سرویس موسیقی هنرآنلاین: در سال‌های اخیر بسیاری از هنرمندان فعال در عرصه موسیقی وارد چالش‌های اجتماعی شده‌اند و سعی می‌کنند چه به عنوان یک هنرمند و یا چه با به عنوان شهروندان جامعه، نظر و دیدگاه خود را ارائه داده و در مقوله‌های اجتماعی تأثیرگذار باشند.

عده‌ای با این رویکرد مخالف هستند و دلایل خودشان را هم دارند. بعضاً می‌گویند که هنرمند نباید خودش را وارد مقوله‌های اجتماعی-سیاسی کند چون از هدفی که دارد دور می‌شود و بخشی از منتقدین هم که بیشتر از قشر جامعه‌شناس‌ها هستند، اعتقاد دارند که هنرمندان با بیان دیدگاه‌های خودشان، روی مردمی که هوادار آن‌ها هستند تأثیر می‌گذارند و همین تأثیرگذاری‌ها باعث می‌شود که مردم عادی قدرت تصمیم‌گیری خودشان را از دست بدهند و همیشه منتظر بمانند تا ببینند که هنرمندان کشورشان چه باور و عقیده‌ای دارند تا همان را اعمال کنند.

شاید رویکردهای منتقدانه‌ای که در مورد ورود هنرمندان به مباحث اجتماعی-سیاسی وجود دارد، تا حدودی بتوانند درست باشد و این اتفاق باعث تأثیرات سوء هم باشد اما اگر قرار باشد که یک خواننده، شاعر یا آهنگساز وارد مباحث اجتماعی نشود، پس جنبه اجتماعی کار او چه می‌شود؟ طبعاً هنر فرآیندی است که از دل اجتماع برآمده و از دیرباز نقشی جهت‌دهنده در فرهنگ و اجتماع داشته و تأثیرش در شیوه‌های زندگی شهری و روستایی، باورهای اخلاقی، سنت‌ها و فرهنگ‌های قومی و... بر کسی پوشیده نیست. به واسطه این ویژگی ذاتی که در هنر وجود دارد، هنرمندان نیز ناخودآگاه شخصیت‌های اجتماعی به خود می‌گیرند و اگر قرار باشد که در مباحث اجتماعی دخالت نکنند، خاصیت هنرمند بودن‌شان را از دست می‌دهند. اساساً هر اثری از یک هنرمند، یک حرکت اجتماعی است؛ حالا چه می‌خواهد آن کار یک موسیقی لطیف و عاشقانه باشد یا یک اثر انتقادی و اعتراضی به یک رویداد اجتماعی.

بدون غلو و اغراق، موسیقی جزو چند هنر نابی است که بیشترین تأثیر را روی مخاطب می‌گذارد. مردم ایران به طور روزانه حداقل یک موسیقی را چه به خواست خودشان و یا چه به صورت اتفاقی در مکان‌های عمومی گوش کنند. بنابراین ایرانیان اصلاً با موسیقی بیگانه نیستند و موسیقی همراه همیشگی مردم‌ است. در چنین شرایطی، طبیعی است که هنرمندان عرصه موسیقی جزو تأثیرگذارترین آدم‌ها در زندگی مردم ایران باشند. مصداق بارز این ادعا را در صفحات اجتماعی هم می‌توان دید. در شبکه‌های اجتماعی، این خوانندگان و بازیگران هستند که بیشترین طرفدار را دارند. در عرصه جهانی هم همینطور است و خوانندگان مطرح جهان در کنار فوتبالیست‌ها و بعضاً بازیگران، بیشترین فالور را در صفحات اجتماعی دارند. پس مشخص است که جامعه موسیقی، وظیفه سنگینی در قبال پدیده‌های اجتماعی دارد و باید دین خود را به اجتماع ادا کند.

