سرویس تئاتر هنرآنلاین: ورودی تالار وحدت این روزها گذرگاه افرادی با سنین مختلف است، جوان‌ها و میانسال‌ها و بچه‌هایی که بیشتر آن‌ها جز اینکه آمده‌اند تا موزیکال "الیور توئیست" شاهکار چارلز دیکنز را به کارگردانی حسین پارسایی و با بازی نوید محمدزاده و مهناز افشار ببیند، چیز بیشتری از اتفاق‌هایی که روی صحنه قرار است ببینند نمی‌دانند، کسانی که در بدو ورود روی چهره‌هایشان بجز سرمایِ خشک این روزها علامتی از سؤال هم هست، اما موقع بیرون رفتن از سالن؟!

گزارش ما را از حال و هوای این روزهای تالار وحدت و پشت و جلوی صحنه نمایش "الیور توئیست" بخوانید تا بقیه جمله کامل شود.

به انتظار الیور توئیست

جمعیتی که برای دیدن نمایش موزیکال "الیور توئیست" آمده‌اند همه گروه‌های سنی را شامل می‌شوند، اما در این میان و بدون اغراق شاید بتوان گفت بیشتر افراد کسانی هستند که اولین بار "الیور توئیست" را در فضای مخوف و تاریک مجموعه‌ای دیده‌اند که از تلویزیون در سال‌های هفتاد پخش شد، مجموعه‌ای که محصول سال 1985 انگلیس به کارگردانی الکساندر بارون بود. در میان آن‌ها چهره بچه‌هایی هم به چشم می‌خورد که از نسل دنیای مجازی و اینترنت هستند و بعضاً با شک به اطراف‌شان نگاه می‌کنند و شاید این سؤال در ذهن‌هایشان بزرگ می‌شود که این دو ساعت دوری از دنیای مجازی را چطور بگذرانند؟!

هنوز درهای سالن‌ها باز نشده، مردم با بنرهایی که از تصاویر بازیگران این نمایش در سالن گذاشته شده سلفی می‌گیرند، می‌شنوم که مادری که دست پسر 7 ساله خود را توی دست‌هایش گرفته از دیگری درباره مناسب بودن این تئاتر برای پسرش می‌پرسد. دیگری از دو بار دیدن این تئاتر می‌گوید و یکی که عشق سینما به نظر می‌آید و گویا بی‌خبر بوده از اینکه نوید محمدزاده در اجراهای این شب‌ها نیست، از بازیگران دیگر می‌پرسد و خیالش راحت می‌شود که می‌تواند مهناز افشار را از نزدیک و در نقش نانسی ببیند. در میان آن‌ها تئاتربین‌های حرفه‌ای و روزنامه‌نگارهایی که همیشه در صف‌های تئاتر هستند هم دیده می‌شود و البته موزیسین‌ها و دانشجوهایی که آمده‌اند تا شاهد پیوند موسیقی و موزیک بر صحنه تئاتر باشند، اتفاقی که در این سال‌ها کمتر رخ داده است.

نمایش الیور توئیست

هیاهوی الیوری‌ها در راهروهای آماده شدن

در فاصله کمی از آدم‌هایی که آمده‌اند تا الیوری‌ها را ببیند، گروه بزرگ موزیکال "الیور توئیست" در حال آماده شدن و رفتن روی صحنه هستند. تعدادی نزدیک به 150 نفر که انگار همین حالا از لندن سال‌های 1800 به اینجا پرتاب شده‌اند. از کنار درهای نیمه‌باز اتاق‌های گریم که رد می‌شویم نانسی (مهناز افشار) را می‌بینیم که آخرین خط‌های گریم بر صورتش می‌افتد، فاگین (هوتن شکیبا) دستمال‌های رنگی را که بچه‌های یتیم خیابانی برایش دزدیده‌اند، توی جیب‌هایش مرتب می‌کند، بیل ساکس (سعید چنگیزیان) با چشم‌های آبی، موهای سیاه و پالتوی پوستش با ابهت و وحشت نقشی که پیش از شروع بازی هم با این شمایل به او نشسته کلاهش را مرتب می‌کند، آقای بران لو (آتیلا پسیانی) از میان جمعیت شلوغ می‌گذرد و با آقای بامبل (کاوه آهنین جان) سلام و احوالپرسی می‌کند و ....

