سرویس تئاتر هنرآنلاین، نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه"، اثر بی‌تکلفی است که با اتکا به نمایشنامه‌ای عاری از شعارزدگی پیرامون موضوع، بازی‌هایی روان و باورپذیر، دکوری کاربردی و کارگردانی درست مهدی نصیری، این روزها در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفته است.

جنگ، پدیده منحوسی است که محصول زیست انسانهاست. کژاندیشی‌ها و کژ کرداری‌های آدمی، حاصلی جز جنگ و تباهی ندارد. جنگ هرگز چیز مقدسی نبوده و همواره در طول تاریخ جز نابودی و ویرانی، اثری بر جای نگذاشته.

دفاع از خانه و کاشانه و میهن، در برابر تجاوز و زورگویی اما امری دیگر است. ماهیتی دیگر دارد و جز از انسان‌های کمال یافته و متعالی ساخته نیست. این کمال و تعالی درست در لحظه‌ای شکل می‌گیرد که فرد پا در مسیری می‌گذارد که ممکن است بازگشتی نداشته باشد.

"نذار این خواب تعبیر بشه"، هر دو سوی این کارزار را می‌نگرد. هم جنگ را به عنوان یک عامل جدایی و نابودگر روابط انسانی و هم دفاع از کیان را به عنوان یک شهامت و از خودگذشتگی مقدس.

مردهای این نمایش اگر رخت جنگ بر تن نداشتند، به چیزی جز زندگی نمی‌اندیشیدند. روحیه مبارز آنها محصول شرایط زمانه است. محصول حضور دشمنی است که پا در خاک‌شان گذاشته. آنها سوپرمن نیستند و از ازل رزمنده و جان برکف آفریده نشدند. پیش از این مشغول زندگی خود بودند. مشغول مراودات روزمره خود بودند و همچنان نیز از لقمه زدن میرزاقاسمی و کتلت کیف می‌کنند. از باردار شدن گاوشان شعف می‌کنند. آنها آدم‌هایی هستند از جنس همین مردمی که روزمره پیرامون خویش می‌بینیم. آدم‌هایی که اکنون بر سر حفظ کیان خویش تصمیم به رفتن گرفته‌اند و همین امر، به شکلی واقعی و ملموس، بزرگ‌شان می‌کند. بی آنکه در بزرگداشت‌شان نیازی به سر دادن شعر و شعار باشد.

سه مرد و سه زن این نمایش، دو سوی زمان و مکان ملاقات‌شان باقی می‌مانند. هر دو گروه چیزی را از دست می‌دهند. زنان، مردان‌شان را و مردان دلفریبی و حریم امن خانواده‌شان را. اما هر دو گروه چیز دیگری را به دست می‌آورند. زنان امنیت و زندگی‌شان را و مردان آرامش خاطرشان را. این معامله، همان امر مقدسی است که تقدسش از حریم عشق زاده می‌شود و صرفا در ساحت زمینی قابل درک نیست.

نقطه قوت نمایشنامه مهدی نصیری، همین دوری از مولفه‌های معمول تئاتر مقاوت است. در این نمایش به جای گلوله و تفنگ و خون، قاشق و سیگار و خودکار بین افراد جابجا می‌شود. چیزهای معمولی که به فراخور حال و روز افراد نمایش انتخاب شده و برآمده از روزمرگی‌های زندگی آنهاست. حضور زنان در نقطه عزیمت مردان به میدان مبارزه، زندگی را تا سرحد جنگ پیش می‌آورد و جوشش این رابطه‌های زیست مدارانه، تاکید می‌گذارد بر دوری نهاد این آدم‌ها از خوی جنگ ستیزی و خروش عالی‌ترین روحیات انسانی آنها به حفظ آب و خاک خویش.

ردیف‌های نیمکتی که در پرسپکتیو صحنه از ما دور می‌شود و درهم تنیدگی روایت زیستی سه زوج حاضر در صحنه، تمهید مناسبی است در کارگردانی که بدان واسطه هم بر جذابیت اجرا می‌افزاید و هم از محتوای اثر و تاکید بر عمومیت یافتن این قصه در پرسپکتیو بزرگ‌تری به نام جامعه نشات می‌گیرد.

اما آنچه بیش از همه در اجرای این اثر باعث همراهی مخاطب می‌شود، علاوه بر دیالوگ‌نویسی خوب همراه با طنزی لطیف برای کاراکترها، بازی روان و باورپذیر بازیگران اثر است. بازی‌های درست این نمایش خصوصا در مورد فریبا امینیان، بهروز پناهنده، ترانه کوهستانی و رضا جوشنی کاملا در خدمت محتوای مورد نظر نویسنده و کارگردان است. بازی‌هایی به دور از اغراق و با میزان انرژی متناسب جهت ایجاد اتمسفر مورد نظر کارگردان و همچنین بهره‌گیری به جا و مناسب از لهجه مشهدی و گیلکی، از نکات جذاب در حوزه بازیگری این نمایش است.

در مجموع نمایش "نذار این خواب تعبیر بشه" مرزهای عشق و ایثار را در هم می‌آمیزد و در این آمیزش انسان کنش‌مند در برابر عشق و وطن را در بستری خالی از شعارزدگی، بی آنکه از سوی اثر بیان شود، تنها در قضاوت مخاطبان خود، به موجودی قابل احترام تعالی می‌بخشد. در این میان از ایثار زنانه‌ای که عشق را تا سرحد جنگ می‌کشاند و خلاء مرد خویش را در رنج چشم‌های بدرقه‌گر و منتظر، تحمل می‌کند نیز غافل نمی‌ماند.