خوشبختانه امروز طوری یک دغدغه‌مندی عمیق در میان موزیسین‌ها ایجاد شده که آن‌ها به کوچکترین اتفاقات اجتماعی جامعه هم نمی‌توانند بی تفاوت باشند. خوانندگان، آهنگسازها، تنظیم‌کنندگان و ترانه‌سرایان کشور، جرأت و قدرت بهتری پیدا کرده‌اند و سعی می‌کنند که وارد مسائل مختلف اجتماعی شوند. تا کنون تأثیر خودشان را هم در این زمینه گذاشته‌اند و نمونه‌هایش هم کاملاً اثبات شده و می‌توان به تک تک آن‌ها اشاره مستقیم داشت. البته همچنان موزیسین‌های ایرانی به آن تأثیرگذاری‌ که انتظارش هست و در موسیقی دنیا وجود دارد، نرسیده‌اند اما روند پیش آمده نشان می‌دهد که روزهای بهتری از راه می‌رسد و موزیسین‌ها نقش‌های جدی‌تری را در اجتماع ایفا خواهند کرد.

شاید لازم باشد که به چند نمونه از تأثیرگذاری موسیقی در فرهنگ، اجتماع و سیاست دنیا اشاره کرد. یک نمونه بارز آن، تأثیر موسیقی در انقلاب و جنگ تحمیلی است. همه می‌دانند که در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، هنرمندان بالأخص موزیسین‌ها چقدر روی مردم تأثیر گذاشتند و سرود‌های انقلابی تا چه اندازه در دل مردم رسوخ کردند و باعث شدند که مردم به کوچه و خیابان‌ها بیایند. سرود‌های انقلابی پس از انقلاب‌ هم از دل جامعه خارج نشدند و حتی تا امروز هم همان تأثیرگذاری قبل را دارند. همچنین سرودها، نوحه‌ها و قطعات موسیقی در 8 سال دفاع مقدس نیز روی روحیه رزمندگان اسلام تأثیر شگرف گذاشتند و خیلی از رزمندگان را همین آثار شنیداری به جبهه‌های جنگ کشاندند چون این آثار باعث شدند که حس میهن‌پرستی در میان جامعه تقویت شود.

در سطح بین‌المللی هم موسیقی بسیار کارساز بوده و گاهاً موجب شکل‌گیری یک جنبش و یک انقلاب فکری شده است. یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های آن اثری است که گروه پینک فلوید در آلبوم "دیوار" در اعتراض به تنبیه کودکان در مدارس خواندند و باعث شد که در انگلستان جنبش‌های فکری زیادی را در انتقاد به تنبیه دانش‌آموزان بشوراند. نمونه دیگرش قطعه "تصور کن" جان لنون است که بعدها ابیات آن به شعارهای حامیان حقوق بشر و انسان‌دوستی تبدیل شد و تا همین امروز در محافل مختلف خوانده می‌شود و همین چند سال پیش ویدئویی با حضور بان کی‌مون (دبیر کل سابق سازمان ملل)، فوتبالیست‌ها، بازیگران، خوانندگان و سایر چهره‌های سرشناس جهانی نیز از آن منتشر شد. این‌ها فقط چند نمونه از کارکردهای اجتماعی موسیقی است و طبعاً اشاره به همه آن‌ها در مخلص کلام نمی‌گنجد.

یکی از وظایف مهم خوانندگان و موزیسین‌ها آگاهی‌دادن به جامعه است. تصور توده جامعه این است که قشر هنری، قشر تحصیل‌کرده و آب‌دیده‌ای است که می‌توان از آن تأثیر پذیرفت. مردم ما خیلی از اوقات خودشان را به دست هنرمندان سپرده‌ و به آن‌ها اعتماد کرده‌اند. اتفاقات مهمی در جامعه رخ داده که شاید تا قبل از آن‌که هنرمندان به آن نپرداخته‌اند، عموم مردم از آن آگاهی پیدا نکرده‌ اما به محض آن‌که هنرمندان به هر طریق واکنشی به آن اتفاقات داشته‌اند، مردم نیز تأثیر گرفته و آرام آرام آن اتفاق به یک دغدغه همه‌گیر اجتماعی تبدیل شده‌ است. خیلی از مردم شهرهای مختلف جامعه که درگیر دغدغه‌های روزمره خودشان هستند، خبری از هوای آلوده اهواز ندارند اما با باز کردن اینستاگرام خود و دیدن پست خوانندگان، یک لحظه به فکر فرو می‌روند و ریزگردهای اهواز را با جان و دل خود احساس می‌کنند و باورشان می‌شود که نباید ساکت بنشینند. باید همدلی کنند یا به هر طریقی دست به کاری بزنند. در مورد سایر اتفاقات هم همینطور، زلزله، سیل، آتش‌سوزی و غیره.

