سرویس تئاتر هنرآنلاین، نقد عموما نقطه نظر منتقد است که از مکاشفات و شهودات خود می‌نویسد با وصله‌کاری به تن دیگران. اما با این حال با فرض اینکه منتقد دقت بیشتری دارد(؟!) می‌توان با اغماض فرض کرد که منتقد نگاه جامع‌تری هم بر نتایج یک اثر دارد. با این حال اما تمام مشاهدات‌شان بر اساس این فرض استوار است که ملاک و معیار خودشانند و تجربیات انباشته‌شان. حتی وقتی با یک اثر تجربی مواجه می‌شوند... هنوز هم موضع‌شان همان است.

من اما بر این باورم که در برابر اثری تجربه‌گرایانه باید بسیار محتاط سخن گفت. تجربه‌گرایی ماهیتی بسیار لغزان و غیرقابل تصرف دارد. نمی‌توان تمام و کمال تشریحش کرد یا نقدی جامع بر آن نوشت. تجربه در موقعیتی تاریخی با مولفه‌های زمان ارتباط برقرار می‌کند، همزمان در طول و عرض تاریخ کش می‌آید و در نهایت با دگردیسی‌اش، نتیجه‌اش را عیان می‌کند. نتیجه هم اما بسیار شفاف و واضح نیست. نمی‌توان آن را تماما در آزمایشگاه شخصی مورد فعل و انفعالات نقادانه قرار داد و در نهایت گزارشی تهیه کرد که چقدر موفق یا چقدر ناموفق است. همه چیز نسبی است، اما در این نسبی‌گرایی، قطعیتی شگرف نهفته است: تاریخ‌مندی. یعنی نتیجه‌ اثر تجربی هر چه باشد نمی‌توان آن را از رشته‌های تاریخی "اکنونی" که در آن اجرا شده جدایش کرد و در فضایی انتزاعی به آن نگریست.

منِ منتقد تنها می‌توانم آن قسمت از این تجربه که در من اثر کرده را با زیست خودم در آمیزم و شرحی از فعل و انفعالات درونم در مورد این اثر بدهم. شاید تنها بتوانم فاصله‌ خالی میان خودم و اثر را پر کنم که هم به گذشته متصل است و هم به اکنون هر دومان (هم من هم اثر).

همه‌ این بحث مقدمه‌ای بود برای اینکه نگاهی به نمایش "تو مشغول مردنت بودی" بیاندازم. اما با توجه به اینکه در توضیحات نمایش در صفحه‌ تیوال و صحبت‌های کارگردان، ادعا شده که اثری آلترناتیو است، بسیار محتاطانه گوشزد می‌کنم که در این مسیر لغزنده، هر لحظه امکان سُریدنم به وادی تاریک قطعیت وجود دارد. به یاد داشته باشید هر لحظه ممکن است حقیقت از میان فاصله‌های سفید در این متن یا از پشت کلمات بر شما عیان شود. چیزی شاید خلاف آنچه نظر من است. به اضافه‌ اینکه در نظر داشته باشیم کانتور نیز یک کارگردان پیچیده و چندوجهی است که در بسیاری از لحظات زندگی حرفه‌ای‌اش نظرات متفاوتی داشته و تجربه‌های متناقضی را ثبت کرده است.

نمایش "تو مشغول مردنت بودی" به کارگردانی مژگان خالقی و نویسندگی کامران شهلایی در سالن قشقایی تئاتر شهر اجرا می‌رود. آلترناتیو است، پس قرار است برای وضعیت تئاتر امروز جایگزینی پیشنهادی باشد. اصول و قوانین را زیر سوال ببرد و تصوری جدید از تئاتر را ارائه دهد. در مصاحبه‌ای که سایت ایران تئاتر با کارگردان ترتیب داده به روش تادئوش کانتور اشاره شده[۱] که در این نمایش مورد استفاده قرار گرفته است. توضیحات و معرفی روش کانتور در اینترنت با یک جستجوی ساده به زبان فارسی موجود است، من اما سعی می‌کنم نسبت به تاثیرات استفاده از روش کانتور بحث کنم.

نمایش "تو مشغول مردنت بودی" با این صحبت کارگردان شروع می‌شود: من مژگان خالقی کارگردان نمایش "تو مشغول مردنت بودی" هستم. نمایش ما ۵۳ دقیقه است. در حین نمایش ورود و خروج ممنوع است. حتما به یاد داشته باشید که بعد از اتمام نمایش و خروج از سالن، گوشی تلفن همراه خود را روشن کنید.

پس از این معرفی، نمایش آغاز می‌شود. کارگردان مسئول نورپردازی بر صحنه است. دو نور موضعی که در دو طرف صحنه هستند به دست او و کنترل او، صحنه را روشن می‌کنند. کارگردان در چند مورد وارد صحنه می‌شود و بازیگران را وارد صحنه کرده یا خارج می‌کند. دستور خروج آکسسوار یا ورودشان را می‌دهد و در کل صحنه را مدیریت می‌کند. این روش، روش کانتور است. اما در جزئیات تفاوت‌های ظریفی با کانتور دارد.

