سرویس تئاتر هنرآنلاین: "زندانی خیابان نواب" اقتباسی از "زندانی خیابان دوم" نیل سایمون است و هوشمند هنرکار مدتی است که این اثر را در خانه نمایش اداره برنامه‌های تئاتر روی صحنه آورده است. قصه این اثر نمایشی در آپارتمانی در خیابان نواب می‌گذرد و داستان زندگی زن و شوهری است که گرفتار در موقعیت رکود و بحران اقتصادی هستند. هوشمند هنرکار که سال‌ها در خانه تئاتر فعالیت صنفی داشته است از اینکه مسئولان شهری تاکنون به تماشای این اثر که بازگوکننده مسائل و مشکلات شهر تهران است، ننشسته‌اند بسیار گله‌مند است و معتقد است تا زمانی که مدیران شهری مخاطبان اینگونه آثار نمایشی نباشند، این مسائل به قوت خود باقی خواهند ماند. در ادامه گفت‌وگویی با کارگردان و سه بازیگر این نمایش داشته‌ایم که می‌خوانیم: 

 

آقای هنرکار، شما لیسانس کارگردانی سینما و فوق‌ لیسانس کارگردانی تئاتر را دارید. از نخستین فعالیت حرفه‌ای‌تان بگوئید؟

هوشمند هنرکار: اولین کار تئاتری من که فروش بلیت داشت، نمایش "کارول" به نویسندگی اسلاومیر مروژک بود که در آن هم بازی داشتم و هم کارگردانی کردم. بعد از آن چند کار نیمه حرفه‌ای مثل "سگ مرده" را انجام دادم و سال 67 هم یک کار توقیفی با خانم مهین اسکویی داشتم که اسمش "در تاریکی سرکش" بود. آن موقع علیرغم فضاهای بازی که در تئاتر ایجاد کرده بودند، نمایش خانم اسکویی توقیف شد و روی صحنه نرفت. من نقش اول نمایش بودم و توقیفش خیلی توی ذوقم زد. سال 69 هم در نمایش "سی مرغ سیمرغ" دکتر قطب‌الدین صادقی بازی کردم.

بنابراین اولین کار حرفه‌ای‌تان کارگردانی یک نمایش بود.

هوشمند هنرکار: هم کارگردانی و هم بازیگری. آقای علی منتظری که آن موقع رئیس جهاد دانشگاهی بود و هنوز رئیس مرکز هنرهای نمایشی نشده بود، از نمایش "کارول" خوشش آمد و از ما دعوت کرد برویم آن را در جهاد دانشگاهی اجرا کنیم که البته یک سری پیچیدگی به وجود آمد و ما نمایش را به جهاد دانشگاهی نبردیم. مدتی بعد هم نمایش با ایجاد یک سری تغییرات در تئاتر شهر اجرا شد که من در آن حضور نداشتم.

هوشمند هنرکار

سال‌ها در خانه تئاتر مسئولیت‌های مختلفی داشتید. وضعیت فعلی خانه تئاتر را چگونه می‌بینید؟

هوشمند هنرکار: اکنون دو سال است که ارتباط تشکیلاتی با خانه تئاتر ندارم و فقط یک عضو هستم. می‌دانید که من ایران نبودم. قبل از این‌که از ایران بروم، عضو هیئت مدیره مرکزی خانه تئاتر بودم و 3 سال پیش هم در انجمن بازیگران عضویت داشتم. در واقع دو دوره عضو هیئت مدیره مرکزی بودم و 4 دوره عضو انجمن بازیگران. زمانی که من ارتباط تشکیلاتی با خانه تئاتر داشتم، وضعیت خانه تئاتر بهتر بود. سالن‌های اصلی و شوراها و نهادهای مختلف از خانه تئاتر دعوت می‌کردند و خانه تئاتر در شورای حمایت، نماینده داشت. خانه تئاتر قرارداد تیپ را با کوشش چند ساله به ثمر رسانده بود. متأسفانه الان همه این‌ها از بین رفته و دیگر خبری از این اتفاقات نیست. برای من هم سؤال است که چرا خانه تئاتر دیگر آن جایگاه را ندارد. اکنون اطلاعی از وضعیت خانه تئاتر ندارم. البته دوستان را می‌بینم که گلایه‌هایی را مطرح می‌کنند و البته می‌گویند اتفاقات خوبی در راه است که امیدوارم گشایشی به وجود بیاید و تغییراتی جدی صورت بگیرد. احساس می‌کنم به کوشش آقای اصغر همت و بعضی انجمن‌ها اتفاقات خوبی بیفتد. کسی که دو ماه پیش به خانه تئاتر رفته، اگر الان هم سری به آن‌جا بزند متوجه این تغییرات می‌شود. در خانه تئاتر یک روابط عمومی شکل می‌گیرد که جدی است. امیدوارم این تغییرات ظاهری نباشد و به معنا هم برسد.

در حوزه سینما هم فعالیتی داشته‌اید؟

هوشمند هنرکار: یکی از فیلم‌هایم با نام "خالکوبی در ایران" راهی ایرلند شده و یک هفته دیگر در جشنواره "سیلک رود" نمایش داده می‌شود. 7 مارچ تاریخ افتتاحیه آن جشنواره است. به غیر از این، کارهای مختلف دیگری هم انجام داده‌ام. مدتی با تلویزیون کار می‌کردم. با آقای فخرالدین صدیق شریف، روزبه معصومی و دوستان دیگر یک شرکت داشتیم و کارهای تلویزیونی انجام می‌دادیم ولی بعد از مدتی تلویزیون دل مرا زد و اذیت شدم. عشق مستقل بودن اجازه نداد، کارم در تلویزیون را ادامه بدهم و سعی کردم به سراغ فعالیت‌های هنری مستقل بروم. حدود دو سال از ایران دور بودم و در کانادا اقامت داشتم و وقتی به ایران برگشتم، تشنه کار کردن بودم و به طور جدی کارم را ادامه دادم.

