سرویس تئاتر هنرآنلاین: نمایش "راننده چینی" به نویسندگی داریوش رعیت، کارگردانی پریزاد سیف و بازی رضا عمرانی و پریزاد سیف از  ۱۵ آذر ساعت 18:30 در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه می‌رود. طراحی صحنه و نور این نمایش را ناصح کامگاری انجام داده است. کارگردان نمایش به بهانه اجرای نمایش "راننده چینی"، یادداشتی در اختیار هنرآنلاین قرار داده است که بدین شرح است:

"نمی‌دانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه، تئاتر هرگز برای من شغل نبوده، بلکه عشق زندگی من است. از دید من، عشق از نان شب واجب‌ترست. قاعدتاً هیچ‌کس به عشق خود به عنوان امکانی برای رسیدن به پول نگاه می‌کند. آدم حاضرست از جان و مالش برای عشقش بگذرد. خب، این حکایت من است؛ حکایتی که شاید این روزها از دید همکاران جدید تئاتری کهنه و خنده‌دار باشد، ولی چه باید کرد؟ امثال من تربیت‌شده تئاتری هستیم که استادانش حمید سمندریان، سعید پورصمیمی، احمد آقالو و از این دست هستند. اولین نصیحت استادمان حمید سمندریان به شاگردانش این بود: اگر آمدی پولدار بشی راه را اشتباه آمدی، برگرد. اگر عاشقی، حداقل یک زیرپله یا دکه در بازار برای خودت پیدا بکن که از گشنگی نمیری، بعد بیا تئاتر کار کن.

خوشحالم که نیست تا ببیند این روزها تئاتر موفق، تئاتریست که با هزار ترفند از خرید پنهانی بلیت و بازار سیاه درست‌کردن و هزار و یک دلالی دیگر و بوق و کرنا تنها به پرکردن جیب افراد غیرمتخصص منتهی می‌شود. در چنین اوضاعی عاشق‌بودن و عاشق‌ماندن کار سختی است. تقریباً سه سالی می‌شود تصمیم به کارگردانی نمایشی گرفتم. در مرحله اول رفتم سراغ کسانی که این روزها سرمایه‌گذار تئاتر شناخته می‌شوند. دوستانی که حق دارند فقط به برگشت سرمایه خود فکر کنند و در نتیجه راهکارهای‌شان برای برگشت پول کارکردن با افرادیست که قبلاً امتحان خود را پس داده‌اند. افرادی که مهم نیست سواد دارند، بلکه باید چهره باشند. به هر عنوانی! بدیهی است نتیجه‌ای نگرفتم. زمانی رسید که ترجیح دادم خودم سرمایه‌گذار کارم باشم. رفتم سراغ سالن تئاتر که خب وقت سالن‌ گرفتن خودش ماجرایی است جدا. در این میان خوش‌اقبال بودم که دوستانم سالن شهرزاد را معرفی کردند. سالن شهرزاد با تمام محدودیت‌هایی که برای سالن‌های خصوصی نمایش کاملا اجتناب‌پذیر هست، به مدد مدیریت حرفه‌ای و متخصص به کمکم آمد. قصه به اینجا ختم نشد. بعد از دو ماه صحبت و گفت‌وگو با عوامل اجرایی از جمله بازیگران عزیز! و قول نود و نه‌ درصدی آنها برای حضور، یک روز صبح از خواب بیدار شدم و متوجه شدم تئاتر پنج نفره من، چهار بازیگر ندارد. حتما همکاران بازیگرم کار پردرآمدتری پیدا کرده بودند که منصرف شدند تئاتر کار کنند. در نتیجه آن متن پنج‌ نفره را گذاشتم کنار و رفتم سراغ دوستی قدیمی که به اندازه خودم عاشق تئاتر است؛ داریوش رعیت، نویسنده و کارگردان. ایشان در عرض یک هفته، نمایشنامه "راننده چینی" را نوشت و بحق که خوب نوشت. متنی با ساختار محکم نمایشی و موضوعی بکر. اینجوری بود که "راننده چینی" متولد شد، در زمانه‌ای که تئاتر یعنی تیتر، چهره، گیشه. در چنین زمانه‌ای "راننده چینی" آرام و بی‌صدا راه آشنای خود را برای رفتن روی صحنه طی کرد. بدون چهره، بدون تیتر و البته امیدوارم گیشه قابل‌قبولی داشته باشد. بدیهی است هیچ فرد حرفه‌ای از فروش خوب بدش نمی‌آید، همه ما آرزو داریم تئاتر فروش داشته باشد اما به چه قیمتی؟ این قیمت را نگاه ما به هنر تئاتر معین می‌کند.

"راننده چینی"، قصه زن و مردی است که سال‌هاست در انزوایی خودخواسته زندگی می‌کنند و تنها راه ارتباطی آنها با جهان بیرون دوربین‌هایی است که در گوشه و کنار شهر کار گذاشته‌اند. آنها به نوعی از تاریکی به روشنایی نگاه می‌کنند و به خیال خود در پشت دیوارهای قطور خانه حریم خودشان را حفظ کرده‌اند و در امان هستند و به مدد دوربین‌ها هنوز با جهان در ارتباطند. اتفاقاتی که در جهان خارج می‌افتد توسط آنها تحلیل و تشریح می‌شود و تنها سرگرمی آنهاست. حتی قتل و تصادف! و خوشحالند که تنها نظاره‌گر این اتفاق‌ها هستند. هرچند تحمل این زندان خودساخته گاهی سخت می‌شود، زمانی که باران می‌بارد. زمانی که پاییزست. زمانی که آسمان برفی است. تا این که برداشت‌ها و تحلیل‌های متوهمانه آنها در قالب راننده‌ای چینی که از نظر آنها همسایه‌ای را کشته، تبدیل به تهدیدی وحشتناک می‌شود و آنها را می‌ترساند. از جایی به بعد این تهدیدها با تماس‌های متعدد تلفنی و زنگ در شدیدتر می‌شود و در انتها زن و مرد متوجه می‌شوند تمام این مدت آنها هم توسط دیگران با دوربین‌های متعددی زیر نظر بوده‌اند و با قطع دوربین‌های خودشان توسط دیگران رسماً خانه‌شان تبدیل به گورشان می‌شود.

"راننده چینی" حکایت انسان‌های مدرن قرن ماست. انسان‌هایی تنها، از خودبیگانه، بی‌هویت و آزاردیده و ترسان از محیط اطراف. انسان‌هایی که مشکل ارتباط دارند. فضای نمایش و شخصیت‌ها کاملا به نمایش‌های پینتر و یونسکو نزدیک می‌شود. بازی‌ها به سمت گروتسک می‌رود و طراحی صحنه حکایت از این دارد که در دوره‌ای که امکانات ارتباطی روزبه‌روز پیشرفته‌تر می‌شود و تنها با زدن یک دکمه می‌توان در متن اخبار دنیا قرار گرفت و آدم‌ها از دورترین نقاط جهان در کنار هم قرار می‌گیرند اما ما انسان‌ها از همیشه تنهاتریم."

.یادآور می‌شود پردیس تئاتر شهرزاد واقع در خیابان حافظ، خیابان نوفل لوشاتو، نرسیده به چهارراه رازی شماره 74 است