سرویس موسیقی هنرآنلاین: پویا نیک‌پور در آبان 1352 در تهران به دنیا آمد و از سن پنج‌سالگی به تشویق خانواده هنر دوستش به سمت موسیقی سوق داده شد و پیانو کلاسیک را آموخت و در دوران نوجوانی با همین ساز اجراهایی را برگزار کرد. این نوازنده با چندین گروه همکاری کرده است و تا به امروزه دو آلبوم مستقل با عنوان "راه بی‌پایان" و "صدای سکوت" منتشر کرده است. پویا نیک‌پور سال‌هاست با رضا صادقی نیز همکاری دارد و رهبری ارکستر این خواننده مشکی‌پوش را بر عهده دارد. در کارنامه او رهبری کنسرت‌های متعددی همچون گروه آور، مانی رهنما، محمد اصفهانی، مهران مدیری و همنوازی درگروه دیوار، دارکوب و …. نیز وجود دارد. نیک‌پور میهمان هنرآنلاین شد و در این نشست درباره گروه‌های پاپ و مشکلات موسیقی سخن گفت. همچنین بخشی از این مصاحبه به مشکلات وضعیت آموزش موسیقی اختصاص داشت.

به عنوان سوال اول، چرا به سمت موسیقی گرایش پیدا کردید؟

من به خاطر علاقه شدید و استعداد شنوایی به سمت موسیقی گرایش پیدا کردم. استعداد ذاتی انسان‌ها کشف می‌شود و مانند یک سایه همیشه با آن‌ها است تا این‌که یک جایی بر کارهای مهم‌تر قالب می‌شود. به گفته پدر و مادرم من از سه سالگی می‌توانستم تقلید صدا کنم. خوشبختانه گوش خوبی داشتم. من در شش سالگی در فضای کاملا جدی موسیقی قرار گرفتم. من به کارگاه موسیقی، کارگاه چنگ و.... رفتم. از همان سنین ساز پیانو را شروع کردم. پدرم هم صدای خوبی داشت و هم به خوبی سنتور می‌نواخت به همین دلیل خانواده هم نقش مهمی در گرایش من به سمت موسیقی داشتند. در محیطی که صدا و موسیقی وجود دارد کودک به سمت این هنر می‌رود. خانواده‌ام مانند یک کوه پشت من بودند و من به همه مادران و پدران پیشنهاد می‌کنم که فقط از کودکان خود انتظار نداشته باشند، بلکه باید در این راه به فرزندان خود کمک کنند. باید موسیقی‌های خوب گوش کنند. در آن زمان خانواده من یا موسیقی کلاسیک یا موسیقی الکترونیک گوش می‌کردند. من در محیطی قرار گرفتم که به خوبی توانستم از استعدادم بهره‌برداری کنم. در ابتدا ساز ملودیکا را خیلی دوست داشتم و بخشی از "سوئیت کارمن" را با این ساز می‌زدم. بعد که کلاس‌های ارف را رفتم بلافاصله جذب ساز پیانو شدم. حتی قدم به ساز پیانو نمی‌رسید ولی تکلیف خودم را می‌دانستم.

‌ کمی درباره اولین آلبوم‌تان صحبت کنید.