شما اقتباسی از نمایشنامه "زندانی خیابان دوم" نوشته نیل سایمون را که ایرانیزه هم شده به صحنه برده‌اید. چطور شد به سراغ این متن رفتید؟

هوشمند هنرکار: "زندانی خیابان دوم" یک متن جهان‌شمول است که آن را می‌شود در همه جای دنیا اجرا کرد. مفاهیم جهان‌شمول همواره پایدار هستند و تبدیل به متون کلاسیک می‌شوند و در هر کجا می‌توانند روی صحنه بروند. این مفاهیم از دوره یونان باستان و از دوره شکسپیر وجود داشته است و الان هم قابلیت کار کردن دارند. عده‌ای متن‌های شکسپیر را بر می‌دارند با کت و شلوار و کراوات امروزی اجرا می‌کنند. در واقع سعی در امروزی کردن متن‌ها دارند و آن‌ها را با شرایط، زمان و مکان امروزی مطابقت می‌دهند و آداپته می‌کنند. شما باید ببینید زمان و مکانی که در آن قرار دارید چه چیزی را طلب می‌کند و در ذهن هنرمند چه می‌گذرد. من دیدم "زندانی خیابان دوم" نیل سایمون که در دهه 1970 میلادی نوشته شده است، با زمان امروز، یعنی سال 2018 و با مکان اجرای نمایش، یعنی شهر تهران انطباق دارد و بحران‌های اقتصادی که ما امروز درگیرش هستیم همان بحران‌هایی است که آمریکا در دهه 1970 درگیرش بود. متن "زندانی خیابان دوم" را دوست دارم و فکر کردم برای این‌که مخاطبان امروزی را با آن همراه کنم، باید یک اقتباس از آن انجام دهم. من نویسنده این کار نیستم و نویسنده همچنان نیل سایمون است. فقط یک اقتباس انجام دادم و متنی که مربوط به 40- 50 سال پیش است را به زمان امروز آوردم. البته قطعاً می‌توان متن اصلی را هم اجرا کرد و مطمئن بود که تأثیر امروزی خودش را دارد، ولی من به دلایلی اقتباسی از آن را روی صحنه بردم. زبان تئاتر و نمایش دائماً در حال تغییر است. زبان امروز نمایش با زبان دهه 70 میلادی متفاوت شده است. همان‌طور که ریتم، نور، انتقال‌ها و نقطه‌گذاری‌ها هم تغییر کرده است. بنابراین فکر کردم نمایشنامه "زندانی خیابان دوم" باید با یک سری تغییرات روی صحنه برود تا با زبان امروزی هماهنگ‌تر شود.

البته اقتباسی که از "زندانی خیابان دوم" داشته‌اید خیلی عجیب نیست چون شما اکثر نمایشنامه‌هایی که می‌خواهید کار کنید را با بازنویسی و یا اقتباس روی صحنه می‌برید.

هوشمند هنرکار: درست است. من با همراهی خانم رزیتا نوری‌وفا نمایش "پرده‌ها از راه می‌رسند" اثر چارلز دیزنزو را کار کردیم که خیلی تغییری در متن داده نشد ولی شیوه اجرای‌مان متفاوت شد و آن را به سمت  دغدغه‌های جهان‌شمول‌تر بردیم. در عوض، در نمایش "سلام و خداحافظ" تغییرات زیادی در متن  آثول فوگارد ایجاد کردیم و در مورد نمایش "پیوند خونی" هم این اتفاق به شکل فزاینده‌تری رخ داد. در متن اصلی "پیوند خونی" نوشته فوگارد، دو برادر در آفریقای جنوبی از جنبش آپارتاید بودند که من مکان آن را به اسرائیل آوردم چون امروز آپارتاید در اسرائیل می‌تواند رخ بدهد. نگاه چپی که فوگارد داشت به نگاه من نزدیک بود منتها من فکر کردم باید متن "پیوند خونی" را طوری روی صحنه ببرم که به دنیای امروز نزدیک‌تر باشد. این اتفاق در مورد متن "زندانی خیابان دوم" هم دارد می‌افتد. البته نگاه من خیلی به نگاه سایمون نزدیک نیست ولی فکر می‌کنم "زندانی خیابان دوم" یکی از بهترین نمایشنامه‌های اوست که دوست داشتم کارش کنم.

بازنویسی متن چقدر طول کشید؟

هوشمند هنرکار: نزدیک یک ماه و نیم. البته من ماه‌ها پیش فکرش را در سرم داشتم. اوایل تابستان متن اصلی را دیدم و نگاه کردم. در مهرماه متن ترجمه‌شده آقای شهرام زرگر را دیدم که خیلی ترجمه خوب و روانی بود. رفتم از ایشان اجازه گرفتم و همان متن را کار کردم. بعد از آن یک ماه و نیم طول کشید تا به متن رسیدم و یک ماه و نیم هم به طور مرتب تمرین کردیم تا نمایش آماده اجرا شد.

