سرویس موسیقی هنرآنلاین: مریم ابراهیم‌پور نوازنده ویولن، قیچک و خواننده موسیقی سنتی ایرانی است. خواندن آواز کلاسیک را نزد بهجت قصری؛ سوپرانوخوان مشهور ایرانی و نواختن ساز ویولن را نزد حشمت سنجری فرا گرفت. این دانش‌آموخته زبان ایتالیایی و نوازنده ارکستر سمفونیک تهران سال ۱۳۷۰ با ارسلان کامکار ازدواج کرد و وارد گروه کامکارها شد.

یک سال بعد با این گروه نخستین کنسرت خود را در استکهلم سوئد تجربه کرد و از آن‌ پس در کنسرت‌های مختلف در شهرهای مالمو، یوته‌بوری، کلن و... و در فستیوال‌هایی نظیر فالون و WOMAD با کامکارها به روی صحنه رفت.

البته او در خواننده تاکنون کنسرت‌های مستقلی را در شهرهای سلیمانیه، اربیل و دهوک در کردستان عراق اجرا کرده‌ است. آلبوم‌های "خاک" و "ئه وین"، موسیقی متن فیلم مسیح، موسیقی‌های مجموعه‌های تلویزیونی ساخته احمد پژمان، مجید انتظامی و بابک بیات ازجمله آثاری است که مریم ابراهیم‌پور در آن‌ها خوانده است.

در ادامه گفت‌وگوی هنرآنلاین، با مریم ابراهیم‌پور را می‌خوانید؛ گفت‌وگویی که در آن به همکاری او با گروه کامکارها، فعالیت‌ در ایام کرونا، چالش‌های بانوان در دنیای موسیقی و... پرداخته شده است.

مریم ابراهیم پور

در آغاز برایمان بگویید که چه اتفاقی سبب شد به موسیقی علاقه‌مند بشوید و پا به عرصه این هنر بگذارید؟

من، در خانواده‌ای پرورش یافتم که اهل فرهنگ و موسیقی بودند، هر دو مادربزرگ‌هایم صدای خوشی داشتند‌، پدرم چند ساز را می‌نواخت و افرادی به خانه ما‌ رفت‌وآمد داشتند که در این زمینه فعالیت می‌کردند. علاوه بر آن، از کودکی به کلاس باله می‌رفتم و همین ماجرا سبب شد تا با شوپن، راخمانینف و خاچاتوریان آشنا شوم. برای کسی که از کودکی با موسیقی آشناست، انگار از همان دوران این هنر را به او تزریق کرده‌اند. تمام این‌ها در رگ‌های من خاطره شدند و وجودم پر از ترانه کردند.

کمی از همکاری با کامکارها بگویید. امروز سابقه همکاری شما با این گروه پرآوازه دارد به پایان سومین دهه خود هم نزدیک می‌شود.

من در سال ۷۰ با آقای ارسلان کامکار پنجمین فرزند از این خانواده ارزشمند و بزرگ ازدواج کردم و مدتی بعد همکاری‌ام با گروه کامکارها آغاز شد. در طول این سال‌ها، علاوه بر کنسرت‌های داخلی و خارجی مهم که برای من سرنوشت‌ساز بود، آثاری از ارسلان، هوشنگ و اردشیر کامکار را خواندم و در فستیوال‌های بسیار مهمی ازجمله فستیوال وومکس در هلند، مالمو، ابوظبی، استکهلم، مراکش و عراق با کامکارها روی صحنه رفتم. همچنین توانستم در آلبوم‌های بسیار ارزشمندی مانند "ازین و خاک"، "دور تا نزدیک" و "آفتاب می‌شود" با کامکارها همکاری داشته باشم.

سال‌هاست که خوانندگی می‌کنید. با توجه به حساسیت‌هایی که در این زمینه برای بانوان وجود دارد، شاید برای مخاطبانمان جالب باشد از چالش‌های پیش روی شما در تمام این سال‌ها در این مسیر بدانند. کمی درباره مشکلات و ویژگی‌های این مسیر برای زنان در کشورمان بگویید.

