سرویس تئاتر هنرآنلاین: کوشش برای اجرای یک نمایش تجربی و نامتعارف همواره ذهن اغلب هنرمندان تئاتر را به خود مشغول می‌کند و البته پشتوانه محقق شدن چنین نگره‌ای، استعداد و علاقه، دانایی و تجربه و مخصوصاً از سر گذراندن بخش قابل توجهی از تجارب نمایشی و اجرایی پیشینیان و همزمان شناخت رویکردها، سبک‌ها و شیوه‌های تجربی آن‌ها در اجراهای متنوع و گوناگون است. اتکای یک سویه به تحصیلات دانشگاهی و چند اجرای اولیه و نیز متکی بودن به ابتکارات شخصی هرگز نمی‌تواند جوابگوی به سامان رسیدن هیچ نگره نو، بدیع و بی‌نقصی در رابطه با اجرای یک نمایش تجربی باشد و اگر اجرایی هم ظاهراً با این ذهنیت شکل بگیرد که صرفاً داشتن یک ایده و طرح خاص کفایت می‌کند، هرگز از عیب و ایراد مبرا نخواهد بود.

نمایش بدون کلام "تابستان" به نویسندگی و کارگردانی سعدی محمدی که به‌عنوان یکی از نمایش‌های انتخابی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر در تالار مولوی به روی صحنه رفته است، در این رابطه قابل بررسی و آنالیز است.

در این اجرا ابتدا یک پرسوناژ در اتاقی قدیمی و کهنه که سقفش گاهی چکه می‌کند، روی تختخوابی دو نفره اغلب دراز می‌کشد و همواره از صداهای حتی جزئی رنج می‌برد و آسایش ندارد؛ او یک بار وقتی به خانه برمی‌گردد و با همان صداها و مزاحمت‌های مکانی روبرو می‌شود، صدای مزاحم و نامتعارف یک نفر دیگر را می‌شنود که احتمالاً هم‌اتاقی یا یکی از بستگانش (احتمالاً برادرش) است. او بی آنکه به زیر تخت نگاه کند، فوراً ملحفه و پتو را کنار می‌زند و همین که مطمئن می‌شود که صدا از زیر تخت است، به شکل نامتعارف و غیر واقع‌گرایانه‌ای آن قسمت را سوراخ می‌کند و پا و سپس همه بدن هم‌اتاقی‌اش را از زیر تخت بالا می‌کشد. او می‌کوشد او را روی تخت بخواباند و در ادامه ماجرا او چند بار این کار را تکرار می‌کند و در نهایت به تنگ می‌آید و تصمیم می‌گیرد هم‌اتاقی‌اش را بکشد اما موفق نمی‌شود و در عوض فرد دیگر به جان او می‌افتد و در ادامه او نهایتاً به همان وضعیت قبلی محبوس شدن هم‌اتاقی‌اش در داخل تخت دچارمی شود.

طرح فوق اساساً از ساختار الگویی و همزمان رایج بخشی از فیلم‌های سینمایی و برخی از نمایش‌های کلاسیک و ناطق خارجی پیروی کرده است که در آن‌ها به شکل غیرقابل انتظاری یک موقعیت فرافکنانه نهایتاً به خود پرسوناژ اصلی نسبت داده می‌شود؛ با این تفاوت که در این نمایش تقریباً بدون کلام، ایجاز رعایت نشده و تکرار موقعیت‌ها بیش از حد لزوم است. اجرا در آغاز جذاب و کنش زا است. مخاطب را به خود جذب می‌کند اما به‌تدریج به شکلی پارادوکسیکال، این اجرا برای خودش تبدیل به گرهی کور می‌شود؛ با شکل‌گیری بالا کشیدن بدن مرد دوم از درون تخت یا از زیر آن با ترفند عامدانه و غیرقابل‌باور سوراخ کردن تخت، عملاً اجرا شاخصه‌های واقع‌گرایانه‌اش را از دست می‌دهد و انتزاعی می‌شود. در ادامه با همان ریتم بسیار کند و آرام پیش می‌رود. اتفاق مهمی نمی‌افتد و اجرا در کل بیشتر حالت اتوودیک و تمرینی پیدا می‌کند که با درصد کمی نسبتاً تجربی هم جلوه می‌نماید.

بازیگرها، مخصوصاً بازیگر اول بسیار خوب نقشش را ایفا می‌کند. طراحی صحنه عملاً شاخص، مرتبط با موضوع و موقعیت و هنرمندانه است. کلاً همه عناصر نمایش کاربردی و کارکردی شده‌اند. کارگردانی نمایش ویژگی‌هایی دارد و ضعف‌هایی؛ مثلاً درآوردن بدن مرد دوم از وسط تخت- چنانچه در متن هم به آن اشاره شده باشد، اشتباهی عمدی است زیرا روند، ریتم و فضای موضوعی اثر (به‌جز آن صحنه) عملاً اجرایی باورپذیر را به نمایش می‌گذارد که به خودی خود و به سبب قراردادی بودن موقعیت، یک آمیزه ضمنی انتزاعی هم در بردارد و همین میزان انتزاعی بودن برای چنین موضوعی کافی بوده است. اجرا تا حدی از نظر فلسفی و روان‌شناختی موقعیت آدم‌هایی ابزورد و هیچ شده را که زندگی‌شان تفاوت چندانی با مرگشان ندارد، به نمایش می‌گذارد. موضوع این اجرا بسیار قراردادی است؛ مضمون ناسازگاری و از هنجار دررفتگی را به‌طور ضمنی نشان می‌دهد و البته این نکته هم که محیط و فضای نامناسب و عارضه‌مند بر انسان تأثیرات نامطلوبی می‌گذارد نیز برجسته شده است.

دوئودرام ابزورد، اتوودیک و بدون کلام " تابستان" عنوانی بی‌ربط به موضوع دارد و بهترین عنوان برای آن "از هیچ به هیچ" است. این نمایش اجرائی نسبتاً تجربی است که روند اجرایی ملال‌آوری دارد؛ گرچه استفاده از موقعیت‌ها، حرکات و حالات تکراری و ملال‌آور با محتوای نمایش جور درمی‌آید، اما استفاده از آن‌ها در متن و اجرا بیش از حد لزوم است؛ چون خود موقعیت‌ها، فضای سرد و رنگ‌پریده مکان و مشکلاتی که این مکان ایجاد کرده، عملاً بخشی از خصوصیات ابزورد این نوع زندگی پوچ و بیهوده را خیلی انعکاس داده و این ویژگی تأکید بیش از حد بر داده‌های تکراری را غیرضروری جلوه داده است.