سرویس تئاتر هنرآنلاین: استفاده از اشکال ساده‌تری که شبیه نمایش باشند و بتوانند تماشاگران را فقط به تفکر و همدلی وادار نمایند و دیگر حرف و نشانی از تاویل‌ها و رازهای معنادار و زیبا در میان نباشد و حتا بتوان در مواردی در همان روی سن و بر اساس یک ایده خام اولیه به کمک بداهه نمایی و بداهه‌گویی به اجرایی شبیه نمایش شکل داد، عملاً رواج پیدا کرده و سبب شده که مهم‌ترین داده‌ها و داشته‌های نمایش‌های تئاتری، مثل طراحی، بازیگری، ساختار داستانی و نهایتاً کارگردانی، تاحدی از معنای مرسوم و تئاتری‌شان خارج شوند و صرفاً کارکرد ابزاری پیدا کنند تا یک پرفورمنس یا ترکیبی از پرفورمنس- نمایش، شکل بگیرد.

اجرای "دیور" به نویسندگی هاله مشتاقی‌نیا به اجراگردانی و سرپرستی آریان رضائی که هم اکنون در سالن سایه تئاترشهر اجرا می‌شود، یکی از موارد فوق‌الذکر است.

 اجرا اغلب با پرسش و پاسخ از تماشگرانی پیش می‌رود که در حقیقت "بازیگر– تماشاگر" هستند و از قبل برای "تماشاگرنمایی" به سالن نمایش دعوت شده‌اند؛ ضمن آن‌که توضیحات لازم هم درباره موضوع و نقش‌شان قبلاً به آن‌ها داده شده است. "بازیگر – مجری" که گرداننده مجلس به شمار می‌رود، به نوبت و از طریق شناسایی‌های قبلی از آن‌ها سؤالاتی می‌پرسد و حتی در فواصل اجرای نمایش ضمنی، از آن‌ها به عنوان  بازیگرهای موقتی و دعوتی روی صحنه هم استفاده می‌کند.

مهم‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین بخش ساختاری این پرفورمنس اجرای منقطع نمایش ضمنی است که بهانه اصلی واقع می‌شود تا "بازیگر– مجری" در فواصل برخی صحنه‌ها "از بازیگر – تماشاگران" و یا خود تماشاگران سؤالاتی بپرسد و پاسخ‌ها را به پیشنهاد بگذارد. اگر بخش نمایشی و داستانگونه پرفورمنس دارای ساختار داستانی و نمایشی درست و منسجم باشد در آن صورت پرفورمنس مورد نظر عملاً حالتی ترکیبی پیدا می‌کند و به "پرفورمنس – نمایش" تبدیل می‌شود.

اجرای "دیور" به نویسندگی هاله مشتاقی‌نیا و اجراگردانی آریان رضائی در بخش نمایشی‌اش دارای ضعف اساسی است: بخشی که در آن زن دکتر  به پختن پیتزا و فروختن آن توسط یک مرد می‌پردازد با توضیحاتی که تماشاگر در دیالوگ‌ها از زبان دکتر می‌شنود تناقضی آشکار دارد، زیرا او به شدت با چنین اقداماتی از این قبیل مخالف است و در متن هم با توجه به موقعیت و وضعیت مالی خوب دکتر اساساً امکان چنین حادثه‌ای وجود ندارد؛ نویسنده عملاً توجهی به روابط علت و معلولی و نیز اعتنائی به موضوع داستانگونه‌اش و باورپذیر کردن آن نداشته و به طور ساختگی فقط "علت تراشی" کرده است تا زمینه‌ای برای ارتکاب یک قتل فراهم شود.

در کشورهای غربی انجیوهایی برای گردهمایی بیماران و یا کسانی که دارای مشکلات معیشتی یا اجتماعی و تنگناهای روحی و روانی شخصی هستند، وجود دارند که از کارکرد "روان درمانی" و حتی فرهنگی برخوردارند و بسیار به این پرفورمنس‌هایی که در بعضی از سالن‌های تئاترهای تهران اجرا می‌شوند، شباهت دارند. تنها تفاوتی که بین انجیوها و برخی از پرفورمنس‌ها وجود دارد، استفاده از یک نمایش کوتاه منقطع در بطن پرفورمنس است تا بتوان به بهانه موضوعی آن پای تماشاگران یا "تماشاگر – بازیگران" را هم به حیطه مناظره، تحلیل و حتی بازی کردن در بخش‌هایی از اجرا، کشاند.