راستش مصائب گام برداشتن در این راه برای زنان در کشور ما زیاد است. چند سال پیش البته اوضاع کمی فرق داشت. آن زمان فستیوال‌های زیادی خارج از کشور بود که کامکارها در آن شرکت می‌کردند. به یاد می‌آورم اولین بار آقای هوشنگ کامکار به من گفت تو چه بخواهی و چه نخواهی ‌باید به‌عنوان نوازنده در گروه باشی چون ما نمی‌توانیم بگوییم تو خواننده هستی و از همان زمان غژک (قیچک) به دامن من گذاشته شد. از نگاه من، بزرگ‌ترین اشکال در کشور ما این است که ما نمی‌توانیم به‌عنوان خواننده سولو بخوانیم. درنتیجه یک آقا همیشه در کنار ما در حالت اکتاو (هشتم درست) یا پایین‌تر از ما فاصله پنجم، چهارم یا سوم می‌خواند. می‌خواهم بگویم که صدای اصلی ما شنیده نمی‌شود و فقط بعضی جاها که مثلاً وکال (بدون کلام) می‌خوانیم، دستمان باز است و ممکن است صدای ما کمی بیرون بزند. از سوی دیگر، وقتی شما هم‌خوان دارید، علاوه بر این که نباید صدایتان بیرون بزند، یک مشکل بزرگ‌تر و اساسی‌تر هم پیش روی شماست و این بستگی به خوش‌جنسی یا بدجنسی همکار مرد شما دارد. یعنی علاوه بر این که ممکن است تکنیک او به‌اندازه شما نباشد، مصیبت این است که شب اجرا صدایش را به میکروفن بچسباند. شما هرچقدر توانا باشید چون صدای یک زن لطیف است، شنیده نمی‌شوید.

شرایط اجرا برای بانوان در نقاط مختلف ایران چگونه است؟(البته در شرایطی که امکان برگزاری کنسرت وجود دارد و مثلاً کرونا از میان رفته است.

در برخی از شهرها مانند اصفهان، سیستان و بلوچستان، ایلام و مشهد که اصلاً یا کنسرت برگزار نمی‌شود یا حساسیت‌ها بسیار بالاست. خوب در خاطرم مانده که چند سال قبل، گاهی آن‌قدر تذکر می‌گرفتیم که نمی‌توانستیم درست ساز بزنیم؛ در چنین اجراهایی حس می‌کردم ساز قیچک را با شعبده‌بازی روی پاهایم نگاه داشته‌ام و مشغول نواختن هستم. برای مثال سال ۶۹ با ارکستر سمفونیک به رهبری مرحوم فریدون ناصری برای اجرای برنامه به اصفهان رفتیم. به‌محض این که خواستیم از هتل بیرون برویم، تمام نوازندگان زن‌ را برگرداندند. عجیب آنکه در مقابل برخی دیگر از شهرستان‌ها مانند سمنان، بابل، سنندج و کرمانشاه در همان زمان، از امام‌جمعه و ارشاد گرفته تا بلیت‌فروش و مردمش آن‌قدر عالی و بی‌نظیر برخورد می‌کردند که حد نداشت؛ برای مثال در سمنان آن‌قدر از ما استقبال شد که من هنوز هم که به یاد می‌آورم، دچار بهت می‌شوم.

کنسرت ارکستر ملی

از نگاه شما با وضعیت کنونی که بر صدا و سیما حاکم است، برای معرفی موسیقی و جهت‌دهی مناسب ذائقه شنیداری مخاطبان امکان استفاده از چه راهکارهایی وجود دارد؟

