سرویس تئاتر هنرآنلاین: به نظر می‌رسد کارگردان نمایش "رولور" هدف از اجرایش را کسب تجربه‌ای صرفاً جهت بازخورد مخاطب و محک زدن خود و دیگر عوامل گروه با اجرای ایده‌هایی نو و تازه همراه با ثابت نگه داشتن دو بازیگر از ابتدای نمایش تا انتها، کوشیده است با اتکا به قدرت بازیگران و دیالوگ‌های تأثیرگذار، قدم تازه‌ای در کارگردانی نمایش و خلق سبک جدیدی به نام "تئاتر ایستا" بردارد.

"رولور"هایی از جنس تیرآهن

نمی‌دانم با کدام استدلال درست نمایشی تعدادی از کارگردانان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین عناصر درام- حرکت- را از نمایش خود حذف کرده و تنها با قرار دادن دکوری ساده و پخش موسیقی با این باور که اتفاق نمایشی که می‌بایست به‌واسطه عناصر صحنه شکل گیرد، تنها به‌واسطه دیالوگ‌های تأثیرگذار و نورپردازی ساده و معمولی در ذهن تماشاگر رخ خواهد داد و با تفکری آوانگارد و خیالی آسوده، دو بازیگر اصلی نمایش را به فاصله ده متری از یکدیگر به مدت پنجاه دقیقه رو در روی هم کاملاً ساکن و در جاهایی بدون هیچ‌گونه حرکتی در قرارداد و بازیگران، فقط به گفت‌وگوهای نمایشی می‌پردازند و در انتها شاهد اجرایی در عین حال ساده بدون حرکت و توام با تعلیقی زیاد و بدون دیگر عناصر اجرایی خواهیم بود.

داستان نمایش از آنجا آغاز می‌شود که سه جوان پرشور و انقلابی در روزهای اول انقلاب تصمیم می‌گیرند در یک عملیات تروریستی یکی از سران مزدور پهلوی را در خیابان قوام با نقشه‌ای از قبل تعیین شده و با پوشیدن لباس‌های مبدل حاجی فیروز ترور کنند که در نهایت موفق نمی‌شوند و عملیات توسط یکی از سه نفر- محسن، نگهبان نیمه‌کاره یک ساختمان _ لو می‌رود و رضا قهرمان یک چشم و یک دست داستان به اشتباه مهدی- هم‌تیمی مظلوم خود- را با ضربه گلوله رولور از پای درمی‌آورد و از مهلکه می‌گریزد و بعد از سپری کردن عذاب وجدان و خشم و نفرت و سردرگمی و بی‌مکانی و از شهرهای جنوب به شمال و ویلای کلاردشت رفتن و سپری کردن غریب به چهل سال به سراغ محسن- کسی که عملیات را لو داده- می‌رود و او را نیز می‌کشد. در آخر قهرمان تراژیک نمایش همچون قهرمانان نمایش‌های مدرن خودکشی کرده و به زندگی خود پایان می‌دهد.

نمایش "رولور" با دیالوگ به‌ظاهر مهم و تأکیدی "شما اینجا نیستید" آغاز می‌شود که از همان ابتدا کارگردان قصد دارد با خلق فضایی بی‌ثبات تماشاچی را دچار تردید مکانی و زمانی کند و با مواجهه او با نقل چندین روایت موازی از داستان نمایش، توسط مهدی و محسن او را دچار استیصال و دودلی کند.

نمایش "رولور" تلفیقی است از نمایش‌های کلاسیک، مدرن و پست‌مدرن. به این دلیل که همه نشانه‌های نمایش کلاسیک مثل خط روایی و داستان گونه نمایش، فرازوفرود، نتیجه‌گیری در انتهای نمایش؛ نشانه‌های یک نمایش مدرن مانند تعلیق و شک و تردید در شخصیت‌ها و خودکشی قهرمان نمایش و کشته شدن همه شخصیت‌های نمایش یکی پس از دیگری حتی آن‌هایی که حضور ندارند مانند شیرین و بچه‌اش و المان‌هایی از نمایش پست‌مدرن مانند بی‌اعتمادی، بی‌ثباتی، سکون و سکوت، عذاب وجدان و عدم تصمیم قاطع شخصیت‌ها و عدم روابط دوستانه و مودت و مروت و مردانگی را داراست.

شخصیت‌های نمایش "رولور" که همگی مانند قهرمانان تراژدی دچار سرنوشتی محتوم و محکوم به مرگ هستند و قهرمان و ضدقهرمان نمایش یا خودشان را می‌کشند و یا باعث مرگ دیگری را می‌شوند. از ‍مهدی مظلوم‌ترین فرد نمایش که توسط رضا به اشتباه کشته می‌شود تا شیرین که از نرسیدن به معشوقه‌اش– رضا– دچار عذاب وجدان و فراموشی مفرط شده و بچه‌اش- فرزند محسن- در اثر سهل‌انگاری مادر می‌میرد و محسن هم توسط رضا کشته می‌شود و رضا هم خودکشی می‌کند.

ادعای قهرمان نمایش رضا، برای گرفتن انتقام از هم‌تیمی قبلی خود - محسن- از نوع خودش جالب است و اینکه "چرا تو به همه چیز رسیدی ولی من نرسیدم؟". این چه قهرمان یا ضدقهرمانی است که طاقت دیدن خوبی و خوشبختی دوست سابقش را ندارد و حتی وقتی می‌فهمد که دوستش با دختری که قصد داشت با او ازدواج کند، ازدواج کرده است و هنگامی که محسن از گفت‌وگوی عاشقانه خود با شیرین سخن می‌گوید، دچار استیصال و دودلی می‌شود، نمی‌تواند تصمیم بگیرد که دوستش را بکشد یا خودش را با تیر خلاص کند و در انتها رضا تیر خلاص را همراه با صدای ناهنجار و گوش‌خراش تیرآهن‌هایی که سقوط می‌کنند، بر پیشانی کوتاه محسن- فرد خائن نمایش- می‌زند و کار را تمام می‌کند.

به نظر می‌رسد کارگردان نمایش "رولور" هدف از اجرایش را کسب تجربه‌ای صرفاً جهت بازخورد مخاطب و محک زدن خود و دیگر عوامل گروه با اجرای ایده‌هایی نو و تازه همراه با ثابت نگه داشتن دو بازیگر از ابتدای نمایش تا انتها، کوشیده است با اتکا به قدرت بازیگران و دیالوگ‌های تأثیرگذار قدم تازه‌ای در کارگردانی نمایش و خلق سبک جدیدی به نام "تئاتر ایستا" بردارد.