سرویس تئاتر هنرآنلاین، "فکت" نمایش یک نیست شدن است. چگونگی نابود شدن و نبود شدن است. "فکت" از یک فروپاشی آغاز می‌شود یک فروریزی درونی، آغازه این نمایش است. کانا (صائم متانی) فسیل  شده است، قلم او بی‌اندیشه است، اما دوست هم‌قلم او، شانی (عباس علیرضا)، ماه قله‌نشین است. کانا به پیشنهاد همسرش ویناس (شبنم اسکندری) پنجه بر این ماه مغرور می‌کشد. 

گویا "فکت"، بازآفرینی مکبث است. این بارهم مکبث (کانا) با هم اندیشی لیدی مکبث (ویناس)، دانکن شاه (شانی) را می‌کشد.

در نمایش "فکت"، کانا به وسوسه ویناس، رفیق خود شانی را می‌کشد تا داستان او را بدزد و به جای او تکیه بزند. در "فکت" همه چیز جور است تا رفیق‌کشی انجام شود. اما جنس ناجور این کشتار ویناس، همسر کانا است. به راستی چرا او بر علیه شانی دسیسه می‌کند؟ مگر ویناس رفیق همدل شانی نیست؟ پس چرا به جای مانوس شدن با شانی او را قتل عام می‌کند؟ نوع پردازش شخصیت ویناس در "فکت"، این انگاره را در ذهن ما بیدار می‌کند که ویناس کاتالیزور است. او هم رفیق شانی است و هم همسر کانا. اما درحیرتم از این که این کاتالیزور کارکردی ندارد.

قتل عام شانی به عنوان شخصیت محوری نمایش، با یک طرح‌ریزی ساده انجام می‌شود. ویناس می‌داند شانی بدون داروهای اعصاب و روانش در آن واحد فرو می‌پاشد و به همین سادگی شانی را قتل عام می‌کند.

در مکبث دانکن شاه هم به سادگی قتل عام می‌شود اما از یاد نبریم دانکن شخصیت محوری مکبث نیست. این‌که در "فکت" شخصیت محوری به سادگی و بدون هزینه قتل عام میشود،  بیانگر  نابسامی پلات (پیرنگ) و نبود شخصیت‌پردازی است.

در مکبث یک روح شکسپیری وجود دارد اما "فکت" فاقد روح است. "فکت" شخصیت گریز است و اشخاص بازی در "فکت" فاقد فردیت و هویت هستند. 

"فکت" اما بر یک اجرای شیک صحنه‌ای استوار است. فرزین نوبرانی کارگردان و طراح صحنه این نمایش قاب‌های چوبی را در سراسر نمایش پراکنده است. این قاب‌ها هر آن تداعی‌گر نشانه‌ای هستند. میز پینگ پونگ، حوضچه آب، تابوت و ... . در طراحی نوبرانی نوارهایی کاغذینی دیده می‌شود که از سقف آویزان است. این نوارها بیانگر نوشته‌های کانا است. کانا که نتوانسته ماه نقره‌ای رابه دام بکشد و آنچه دلخواه خود است را قلمی کند، پنجه به این نوارهای کاغذین می‌کشد و آن را تکه پاره  می‌کند.

تن‌پوش بنفش سه جادوگر که توسط آیدا خیام، طراحی شده است بیانگر ذهنیت جادوانه شانی است او با این جادو می‌خواهد داستانش را بر صحنه خیالش مجسم کند و این جادوان پس از مرگ شانی بی‌مرگ و جاودانه‌اند. آنان پس از مرگ شانی کابوس کانا می‌شوند، همانند روح بانکو در مکبث. از سوی دیگر تن پوش ویناس همسر کانا هم بنفش است، او هم سرشت جادویی دارد. اوست که اندیشه کشتن را در ذهن کانا می‌پروراند. اما این جا پرسشی به میان می‌آید! ویناس اگر کاتالیزور است چرا کارکرد ندارد و اگر کاتالیزور نیست چرا مانند تن‌پوش او همرنگ سه جادوگر شانی است؟

جدال ذهنی کانا با سه جادوگر به جنون کانا می‌انجامد زیرا آنان از رازهای پنهانی ویتاس و معاشقه او با شانی را بی‌پرده بیان می‌کنند.

حضور ناگهانه این جادوان و بی پناهی کانا از مواجه با ایشان به ویژه در هنگامه دریافت جایزه دیدنی است. این جادوان ناگهان نقاب ازچهره بر می‌دارند و برق آسا بر کانا فرود می‌آیند.

نوع حرکت بخشیِ عروسکی جادوان و شعر خوانی مقطع آنان در هنگام اجرا تماشایی است. هانیه خسروان طراح حرکات جادوگران نمایش است.

این سه جادوگر همه جا حضور دارند. درهنگام جشن میلاد شانی نقاب برچهره می‌زنند. در هنگام اهدای جایزه به کانا به عنوان داور حضور دارند. همه جا هستند به ویژه پس از قتل عام شانی گویی این جادوان پاره‌ای از وجود شانی هستند که پس ازمرگ شانی به علت بی‌مرگی‌شان منتشر می‌شود.

نقطه ابهام "فکت" آن است که چرا ویناس که سرشت جادوان را دارد به جای هم پوشانی با دیگر جادوگران هم‌نشین کانا است؟ چه عنصری باعث می‌شود که میان ویتاس و کانا کلام مشترک به وجود آید؟

و در پایان این‌که چگونه شانی با آن ذهن جادویی خود که جادوگران زاده ذهن خلاق او هستند به این سادگی وبدون هیچ مقاومتی قتل عام می‌شود؟

"فکت" نمایشی بدون پلات و شخصیت است که تنها با دوپینگ اجرای خلاق نوبرانی سرپا ایستاده است.