من در این زمینه کاره‌ای نیستم و فکر نمی‌کنم سخنانم تأثیری داشته باشد اما بااین‌حال پاسختان را می‌دهم؛ بهتر است کمی رئال فکر کنیم و مدام نگوییم این موسیقی چیپ است و آن موسیقی فاخر. صدا و سیمای هر کشور مجبور است موسیقی شاد پخش کند چون مردم دوست دارند. من فکر می‌کنم تا اینجای کار خیلی به ما ربطی ندارد؛ مشکل ما از جایی آغاز می‌شود که صدا و سیما اصلاً اشاره‌ای به کنسرت‌ آقایان نمی‌کند چه برسد به حمایت از موسیقی بانوان. باید هفت‌خان رستم را رد کنیم تا شاید فیلم بخشی از آواز ما در تلگرام، اینستاگرام و ... پخش شود. راستش من فکر می‌کنم اینجا سرعت دیده شدن بانوان بسیار کند است. بزرگ‌ترین دلیلی که خانم‌ها در این کشور محدود و معدود هستند از نگاه من همین صدا و سیماست. اما چه بگوییم؟ در حین گفت‌وگو با شما مدام باید مراقب باشم تا چیزی نگویم که مبادا کار خانم‌های دیگر را در این راه سخت‌تر کنم. بااین‌همه پیشنهاد من عصبی نشدن و حرص نخوردن است. درست است که رسانه ملی ما صدا و سیماست اما تنها کاری که ازنظر فرهنگی می‌توان کرد، پایداری است و این که سعی کنیم کم‌کم در رسانه‌های دیگر صدا و البته سیمای خودمان را نشان بدهیم که باید بگویم این روند بسیار آهسته است.

خواسته شما برای بانوان هنرمند سرزمینمان چیست؟

تعداد خوانندگان زنی که آواز می‌خوانند، بسیار اندک است. بااین‌وجود در این سی چهل سال ما را هنوز به اسم و فامیل نمی‌شناسند. وقتی مردم عادی از من می‌پرسند چه‌کاره‌ای، چه باید بگویم؟ وقتی می‌گویم خواننده‌ام گمان ‌می‌کنند دارم با آن‌ها شوخی می‌کنم و مثل آدم‌های دیوانه با من برخورد می‌کنند. برخی گمان می‌کنند پول بادآورده‌ای از پدرم به من رسیده و مشغول تفریح کردنم؛ نمی‌دانند که من از این راه امرارمعاش می‌کنم. اولین خواهشم در شرایط حاضر این است که بگذارند ما به‌عنوان تک‌خوان اجرا کنیم. باور کنید ما بانوان می‌توانیم متین، باوقار و بدون این که تحریک‌آمیز باشد، آهنگ‌های "کجایید ای شهیدان خدائی" و دیگر اشعار مولانا، فیض کاشانی و حافظ را بخوانیم. ما می‌توانیم موسیقی و آثار پرمحتوایی را اجرا کنیم و شأن مولانا را روی صحنه به‌جا بیاوریم. دومین خواهشم از مردهای خواننده، نوازنده و آهنگساز سرزمینم است. از آن‌ها می‌خواهم باوجود محدودیت‌هایی که برای زنان در موسیقی وجود دارد، لااقل این بخش از جامعه هنر موسیقی سنگ جلوی پای ما نیندازند. گاهی باید قبول کنیم که ممکن است یک خانم بهتر از یک آقا بخواند یا بهتر ساز بنوازد. این قضیه چه اشکالی دارد؟ من بانوان بسیاری را می‌بینم که صدایشان و یا تجربه‌شان روی صحنه صدها برابر بیشتر از آقایان است و این را باید بپذیریم. با بعضی سنگ‌اندازی‌ها بانوان نمی‌توانند به کار خودشان ادامه بدهند و قبول کنید این به ضرر هنر موسیقی ما تمام می‌شود.

پدر بخش آموزش موسیقی، شرایط آموزش بانوان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امروزه، افرادی که فرزندانشان را برای آموزش راهی آموزشگاه‌ها می‌کنند در وهله اول برای آنان امنیت می‌خواهند. از نگاه من، خانم‌‌ها در بخش آموزش بسیار موفق‌تر از آقایان هستند و این وضع هم دلایل مختلفی دارد. ازآنجایی‌که آموزش علاوه بر تکنیک به مهربانی و حوصله نیاز دارد، معمولاً بیشتر خانم‌ها به سراغش می‌روند و برد زنان در این زمینه به‌طورکلی از مردان بیشتر است، مگر این که در اثر جوانی، خامی و بدخلقی خانمی شاگردانش را از دست بدهد. امروز بانوان در بخش آموزش آواز، نوازندگی سازهای سنتی، نوازندگی سازهای کلاسیک و نواختن سازهای کوبه‌ای حضور کاملاً حضور پررنگی دارند.

