناصرالدین شاه" پادشاهی فهیم، متفکر و دوست‌داشتنی بوده؛ این در شرایطی مطرح می‌شود که نمایش از آغاز تا پایان با "بد نمایی" او هم همراه است و این اجرا را متناقض جلوه داده است.

ژانر نمایش"هجویه" (پارودی) است که هدف از آن نه تنها هجو نمودن نسبی شاه، بلکه هجو کردن مدیوم تئاتر و حتی هجو نمودن نمایشنامه "در انتظار گودو" بوده است، اما در کل چیز زیاد و قابل تاملی که تماشاگر نداند، عاید ذهن او نمی‌شود و نمایش عملاً هجویه نسبتاً ضعیفی است: هیچ  انگیزش ذهنی و حسی انتقادآمیزی در تماشاگر ایجاد نمی‌کند. نکته دیگر این‌که، همه چیز از ذهن رجیستوری که در قید حیات نیست و فقط برای  روایت کردن ماجرا به  شکل معجزه آسا و متناقضی زنده شده ( !؟!) روایت می‌شود!

موسیقی نمایش به شکل  زنده اجرا می‌شود و به طور نسبی با موضوع نمایش و حرکات و حالات بازیگران همخوانی دارد. استفاده از تصاویر ویدیو پروجکشن در راستای موضوع، محتوا و فضاسازی نمایش است. طراحی لباس و چهره‌پردازی خیلی خوب انجام شده و به معرفی و شناخت نسبی پرسوناژها کمک کرده است. طراحی صحنه بسیار ساده و تا اندازه‌ای به تناسب تداعی کردن صحنه نمایش "در انتظار گودو" انجام شده و از کارکردی بی‌ربط و غیردراماتیک برخوردار است. بازی هر سه بازیگر: بهروز پوربرجی، پژمان علیپور و پریزاد سیف به رغم محتوای تکراری نمایش، زیبا و دیدنی است و مهم‌ترین و تنها ویژگی نمایش محسوب می‌شود. کارگردانی داریوش رعیت (به جز هدایت بازیگران) چندان پذیرفتنی و نمایشی نیست؛ زیرا میزانسن‌ها چیز زیادی به بازی بازیگران اضافه نکرده است. اجرا برخلاف داعیه "تماتیک بودنش" (با استناد به عنوان نمایش) اساساً پرسوناژ محور یا به عبارتی بازیگر محور از کار درآمده است.       

 کمدی نسبتاً هجوآمیز "تئاتر قجری" به نویسندگی و کارگردانی داریوش رعیت، موضوعی بسیار تکراری دارد. این اجرا به منظور معرفی بسیار اجمالی "ناصرالدین شاه" و تا حدی اشاره به حال و هوای حکومتی دوران او ظاهراً با زبان و لحنی طنزآمیز نوشته و اجرا شده است. نمایش از  لحاظ اجرایی و محتوایی به طور نسبی متناقض و الکن است: ضمناً نه کسی را  سرگرم می کند و نه می‌خنداند.