سرویس تئاتر هنرآنلاین: آثار "برتولت برشت" عمده‌تا "روایت محور"اند و در مواردی هم که پرسوناژها در نمایش محوریت دارند، به طور همزمان وجوه تماتیک اثر هم دارای  محوریت هستند. معمولا برای بیان این روایت‌ها از "راوی" به شیوه‌های گوناگون استفاده شده است. نکته مهم در اجرای آثار "برتولت برشت" تأکید بر فاصله‌گذاری نسبی حسی بازیگرها، تماشاگران و حتی خود کارگردان است، اما این فاصله‌گذاری نسبی حسی در آثار او  برآیند "ساختار  فاصله‌گذارانه نمایشنامه" است و در آن یک یا چند راوی که ممکن است به طور نوبتی پرسوناژ خود نمایش هم باشند، نقش اساسی دارند و البته کاربرد "داستان یا قصه" هم از کارکردی"آشنائی زدایانه" برخوردار است؛ یعنی قصه یا داستان هم به شکلی بازخوردی عملا کارکردی "فاصله‌گذارانه" پیدا می‌کنند و نهایتا بازیگران نیز فقط به طور نوبتی و با ذهنیتی  فاصله‌گذارانه در فکر نقش خود در نمایش‌اند و هرگز  کاملا با نقش یکی نمی‌شوند. نقش پذیری غیرحسی آنان هم ضمن نسبی بودنش، به اندازه نوبت‌هایی است که برای بازی در اختیار دارند. آنان نباید کاملا شاکله و حالتی همذات‌پندارانه و "یکی شده با نقش" داشته باشند.

در اجرای آثار برشت به دلیل آن که دکور نقش چندانی ندارد و در مواردی حتی منتفی می‌شود، صرفا طراحی صحنه‌ها حرف اول را می‌زند و این طراحی‌ها  هم عمده‌تا و کاملا مبتنی بر میزانسن‌اند؛ به همین دلیل در اجرای آثار برتولت برشت میزانسن‌ها و متعاقبا بازی بازیگران مهم‌ترین عوامل و عناصر اجرایی به شمار می‌روند.

در نمایش "دایره گچی قفقازی" به نویسندگی برتولت برشت، با بازخوانی و کارگردانی محمودرضا رحیمی که هم اکنون در سالن سایه تئاتر شهر اجرا می‌شود، نکاتی حائز بررسی و بازخوردی شدن است؛ حدود بیست دقیقه آغازین اجرا، شلوغ و پر هرج و مرج از کار درآمده و فقط بعد از این مدت است که نمایش  به تدریج در قالب شکل‌دهی‌ها و میزانسن‌های معینی شاکله محتوایی و اجرایی خود را آشکار می‌کند و تا آخر به جز در "دو مورد"، با همان ریتم و هماهنگی دراماتیک، قابل قبول و حتی زیبا پیش می‌رود. دو مورد فوق شامل استفاده از آواز محلی کردی و ترانه محلی "سیب سرخ، انار سرخ، داماد می‌خواد نار بزنه" است که با محتوا، ساختار و ژانر نمایش جور در نمی‌آید و درام را در همان مقطع نمایش به کمدی تبدیل کرده است. قاعده‌تا هرچه به طور آوازین و ریتمیک یا غیر ریتمیک توسط گروه همسرایان و یا پرسوناژی خوانده یا گفته شود، اساسا به تناسب موقعیت‌ها گاهی کارکرد مونولوگ و در مواردی هم کاربری دیالوگ دارند و نظر "برتولت برشت" هم در این رابطه که شخصا تأکید داشته می‌توان آثارش را به هر لهجه و زبانی اجرا کرد و یا در قسمت‌های معینی قائل به چنین کاربردی بود، بر این اساس بوده که آن قسمت‌ها وقتی با لهجه یا زبان محلی به اجرا در می‌آیند، الزاما ضمن برخورداری از یک کارکرد مرتبط مونولوگ یا دیالوگ گونه، به موضوع نمایش هم ارتباط تنگاتنگی داشته باشند، یعنی نمی‌توان هر دیالوگ یا ترانه محلی بی‌ربط به زمان، مکان و موضوع نمایش را به کار برد، چون چیزی بی‌ربط، اضافی و تحمیل شده بر مضمون و محتوای اثر خواهد بود و همزمان سبب دوگانگی در موضوع، ساختار و ژانر خواهد شد و ترکیب و ساختار "برشتی" متن و اجرا را به هم خواهد زد. ضمنا آنجا که در اجرا و در ارتباط با یک صحنه و موقعیت خاص به "دایره گچی" اشاره می‌شود، باید عملا با گچ سفید، چنین دایره‌ای بر کف صحنه رسم شود (زیرا در عنوان نمایش هم بر آن تأکید شده و ضمنا نوعی" نشانه نمایشی تمثیلی" تلقی می‌شود.)  