18989_524604037579835_1650239794_n

این روزها کرونا تمام جهان را تحت تأثیر قرار داده است. این موضوع در تمام مشاغل اثرگذار بوده و دنیای موسیقی هم از این وضع بی‌نصیب نمانده است. کمی از کار کردن در این شرایط بگویید.

با شیوع کرونا کلاس‌ها آنلاین شدند. البته مدتی پیش از اوج‌گیری دوباره کرونا در آموزشگاه کامکارها فضایی درست کردند که در آن از پشت نایلون به بچه‌ها آموزش می‌دادیم، اما با شدت گرفتن همه‌گیری کرونا دوباره وضع به حالت سابق بازگشت. من مدت‌ها پیش یک گروه موسیقی داشتم که به دلایلی بر هم خورد، اما درواقع فعالیت‌هایمان نتیجه داد. در ایام کرونا از هم‌گروهی‌ها و خانم‌های همکارم چندین نفر را برگزیدم تا با آن‌ها اجراهای آنلاینی داشته باشیم. هرکدام از هنرمندان جداگانه اجراهایی داشتند و پس‌ازآن قطعات نواخته‌شده هرکداممان را کنار همدیگر گذاشتیم و توانستیم در این ایام دو اثر را ایجاد کنیم؛ این دو اثر محصول یک سال و نیم تمرین ما بود. نام یکی از این قطعات "سمرقند" است و قطعه دوم "خورشید زلف طلایی" نام دارد و بر روی اشعار بانو پروین دولت‌آبادی اجرا شده است. این آثار را در فضای مجازی و صفحه‌های شخصی خودمان به اشتراک گذاشتیم تا بگوییم ما هنوز زنده‌ایم، دست‌هایمان خشک نشده، حنجره‌هایمان از کار نیفتاده و خواستیم با این کارها به خودمان و مردم روحیه بدهیم.

اگر موافقید کمی هم از فعالیت‌های اخیرتان و کارهایی که پیش رو دارید توضیح بدهید.

چند قطعه از آلبوم گوران شاعر مشهور کردستان را در استودیوی کردان ضبط کرده‌ایم. تا چندی قبل مشغول کارهای دفاع از پایان‌نامه‌ام بودم و ازآنجایی‌که دانشجوی زبانشناسی همگانی هستم، این افتخار را داشتم تا تمام فرآیندهای ساخت‌واژه را بر روی اشعار دکتر شفیعی کدکنی بررسی کنم.

در پایان لازم است درباره ساز و کار ارکستر مانجین که همسرتان؛ ارسلان کامکار آن را راه انداخته‌، از شما بپرسیم. در این ارکستر شما دقیقاً چه نقشی را بر عهده دارید؟

اگر بخواهم به چگونگی تأسیس این ارکستر اشاره کنم، باید بگویم برای اولین بار همسرم؛ ارسلان کامکار مانجین را با کنار هم قرار دادن شاگردانش راه‌اندازی کرد. در ادامه هم من خواننده ارکستر شدم و کارهایی مثل "آفتاب می‌شود"، "میان تاریکی" و چند اثر دیگر را خواندم. حتماً خودتان در جریان هستید که در این ایام هرگونه تجمعی در عرصه فرهنگ و هنر ممنوع اعلام شده، بنابراین در عمل این ارکستر در این روزها فعالیت نمی‌کند، اما من همیشه در کنار آن هستم و امیدوارم به‌زودی با به سامان شدن اوضاع کشور، امکانی فراهم شود تا بتوانیم بازهم با مانجین و نوازندگان جوانش اجرایی داشته باشیم.