سرویس تئاتر هنرآنلاین: در اجرای هر نمایشی، حتی اگر در بروشور هم توضیح داده نشود که متن اولیه بازنویسی شده، در صورت عدم کارکردی شدن دراماتیک آن، همواره نارسایی‌ها و هنجار دررفتگی‌های اجرا نشان می‌دهند که چه آسیبی به نمایشنامه اصلی وارد شده است.

محتوای نمایش "آرسن" به نویسندگی "کارینه خودیکیان" با بازنویسی و کارگردانی بهزاد صدیقی که هم اکنون در سالن قشقایی از مجموعه سالن‌های تئاتر شهر اجرا می‌شود، تاحدی نشانگر موارد فوق است؛ دختری بعد از دیدن مصاحبه تلویزیونی مادر بزرگ در مورد نوه گم‌شده‌اش(آرسن)، خود را در لباس پسرانه به جای این پسر معرفی می‌کند و بعد به رغم آن‌که مادربزرگ به کلک زدن او پی می‌برد، صرفا بعد از درد دلی ساده و کوتاه، به طور ناگهانی مورد قبول کامل  پرسوناژ مادربزرگ قرار می‌گیرد و او حاضر می‌شود این دختر را تحت الحمایه دائمی خود قرار دهد؛ این قسمت نمایش  که عمده‌تا به متن بازنویسی شده مربوط می‌شود، رئالیستی و واقع‌گرایانه نیست، بلکه تغییر کرده و آرزومندانه، دلبخواهی، احساسات محور و در نتیجه تا اندازه‌ای رمانتیک شده، در حالی که متن اولیه اساسا رئالیستی بوده است. این اختلال و نیز تغییرات عاطفی و ذهنی ناگهانی دختر ولگرد در مرحله بعد که منجر می‌شود به کشته شدن بی‌دلیل  پرسوناژ مادر بزرگ  به دست او – به طرح  یا پیرنگ ساختاری متن و اجرا آسیب زده است؛ زیرا گرچه این بخش واقع‌گرایانه اجرا می‌شود، اما "روابط علت و معلولی" باورپذیرانه اصل متن مخدوش شده و ریتم  و ضرباهنگ اجرا هم در قیاس با حوادث مهمی که رخ می‌دهند، تند، شتابزده و البته به طور متناقضی ملال‌آور شده است: چرخه روابط علت و معلولی عملا  ضعیف شده و در نتیجه، ذهن تماشاگر مجاب نمی‌شود.

خود اجرا، شیوه طراحی و میزانسن‌دهی بازیگران هم مزید بر علت شده است؛ ضمنا همه داشته‌های صحنه، به جز چند بالشتک، همه شیشه‌ای‌اند که هیچ تناسبی با موضوع ندارد و در جاهایی حتی نوردهی صحنه را دچار اختلال کرده است؛ در برخی صحنه‌ها تصویر لامپ‌ها و پروژکتورهای نوری در ادوات شیشه‌ای صحنه انعکاس می‌یابد و سبب اختلال در نوردهی می‌شود و همزمان چشم تماشاگران را می‌آزارد.

اجرای مصاحبه در قالب برنامه ظاهرا تصویری تلویزیون، چنگی به دل نمی‌زند و حتی تصویر مادربزرگ را کمی متفاوت نشان می‌دهد. بازی فرهاد آئیش هم پر از حرکات اضافی است: به یک مجری مصاحبه‌گر تلویزیونی هیچ شباهتی ندارد و رفتار و حالاتش تصنعی است.

تصویر دو پرسوناژ نمایش که بر دیوارهای شیشه‌ای انتهایی و جانبی صحنه انعکاس می‌یابد، گاهی مضاعف و در مواردی هم "چند تصویره" می‌شود و این برای تماشاگران تا اندازه‌ای وقفه ذهنی و حسی ایجاد کرده است. یکی از نامناسب‌ترین ترفندهای کارگردانی نمایش، استفاده از حایل شیشه‌ای جلو صحنه است که اگر به قصد گمانه‌زایی حوادث صحنه به کار گرفته شده باشد، یک ذهنیت برون متنی و برون نمایشی تحمیل شده بر اجرا به حساب می‌آید و اگر هم تمثیلی از تلویزیون‌وارگی صحنه زندگی واقعی آدم‌ها و تلقین و توجیه نگره "تلویزیون در تلویزیون" یا "صحنه در صحنه" باشد، باز از مزاحمت تحمیلی و فیلتردار کردن صحنه و نگاه تماشاگران  و نهایتا تصنعی جلوه کردن صحنه چیزی کم نمی‌کند؛ باید یادآور شد در محدوده این تعریف و توجیه هم عملا و با معنای نازلی "شبه تلویزیونی" است. کاربری این حایل شیشه‌ای  سبب یک فاصله‌گذاری ذهنی و حسی شده و صحنه را ساختگی جلوه داده است؛ مضامین واقع‌گرایانه و رئالیستی همواره باید به همذات‌پنداری و تأثیرگذاری حسی و ذهنی بینجامد؛ در حالی که استفاده از حایل شیشه‌ای جلو صحنه در "هم حس" و " هم موقعیت " شدن تماشاگر با صحنه نمایش، اختلال ایجاد نموده است، ضمن آن که شیشه‌ای بودن و شکستنی  و ناپایدار بودن همه صحنه را به عنوان موضوع اصلی نمایش از همان آغاز برای مخاطبان هوشمندتر تئاتر، لو می‌دهد.

در نمایش "آرسن" به نویسندگی "کارینه خودیکیان" و بازنویسی و کارگردانی بهزاد صدیقی، بازی آیلار نوشهری معمولی و  بازی مائده طهماسبی ضعف دارد. هیچ کدام از پرسوناژها، حتی پرسوناژ دختر خیابانی که نقش‌اش محوریت دارد، برخلاف "پرسوناژ محور بودن" نمایش خوب شخصیت‌پردازی نشده‌اند. میزانسن‌ها عادی و عاری از هرگونه تأویل و رمز و  راز نمایشی‌اند و به انضمام کاربری عناصر دیگرصحنه، نشانگر شتابزدگی در کارگردانی است. کاربری نور به علت شیشه‌ای بودن ابزار و ترکیب صحنه و انعکاس نور، بسیار بد و تا اندازه‌ای مزاحم چشم و نگاه تماشاگران است. موسیقی هم کاربری ضمنی و معمولی دارد.

در نمایش "آرسن" الزاما باید نوع زندگی و شخصیت آسیب دیده و آسیب رسان دختر جوان به عنوان یک نمونه از هنجار در رفته شرایط نامناسب اجتماعی، چنان آسیب‌شناسانه به جلوه در می‌آمد که زندگی و موقعیت همزمان "آرسن"  گم‌شده را برای تماشاگران تداعی می‌کرد. در حالی که آنچه ارائه شده، نوع زندگی و وضعیت حتی خود دختر جوان را به گونه‌ای  تحلیلی به نمایش نمی‌گذارد. این اجرا به علت توجیه نشدن روابط علت و معلولی حوادث، عدم شخصیت‌پردازی متناسب  با موضوع و نیز طراحی عاری از سنخیت صحنه و دکور و نیز بازی و کارگردانی، اجرایی ملال‌آور است.