سرویس تئاتر هنرآنلاین: چند سال است که اجراهایی با استفاده از یک میزانسن همسان برای "بازیگر- مجری"ها و تماشاگران به روی صحنه می‌روند؛ در میزانسن مورد نظر عده ای بازیگر- مجری در وسط تماشاگرها که اغلب روی زمین می‌نشینند، با حالت و رویکردی محفلی حرف می‌زنند و دیگر هیچ خبری از داستان یا موقعیت روایی و نمایشی نیست؛ همه چیز در مونولوگ‌های نوبتی چند بازیگر- مجری، خلاصه می‌شود و آن‌ها گاهی برای ایجاد تنوع و از یکنواختی درآوردن اجرا، دو سه دقیقه‌ای هم با تماشاگران، گپ و گفت دارند، یا آن که از آنان می‌خواهند پرسش‌هایی بکنند و حرف بزنند تا چیزی به مضامین  تکه پاره و گاه متناقض اجرا افزوده شود. این اجراها شباهت کپی‌واری به محافل و گردهمایی‌‌هایی دارد که ان جی و ها  و سازمان‌های تربیتی و روان- درمان برگزار می‌کنند و در آن به طور نوبتی افراد حاضر در جلسه، درد دل‌ها و مشکلات خود را گزارش می‌دهند تا دیگران بشنوند و احتمالا نظراتی هم پیرامون آن داشته باشند، که بازده و برآیند روانشناختی و تربیتی دارد؛ یعنی چنین وانمود می‌شود که در اثر برون‌فکنی آدم‌ها، فشار روحی و روانی آنان کاهش می‌یابد و نهایتا جای انس و الفتی می‌یابند و از تنهایی بدر می‌آیند. تماشاگران معمولا این نوع تجمع‌ها و صحنه‌های مشابه آن‌ها را در فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی بارها دیده‌اند.

اجرای "یک دقیقه و سیزده ثانیه" به نویسندگی محمد چرمشیر و بهمن عباسپور و به کارگردانی شهرام گیل‌آبادی که هم  اکنون در سالن سمندریان، از مجموعه سالن‌های ایرانشهر، در خانه هنرمندان اجرا می‌شود، اساسا نمایش تئاتری نیست، بلکه یک "پرفورمنس" به شمار می‌رود که در قیاس با نمونه‌های قبلی‌اش اجرایی تکراری است؛ چهار زن در وسط صحنه‌اند و سه نفرشان به نوبت برای تماشاگرانی که دور آن‌ها نشسته‌اند، حرف می‌زنند و شادی می‌کنند و در بخشی از اجرا هم به درد دل‌ها و بسرآمده‌های دردناکی که سبب شده کارتن‌خواب شوند، می‌پردازند و به تناسب مضامین آن‌ها گاهی غمگین می‌شوند، گریه می‌کنند و سپس به حالت عادی برمی‌گردند؛ همزمان نیز پرسش‌هایی از تماشاگران می‌پرسند و البته پیشنهادهایی هم به آن‌ها می‌کنند، مبنی بر این که سرپا بایستند، دراز بکشند، چشمشان را ببندند و به غذاهای خوشمزه  فکر کنند  و یا چراغ موبایل‌های‌شان را روشن کنند و...

پرفورمنس"یک دقیقه و سیزده ثانیه" از نظر محتوا، نوع اجرا و حتی استفاده از بازیگران و پرداختن به مشکلات و تنگناهای زنان خیابانی کارتن خواب، اجرایی تکراری است و چیز تازه‌ای برای تماشاگران ندارد: قبلا مشابه آن با همین شاکله "پرفورمنس گونه" توسط خود گیل آبادی اجرا شده و البته نوع مستندگونه و درخشانی از آن هم (نمایش "شلتر") با  شاکله و ساختار "نمایش تئاتری" به اجرا درآمده است. ضمنا در جاهایی همانند همه پرفورمنس‌های قبلی با دخالت دادن "تماشاگر- بازیگران" که میان تماشاگران نشسته‌اند، پیش می‌رود؛ محتوای این اجرا، همه جوره است و نمی‌توان برای چنین اجرایی ژانر موضوعی معین و دقیقی درنظر گرفت، جز آن که به عنوان پرفورمنسی گزارشی ارزیابی نمود. متن در کل، همانند ظرف بزرگی تصور شده و محمد چرمشیر و بهمن عباسپور هرچه خواسته‌اند در آن ریخته‌اند و این سبب شده اجرا از ویژگی دراماتیک و نمایشی قابل اعتنایی برخوردار نباشد. ضمنأ مقوله بازیگری هم به طور کلی منتفی است، زیرا اساسا پرسوناژی واقعی روی صحنه حضور ندارد؛ همه چیز فقط یک "وانموده‌سازی" کسل کننده و نوعی بازیگری کارگاهی و "اتوودیک تک نفره نوبتی" به شمار می‌رود که صحنه و سالن تئاتر را به "جایی برای درد دل" بدل کرده است.

در چهارگوشه صحنه، چند آئینه عمودی نصب شده تا تصاویر تماشاگران و بازیگر- مجری‌ها در آن انعکاس یابد و مکان بزرگ‌تر و شلوغ‌تر جلوه نماید. درباره کارگردانی هم باید گفت که هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ پرفورمنس "یک دقیقه و سیزده ثانیه" به نویسندگی مشترک محمد چرمشیر و بهمن عباسپور و کارگردانی شهرام گیل آبادی اجرایی کسل کننده و ملال‌آور است و گرچه در گذشته، دو،سه اجرای اولیه چنین پرفورمنس‌هایی به خاطر نو و بدیع بودن‌شان و ایجاد تنوع  در پرفورمنس‌ها تا حدی حائز اهمیت بودند، اما به علت تکرار بیش از حد و با توجه به این حقیقت که نوشتن این نوع  متون  و اجرای آن‌ها، آسان‌ترین راه است و به نظر تماشاگران هم دیگر کهنه  شده‌اند؛ موضوع این "پرفورمنس‌های گزارشی" ممکن است در هر اجرا از ثبات کاملا معین و تعریف شده‌ای برخوردار نباشد و به طور فی‌البداهه تاحدی تغییر داده شود؛ باید یادآور شد تأکید بر اجرای این پرفورمنس‌ها آسیب جدی به تئاتر واقعی می‌زند و ضرورت دارد که از آن اجتناب شود.

حرف زدن و گلایه کردن بدون آن که عینا واقعیت‌ها نشان داده شوند، در اصل چیزی جز هجوکردن خود مدیوم تئاتر نیست؛ در این اجرا مهم‌ترین عنصر که به پرسوناژها واقعیت عینی و نمایشی باور پذیری می‌بخشد، یعنی خود "زندگی" و "زندگی کردن بر روی صحنه تئاتر"، عملا نادیده گرفته شده است.