سرویس تئاتر هنرآنلاین: بی توجهی به شرایط اجتماعی و پشت کردن به داده‌ها و داشته‌های جامعه خود که عمده‌تا بن‌مایه‌های اولیه شکل‌گیری  موضوعات نمایشنامه‌ها، داستان‌ها، رمان‌ها و فیلمنامه‌ها را شامل می‌شود و عدم درک مسئولیت و لذتی که در "برای مردم  و جامعه خود نوشتن" وجود دارد، عملا هر نویسنده را به بیراهه می‌کشاند و کارش  به جایی می‌رسد که "خارجی‌نویس" می‌شود و در یک نقطه کره زمین درباره جامعه و مردم جای دیگری از این کره خاکی می‌نویسد و یا با الهام از یک اثر منتشر شده خارجی و موضوع و کاراکترهایش یک متن خارجی را در یک  ژانر ساختاری – هنری خاص (اینجا نمایشنامه) به نام خود می‌نویسد. باید یادآورشد که این "خارجی‌نویسی" چندین سال است که در تئاتر ایران باب شده است و البته علت اصلی آن عمده‌تا توجه بیش از حد به گیشه و بازده  سریع و کوتاه مدت مالی است که البته در مواردی هم امکان دارد نتیجه‌ای متناقض در پی داشته باشد و به بازده اقتصادی خوبی نینجامد؛ باید خاطرنشان کرد که در هر دو حالت نام و اعتبار نسبی نویسنده خدشه‌دار می‌شود.

نمایش "آناکارنینا" به نویسندگی آرش عباسی و طراحی و کارگردانی خود او که هم‌اکنون در سالن ناظرزاده کرمانی از مجموعه سالن‌های ایرانشهر، واقع در خانه هنرمندان اجرا می‌شود، مثالی عینی از رویکرد فوق است. این اجرا به عشق و عاشقی، ناکامی نهایی و انتقام‌جویی بازیگر نقش "آناکارنینا" می‌پردازد که در فیلمی با همین عنوان نقش بازی کرده است. این بازیگر زن توسط یک "شو من" (show man) تلویزیونی برای مصاحبه به "شو" اختصاصی دعوت می‌شود؛ "شو من" نمی‌داند بازیگر مورد نظر که قبلا با او رابطه عاشقانه داشته، قصد انتقام‌جویی دارد. لذا با آمدن زن بازیگر به "شو تلویزیونی" عملا برنامه زنده "شو" به یک دعوای لفظی شخصی تبدیل می‌شود و در این میان نویسنده از هم‌ذات پنداری محدود و کوتاه بازیگر زن با نقش "آناکارنینا"، استفاده می‌کند و می‌کوشد به کمک "تمثیل‌وارگی"، بین "فضای حقیقی زندگی این بازیگر و شومن تلویزیونی" و "فضای مجازی مربوط به نقش سینمایی‌اش در فیلم  آناکارنینا" ، ارتباطی ایجاد کند که البته هیچ  دلیلی برای آن وجود ندارد جز آن  که آرش عباسی خواسته باشد از نام "آناکارنینا" که در اصل عنوان رمانی مشهور از نویسنده نامدار روس "لئو تولستوی" است، استفاده کند.

در این اجرا "آناکارنینا"یی در کار نیست و حتی به داستان زندگی او هم  اعتنایی نشده، بلکه نوعی "شبیه‌سازی کاراکتر" (فقط برای یک سکانس از فیلم) در کار است که هرگز بجایی نمی‌رسد. نهایتا عباسی در پایان با شکل‌دهی به یک صحنه کوتاه رومانتیک عاشقانه اما مبهم، گمانه‌زا و حتی ایهام‌دار به زندگی "رمانس گونه" و عاشقانه این زوج امروزی بر روی صحنه پایان می‌دهد.

در این اجرای قراردادی و همزمان گزاره‌ای که از نظرساختاری یک "دوئو شو پرفورمنس" (DUO-SHOW PERFORMANC) یا یک "پرفورمنس دونفره شو مانند تلویزیونی" است و به شکل "بازی در بازی" اجرا می‌شود، هیچ غایتی برای "خارجی مآب بودن متن و اجرا" و نیز هیچ هدف انسانی و اجتماعی هم در محتوای نمایش وجود ندارد، زیرا  یک حادثه برون مرزی است که در بهترین شکل ممکن بر اساس یک گزارش روایی  شکل گرفته است و از محدوده همان گیشه‌گرایی که حتی در تصویر بروشور و پوستر نمایش هم از نگره فوق در لوای "آناکارنینا"ی "تولستوی" استفاده شده، فراتر نمی‌رود.

بازیگران هردو بازی‌های خوبی ارائه می‌دهند و مخصوصا بازی معصومه رحمانی به تناسب نقش خاصی که دارد، تا حدی  چشمگیرتر، عمیق‌تر و قابل قبول‌تر است. نور کارکرد معمولی را داراست و موسیقی چاشنی تهییجی و جفت و جوری برای القای "شو" گونگی و تلویزیونی بودن و تلویزیون‌نمایی صحنه است. استفاده از تصاویر ویدیوپروجکشن غلط و غیرنمایشی است، چون تصاویر پرسوناژهایی را که خودشان روی صحنه‌اند، نشان می‌دهد و گرچه گاهی در شوهای تلویزیونی از این ترفند استفاده می‌شود، اما اینجا گویا صرفا برای پرکردن فضای منفی و خالی قاب تصویری بزرگ صحنه  به کار گرفته شده‌اند. کارگردانی نمایش درحد کارگردانی اجرای یک شو تلویزیونی است و عمده‌تا تاحدی از لحاظ هدایت  بازیگران و استفاده از موسیقی بسیار تند و ریتمیک برای هرچه تلویزیونی‌ترشدن اجرا چشمگیر است.

دوئوشو پرفورمنس "آناکارنینا" به نویسندگی، طراحی و کارگردانی آرش عباسی به علت بیگانه و نامأنوس بودن موضوع، پرسوناژها و نیز فضای ساختگی و "خارجی مآبانه"اش و مخصوصا "بی‌غایت و کم محتوایی اجرا و نیز شاکله اجرایی  تلویزیونی‌اش" در کل، جذابیت چندانی برای تماشاگران ندارد.