اهالی موسیقی کارکرد دیگری هم دارند که البته ابداً وظیفه‌شان نیست اما آن را با دل و جان انجام می‌دهند. در سال‌های اخیر به واسطه اعتباری که خوانندگان و موزیسین‌ها نزد مردم دارند، هزینه آزاد کردن خیلی از زندانیان غیر عمد توسط مردم فراهم شده و یا خود هنرمندان حتی بدون کمک گرفتن از مردم، در کارهای خیر شرکت‌ کرده‌اند. معمولاً موزیسین‌ها کارهای خیر دیگری هم انجام می‌دهند و به آسایشگاه‌ها و موسسات خیریه سر می‌زنند و به طور رایگان برای ساکنان آنجا اجرا می‌کنند که اتفاقی بسیار ستودنی است. همچنین خوانندگان خیلی وقت‌ها می‌توانند تسلی‌بخش خوبی برای اتفاقات تلخ جامعه باشند. حادثه پلاسکو و یا اخیراً عملیات تروریستی انجام‌شده در تهران، نمونه‌ای از این اتفاقات بود که شاید دیدن متن یا ویدئوی تسلیت هنرمندان باعث می‌شد که عموم مردم احساس همدردی بیشتری با حادثه دیدگان داشته باشند و با همدیگر همدل شوند.

ویکتور هوگو در مورد هنرمندان می‌گوید که دانشمندان، علما و بز گان هر کدام نردبانی برای ترقی دارند، لیکن شاعران و هنرمندان این راه را پروازکنان می‌پیمایند. اتفاقاً به همین منظور است که مردم اعتماد فراوانی به هنرمندان دارند. مردم زمانی که هنرمندان جامعه را هم‌پای خود می‌بینند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنند و گام‌های‌شان را محکم و استوارتر بر می‌دارند. آن‌ها همیشه به دنبال هنرمندانی می‌گردند که هم‌صدا با خودشان باشند. هنرمندی را می‌خواهند که در برابر فقر ساکت نشیند و به ظلمی که در جهان اتفاق می‌افتد، بی‌اعتنایی نکند. در این‌ سال‌ها خیلی از خوانندگان توانستند با دغدغه‌هایی که در زمینه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارند، مردم را هم‌پای خود نگه‌ دارند و با خود پیش ببرند. مردم هم از هم‌پا بودن با هنرمندان لذت می‌برند و احساس قرص و محکمی دارند.

اما همانطور که در حین مطلب نیز گفته شد، همراهی موزیسین‌ها و سایر هنرمندان با اجتماع باید افزایش پیدا کند و هنوز نقش هنرمندان، به خصوص هنرمندان عرصه موسیقی در اتفاقات اجتماعی به نهایت نرسیده است. البته در این سال‌ها سینماگران قدرت بیشتری پیدا کرد‌اند و در حال حاضر شخصیت‌های پر نفوذی در سینما وجود دارند که حرف‌های‌شان برو و بیا پیدا کرده و می‌توانند کارهای جدی برای رویدادهای اجتماعی انجام دهند. سینماگرها در مسائل اجتماعی، محیط زیستی و حتی سیاسی اظهارنظر می‌کنند و خوشبختانه این دغدغه در یکی دو سال گذشته در میان موزیسین‌ها هم ایجاد شده و خیلی از خوانندگان، آهنگسازها و شاعران فعال در عرصه موسیقی، دیگر آدم‌های منفعلی نیستند. در واقع در این مدت یک جوششی در میان موزیسین‌ها به وجود آمده که آن‌ها می‌توانند دغدغه‌های خودشان را بیان کنند و دیگر لازم نباشند که سکوت کنند که البته این جوشش را تا حدی مدیون فضای بازتر بیان انتقادات در جامعه هستند. به هر حال، واکنش‌های موزیسین‌ها در اتفاقات اجتماعی نوید آن را می‌دهد که موسیقی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین هنرهای رایج در کشور، در آینده تأثیرگذاری بیشتری در رویدادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور داشته باشد.