سرویس تئاتر هنرآنلاین: رویکرد تجربی به متون نمایشی معمولاً پایه‌ای‌ترین اقدام برای متحول کردن مدیوم تئاتر است. چنین نگره‌ای ممکن  است در رابطه با نگارش یک متن واحد با موضوعی شاخص به کار گرفته شود و یا یک متن معین با برداشت‌ها و تغییر نسبی تم و حتی عوض کردن ژانر آن شکل‌دهی شود. در مواردی بسیار نادر هم این امکان وجود دارد که نویسنده‌ای دو متن با ژانر ادبی و هنری متفاوت را با جرح و تعدیل  و حذف و اضافاتی به یک متن جدید تبدیل نماید و به همان نسبت هم با تغییر نسبی موضوع، عملاً ژانر را هم تغییر دهد. گرچه همه این ترفندها یا ابتکارات به عنوان تجربه‌گرایی و نوآوری انجام می‌شوند، اما شروط معین و الزامی خاصی برای موفقیت چنین نگرشی وجود دارد: اثر خلق شده جدید که مثلاً حاصل ترکیب دو اثر با ژانر ادبی – هنری متفاوت رمان و نمایشنامه است، باید ارزش‌های هنری و محتوایی هر دو اثر اولیه را مخدوش نکند و مایه تنزیل آن‌ها نشود؛ ضمناً به خلق غایت‌مندی‌ها و داشته‌های زیبایی شناختی محتوایی و ساختاری نوینی بینجامد.

در نمایش "هملت و دن کیشوت" به نویسندگی زورایر خالاپیان و کارگردانی تاجبخش فنائیان که هم اکنون در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا می‌شود، ظاهراً چنین داعیه‌ای مورد نظر بوده است.

هدف اصلی نویسنده از ترکیب کردن مجمل و سلیقه‌ای داستان نمایشنامه "هملت" اثر ویلیام شکسپیر با رمان "دن کیشوت" اثر مشهور "سروانتس" عملاً شامل خلاصه کردن داستان نمایشنامه هملت و وارد کردن دو کاراکتر "دن کیشوت" و "سانچو پانزا" رمان "دن کیشوت" به داخل متن نمایشنامه هملت است؛ دو کاراکتر  اصلی رمان "دن کیشوت" در متن حضوری ضمنی و حاشیه‌ای  دارند، چون آن‌ها بدون داستان‌شان در نمایشنامه هملت جای داده شده‌اند و کارکرد نمایشی مهم و تعیین‌کننده‌ای ندارند؛ فقط در پایان اثر، کاراکتر "دن کیشوت" نقش مؤثر کوتاهی دارد.

در نمایش "هملت و دن کیشوت"، محوریت با داستان نمایشنامه هملت است و البته کشته شدن "دن کیشوت" به دست هملت و بالعکس هم، نتیجه تحمیلی نمایش شده است. ژانر اجرا برخلاف نظریه غلطی که در بروشور نمایش ارائه شده، "کمدی گروتسک نما" نیست، بلکه "هجویه‌ای نسبتاً  موزیکال" به شمار می‌رود و نویسنده متن، یعنی "زورایر خالاپیان" در این رابطه خیلی ناشیانه و غلط عمل کرده است: فقط پرسوناژها، موضوعات و موقعیت‌هایی قابل هجو شدند که به لحاظ ناکارآمدی، یا نقصان شخصیت و غیراخلاقی و اساساً ناروا و متناقض بودن موقعیت یا  موضوع، شرایط لازم را برای "مورد هجو و انتقاد ضمنی قرار گرفتن" داشته باشند؛ در حالی که در نمایش "هملت و دن کیشوت" عملاً یک پرسوناژ و یک کاراکتری مورد هجو قرار گرفته‌اند که جزو ساده‌ترین، معصوم‌ترین و همزمان در زمره زیباترین شخصیت‌های نمایشی و داستانی‌اند؛ ضمناً خود آن‌ها در داستان‌شان به گونه‌ای قربانی شرایط نامناسب‌اند. باید یادآور شد به رغم اصرار نویسنده و کارگردان نمایش، عملاً هیچ‌کدام از این دو پرسوناژ به طور مقبولیت داری قابلیت و ظرفیت "هجو شدن" پیدا نکرده‌اند؛ فقط پرسوناژ "اوفیلیا" صرفاً به دلیل تغییر در لحن و شیوه سخن‌گویی و تاًکید عامدانه کارگردان برای "دختر بچه نمایاندن" او (به کمک آرایش مو، طراحی لباس و چهره‌پردازی‌اش) تاحدی قابلیت هجو شدن  پیدا کرده که البته عملاً "اوفیلیا"یی ساختگی جلوه کرده است.    

در اجرای نمایش "هملت و دن کیشوت" به کارگردانی تاجبخش فنائیان یک پس زمینه فانتزیک و موزیکال که در آن حرکات موزون کوریوگرافیک  و  کارناولی برجسته و تاکیدآمیز شده، عملاً زمینه کمدی هجوآمیز مورد نظر شده است.

