به گزارش هنرآنلاین، بردیا صدرنوری آهنگساز و نوازنده پیانو با همکاری مهرداد اسکویی مستندساز در شرایط قرنطینه خانگی و یک همکاری از راه دور، روی دو شعر از علیرضا بهرامی دو قطعه را تولید و در اختیار مردم قرار دادند.

در جریان این همکاری که زیر عنوان پویش مشاهنر (همراهی و مشارکت هنرمندان با مردم در شرایط دشوار قرنطینه خانگی) انجام شده است، اسکویی یک غزل و یک شعر آزاد از بهرامی را دکلمه کرده و صدرنوری نیز با پیانونوازی براساس ساخته‌هایی از خودش، با آن همراهی کرده است.

متن غزل "صدای تو یعنی..." به این شرح است:

همیشه درک نکردم غم صدای تو یعنی...

خدا نخواست بفهمم که چشم‌های تو یعنی...

خدا نخواست بفهمم در این هزاره‌ی پوچی

سکوت عمق نگاهت... که ماجرای تو یعنی...

به یک تامل غمگین، به یک اشاره‌ی مبهم

دوباره درد کشیدیم پا به پای تو – یعنی:

هزار بغض گلوگیر و در سکوت شکستن

هزاره پشت هزاره ولی برای تو یعنی...

بر ارتفاع بلند کدام ابر نشستی؟

که شهر غم‌زده منهای چشم‌های تو یعنی...

در این سکوت و هیاهو، در این فضای نفسگیر

بخوان؛ "صدای تو خوب است" - در صدای تو یعنی...

و متن شعر سپید "ضیافت" به این شرح است:

فقط پلنگ‌ها نیستند

که از پتوهای گلبافت

بیرون می‌پرند

فقط زن‌های قدبلند نیستند

که با کمرهای باریک

از ضیافت تابلوفرش‌ها

راهی می‌شوند

در خیابان‌های شهر

می‌درخشند

خیابان‌ها

پُرند از کابوس‌هایی

که نامردها

در خواب‌های ما پا می‌گیرند

اما یکی پس از دیگری

به‌دنبال تو

سرگردان می‌شوند

در خیابان‌های شهر

حالا یک جمعیت

تو را می‌خواهند

و من مانده‌ام

با یک پتو

و یک تابلوفرش

که به هیچ کار نمی‌آیند

تا کِی

من پلنگ روی پتوی کهنه باشم

تو

خیال خامی

بر تابلوی رنگ و رو رفته