مهدی وثوقی

آقای وثوقی، شما در دوره‌ای خیلی پر کار بودید ولی به مرور حضورتان در تئاتر کمرنگ‌تر شد. چه اتفاقی افتاد که شما را تا حدی از صحنه تئاتر دور کرد؟

مهدی وثوقی‌: من سال 74 به مدت 2 سال از ایران خارج شدم و وقتی برگشتم مثل این‌که اسم مرا کلاً خط زده بودند! می‌گفتند وقتی اسم شما می‌آمد، عده‌ای می‌گفتند به این آقا پیشنهاد ندهید چون اولاً در ایران نیست و ثانیاً اگر باشد هم قبول نمی‌کند. این بحث‌ها مرا به حاشیه راند، در صورتی‌که اصلاً این‌طور نبود. با این حال در طول این سال‌ها کارهای مختلفی انجام دادم. در ۳ نمایش "امپراطور جونز"، "الموت"، و "بکت" به کارگردانی آقای مجید جعفری ایفای نقش کردم. بازی در نمایش‌های "فالگوش" به کارگردانی خانم منیژه محامدی، "سوگنامه سیاوش" به کارگردانی هادی حوری، "آسایشگاه" به کارگردانی حسین جعفری، "پلکان" به کارگردانی هادی مرزبان، "مخمصه" به کارگردانی فرهاد مجدآبادی و "اژدهای شکمو" به کارگردانی خودم، دیگر فعالیت‌هایم در عرصه تئاتر هستند. این اواخر هم پیشنهادات زیادی داشتم و چند تا کار هم انجام دادم که خیلی نقش‌های خوبی نبودند. فقط نمایش "سال‌های فاجعه" به نویسندگی خانم اعظم بروجردی و کارگردانی آقای پژمان جعفری کار و نقش خوبی بود که به خاطر آن جایزه گرفتم.

پیشنهاد بازی در فیلم و سریال هم داشتید؟

مهدی وثوقی‌: بله. برای سریال‌های بزرگی هم از من دعوت شد اما تمام پیشنهادات را رد کردم چون دوست نداشتم در آن سریال‌‌ها بازی کنم. در این فاصله پیشنهاد ۶ فیلم سینمایی هم داشتم که حتی برای یکی از آن‌ها مرا تهدید کردند که اگر بازی نکنی از اداره تئاتر اخراجت می‌کنیم. شاید برای کسی که می‌خواهد وارد دنیای تصویر شود، پیشنهاد نقش اول ۶ فیلم سینمایی یک موهبت باشد اما من دنبال این نبودم چون سلیقه و تفکرم با آن آثار جور در نمی‌آمد. حتی پای اخراج از اداره ایستادم و بازی نکردم. اگر بدانم یک فیلم یا سریال باب طبع مردم جامعه است، آن را بازی می‌کنم. گاهی در یک سریال که نقش اولش بودم، می‌رفتم و سیاه لشکر هم بازی می‌کردم چون آن کار را دوست داشتم. در سریال "مدرس" با مرحوم خسرو شکیبایی بازی ‌کردم که بعد از آن به گوشم رسید که می‌گفتند به این بازیگر توجه کنید چون خیلی از بازی‌ام راضی بودند. 3- 4 تا کار هم سراغم آمدند اما باب طبع من نبودند و قبول نکردم. وقتی شما در راهی که مسئولین خوششان می‌آید قدم بگذارید، خیلی راحت شما را بالا می‌کشند اما این‌طور بالا رفتن‌ها با سلیقه و روحیه من سازگار نبود.

شما تئاتر را از کجا شروع کردید؟

مهدی وثوقی‌: جدا از این‌که یکی دو تئاتر در زمان ابتدایی بازی کردم، سال 45 یا 46 وارد اداره آموزشی تئاتر شدم و یک دوره یک‌ ساله را گذراندم. آن موقع در شیراز زندگی می‌کردم و در ادامه با گروهی که با حسن زارعی، کاظم بزرگ‌طلب، حسن پورشیرازی و محمدجواد بخشی‌زاده تشکیل داده بودیم به روی صحنه می‌رفتم. 10- 12 سال در این گروه کار کردم تا این‌که سال 58 وارد دانشکده تهران شدم و در تهران ماندگار شدم. اولین کاری که در تهران انجام دادم هم نمایش "امپراطور جونز" به کارگردانی مجید جعفری بود و بعد از آن دو نمایش "الموت" و "بکت" را هم با ایشان کار کردم.

در سال‌هایی که در خارج از کشور اقامت داشتید، در عرصه بازیگری فعال بودید؟

مهدی وثوقی‌: خیر. اتفاقاً چون در فرانسه نمی‌توانستم کار کنم به ایران برگشتم. فکر کردم اگر 30 سال دیگر هم در فرانسه بمانم، پایم به صحنه باز نمی‌شود. به همین خاطر به ایران برگشتم.

چطور شد که پیشنهاد آقای هنرکار برای بازی در نمایش "زندانی خیابان نواب" را پذیرفتید؟

مهدی وثوقی‌: وقتی آقای هنرکار بازی در نمایش "زندانی خیابان نواب" را به من پیشنهاد دادند، متن را خواندم و خیلی دوست داشتم. نمونه این متن را با حجمی از انرژی در نمایش "شبی بارانی" به کارگردانی خسرو شجاع‌زاده کار کرده بودم و حالا بعد از 17 سال می‌خواستم ببینم می‌توانم از پس این نقش بر بیایم یا نه. این‌که موفق شدم یا نه را به عهده تماشاگرها می‌گذارم. 