من از سال 1377 به صورت رسمی اولین اثر صوتی با گروهی به نام "آور" را تحت عنوان آب و آتش منتشر کردم. خواننده و آهنگساز این اثر من بودم. تا قبل از آن هم وقتی درسم تمام شد و در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر فارغ‌التحصیل شدم در تمام مدت تحصیل جذب ساخت موسیقی با ادوات الکترونیک شدم که این موضوع امروزه خیلی رواج دارد ولی در گذشته بسیار نادر بود. در آن زمان استودیوی کوچک راه‌اندازی کردم و با تلویزیون برای ساخت تیزرهای تبلیغاتی و تیتراژ همکاری می‌کردم. نوازندگی را تا 18 سالگی با حضور اساتیدم تا درجه پیشرفته پیش بردم. تدریس موسیقی را هم از همان زمان شروع کردم. همچنین خودم چندین و چند آلبوم موسیقی ساختم که شامل شش آلبوم 90 دقیقه موسیقی بود که هنوز هم منتشر نشده است. آن سال‌ها کارهای بی‌کلام می‌ساختم در نتیجه در گروه "آور" زیاد نیازی به سیاه مشق‌های تنظیمی نداشتیم. بعد از اینکه از دانشگاه بیرون آمدم تصمیم گرفتم به شکل حرفه‌ای به موسیقی ادامه بدهم. با گروه "آور" اولین آلبوم مجاز را منتشر کردیم. بعد از انتشار این آلبوم کنسرت‌های متعددی برگزار کردیم. بعد از آن اعضای گروه با اندکی تغییر در فرم و سبک گروه "میرا" را تشکیل دادیم. از آثار دیگرم آلبوم "راز" با شعرخوانی خانم رویا میرفخرایی و موسیقی خودم بود. این اثر کم دیده شد ولی مجموعه دلپذیر و آرامش بخشی بود. در همین میان برای خوانندگان آهنگ‌سازی و تنظیم انجام می‌دادم و صدها اثر از آن دوره به یادگار ماند. از دیگر فعالیت‌هایم، رهبری کنسرت‌های متعددی همچون گروه آور، مانی رهنما، محمد اصفهانی، مهران مدیری و رضا صادقی و همنوازی درگروه دیوار، دارکوب و …. بوده است. چند سال پیش آلبوم "راه بی پایان" را منتشر کردم و بعد از آن "صدای سکوت" را روانه بازار موسیقی کردم. این آثار گلچینی از 20 سال فعالیت من انتخاب شده بود. سال 1390 با ترانه سرایی جوان و با استعداد به نام مهدی ایوبی آشنا شدم که این آشنایی منجر به همکاری ما شد. این ترانه سرا در پیشرفت کارهای من بسیار تاثیرگذار بود. من تهیه و تولید آلبوم "خارج از تصور" را در یک سال و نیم با مشغله چند برابر از قبل به اتمام رساندم. مجوزها اخذ گردیده و به نظرم از لحاظ فرم و محتوا اثری قابل بحث خواهد بود. به نظر من این آلبوم استاندارد‌تر از "آلبوم راه بی‌پایان" است. این اثر شامل 12 قطعه است و با موسیقی و صدای خودم اجرا شده است. کلیه سازها در استودیو شخصی خودم به طور زنده ضبط شده است. یک جایی احساس کردم این سبک از موسیقی مهجور واقع شده است به همین دلیل تصمیم گرفتم بسازم، ضبط کنم و بخوانم. اگر خواننده‌ای را پیدا می‌کردم شاید نمی‌توانستم مفهوم اصلی ترانه‌هایم را به او منتقل کنم. البته در آلبوم "خارج از تصور" از دوست عزیز و هنرمندم رضا صادقی دعوت کردم که به عنوان خواننده میهمان در یک اثر از این مجموعه باهم همخوانی داشته باشیم. خوانندگی برای من تفریح پر خرجی است!!! یعنی اینکه این کار را دوست دارم ولی تمام زندگی من نیست.