بقیه اجرا و نیز بخش‌های قابل اعتنایی از آنچه قبل از این موارد اجرا می‌شود، تماما زیباست و به کمک طراحی میزانسن‌های خطی عرضی، طولی و میزانسن‌های گروهی دایره‌وار و نیز میزانسن‌های ردیفی چند نفره، کاملا در خدمت به تصویر در آوردن  و نشان دادن  موقعیت‌های نمایشی نمایشنامه "برتولت برشت" است.

مقوله "وانموده‌سازی" در اجرای آثار برشت جایگاه شاخصی دارد، چون دکوری آنچنانی در صحنه نیست و الزاما باید به کمک میزانسن و بازیگری بازیگران همه موقعیت‌ها و وضعیت‌های روایی و داستانی را با بهره‌گیری از "وانموده‌سازی" به تجسمی عینی درآورد. این ویژگی در نمایش " دایره گچی قفقازی" اثر برتولت برشت با  بازخوانی و کارگردانی محمودرضا رحیمی برجسته و کارکردی شده و درنتیجه، به دراماتیک شدن اجرا کمک زیادی کرده است. ضمنا دیالوگ‌های  پر محتوا و درخشانی هم در این "درام‌روایی  سیاسی اجتماعی  موزیکال" است: "چرا حرف‌های گفتنی گفته نمی‌شه ؟ چرا  گوش‌ها  نمی‌شنوند؟"، "تور واسه ماهی گنده‌هاست"، "اوضاع زمونه ریخته به هم" ، "اونی که نبوده توی بازی، حالا خودش شده قاضی"، "می‌گه پلیس باید مراقبم باشه، اونوقت کی مراقب پلیس باشه؟!"، "من آدمی هستم بی‌نظیر در دزدی" ، "کسی می‌دونه اوضاع شهر در چه حاله؟"، "قوانین باید در هر موردی بررسی بشن تا معلوم بشه که درست‌اند یا نه" و.....

بازی بازیگران بسیار زیبا، ستودنی و در راستای شیوه اجرا و همخوان با محتوای نقش‌هاست و خوانش راوی تک‌خوان زن (نسترن قاضیانی) هم خیلی به زیبایی و نمایشی شدن اجرا کمک کرده است.

درام روایی سیاسی اجتماعی موزیکال " دایره گچی قفقازی" به کارگردانی محمودرضا رحیمی همان طور که در ژانر اثر به آن اشاره شده، کاملا به صورت موزیکال  اجرا می‌شود و این موزیکال بودنش جزو ابتکارات کارگردان محسوب می‌شود و اجرا را جذاب‌تر و حتی در قیاس با بخش‌های غیر موزیکال و بسیار جدی نمایش، کل اجرا را از شاکله‌ای "فاصله‌گذارانه‌تر" برخوردار کرده ، ضمن آن که استفاده  از "ماسک‌های چشمی" نیز خصوصیت "فاصله‌گذارانه" اجرا را مضاعف نموده است. هنگام ایفای نقش با "ماسک چشمی" ساده‌ای که بر دیدگان اغلب بازیگران است، فاصله‌گذاری اجرای نقش عملا دو مرحله‌ای شده است؛ یعنی یک فاصله‌گذاری ظاهری و ذهنی از پیش به اجرای "فاصله‌گذارانه نقش" اضافه شده است و نمایش بودن آنچه در صحنه جریان دارد، محرزتر شده است.

  باید گفت صرف‌نظر از شلوغی‌های آغازین (به جز شلوغی قبل از صحنه شروع نمایش که به لحاظ معرفی ضمنی و گروهی بازیگران و تاکید درست "برشتی" بر این حقیقت که آنچه قرار است اجرا شود، صرفا یک نمایش است و نیز شلوغی درست خود صحنه اول) و نیز حتی به رغم ضعف‌های محدود و کوتاهی که قبلا به آن‌ها اشاره  شد، در کل کارگردانی نمایش با تعمق  و طراحی‌های ذهنی مناسب و هوشمندانه‌ای انجام شده است؛ محمود رضا رحیمی با استناد به اکثر بخش‌های قابل تعمق و زیبای اجرا، انتخاب میزانسن‌ها، شکل‌دهی و هدایت بازیگران و نیز استفاده زنده و حضوری از نوازندگان و بهره بردن از کارکرد موسیقی همخوان با موضوع‌ها و موقعیت‌ها، استفاده خوب از نور و چهره‌پردازی بازیگران و کاربری تصاویر پس زمینه‌ای ویدیویی مناسب، اجرایی دراماتیک و زیبا ارائه داده که "دیدنی" است.