نقش "ناصر" چه چالش‌هایی برای شما ایجاد کرد؟

مهدی‌ وثوقی‌: من سنم بالا است و این نقش با این حجم از انرژی و دیالوگ، مناسب یک جوان 30 ساله است نه من که 62 ساله هستم. حس می‌کنم انرژی این نقش برای سن من زیاد است ولی خب دوستان می‌گویند تا حدی توانسته‌ای از پس نقش بر بیایی.

هوشمند هنرکار: آقای وثوقی‌ تماشاگران را شگفت‌زده می‌کند. من دیده‌ام که تماشاگران می‌پرسند آقای وثوقی این همه انرژی را از کجا می‌آورد؟ اصغر همت آمد کار را دید و گفت آقای وثوقی‌ بسیار پر انرژی روی صحنه حاضر شده است.

آقای هنرکار چه ویژگی در آقای وثوقی باعث شد تا تصمیم گرفتید برای نقش "ناصر" از ایشان  دعوت کنید؟

هوشمند هنرکار: من کارهای مهدی وثوقی را در دهه ۶۰ می‌دیدم و دنبال می‌کردم. به نظرم مهدی وثوقی یک دنباله‌ای دارد. زمانی که داشتم به بازیگرانم فکر می‌کردم، تصمیم گرفتم یکی از بازیگرانم خانم نوری‌وفا باشند. برای بازیگر نقش روبروی ایشان هم به بازیگران مختلفی فکر کردم. تعداد آدم‌هایی که برای این نقش به ذهنم رسیدند خیلی کمی بودند چون علاوه‌ بر استعداد، باید درک و مطالعه بالایی می‌داشتند و جامعه و شرایط جامعه را هم خوب می‌شناختند. با یکی دو نفر از آن‌ها بدون این‌که طرح موضوع بشود صحبت کردم و فهمیدم گرفتار هستند. طی صحبت‌هایی که شد در نهایت به آقای وثوقی رسیدم. زمانی که ایشان را از نزدیک دیدم و صدای‌شان را شنیدم، یک صمیمیت و عشقی در ایشان بود که احساس کردم در یک گروه تئاتری خیلی به آن نیاز داریم و اگر نباشد نمی‌توانم کار کنم. بعد از آن جلسه بلافاصله متن را به ایشان رساندم. وقتی ایشان به اولین جلسه تمرین آمد، گفت این متن را ده بار خواندم و زمانی که تمرین را شروع کردیم دیدم آقای وثوقی با کاراکتر "ناصر" در نمایش هیچ فرقی ندارد. من خوش‌شانس بودم که ایشان را انتخاب کردم. خانم نوری‌وفا نیز بازیگر بزرگی هستند و چندین کار با هم انجام داده‌ایم ولی ایشان از روز اول نقش "ثریا" را نگرفته بود و بعدها در طول تمرینات به این نقش رسیدند. این‌که یک بازیگر از اول بداند با چه نقشی مواجه خواهد شد، خیلی استثنایی است. در این نمایش چنین اتفاقی در مورد آقای وثوقی رخ داد.

مهدی وثوقی‌: من به آقای هنرکار گفتم آن چیزی که ما این‌جا تمرین می‌کنیم ، 2- 3 برابرش را در خانه تمرین می‌کنم. با این کار می‌خواستم خودم را از لحاظ تنفس و صدا به چالش بکشم. در نمایش خیلی از لحظات وجود دارد که اگر می‌خواستیم در آن به دیالوگ کمتر یا بیشتر بها بدهیم، آن قسمت به کلی از بین می‌رفت و کار پارنتر هم خراب می‌شد. خوشبختانه خانم نوری‌وفا حق مطلب را به خوبی ادا کردند و من به واقع از این بابت خوشحال هستم. بعضی از آدم‌هایی که نمایش را دیدند، فکر کردند ما واقعاً زن و شوهر هستیم. این برای من خیلی مهم بود که در وهله اول بین ما حس و تفاهم به ‌وجود بیاید تا بتوانیم مفهوم مورد نظر را به تماشاگر انتقال دهیم. در خانه خیلی به این مسائل فکر کردم و برای هر کدام از آن صحنه‌ها یک ما به ازا ساختم. یکی دو بار برای عوامل نمایش خاطره دروغین تعریف کردم تا بگویم من به این نقش رسیدم و می‌دانم آقای هنرکار چه چیزی می‌خواهد.

روزیتا وفایی مهر

خانم نوری‌وفا شما پیش از این هم تجربه همکاری با آقای هنرکار را داشته‌اید. فعالیت‌تان در عرصه تئاتر را از کجا شروع کردید و چطور شد به نمایش "زندانی خیابان دوم" پیوستید؟