دلیل اینکه به سمت خوانندگی رفتید چه بوده است؟

این سوال را خیلی از هنرجویان و نزدیکان از من می‌پرسند، به نظر من بخش عمده‌ای از حس شنیداری هر فردی که در موسیقی فعالیت می‌کند برگرفته از الگو ها و پیشینه او است. در کشور ما خیلی‌ها دیدگاه اشتباهی درباره خوانندگی دارند زیرا فکر می‌کنند یک نفر روی استیج فقط باید بخواند در صورتی‌که این دیدگاه در موسیقی سنتی ما وجود ندارد. این دیدگاه از موسیقی غربی آمده است زیرا در همه جای دنیا یک سری نوازنده دور هم جمع می‌شوند که هر کدام تخصص خاص دارند که با هم یک گروه را تشکیل می‌دهند. از آن جایی که ما در فرهنگ خودمان در کار گروهی ضعیف هستیم در موسیقی هم به همین شکل است. وقتی می‌گوییم کار گروهی انجام می‌دهیم یعنی همه با هم کار می‌کنیم و فقط خوانندگی مهم نیست. مثلأ گروه "بیتلز" چند خواننده دارد و همه موزیسین هم هستند. خوانندگی جدا از موسیقی نیست. ما باید به دنبال یک فرم جدید در موسیقی باشیم. ما گروه "آور" را تشکیل دادیم ولی الان یک نفر از آن گروه در ایران نیست. با مهاجرت یاران قدیمیم از کشور من هم راه جدید خوانندگی را به تنهایی طی کردم. امروزه اگر آهنگساز یا نوازنده‌ای در کنار سایر تخصص‌هایش بخواند بلافاصله با خواننده‌های دیگر که صرفا تخصص‌شان آوازخوانی است مقایسه می‌شود. این قیاس ناپخته و اشتباه است زیرا اگر موسیقی پاپ ما برگرفته از کشورهای غربی است باید همه جوره از آن الگوها تبعیت کنیم و در کار گروهی موفق شویم. گروهی مانند آریان که در آن نوازندگان خیلی هم حرفه‌ای نبودند ولی موفقیت‌شان مدیون کار گروهی است. پویا نیک‌پور هم اگر می‌خواند صرفا می‌خواهد در یک کار گروهی فرمتی ایجاد کند که این فرمت در کمتر گروه‌های ایرانی بر قرار است. بر خلاف سایرین معیارهای من کمی غربی‌تر و شاید متفاوت از بازار امروز موسیقی است و همین باعث شده که مخاطبین من هم از یک گروه خاصی از جامعه هباشند که این نه تنها برای یک هنرمند بد نیست بلکه مرزهای نوین سایر سبک‌ها و سیاق‌ها هم به دنبال موجی جدید پدیدار می‌شوند. امروزه اگر ترانه سرا، شعر بسراید و آهنگساز آهنگ بسازد و در نهایت یک خواننده آن را بخواند لزوما موفقیت یک ترانه تضمین نمی‌شود. نیاز شدیدی به مرزشکنی و خلاقیت در حوزه موسیقی احساس می‌شود زیرا این درست نیست که همچنان همه به دنبال هم، یک سیر یکنواخت ملودیک را ادامه دهند و همگی نسخه ژنریک یکدیگر باشند!!

خیلی‌ها معتقدند دلیل اینکه آثار امروزی ماندگار نمی‌شود به این دلیل است که تمامی کارهای یک اثر را فقط یک نفر انجام می‌دهد، نظرتان در این زمینه چیست؟

این موضوع را نه می‌توانم بگویم قبول دارم و نه می‌توانم بگویم قبول ندارم. به عنوان مثال یوهان سباستین باخ، شوپن، موتزارت و امروزی‌تر بگم ژان میشل ژار، ونجلیس و… هم آهنگساز و هم نوازنده هستند ولی آثارشان در تمامی دنیا فراگیر است. بسیاری هم خواننده بودند و هم آهنگسازی کردند که آثارشان ماندگار است. خیلی‌ها می‌گویند باید کار گروهی انجام شود. دیدگاه دیگر دیدگاه سینژیک است یعنی اینکه خیلی‌ها معتقدند قدرت سه تفکر از سه نفر بیشتر است و نمی‌توانیم منکر این شویم. ولی نمی‌توانیم بگوییم اگر کسی خودش همه کارها را انجام می‌دهد در نتیجه موفق نیست. بحث این است که کار به خوبی انجام شود. در کار گروهی انرژی بیشتر است.

مشکلی که امروزه گروه‌های پاپ دارند این است که این گروه‌ها بعد از چند سال از هم پاشیده می‌شوند، دلیل این موضوع چیست؟

اگر به صورت زیر ساختی نگاه کنیم باید بگویم در هر جایی از دنیا برای موسیقیدان و هنر موسیقی ارزش زیادی قائل هستند. همچنین موسیقی‌دانان و در کل هنرمندان حق کپی‌رایت دارند. دولت‌ها هنرمندان‌شان را بیمه‌های مادام العمر می‌کند که این هنرمند ممکن است یک نوجوان ۱۶ ساله مانند جاستین بیبر یا اینکه لئونارد کوهن باشد. وقتی یک گروه ثبت می‌شود و حق و حقوق تعیین می‌شود هیچ گروهی از هم پاشیده نمی‌شود زیرا هر کس می‌داند حقش به نسبت زحمات و آثارش تا ابد چقدر است. در اینجا ابتدا انگیزه‌ها معنوی است ولی وقتی موفقیتی حاصل می‌شود و به اصطلاح اقبالی برای گروهی پیش می‌آید به دلیل عدم تسهیم به نسبت این موفقیت در گروه یا این تفکر که فقط تهیه‌کننده سود می‌برد انگیزه‌ها به شدت کم می‌شود گروه از هم می‌پاشد و آن‌ها فکر می‌کنند اگر مستقل عمل کنند، می‌توانند موفقیت بیشتری کسب کنند، ولی در واقع این طور نیست.