"کانتور عموما در اجراهایش مستقیما شرکت می‌کرد، به عنوان مدیر اجرا (Master of Ceremonies) بازی می‌کرد، بازی‌ها را با دقت زیر نظر داشت و اگر لازم بود دخالت می‌کرد. نمایش‌های او با ارجاعاتش به تاریخِ پیچیده و چند فرهنگی لهستان کامل می‌شدند."[۲]

کانتور گرچه بر صحنه نقش یک کارگردان را بازی می‌کرد اما این نقش با توجه به عقاید کانتور و مخالفتش با تبدیل بازیگر به مانکن‌های مرده، نیاز به روح زندگی داشت. کارگردان باید با توجه به نیاز هر اجرا در هر شب بخصوص در صحنه دخالت بکند. اما در نمایش "تو مشغول مردنت بودی" در صحنه‌هایی که کارگردان وارد صحنه می‌شد و نمایش را نگه می‌داشت، بازیگران را جابه‌جا می‌کرد یا بازیگری را صدا می‌زد، بیشتر به یک بازیگری که نقشش را بد بازی می‌کند، شبیه بود تا نقشی که کانتور برای کارگردان بر صحنه قائل می‌شود. در مواردی از صحنه‌هایی که کارگردان وارد اجرا می‌شود، بازیگران اندکی قبل از دستور کارگردان، آن عمل را انجام می‌دهند، گویی بعد از چندین و چند بار تمرین و اجرا دیگر برای نقش کارگردان‌شان اهمیتی قائل نباشند. کانتور اما هم تماشاگرانش را غافلگیر می‌کرد و هم بازیگرانش را. همه چیز نسبت به نظر آنی او قابل تغییر بود.

طراحی صحنه بسیار شبیه به طراحی‌ صحنه‌های تئاترهای کانتور است. [۳] اما باز از همین نظر بحث در می‌گیرد در مورد اینکه یک کمد چقدر به زندگی ایرانی (چیزی که کارگردان به آن تاکید دارد) نزدیک است و می‌تواند نقشی مهم در یک نمایش ایرانی را بازی کند تا نمایشی لهستانی به کارگردانی کانتور؟ مخصوصا زمانی که این اجرا را با نمایش‌های خود کانتور مقایسه می‌کنیم، بیشتر شبیه گرته‌برداری است تا استفاده‌ای هوشمندانه. به قول خود کانتور: "واقعیت الحاق شده حاوی اشیاء و موقعیت‌های واقعی و محیطی ترسیم‌شده با زمان و مکان است"[۴]

اما با این حال طراحی صحنه بسیار متحرک و کاربردی است. استفاده از آکسسوار بر روی صحنه هوشمندانه است و از این نظر می‌توان آن را با کانتور مقایسه کرد. از طرفی فضایی که کارگردان با دو نور از سالن قشقایی ایجاد می‌کند بسیار به دخمه‌هایی که کانتور در آن‌ها اجرا می‌رفت شبیه است. باز از زبان خود کانتور: "هنگامی که من به تجربه و بیان مسائلم با استفاده از مواد و مصالح صحنه احساس نیاز کنم، بهترین گزینه، موادی از کارافتاده، بی‌هویت و درب و داغان هستند که خالی از شخصیت شده باشند"[۵]

بازیگران از نظر من زیاد قدرتمند ظاهر نمی‌شوند. بیشتر ادای عروسک‌ها را در می‌آورند اما اعضای صورت‌شان همچنان در کنترل‌شان نیست و چیزی میان عروسک و یک بازی واقع‌گرایانه دست و پا می‌زنند. اگرچه کارگردان فضایی برای نزدیک شدن به عروسک‌ها را برایشان فراهم کرده اما در اجرایی که من حاضر بودم، بازیگران رمق چندانی نداشتند. (یکی از خصیصه‌های تئاتر کانتور تفاوت هر اجرا با اجرای شب بعد است)

با این حال تا زمانی که از این منظر به اثر نگاه می‌کنم می‌توانم جسارت کارگردان را بسیار تحسین کنم. جزئیاتی که بیان کردم نشان از پیچیدگی و سختی بیش از حد انتخاب روش کانتور است و تا اینجای کار می‌توان پذیرفت که با اثری قابل احترام و قابل ستایش روبرو هستیم. اما در این میان شکافی عظیم در تصور ما بوجود خواهد آمد و این شکاف به دست متن اتفاق می‌افتد.