رزیتا نوری‌وفا: من تحصیلات آکادمیک در رشته تئاتر ندارم اما دانش‌آموخته بازیگری در کارگاه آزاد دوره اول بازیگری آقای امین تارخ هستم. در دوره اول آن کارگاه اساتید با وسواس انتخاب شده بودند و آقای فتحی، دکتر صادقی، دکتر رفیعی، آقای پسیانی و خانم کابلی استادهای ما در آن کارگاه بودند. البته آن‌جا کارگاه آزاد بازیگری سینما بود و من به طور اتفاقی وارد عرصه هنر تئاتر شدم. یکی از دوستانم مرا به آقای داوود فتحعلی بیگی معرفی کردند و ایشان هم یک کار آئینی سنتی برای جشنواره داشتند که مشتاقانه آن نقش را پذیرفتم. اولین کار حرفه‌ای من در تئاتر، نمایش "راز عروسک" با آقای فتحعلی‌ بیگی بود که سال ۷۶ در سالن چارسو اجرا شد. بعد از آن به طور پی‌ در پی کار تئاتر کردم. البته یک وقفه‌هایی هم در کار من ایجاد شد چون اولویت اولم خانواده است و هر زمان که احساس کنم به من نیاز دارند، ترجیح می‌دهم به امورات خانوادگی برسم. در حالی‌که واقعا عاشق کار کردن در تئاتر هستم و عاشقانه کارم را انجام می‌دهم. در مورد بخش دوم سؤال‌تان هم بگویم که آقای هنرکار لطف کردند مرا برای نقش "ثریا" انتخاب کردند. ایشان از توانایی‌های من با خبر هستند. ما قبلاً هم با هم کار کرده‌ایم و آقای هنرکار می‌دانند که توانایی‌های من در بازیگری چقدر است.

هوشمند هنرکار: کارگردان به خصوصیات یک بازیگر نگاه می‌کند. من توانایی‌های خانم نوری‌وفا را می‌دانستم و بر اساس این توانایی‌ها ایشان را انتخاب کردم. در هر صورت اگر ۵ نفر از بازیگران نزدیک به نقش "ثریا" باشند، انتخاب اول من باید از نزدیک‌ترین آدم‌ها باشد. در نمایش "سلام خداحافظ" هم خانم نوری‌وفا را انتخاب کردم که چون ایشان درگیر بچه‌شان بودند، به سراغ خانم صالحی رفتم و ایشان هم نقشش را خوب بازی کرد ولی انتخاب اول من خانم نوری‌وفا بود. خانم نوری‌وفا به پیشنهادهایی که من به ایشان می‌دهم مطمئن هستند.

خانم‌ نوری‌وفا، چه چالش‌هایی را پشت سر گذاشتید تا به نقش "ثریا" رسیدید؟

آزیتا نوری‌وفا: هر نقشی که به یک بازیگر پیشنهاد می‌شود، چالش‌هایی را پیش ‌روی بازیگر قرار می‌دهد. به نظرم هر چقدر این چالش‌ها بیشتر باشد برای بازیگر جذاب‌تر است. نقش ثریا برای من نقش چالش‌برانگیزی بود و اصلاً نقش آسانی نیست. آقای هنرکار ابتدا خط اصلی کار را به ما گفتند و در مورد کاراکتر و شخصیتی که باید روی صحنه ارائه شود صحبت کردند و ما هم به عنوان بازیگر به آن فکر کردیم و به لحاظ شخصیتی روی نقش کار کردیم تا به آن رسیدیم.

هوشمند هنرکار: نقش‌های "ثریا" و "ناصر" در نمایش بسیار چالش‌برانگیز هستند. این نقش‌ها را تخت و ساده هم می‌شود اجرا کرد اما به این شکلی که خانم نوری‌وفا و آقای وثوقی‌ انجام می‌دهند کار راحتی نیست. بخش بازی‌های این نمایش از طرف هر ۳ بازیگر طراحی شده است.

"زندانی خیابان نواب" یک نمایشنامه تراژدی-کمدی است. در نمایش کمدی امکان این وجود دارد که در روند تمرین، با بداهه‌گویی‌هایی که بازیگران انجام می‌دهند، متن دچار تغییراتی شود. متن شما از این نظر تغییر پیدا نکرد؟

مهدی وثوقی‌: این نمایش کمدی نیست و فقط یک طنز تلخ است. مثل زندگی خودمان که با آن مواجه هستیم. اگر بخواهیم زندگی خودمان را روی صحنه تئاتر نشان دهیم، در واقع یک نوع طنز تلخ است که تماشاگر چون اتفاقات نمایش به سر خودش هم آمده، می‌خندد. به همین خاطر من معتقدم عنوان کمدی مناسب این نمایش نیست.

هوشمند هنرکار: هر نمایشی این خاصیت را دارد که می‌تواند در طول تمرینات شکل بگیرد. اصولاً متن‌های من این‌طور نیست که همه چیز از اول نوشته شده باشد و تغییر نکند. گاهی اوقات در کارهایم بداهه‌سازی‌ اتفاق می‌افتد اما این‌ نمایش از آن تیپ کارها نیست که بشود شب به شب متن را با بداهه‌سازی تغییر داد. این کار جزو آثار خاص محسوب می‌شود و تعریف جداگانه‌ای دارند. من خیلی چیزها در ذهنم وجود دارد و تا حد زیادی می‌دانم که می‌خواهم چکار کنم اما هیچ‌وقت طرح اولیه را قفل نمی‌کنم. اگر ببینم بازیگر در فضای اجرا پیشنهاد بهتری را طرح می‌کند، اجازه می‌دهم این اتفاق بیفتد. فکر می‌کنم همه گروه‌های تئاتری این کار را انجام می‌دهند.