سبک آلبوم "راه بی‌پایان" پاپ است و سبک آلبوم صدای سکوت کلاسیک است، شما سبک خاصی ندارید؟

من موسیقی را با سبک کلاسیک شروع کردم ولی سبکی که به آن علاقه بیشتر دارم جز، راک و پاپ راک بوده است. زیر ساخت موسیقی پاپ و جز به نوعی نشات گرفته از موسیقی کلاسیک بوده است. روحیه کلاسیک هم از شش سالگی با من بوده و با این مکتب به نسبت سایر سبک‌ها از کودکی بیشتر عجین و آشناتر هستم. موسیقی جز و راک هم به صورت ترکیبی از علایق و سلایق من بوده و هست و هرگاه پروژه‌ای آغاز می‌کنم امیدم این است که در این حیطه باشد. البته منکر آن نیستم که گاهی هم از این مرز‌ها عبور کرده‌ام و مثلا با علیرضا افتخاری یا محمد اصفهانی در سبک تلفیقی و پاپ سنتی همکاری کردم. اگر بخواهیم سبک‌ها را در نظر بگیریم مثل این است که کره زمین را در زمان پیدایش مرزبندی کنیم. هر چقدر که زمان گذشت کشورها مرز بندی شد. موسیقی یک هنر جهانی است و یک زبان جهانی است و زمانی‌که همه موسیقی‌ها را می‌شنویم سبک و مرز را بر می‌داریم. من به عنوان یک موزیسین، یک سبک واحدی ندارم و درکارنامه‌ام همه غالب‌ها را در هر نوع بدعتی بی‌تعصب شکسته‌ام یا تغییر داده‌ام. در بین آثارم کمتر اثر مشابه هم دیده شدند که البته این ویژگی تهیه‌کننده یا در اصل music producer است که به تبع هر سلیقه یا موضوعی بتواند در تنظیم، تنوع و تلون ایجاد نماید. اگر علم کافی نداشته باشیم و آهنگسازی کنیم بعد از ساختن 10 آهنگ تمامی قطعات کاملا شبیه هم می‌شود. آنچه تابه حال از من شنیده شده است شاید فقط 20 درصد از ذهنیات من است. اگر عمری باقی باشد می‌خواهم تمامی این سبک‌ها را با هم ادغام کنم در آن زمان حرف‌های جهانی تازه شروع خواهند شد . بخشی از این موضوع در آلبوم "خارج از تصور" وجود دارد. تنظیم‌ها متفاوت است که خودم هم شگفت‌زده می‌شوم در کل سبک من یک سبک خاصی نیست.

موسیقی پاپ الان در چه وضعیتی قرار دارد؟

اگر منتقد بودم و سواد نقد بین‌المللی موسیقی داشتم قطعا به این نوع موسیقی، موسیقی مصرفی لقب می‌دادم البته در حوزه مردمی یا پاپ. متاسفانه شاکله هنر موسیقی خیلی متزلزل است و مربوط به این چند سال اخیر نیست. به موسیقی خیلی کم لطفی شده است که شاید الان دوران طلایی موسیقی است ولی از نظر کیفیت صد در صد دچار بی‌نظمی است. در فیزیک قانونی است که می‌گوید در شدیدترین بی‌نظمی باز هم یک نظمی وجود دارد (قانون آنتروپی) و موسیقی هم الان دچار این قانون شده است. من عضوی از این جامعه هستم و نمی‌توانم بگویم موسیقی پاپ امروز موسیقی نیست زیرا با این کار خودم هم زیر سوال می‌روم. ما الان اگر بخواهیم نظر بدهیم باید بگوییم که تا به امروز کمتر موسیقی درستی شنیدیم ولی از امروز به بعد خواهیم شنید زیرا گروه‌های خوبی در حال شکل‌گیری هستند. ما از لحاظ کیفیت در حال جوانه زدن هستیم. باعث خوشحالی است که از اواخر دهه 80 گروه‌های خوبی در حال شکل‌گیری هستند. ای کاش سطح شنیداری مردم بالاتر می‌رفت و به‌شان خوراک داده می‌شد نه اینکه خط فکری مردم را عده‌ای سودجو با پخش غیر مجاز و غیر عادلانه انواع سی دی آن هم با محتوای فوق‌العاده فقیر در معابر عمومی تآمین کنند.

