سرویس تئاتر هنرآنلاین: انتخاب متن یا نوشتن متنی نمایشی برای اجرای روی صحنه، عملاً مهم‌ترین اصل تعیین‌کننده در چگونگی اجراست، زیرا مبنای همه طراحی‌های اجرایی در زمینه‌های طراحی صحنه، طراحی بازی، میزانسن‌های حضور بازیگران و طراحی‌های مربوط به نور، لباس و حتی چگونگی چهره‌پردازی و انتخاب موسیقی است؛ یعنی خلاقیت‌ها یا نارسایی‌ها و ضعف‌های متن، همه عوامل ثانویه اجرایی را به سمت و سوی خاصی می‌برد و اگر متن ضعف‌های فراوانی داشته باشد، دیگر هیچ امیدی به شکل گرفتن اجرایی دراماتیک و پرمحتوا نیست؛ دراین رابطه، حتی خلاقیت‌های نسبی کارگردان هم نمی‌تواند متنی را که غیرنمایشی است، کاملاً و یا در حد رضایت تماشاگران با شاکله‌ای دراماتیک اجرا کند. بدترین حالت ممکن برای نوشتن متن غیرنمایشی، اتکای به گزارش‌های خبری و نوشتن آن‌ها بر مبنای همان شکل خبری است؛ زیرا کارکرد هر حادثه و رویداد خبری و پس‌زمینه‌های علت‌دار و داستانگونه‌اش، جملگی در همان محدوده و  تعریف گزاره‌ای و خبری‌اش است و از آن فراتر نمی‌رود؛ از این رو، هنگام انتخاب این نوع موضوعات، باید نویسنده عملاً حادثه‌ها، موقعیت‌ها و کلاً موضوع را با ساختار دراماتیک و  نمایشی "نمایشنامه" تطبیق دهد و همین، الزاماً ایجاب می‌کند که حوادث و چگونگی ارتباط آن‌ها با زندگی انسان به نفع دنیای نمایش و دنیای تماشاگران به انسجامی دراماتیک و ساختارمند برسد؛ برای تحقق این مهم، الزاماً باید چیزهای معینی بر مبنای طراحی‌های خلاقانه تغییر نماید.

کپی کردن و نشان دادن یک حادثه خبری هرگز حاوی داده‌های محتوایی قابل تامل نیست و نهایتاً هم به نتیجه‌ای قابل تحلیل و باورپذیر نمی‌انجامد.

در  گزارش صحنه‌ای "دور از دسترس اطفال نگهداری شود" به نویسندگی فرشته فرشاد و کارگردانی علیرضا مهران که در برنامه چارت اجرایی سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر جای داده شده است، همه چیز حول یک گزاره خبری مربوط به قتل فرزند توسط یکی یا هر دو والدین شکل گرفته است؛ اجرا از لحاظ "شروع"، "میانه" و "پایانه" نشانگر هیچ ساختار طراحی شده‌ای نیست و صرفاً جنبه خبری‌اش را به نمایش می‌گذارد: عمده‌تاً شامل یک بازجویی جنایی است که در آن یک بازجو (سرگرد) از زن و شوهری نامتعادل که دارای اختلالات ذهنی و روانی‌اند، در رابطه با کشتن فرزندشان بازجویی می‌کند. این بازجویی طی دو مرحله و گاهی همزمان انجام می‌شود: او اول از پدر که اقرار می‌کند پسرش را در زیرزمین زندانی و سپس سوزانده  و بعداً از مادر که اعتراف می‌کند او پسرش را سوزانده نه شوهرش، بازجویی می‌کند و آخرش هم معلوم نمی‌شود که کدامیک فرزندشان را کشته‌اند و البته یک احتمال ضمنی برای ذهن تماشاگر باقی می‌ماند و آن هم این است  که هردو این کار را کرده باشند(در اجرا به این موضوع  اشاره نشده است). نمایش پاسخی روشن و اساسی به طرح اتهام مورد نظر نمی‌دهد و "پایان نمایش در حقیقت، همان آغاز آن است".

نمایش‌واره "دور از دسترس اطفال نگهداری شود" به نویسندگی فرشته فرشاد و کارگردانی علیرضا مهران طراحی صحنه مرتبطی که نشانگر موقعیت واقعی باشد، ندارد؛ بازیگری بازیگرها هم صرفاً و عمده‌تاً مبتنی بر "وانمود کردن" به آدم‌هایی بیمارگونه است که خاصیتی برای مدیوم نمایش و تماشاگران در بر ندارد، چون "چرایی" وضعیت روحی آدم‌ها و نیز علت دقیق جنایت به تحلیل دراماتیک در نیامده و به نتیجه‌ای هم منجر نشده است؛ دیدن دو بیمار روانی بر روی صحنه از نظر نمایشی و بازیگری برای تماشاگران جذابیتی ندارد.

استفاده از نور و موسیقی آوازین "لالایی" هم هیچ ارتباطی به کودک دبستانی کشته شده ندارد و در مواردی حتی سن و سال این کودک هم در پرده ابهام است، زیرا مادر در طول نمایش یک عروسک بغل می‌گیرد و آن را به عنوان کودک مورد نظر تلقی می‌کند. ضمناً این زن در نیمه اول مادری رنجور و معمولی را نشان می‌دهد، اما در ادامه نمایش به گونه‌ای خود به خودی(!؟) او هم همچون زنی دارای اختلالات روحی ظاهر می‌شود.

آدمی هم که به عنوان "سرگرد بازجو" معرفی شده، عملاً زبان و گفتاری عوامانه دارد و ثابت می‌شود که او هم دارای مشکلات روحی روانی است. همه این‌ها نشان می‌دهد که ضعف‌ها در وهله نخست  برآیند متن غیرنمایشی اجراست. بهتر بود از یک نمایشنامه ترجمه شده ساختارمند و پر محتوا استفاده می‌شد.  

 بازیگری در چنین  نمایش‌هایی عملاً اتلاف انرژی است، زیرا "پرسوناژ" به معنای نمایشی آن وجود ندارد و حضور بازیگران یا آدم‌های نمایش هم عملاً کارکردی ابزاری دارد. کارگردانی آن هم  به اندازه  خود موضوع و ساختار گزارشی اجرا، ساده و معمولی است و در این رابطه طراحی لباس و نور و نیز چهره‌پردازی هم ضعف‌های فاحش اجرا را از بین نمی‌برد. این نمایشواره عملاً بی‌محتوا، بی‌نتیجه و حتی بی"پایان" و کلاً اجرایی غیرنمایشی است.