آقای شیرمحمدی شما بازیگری را از کجا آغاز کردید؟

ناصر شیرمحمدی: من از سال ۵۹ وارد هنرکده آزاد هنرپیشگی "آناهیتا" شدم و ﺯﯾﺮ ﻧﻈﺮ آقای ﻣﺼﻄﻔﯽ ﺍﺳﮑﻮﯾﯽ ﺁﻣﻮﺯﺵ دیدم. آن زمان شرایط تئاتر خیلی خوب نبود و نگاه مناسبی به تئاتر نمی‌شد اما به هر حال من آموزش را شروع کردم و در چند نمایش افتخار بازی برای آقای اسکویی را داشتم. در نمایش‌های "ها ئی تی" و "ابن سینا" به کارگردانی آقای اسکویی و نمایش "سوسنگرد" به کارگردانی مهدی فتحی و نویسندگی کاظم هژیرآزاد بازی کردم. بعد از آن شرایطی پیش آمد که گروه آناهیتا نتوانست فعالیتش را ادامه بدهد و من باید به سربازی می‌رفتم. زمانی که از سربازی برگشتم از فضای تئاتر دور شده بودم. سال 79- 80 وقتی انجمن بازیگران و خانه تئاتر تشکیل شد، به توصیه آقای هژیرآزاد و دوستان با رزومه‌ای که داشتم در آن‌جا عضو شدم و فعالیت صنفی خودم را شروع کردم. کارگردان‌هایی که الان کار روی صحنه می‌برند، فعالیت‌های ما را یادشان نیست و به همین دلیل دیده نمی‌شدیم. من در سال ۸۴ با بازی در نمایش "دشمن مردم" به کارگردانی آقای اکبر زنجانپور به صحنه تئاتر برگشتم. بعد از آن سال ۸۵ در نمایش " کلبه عمو تم" به کارگردانی آقای بهروز غریب‌پور و سال ۸۶ در "رستم و سهراب" به کارگردانی رسول نجفیان ایفای نقش کردم. آخرین کار من سال ۸۸ بود که در نمایش "فیروزه" در خدمت آقای بهزاد فراهانی بودم. به لحاظ کیفی در کارهایی حضور داشتم که کیفیت بالایی داشتند و از این بابت خوشحالم که با کارگردان‌های بزرگی کار کرده‌ام. در خلال این مدت 10- 15 سریال هم کار کردم اما خیلی دلتنگ صحنه بودم تا این‌که بعد از ۸ سال آقای هنرکار پیشنهاد بازی در این نمایش را دادند و من هم با کمال میل پذیرفتم و خیلی خوشحال شدم که پیشنهاد اجرای صحنه‌ای به من شده بود. بعضی وقت‌ها خاک و بوی صحنه مرا به سمت خودش می‌کشاند و دوست دارم فقط روی صحنه بروم، حتی اگر بابت بازی کردن دستمزد هم دریافت نکنم.

ناصر شیرمحمدی

بازی در نقش "انوش" چه چالش‌هایی برای شما ایجاد کرد؟

ناصر شیرمحمدی: نقش انوش خیلی برایم چالش برانگیز بود. من به لحاظ کمی هرگز در نمایش‌ی چنین نقش مهمی را بازی نکرده بودم. البته در این کار هم انوش یک نقش فرعی است و به لحاظ شخصیتی هم خیلی با من فاصله دارد‌. بچه جنوب شهر و کارگرزاده هستم و نگاه و منش کارگری دارم اما انوش یه شخص پولدار و متمول است. انوش از 13- 14 سالگی برای خودش کار کرده و الان با شخصیت ناصر اختلاف طبقاتی دارد. ما در این نمایش تمرینات سختی هم داشتیم. آقای هنرکار این شخصیت را خیلی خوب و با جزئیات معرفی کردند. من در یک جاهایی به خودم نهیب می‌زدم که بعد از  ۸ سال دیگر نمی‌توانم بازیگر باشم و از پس این کار بربیایم. آمدم این شخصیت را کمی بررسی و تخیل کردم و ما به ازای آن را در جامعه دیدم و آقای هنرکار هم خیلی کمک کردند تا این‌که توانستم کمی به شخصیت انوش نزدیک شوم.

در دوره‌ای که اکثر گروه‌های تئاتر به سمت تئاتر تجاری رفته‌اند، مشخص است که نمایش شما این دید تجاری را ندارد و کاملاً هنری است.

هوشمند هنرکار: بله. این‌که بگوییم تئاتر فقط باید از نظر تجاری موفق باشد، درست نیست. اگر امکانات تئاتر به درستی تقسیم شوند و کارهای خوب مورد تشویق قرار بگیرند، هنر نمایش هم با کارهای خوب ادامه پیدا می‌کند. چه اشکالی دارد که تئاتر با کارهای خوب در یادها بماند؟ من تا چه زمانی می‌توانم توقع داشته باشم که کسی در تئاتر، کارهای درآمدزا روی صحنه نبرد و با عشق و امکانات کم به حرفه تئاتر بپردازد؟ زمانی که یک کار با سختی زیاد روی صحنه می‌آید، برخوردها با آن کار چندان مناسب و درخور توجه نیست که این نگاه باید عوض شود. من فکر می‌کنم تنها خود ما اهالی تئاتر می‌توانیم خودمان را نجات بدهیم. بعضی از بازیگران چهره وارد تئاتر می‌شوند که بازیگران بزرگی هستند. بحث ما بر سر سلبریتی‌ها نیست و این‌ها دوستان ما هستند. به نظرم مشکل اصلی را سیستمی دارد که مثل یک ابزار از سلبریتی‌ها استفاده می‌کند. سیستم از آن‌ها توقع دارد به هر ترفندی دل تماشاگر را به دست بیاورند تا مخاطب بیاید در تئاتر پول خرج کند. البته پول‌هایی هم که از تئاتر در می‌آید معلوم نیست کجا هزینه می‌شود. این پول‌ها باید در جای درست تئاتر خرج شود.

