سرویس تئاتر هنرآنلاین، بی‌توجهی به پردازش و طراحی موضوع و نیز عدم شناخت از اشکال و ترکیب‌های متنوع ساختاری و دراماتیک همواره آسیب‌های جدی به تئاتر زده است و در عمل چیز غلطی را جایگزین آن (صرفا از لحاظ اجرا و اشغال سالن‌ها و صحنه‌ها) کرده که اساسا به هیچ نحو به سالن‌های تئاتر تعلق نداشته و ندارد. این آثار داده‌ها و آموزه‌های فرهنگی غلط، بسیار کهنه و حاشیه‌ای شده‌ای را ارائه می‌دهند و نهایتا تماشاگر،  ناخواسته مجبور می‌شود بخشی از وقت و زندگی‌اش را به "هیچ" بفروشد و هم‌زمان روح و روان و ذهنیاتش هم در معرض گمانه‌های کم مفهوم یا بی‌معنا قرار بگیرد؛ او نهایتا از هرچه تئاتر و نمایش است، بیزار می‌شود. این ضرر و زیان‌ها موقعی به نهایت خود می‌رسد که نویسنده متن نمایشی هنگام نوشتن هیچ یک از حوادث، آدم‌ها و حتی خود موضوع را هم تحلیل نکند و ضمنا از خود نپرسد که این آدم‌ها، رویدادها و موقعیت‌ها بر مبنای چه ضرورتی و در چرخه کدام روابط علت و معلولی شکل می‌گیرند.

در نمایش " اعداد در بیابان" به نویسندگی ابراهیم پشت کوهی و کارگردانی محمد سلامتی که به عنوان یکی از نمایش‌های سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر انتخاب شده و در تالار مولوی اجرا شد، یک زن و مرد که ارتباط‌شان به هم حتی در خود دیالوگ‌های نمایش نقض شده در صحنه‌اند و متعاقبا زن دیگری که همانند زن و مرد اول از لحاظ خلق و خو و نیز تا اندازه‌ای هم از نظر مشاعرش دارای اختلال است (چون اغلب با خودش حرف می‌زند)، به شیوه‌ای دلبخواهی و بر اساس میل خود نویسنده در یک جزیره یا ساحل بدون دلیل تنها شده‌اند (زن دوم مدتی بعد از شروع نمایش به دو نفر دیگر می‌پیوندد). زنی که ظاهرا کم عارضه‌تر از بقیه است با طناب در حال صید کردن یک نهنگ  موهوم است تا بلکه دروغی شاخ‌دار روی صحنه شکل بگیرد. مرد هم از ظاهر و گفتارش معلوم است که نویسنده او را صرفا برای مزه‌پرانی و کمیک کردن نمایش وارد متن و اجرا کرده است.

این آدم‌ها به طور نوبتی گاهی مثل بیماران روانی با خود حرف می‌زنند و در ادامه نمایش مونولوگ و دیالوگ به هم می‌آمیزند و در فواصل معین ترانه ریتمیک و ضربی جنوبی، چاشنی اجرا می‌شود.

آنچه روی صحنه تالار مولوی اجرا می‌شود، نه داستانی است و نه موقعیتی تحلیل‌شدنی و باورپذیر را نشان می‌دهد. بازیگرها "آدم‌هایی اسلایدی" را به نمایش می‌گذارند که همه‌شان سطحی، جعلی و همانند یک تصویر نمایه‌ای و گذرا، تأثیری ناپایدار و موقتی دارند. هیچ‌‌کدام از این آدم‌ها شخصیت‌پردازی نشده‌اند و اساسا قابل شخصیت‌پردازی هم نیستند.

این اجرا نه آئینی و سنتی و نه حتی محلی است. چون هیچ وقت یک نمایش صرفا با آواز محلی به نمایش آئینی سنتی یا محلی تبدیل نمی‌شود. نمایش "اعداد در بیابان" به کارگردانی محمد سلامتی با لهجه فارسی جنوبی یا به عبارتی با فارسی لهجه‌دار عرب زبان‌ها اجرا می‌شود و دیالوگ‌ها کم معنا و در مواردی صرفا به شکلی ابزاری برای فروریزی خشم و عصبانیت کاربری پیدا کرده‌اند. بازیگر اصلی نمایش (زنی که با طناب نهنگ صید می‌کند) دیالوگ‌هایش را خیلی سریع و در جاهایی مفهوم‌‌نشدنی بیان می‌کند که به ضعف در شیوه بیان مربوط می‌شود. دو بازیگر دیگر هم کم و بیش این ضعف بیان را دارند.

اجرای "اعداد در بیابان" به موضوع محوری مهمی نمی‌پردازد و در اصل نمایش هم به حساب نمی‌آید. نه تأثیرات کمیک عمیق و دامنه‌داری دارد و نه موضوع جدی و مهمی را به تحلیلی نمایشی و دراماتیک در می‌آورد. بیشتر به "پرفورمنس‌های صرفا اجرایی" شباهت دارد. این اجرا عملا خسته‌کننده است و تنها عواملی که در آن تاحدی جلوه و کارکرد نمایشی پیدا کرده‌اند، طراحی و دکور صحنه و تا اندازه‌ای هم کارگردانی نمایش است وگرنه بازی‌ها موضوع و محتوای اجرا کارکرد نمایشی قابل توجهی ندارند.