در این اجرا برای زمینه‌سازی‌های بیشتر برای هجو شدن، به طور عامدانه خود پرسوناژها (دن‌کیشوت، سانچو پانزا) وادار شده‌اند که گاهی خودشان را مورد نقد ضمنی قرار بدهند. بیشترین تاًکید کارگردان بر طراحی صحنه، شکل‌دهی‌های گروهی آدم‌های روی صحنه و توجه مضاعف به چهره‌پردازی، طراحی لباس، نور، رنگ و کوشش برای خلق صحنه‌های زیبا و چشم‌نواز بوده است؛ طوری که تازگی، درخشندگی و خصوصاً "معطوف به روی صحنه بودن آدم‌ها، ظاهرشان و نمایه مکان" محوریت و برجستگی دارد؛ با آن‌که در بهترین "هجویه"ها عوامل و عناصر تاویل‌زا، انتقاد برانگیز و متناقض همواره برجستگی و محوریت الزامی بیشتری دارند، اما در این "هجویه نسبتاً موزیکال" از چنین تاویلات و داشته‌هایی خبری نیست. در عوض جلوه‌های آرایه‌ای و صرفاً بصری برجسته شده‌اند.

همه جوهره محتوایی نمایش در این موضوع خلاصه شده است که دو پرسوناژ معصوم به جای کشتن آدم‌های خاطی و ظالم، عملاً به دست همدیگر کشته شوند (؟!؟) نویسنده، "دن کیشوت" را فقط  برای  کشتن "هملت" و بالعکس، از رمان خارج و وارد نمایشنامه کرده است؛ چرا؟!؟ به این پرسش که مهم‌ترین بن‌مایه موضوعی  و محتوایی نمایش محسوب می‌شود، پاسخ داده نشده است.

میزانسن‌ها به دلیل ثابت بودن مکان و دکور اغلب تکراری و شبیه به هم‌اند. طراحی صحنه مناسب و ساده است. طراحی نور کارکرد تزئینی پیدا کرده و طراحی لباس در مواردی تاویل‌دار و نمایشی است. موسیقی به تناسب ذهنیت‌های مبتنی بر بصری و ریتمیک بودن اجرا طراحی و اجرا شده است. مهم‌ترین ویژگی نمایش (در محدوده همان برداشت نادرست نویسنده و توجیه نمایشی هجوآمیز او در قالب نقش‌های خلاصه شده و تغییر یافته) به بازی خوب و زیبای بازیگران مربوط می‌شود: بازی سیامک صفری، کاظم بلوچی، امیر کربلایی‌زاده، بهناز نادری و شیوا خسرومهر به ترتیب درنقش‌های هملت، دن‌کیشوت، سانچو پانزا، اوفیلیا و گرترود، زیباتر و دیدنی‌تر است.

نمایش "هملت و دن‌کیشوت" به کارگردانی تاجبخش فنائیان به لحاظ متن، به شکل‌گیری یک هجویه غلط منجر شده و زیبایی پرسوناژهای نمایشنامه هملت و کاراکترهای اصلی رمان "دن کیشوت " کمرنگ شده‌اند؛ اجرا نتیجه یا غایت‌مندی زیبا و والایی هم که خاص نهایی شدن وجوه انتقادی ژانر "هجویه" یا "پارودی" است، در بر ندارد؛ نویسنده متن (زورایر خالاپیان) عملاً نشان داده که دچار "بی‌موضوعی" بوده و به همین دلیل به دنیای مجازی پناه برده و در کل متنی تدارک دیده که اساساً نتیجه یک به‌هم آمیزی و "کولاژ" دو جنسه هنری و ادبی است؛ این "کولاژ" ظاهراً  نمایشی که در تناقض و تضاد با ذوق و علائق نوستالژیک تماشاگران نسبت به هردو پرسوناژ مورد نظر است، عملاً بر دل و ذهن مخاطبان نمی‌نشیند و به نسبتی معین دافعه‌زاست: دو پرسوناژ محبوب نمایشنامه "هملت" و دنیای تئاتر (هملت و اوفیلیا) و دو پرسوناژ بسیار دوست داشتنی رمان "دن کیشوت" (دن کیشوت و سانچو پانزا) آسیب محتوایی و عینی دیده‌اند؛ آن‌ها در بطن هجویه‌ای شخصی در موقعیتی بینابینی گرفتار و به نسبتی معین تحقیر و همزمان "کم" شده‌اند؛ ضعف‌ها و کاستی‌های نسبی اجرا و نیز عدم غایت‌مندی محتوایی نمایش هم نشان می‌دهند که نوشتن این متن و متعاقباً اجرای آن کاری عبث و اشتباه بوده است.

نمایش طولانی "هملت و دن کیشوت" از نظر اجرایی غیر از جلوه‌های بصری آرایه‌ای چیزی برای تماشاگران ندارد و حتی چندان هم آن‌ها را نمی‌خنداند. شکل‌دهی میزانسن‌ها و کلاً کارگردانی نمایش، داده‌ها و داشته‌های برجسته و قابل تاملی دربر ندارد؛ ضمناً در یک سوم پایانی اجرا که ظاهراً در هر نمایشی مرحله تدریجی حصول نتیجه و گیراترشدن اجرا به حساب می‌آید، همه چیز به طور متناقضی خسته‌کننده‌تر و ملال‌آورتر می‌شود.