ناصر شیر محمدی: آقای هنرکار به تئاتر نگاه صنفی دارند و برای کارهای‌شان با جسارت از بازیگرانی استفاده می‌کنند که کم کار هستند. فکر می‌کنم برای نقش "انوش" می‌توانستند از بازیگر بزرگ‌تری هم استفاده کنند ولی ایشان این فرصت را به من دادند تا دوباره روی صحنه بروم و خودم را نشان بدهم. این ویژگی خوب آقای هنرکار است که به بازیگرهای کم‌کار توجه دارند. به همین خاطر زمانی که برای این‌ نمایش از من دعوت کردند بسیار خوشحال شدم.

آقای هنرکار، طراحی صحنه نمایش را هم خودتان انجام داده‌اید. چرا در کارهای‌تان از طراح صحنه دیگری استفاده نمی‌کنید و خودتان این کار را انجام می‌دهید؟

هوشمند هنرکار: من در اولین کار حرفه‌ای خودم با نام "آینه" به صورت خیلی اتفاقی طراح صحنه شدم. آن زمان با محسن صانعی که یکی از طراحان خوب بود صحبت کردم و گفتم من برای طراحی صحنه این ایده‌ها را دارم و می‌خواهم تو این کار را انجام بدهی. آقای صانعی گفت بدون اغراق می‌گویم که همه چیز را خودت کار کن چون ایده تو طراحی است و من اگر بخواهم در آن دست ببرم، ذهن تو از بین می‌رود. بعد از آن نمایش فقط یک‌بار در کارهایم از طراح صحنه استفاده کردم که تجربه غلطی از آب در آمد. آن تجربه غلط مرا به این‌جا رساند که الان حدود سی سال است که طراحی کارهایم را خودم انجام بدهم.

ایده طراحی صحنه نمایش "زندانی خیابان نواب" در زمان نگارش شکل گرفت؟

هوشمند هنرکار: من برای این‌کار از ابتدا یک سری ایده‌های دیگر داشتم ولی باید تابع سالنی می‌بودم که می‌خواستم نمایشم را در آن روی صحنه ببرم. اگر یک سالن دو سویه مثل سالن سایه در اختیارم بود، شاید این قاب عکس را کنار می‌گذاشتم و از سه قاب استفاده می‌کردم. ایده همیشه وابسته به امکانات و فضایی است که در آن می‌خواهید اجرا کنید و بازیگر هم در این موضوع تأثیرگذار است. البته بازیگر در همه چیز مؤثر است. از متن گرفته تا ریتم، طراحی و... .

چرا نمایش‌تان را در خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه بردید؟

هوشمند هنرکار: من اداره تئاتر را دوست دارم ولی در مورد این نمایش باید بگویم که یک جورهایی مرا به سمت این سالن هُل دادند. تازه از برگشته بودم که به دنبالم آمدند و از من خواستند در این سالن اجرا کنم. آن زمان تشنه کار کردن بر روی صحنه بودم و این‌طور شد که این نمایش را در سالن اداره تئاتر اجرا کردم. طبیعتاً این نمایش با تمام زحماتی که برایش کشیده شده است در این‌جا به پایان نمی‌رسد و اگر دوستان همراهی کنند قطعاً بعد از عید آن را در یک سالن خصوصی اجرای مجدد خواهیم کرد. ما نباید همه چیز را در مورد سیستم جاری تئاتر و سالن‌های خصوصی منفی ببینیم. به نظرم سیستم‌های خصوصی با فعالیت کردن در تئاتر یک شور و انرژی ایجاد کردند و این خیلی خوب است. البته تعداد کمی از سالن‌های خصوصی استانداردهای لازم را دارند و خوب ساخته شده‌اند. یکی از آن سالن‌ها، تماشاخانه "شانو" است که آکوستیک و ابعاد درستی دارد. آقای دکتر صادقی فضای تماشاگر را حراج نکرده تا یک سالن ۱۲۰ نفره بسازد. تعداد صندلی‌های سالن را به ۷۴ صندلی محدود کرده است چون می‌داند که فضای تئاتر بیشتر از این نمی‌تواند جای بگیرد. سالن تماشاخانه شانو تقسیمات درستی دارد و من دوست دارم نمایشم را در این سالن اجرا کنم. خیلی از تئاترهای خصوصی علیرغم اسم و رسمی که دارند، اصلا مناسب اجرای تئاتر نیستند. در بعضی از این سالن‌ها صدای بازیگر از فاصله 4- 5 متری هم شنیده نمی‌شود، در صورتی که تالار وحدت یا تماشاخانه سنگلج این‌طور نیستند و شرایط مناسبی دارند.

چرا با شیوه اجرایی پیشنهادی نیل سایمون این اثر را اجرا نکردید؟

هوشمند هنرکار: طبیعتاً نیل سایمون مثل هر نویسنده بزرگ یک سری پیشنهاد برای اجرا داشته است اما این پیشنهادات به دلایل مختلف در این‌ اجرا تغییر کردند. کسی که اجرا می‌کند شیوه خودش را پیشنهاد می‌دهد. زبان نمایشنامه در طول این سال‌ها تغییر کرده است. شیوه اجرای این نمایش متفاوت است و ما در طول تمرینات به این شیوه از اجرا رسیده‌ایم.