از میان بازیگران بزرگسال این نمایش که می‌گذریم، به راهرویی می‌رسیم که بچه‌ها در آن هستند و قرار است تا چند دقیقه دیگر نقش بچه‌های یتیم‌خانه و همچنین بچه‌های فاگین را بازی کنند، پسربچه‌هایی بین میانگین سنی 9 تا 12 سال که همگی لباس‌های یکدست و مندرس یتیم‌خانه را پوشیده‌اند و موهایشان بور و نارنجی‌رنگ شده، بچه‌هایی که هنوز بعد از چند ماه تمرین و نزدیک به یک هفته روی صحنه رفتن هنوز پر از سؤال و دلهره و شادی هستند و همین باعث شده تا این قسمت به شلوغ‌ترین و در عین حال شیرین‌تری بخش پشت صحنه تبدیل شود، شلوغی که با آمدن احمد سلیمانی (دستیار کارگردان) مرد خوش‌اخلاق گروه که این بار ترجیح می‌دهد جدی باشد و بچه‌ها را ساکت کند، کمی آرام می‌گیرد.

سلیمانی از بچه‌ها که همگی سؤال دارند، می‌خواهد تا آرام باشند و روی صحنه وقتی که فاگین در حال دیالوگ گفتن است حرف نزنند و پچ‌پچ نکنند. بچه‌ها اما آرام نمی‌گیرند، با پیراهن‌های سفیدشان دنبال او راه می‌افتند و آقا آقا می‌کنند تا جواب سؤال‌هایشان را بگیرند، اما زمانی که کاسه‌های معروف نوانخانه‌شان می‌رسد، همگی بی‌خیال سؤال‌هایشان می‌شوند و برای گرفتن کاسه‌ها از هم سبقت می‌گیرند.

از میان بچه‌ها که می‌گذریم گروه بزرگ حرکت و بازیگران شهر هر کدام به نوعی در حال آماده‌سازی خود هستند. یکی با سکوت، یکی با خواندن جمله‌هایی که باید بگوید، یکی با یوگا، دیگری با گرم کردن بدنش برای حرکاتی که باید انجام بدهد.

در میان تاریکی سالن که هنوز چراغ‌هایش روشن نشده، وقتی از کنار دکورهای بزرگ شهر، کافه، یتیم‌خانه و خانه آقای بران لو که می‌گذریم، گروه بزرگ موسیقی به سرپرستی بردیا کیارس را می‌بینیم که مشغول کوک کردن سازهای خود هستند. گروه پنجاه نفره‌ای که ماه‌هاست در حال تمرین بر روی قطعات لیونل بارت هستند که برای نسخه موزیکال کارول رید ساخته شده بود. هادی قضات بازیگر و خواننده فرشته مرگ هم در بین آن‌هاست.

نمایش الیور توئیست

دست، سوت و اشک

چراغ‌های سالن خاموش می‌شود. بچه‌های نوانخانه به کاسه‌های خالی و در انتظار سوپ خود از پله‌های دکور پایین می‌آیند. سازها شروع به نواختن می‌کنند و قرعه به نام الیور می‌افتاد تا کاسه‌ای بیشتر از سوپ تمنا کند. در سکوت سالن که هر لحظه سنگین‌تر می‌شود صدای سازها و گروه کر و خوانندگان آلتو و تنور و باس بلندتر و باقدرت‌تر می‌پیچد.