متن اثر در مورد مادری است که جنین دخترش را سال‌ها پیش سقط کرده است. بعد از سال‌ها و بزرگ شدن دختر دیگرش، روح دختر مرده یعنی سها قصد دارد در خواب از مادرش انتقام بگیرد. آن هم با یک موتیف تکراری و ضعیف: بدست آوردن نامزد خواهرش صحرا. نمایشنامه و موضوعش بی‌اندازه منفعل و بی‌ربط با روش اجرا است. شاید نمایشنامه با جزئیات روش کانتور، مثل مرگ، خاطره و تاریخ شباهت‌هایی داشته باشد، اما هدف و غایت روش کانتور شورش علیه اصول و انگاره‌های واقعیت زندگی امروز است.[۶] اگر قرار است دوباره در موضوع نمایش به همین انگاره‌ها با همان ساز و کار نشانگی برگردیم و معنا را همچنان در همان جهان محدود کنیم دیگر چه نیازی به استفاده از روش کانتور است؟

متن البته آنچنان به دست کارگردان قطعه قطعه شده که از اصل ماجرا دور شده و دیگر نه درگیر احساسات است نه منطقی که کامران شهلایی داشته است. البته که از نظر من این "از آن خود کردن متن" به خودی خود امری ضروری است، اما در مورد متن نمایش تو مشغول مردنت بودی، آنچنان متن عقیم و درگیر پارادایم‌های سنتی است که تا آخرین نفس‌هایش بر صحنه هم تن به نقطه نظر کارگردان نمی‌دهد.

در کتاب نظریه‌ هنر آوانگارد، پیتر بورگر نویسنده، ارجاعی مهم به کتاب گروندریسه‌ مارکس و مفهوم "خودنقادی" او می‌زند. مارکس که اعتقادی به دیدگاه صورت‌بندی‌های اجتماعی گذشته به صورت تاریخ‌گرایانه ندارد، اضافه می‌کند که همواره صورت‌های تاریخی، گذشته را به صورت یک‌سویه درک می‌کنند. او برای فرار از این یک‌سویه بودن، خودنقادی اکنون را پیشنهاد می‌دهد. درواقع زمانی که تفکری بتواند اکنون خود را با خودنقادی مورد پرسش قرار دهد می‌تواند سویه‌های متفاوت گذشته‌ تاریخی خودش را درک کند. بروگر از همین مفهوم استفاده کرده و معتقد است که هنر تجربه‌گرایانه و آلترناتیو نیز نگاهی خودنقادانه به اکنون دارد و با به پرسش گرفتن "امر حاضر"، سعی در درک بهتری از انگاره‌های تاریخی‌اش دارد.[۷] از طرفی با ارجاع به آدورنو در رابطه با هنر آلترناتیو (که سخنانش بارها مورد استفاده‌ کانتور نیز هست)، هنر آوانگارد هنر متعهدی به جامعه‌اش است.[۸]

دو سوال مهم ذهن من را با خود درگیر می‌کند:

۱. نمایشی که در موقعیت حال حاضر اجتماعی ما، در مورد مسائل زنان، مسائل معیشتی مردم و به خصوص کارگران و آینده‌ مبهمی که مردم برای خود متصور می‌شوند بی‌تفاوت است، چطور پرداختن به انتقام خواهری مرده از مادرش به خاطر سقط جنین می‌تواند آلترناتیو باشد؟ با علم به اینکه سقط جنین همچنان در جامعه‌ ما به عنوان یک معضل حضور پررنگی دارد، آیا این موضعِ همچنان سنتی به سقط جنین چیزی از انگاره‌های اکنونی ما را به پرسش می‌گیرد؟

۲. نمایشی که در یک جشنواره‌ دولتی مثل فجر جایزه بگیرد اساسا می‌تواند مدعی آلترناتیو بودن بکند؟ چقدر می‌توان متصور شد که ایده‌ کانتور (منظورم از ایده به معنای موضوع و روش است) جایی برای تقدیر در جشنواره‌ فجر دارد؟

نمایش "تو مشغول مردنت بودی" به معنای واقعی اثری تجربی است. اما نه به دلیل انتخاب روش کانتور که پیش از این توسط گروه‌ها و افراد دیگری به صورت باسمه‌ای اجرا شده و می‌توان احتمال داد که مخاطب امروز تا حدی با حضور گاه و بیگاه کارگردان و دخالت او در میان اجرا آشنا است. تجربی بودنش همچنین به این دلیل نیست که آنچنان به "امر حاضر" جریان هنر امروز حمله کند. از نظر من تجربی است چرا که فردی با این سابقه‌ در مطالعات کانتور، همچون مژگان خالقی، این چنین قصد از کار انداختن ماشین قدرتمند کانتور را دارد!

 

آرمان عزیزی منتقد گروه تئاتر اگزیت

منابع:

[۱] theater.ir/fa/105994

[۲] culture.pl/en/artist/tadeusz-kantor

[۳] youtube.com/watch?v=M39RhNan_Qs (فیلم نمایش ویلوپوله، ویلوپوله)

[۴] پنجاه کارگردان کلیدی تئاتر، شومیت میتر، ماریا شفتسووا، نشر بیدگل

[۵] culture.pl/en/artist/tadeusz-kantor

[۶] پنجاه کارگردان کلیدی تئاتر

[۷] نظریه‌ی هنر آوانگارد، پیتر بروگر، ترجمه‌ی میلاد اخگر، نشر مینوی خرد

[۸] همان