هوشمند هنرکار - روزیتا وفایی مهر - مهدی وثوقی - ناصر شیرمحمدی

برای کار بعدی‌تان نمایشنامه خاصی را مد نظر دارید؟

هوشمند هنرکار: برای نمایش‌های آینده 2- 3 کار در پس ذهنم وجود دارد و باید ببینم کدام یک را می‌توانم اجرا کنم. یکی از آن‌ها نمایشنامه فرناندو آرابال است. نمایشنامه دیگر "ﺑﺰ، ﯾﺎ ﺳﯿﻠﻮﯾﺎ ﮐﯿﺴﺖ؟" نوشته ادوارد آلبی است که خودم کار ترجمه آن را انجام می‌دهم. یک وصیت هم خانم مهین اسکویی برای کار توقیف‌ شده "در تاریکی سرکش" داشتند که گفتند تو باید این نمایش را کار کنی و باید ببینم چه زمانی می‌توانم به وصیت ایشان عمل کنم.

علت این‌که به سراغ نمایشنامه‌های ایرانی نمی‌روید، چیست؟

هوشمند هنرکار: من این‌ همکاری را ۳-۲ بار انجام دادم و کارهای خوبی هم شده‌اند. فکر می‌کنم نمایشنامه‌نویس‌های ما درست یا غلط، خودشان کارگردان‌های خوبی هستند و اغلب کارهای خودشان را کار می‌کنند. تعداد نویسندگانی که مثل محمد چرمشیر و نغمه ثمینی تنها کار نویسندگی را انجام بدهند، خیلی کم است. به هر دلیل هنوز با متنی از نویسندگان بزرگ برخورد نکرده‌ام که مرا جذب کند. متن‌هایی از دوستان نمایشنامه‌نویس ایرانی خواندم که خوب بودند اما من کار کردن آن متن‌ها را بلد نبودم.

آقای وثوقی‌ شما در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

مهدی وثوقی‌: من مشغول تبدیل کردن یک کتاب به نمایشنامه هستم. یک نمایشنامه دیگر هم خودم به نام "مارموز" نوشتم و به دنبال یک کارگردان می‌گردم تا بتواند از پس اجرای آن بربیاید. زمانی که در لندن نمایش "تله‌موش" را دیدم، خیلی دوست داشتم یک کار شبیه به آن انجام دهم تا میزان ماندگاری آن زیاد باشد. من انتظار دارم این نمایشنامه دست کم سی سال اجرا شود. اتفاق‌هایی در آن رخ می‌دهد که من هر شب آن‌ها را تغییر می‌دهم تا تبدیل به یک نمایشنامه شود که همه داستان آن را بفهمند. انتهای آن باز است و هر کسی می‌تواند از آن برداشت خودش را داشته باشد. طرح اولیه آن ۷۴ صفحه شده و این فقط یک داستان فرعی است که در دل داستان اصلی اتفاق افتاده است. البته در نمایشنامه هنوز چیزهایی که مدنظرم هستند شکل نگرفته است.

چرا خودتان آن را کارگردانی نمی‌کنید؟

مهدی وثوقی‌: هیچ‌وقت به کارگردانی فکر نکرده‌ام چون کار خیلی سختی است. من زحمت خودم را به عنوان نویسنده کشیدم و حالا باید یک نفر به عنوان کارگردان بیاید و به آن اضافه کند.

خانم نوری‌وفا شما بعد از نمایش "زندانی خیابان نواب" چه کارهایی انجام خواهید داد؟

رزیتا نوری‌وفا: الویت اصلی من خانواده‌ است و هیچ‌وقت خودم را همزمان درگیر چند کار نمی‌کنم. فعلا در خدمت آقای هنرکار و نمایش" زندانی خیابان نواب" هستم.

آقای شیرمحمدی شما چطور؟

ناصر شیرمحمدی: آقای مهدی قلعه می‌خواهند یک نمایش کودک کار کنند و قرار است من در آن بازی کنم. این اولین بار است که می‌خواهم یک کار کودک انجام بدهم.

هوشمند هنرکار - روزیتا وفایی مهر - مهدی وثوقی - ناصر شیرمحمدی

صحبت‌های پایانی؟

هوشمند هنرکار: تئاتر ما با بقیه اجزای اندامی که در آن زندگی می‌کنیم یک‌ سری شباهت‌ها دارد. نمایش "زندانی خیابان نواب" یک نمایش شهری است و به مشکلات شهر اشاره می‌کند. حتی در این نمایش به یک نقطه مشخص در شهر تهران می‌پردازیم. من نمی‌دانم چرا مسئولین شهری نمی‌آیند کار ما را ببینند. یک عده هنرمند در قالب نمایش مشکلات شهر را نشان می‌دهند. اگر مسئولین این نمایش را نبینند، قطعا مشکلات شهر را هم نخواهند دید. به‌ همین دلیل است که مشکلات هیچ‌وقت حل نمی‌شود. من که نباید دنبال مسئولین شهری بیفتم که بیایند نمایشم را ببینند. حداقل آقای مسجدجامعی بیایند نمایش ما را ببینند.

ناصر شیرمحمدی: انگار روح تئاتر در اداره تئاتر فعلی دمیده نشده است. سالن اجرای ما جایی است که فقط تئاتری‌ها آن را می‌شناسند و بقیه مردم به آن‌جا نمی‌آیند. با این حال خیلی از دوستان آمدند کار ما را دیدند و گفتند کارتان با کیفیت و شسته رفته است.