این اجرا در کل به یک "نشست فرهنگی هنری" شبیه است و به سبب نوع اجرا تاکید بر تحلیل و گفت‌وگوی مشاوره‌ای و دو طرفه یا چند طرفه با تماشاگران بر خود نمایشی که روی صحنه اجرا می‌شود، ارجحیت پیدا کرده است.

فراموش نشود که "گفت و گو" بر روی صحنه یا غیرصحنه، نمایش نیست، چون در آن عناصری مثل "شخصیت‌پردازی" و "حادثه" اساساً نادیده گرفته شده و از "تقابلات دراماتیک و حتی رویاروئی‌های  کنش‌مند" خبری  نیست. اما پرفورمنس گاهی خصوصیت نمایشی هم دارد، به علت آن که اساساً نمایشی – ولو کوتاه – به شکل دراماتیک در آن اجرا می‌شود که بهانه اصلی شکل‌گیری حواشی انضمامی و صرفاً فرهنگی زیاد و غیر هنری   پرفورمنس است.

در اجرای ترکیبی "دیور" از تصاویر ویدیوئی نیز استفاده شده که فقط نوعی شوخی و اظهار نظرهای "تلگرامی" اینترنتی درباره بخش نمایشی است. البته چیز مهمی به اجرا نمی‌افزاید و صرفاً جنبه طنز و شوخی دارد. هدف از استفاده آن‌ها هم در اصل ایجاد تفاوتی بی‌ربط و غیرنمایشی در مقایسه با چگونگی اجرای پرفورمنس‌های دیگر است.

اجرای بخش نمایشی این "پرفورمنس – نمایش" تا اندازه‌ای و به علت آن که خصوصیت کوتاه و منقطع شیوه تمرین بازیگری در پلاتوها را داراست، برای بازیگران مبتدی تئاتر نسبتاً آموزشی است، زیرا عملاً شباهت فراوانی به تمرین‌های اتوودیک دارد: خصوصاً آن‌که به پیشنهاد "بازیگر– تماشاگر" و نظر تماشاگران بخشی از نمایش چندین بار به شکل‌ها و دیالوگ‌ها و مضمون متفاوت و حتی گاهی با تشریک و بازی یکی از تماشاگران به اجرا در می‌آید و این عملاً به طور ضمنی تعریف و چگونگی تمرین‌های اتوودیک را به نمایش می‌گذارد.   

اجرا کارگردان دارد، اما او عملاً در تعریف "بازیگر– مجری" می‌گنجد؛ به دلیل آن‌که شاکله هر اجرا ممکن است به طور عینی توسط خود او تاحدی تغییر کند: نقش او بیشتر نقش یک مجری و گرداننده است؛ ضمناً چون او در صحنه حضور دارد و به گونه‌ای چنین وظیفه‌ای را در قالب یک نقش پذیرفته است، با تعریفی حداقلی بازیگر هم به حساب می‌آید؛ به همین دلیل است که او در اصل "بازیگر– مجری" محسوب می‌شود.

این اجرا ظاهراً شورایی به نظر می‌رسد، اما واقعیت آن است که همه چیز از قبل طراحی، برنامه‌ریزی و حتی تمرین شده است و از جهاتی به دعوت کردن تماشاگران به یک "مجلس میهمانی فرهنگی" هم  شباهتی کلی دارد و حتی کارکردش در این زمینه بیشتر است. باید گفت آنچه ارائه می‌شود، به علت داستانک ساختگی بخش اجرایی و حتی به دلیل آن‌که استفاده از این بخش نمایشی صرفاً برای ایجاد یک مناظره، بحث و گفت و گوست، "پرفورمنس– نمایش" دیور به "اجراگردانی" آریان رضایی خصوصیت دراماتیک چندانی ندارد و مقوله بازیگری هم به علت آن‌که پرسوناژها باورپذیر نیستند، منتفی است.