از همکاری‌تان با رضا صادقی بگویید، این همکاری چگونه شکل گرفت؟

چند سال پیش هنرجویی داشتم که با کمک هم یک استودیوی ضبط صدا تشکیل دادیم و من مدیریت هنری آنجا را به عهده داشتم، شاید بی‌اغراق یکی از شلوغ‌ترین و پرکار‌ترین استودیوها در زمان خودش بود. در آن زمان که فعالیت من با گروه آور به پایان رسیده بود با چند خواننده کنسرت‌هایی را در خارج از کشور برگزار کردم. با تجربه بیشتری وارد کشور شدم زیرا استودیوهای بین‌المللی را از نزدیک دیدم و متوجه تفاوت‌های عمده بین خودمان و به قولی آنور دنیایی‌ها شدم. حسی به من می‌گفت که وظیفه‌ای دارم تا به کسانی که موسیقی‌شان مورد توجه قرار گرفته است کمک کنم تا از کیفیت و کمیت برتری برخوردار باشد. این ایده در ذهن من و تمامی موسیقی‌دانانی که در راه من قرار گرفتند جاری شد. من هیچ دریغی در یادگیری و یاددهی و همکاری با کسی نمی‌کنم. صدها ترانه ساخته شد برای کسانی که شاید الان در حوزه موسیقی نباشند ولی من می‌خواستم پشتیبانی برای این افراد باشم. من می‌خواستم قدمی برای جوانان بردارم. در این بین یک جوان با استعداد و نازنین به نام رضا صادقی به استودیو ما آمد و از من درخواست کرد که در تنظیم‌ها و میکس و مسترینگ اولین اثر مجازش "پیرهن مشکی" به او کمک کنم. در سال 1381 بود که من به دلیل علاقه به شخصیت و نوع تفکر او و همچنین سبک جدید موزیکش درخواستش را قبول کردم. می‌خواستم کمکی کنم که ایده‌هایش بارورتر شود. اولین آلبوم را با همکاری هم به همت شرکت ایران گام منتشر کردیم. این همکاری تا به امروز ادامه پیدا کرده است و از همان روز اول رضا صادقی از من خواست تا روی صحنه با یک دیگر همکاری کنیم ولی شرایط من در آن زمان طوری بود که نمی‌توانستم با او همکاری کنم. سال‌های سال این رابطه ادامه پیدا کرد. رضا صادقی همیشه به من لطف داشت و کارهایش را نزد من می‌آورد تا منم به آن‌ها گوشی بدم و نظری بدهم. رضا صادقی جز افرادی است که کارش از دل می‌آید و در کنار آن به تکنیک هم توجه می‌کند. یکی از دلایل ماندگاری او همین است. با حضورم در ارکستر مشکی‌پوشان از چند نوازنده حرفه‌ای برای همکاری دعوت کردم و بدین شکل این گروه هم شکل گرفت و خدا رو شکر اجراهای متعدد و موفقی در داخل و خارج از کشور داشته‌ایم. تنها مانعی که سر راه داشتیم که به نحوی معجزه آسا از بین رفت این بود که ما فقط مجاز به اجرای آخرین مجموعه موسیقی خود بودیم که خوب، به خاطر شناخت من از مردم و شرایط موجود کمی نگران بودم،که با قوت قلب‌های دوستان در متن این همکاری و به خصوص خود رضا صادقی این نگرانی‌ها هم با عکس‌العمل‌های فوق‌العاده و قابل ستایش مردم بر طرف شدند. من به دنبال رسالتی هستم که آن را به ثمر برسانم چه بهتر با افرادی که ایدئولوژی و جهان‌بینی درستی از دنیا و موسیقی دارند. انگیزه اصلی همکاری من با رضا صادقی، دوستی چندین ساله بود چه بسا این دوران هم برایم متمایز بود زیرا یک تجربه جدید در موسیقی پاپیولار برای من بود. احترام، نظم و قبول مسئولیت برای ما در کار مشترک بسیار مهم است. شاید یکی از دلایلی که سایر گروه‌ها ماندگار نمی‌شوند این است که در آنجا این فاکتورها رعایت نمی‌شود.