با تمام شدن هر صحنه هیجان منبسط شده از آنچه بر صحنه دیده شده از بازی‌ها و کار گروه حرکت و موسیقی بی‌نظیری که شنیده‌اند، بیرون می‌ریزد و تشویق‌ها تا جایی که شروع صحنه بعدی به آن‌ها فرصت دهد ادامه پیدا می‌کند.

دکورهای صحنه‌های مختلف به‌سرعت جای یکدیگر را می‌گیرند و بازیگران کودک خصوصاً داجر که نقش او را محمد شاکری درخشان بازی می‌کند همه را به شوق می‌آوردند. قصه الیور روی صحنه آنچنان جانی می‌گیرد که به مخاطبش که سال‌هاست از کودکی و نوجوانی‌اش دور شده اجازه می‌دهد دوباره وارد دنیای داستان‌ها و فیلم‌های کلاسیکی شود که از حس خوب آن فاصله گرفته بود.

طراحی صحنه، لباس و گریم با چنان دقتی انجام شده که حسی شبیه پا گذاشتن به دنیای سه‌بعدی خیال را تداعی می‌کند. نانسی به شیرینی و مهربانی و دلسوزی همان شخصیتی است که در یادها مانده، آنقدر که صحنه مرگش با بازی خوب سعید چنگیزیان و آواز فرشته مرگ (هادی قضات) سکوت و بهت سالن را سنگین می‌کند، بامبل همان‌قدر خنده‌دار و بدجنس است و ... اما ناعادلانه نیست که بگوییم بازی هوتن شکیبا در نقش فاگین لحظه‌های درخشانی را در این تئاتر موزیکال رقم می‌زند.

با پایان دو ساعت نفس‌گیر از دیدن صحنه‌های یکی از درخشان‌ترین رمان‌های کلاسیک که حالا مجالش به تماشاگر ایرانی داده شده تا از نزدیک‌ترین فاصله ممکن به دیدنش بنشیند و با ورود بازیگران و عوامل روی صحنه (روانسی که هر شب علی براتی، طراح حرکت کار به شیوه‌ای تازه آن را اجرا می‌کند) می‌توان به جواب همه سؤال‌هایی رسید که در بدو ورود به سالن خیلی‌ها از یکدیگر می‌پرسیدند.

صدای دست زدن‌های پرهیجان تماشاگرهایی که دو ساعت سکوت کرده‌اند، خندیده‌اند، از دیدن گروه بزرگ حرکت و شنیدن موسیقی زنده لذت برده‌اند دقایق زیادی ادامه پیدا می‌کند، داجر و فاگین برای جمعیت بوسه پرتاب می‌کنند، نانسی زنده می‌شود و از تماشاگران سپاسگزاری می‌کند، آقای برانلو، بامبل، بیل ساکس همه در کنار هم و در کنار گروه بزرگ بازیگران و حرکت می‌ایستند، آتیلا پسیانی که پرتجربه‌ترین فرد گروه است از بردیا کیارس رهبر ارکستر می‌خواهد به روی سن بیاید و در آخر حسین پارسایی کارگردان که سال‌ها برای چنین روزی انتظار کشیده است در کنار گروه بزرگ الیور می‌ایستد.

نمایش الیور توئیست

سرها در گریبان نیست

هوای سرد بیرون گویا دیگر به‌اندازه لحظه‌ای که آدم‌ها داخل سالن می‌شدند حس نمی‌شود، صدای خنده و حرف‌ها شنیده می‌شود و حال خوب از صورت و نگاه تماشاگران معلوم است و جالب‌تر از همه اینکه پسر دست‌فروشی که دم در تالار وحدت می‌ایستد و فیلم می‌فروشد این بار به رهگذران خیابان شهریار، بسته‌ای از تمام فیلم‌هایی را که درباره الیور توئیست ساخته شده، پیشنهاد می‌دهد" آقا، خانوم! همه فیلم‌های الیور توئیست"

عکس: حمیدرضا طاهر