شما از 17 سالگی به صورت رسمی تدریس می‌کنید، امروزه آموزش موسیقی در چه وضعیتی قرار دارد؟

به نظر من فوق‌العاده ضعیف است. ما یک ورودی و خروجی داریم یعنی اینکه هنرجویی وارد موسیقی می‌شود و پس از تدریس‌های لازم خارج می‌شود. کیبورد با پیانو فرق دارد زیرا کیبورد یک ساز فانتزی است پس کسی که کیبورد می‌نوازد نمی‌تواند ساز پیانو را تدریس کند. اگر خروجی بالا بود می‌توانستیم بگوییم که وضعیت آموزش ساز پیانو خوب است. پیانیست به این معنی نیست که موسیقی پاپ بنوازد بلکه باید بتواند موسیقی کلاسیک را اجرا کند. می‌خواهیم انجمن‌های مختلف تشکیل دهیم و من خیلی مایلم انجمن نوازنگان پیانو را به همت سایر هنرمندان این ساز در کشور راه‌اندازی کنیم. ساز پیانوسازی است که نیازمند معلمی است که باید در جایگاه استادی قرار داشته باشد. به عنوان مثال اساتید قدیمی به شدت جدی و خشک بودند و ما اگر موفقیتی به دست آوردیم مدیون آن جدیت و درایت هستیم. اما امروزه شاگردان آن طور نیستند و اگر با آن‌ها با جدیت برخورد شود به زودی خود را باخته و مانند درختی خشک می‌شوند که به نظرم این روند نویدی به ما نمی‌دهد. موتزارت پدری داشته که بسیار بداخلاق بوده است در نتیجه موتزارت به همین دلیل موتزارت شده است. روح در همه ما است و استعداد مانند روح است ولی باید به فکر تعالی آن هم باشیم. قرن 21 خیلی فرزند محور شده است در صورتی‌که اصلا نباید این طور باشد. اگر به این شیوه پیش رویم خروجی درستی نخواهیم داشت. مشکلات فقط از سوی اساتید نیست بلکه بسیاری از خانواده‌ها هم همکاری نمی‌کنند در نتیجه در این چند سال خروجی خوبی نخواهیم داشت. ما باید روی خودمان و مردم کار کنیم تا به نتیجه برسیم. متاسفانه امروزه مردم از خواننده‌های آلبوم اولی حمایت می‌کنند که بد هم نیست ولی هنرمندان چندین و چند ساله را فراموش می‌کنند که برای فرهنگ و آبروی این مرز و بوم زحمات بی‌دریغی کشیده‌اند. ما باید در عرصه‌های فرهنگی اول باشیم ولی ظاهراً در آلودگی هوا و مصرف نوشابه رتبه اول هستیم!!

از گروه دیوار چه خبر؟

از گروه دیوار بی‌خبر نیستیم. این گروه، گروه پر مشغله و پیشرفته‌ای است. این گروه با انگیزه‌های خوبی تشکیل شده و انگیزه اول از مسعود همایونی، من و یاشار خسروی شکل گرفت. من از بچه‌ها درخواست کردم که دور هم جمع شویم تا آلبوم "راه بی پایان" را روی صحنه اجرا کنیم. بعد از اینکه گروه تشکیل شد همه به این نتیجه رسیدند که این گروه ادامه یابد. این گروه برای ما یک زنگ تفریح بود ولی استقبال مردم را از این گروه دیدیم تصمیم گرفتیم به طور جدی به آن بپردازیم. نگهداری این گروه شرایط خاصی می‌خواهد زیرا باید از نظر مالی تامین شود و خط مشی کاری آن باید معلوم‌تر باشد تا بتواند در همه نقاط کشور و حتی خارج از کشور روی صحنه رود. سی دی تصویری تازه قرار است منتشر شود ولی با اینکه هنوز منتشر نشده است نوازندگان این گروه عناوین بهترین نوازندگان کشور را در نظرسنجی سال ۱۳۹۱ با ۲ اجرا از آن خود کردند. با تمرین و همکاری و مدیریت صحیح همه چیز عالی پیش خواهد رفت.

حرف پایانی.....

حرف پایانی من این است که دلم می‌خواهد از پیروز ارجمند تشکر و قدردانی کنم. او یک هنرمند و مسئول واقعی است، با آمدن او و برگشتن علی مرادخانی اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است. به خصوص در حوزه موسیقی بانوان. تشکر ویژه می‌کنم و خسته نباشید می‌گویم.