سرویس موسیقی هنرآنلاین: اواخر شهریورماه نخستین جشنواره بین‌المللی موقام ازبکستان با حضور بیش از 300 مهمان از 73 کشور با حضور استادان کشورهای مختلف در بخش داوری بین‌المللی، اتنوموزیکولوگ‌ها در بخش کنفرانس و گروه‌های موسیقی در بخش رقابتی برگزار شد.

گروه موسیقی نستار به سرپرستی فریده رضایی از ایران در این جشنواره شرکت و مقام دوم را کسب کرد. این گروه در حال حاضر در دو بخش موسیقی کلاسیک ایرانی و موسیقی فولکلور ایران و جهان فعالیت دارد که بخش موسیقی کلاسیک ایرانی گروه در نخستین جشنواره موسیقی موقام شرکت کرد. علی مومنیان (آواز)، فریده رضایی (سرپرست و نوازنده ساز قانون)، مصطفی مومنیان (سنتور)، مرتضی مومنیان (تنبک)‌، شیوا عابدی (کمانچه)،‌ ساینا زمانیان (بم تار) و کیارش روزبهانی (تار) اعضا بخش سنتی گروه نستار هستند.

بخش دیگر گروه با تمرکز بر قطعات فولکلور ایرانی و قطعات ملل با همراهی سیاوش الهی‌نیا (رباب)، مجید یحیی نژاد (‌عود)‌، امیر پرویز احمدی (کوبه‌ای)، فیروزه رییس دانا (کمانچه) و سمانه باروتی (قیچک آلتو) فعالیت می‌کند.

فریده رضایی سرپرست گروه نستار که خود نوازنده ساز قانون است با حضور در هنرآنلاین درباره فعالیت‌های خود و گروهش صحبت کرد.

خانم رضایی در ابتدا لطفاً از نحوه ورودتان به عرصه موسیقی بگوئید؟

من از معدود افرادی هستم که نمی‌توانم بگویم از کودکی وارد دنیای موسیقی شده‌ام. در سال‌های پایانی دبیرستان و درست در شرایطی که همه تصور این را داشتند که من قرار است از رشته تجربی وارد حوزه پزشکی شوم، اما این اتفاق رقم نخورد. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، اتفاق خوبی در شیراز افتاد و دکتر هما فر به‌عنوان رئیس ارشاد شیراز، شروع به دعوت گروه‌های فرهنگی و هنری در قالب برپایی برنامه‌های متنوع به شیراز کردند و ما هم به‌عنوان تماشاچی در این رویدادها حضور پیدا می‌کردیم. از سوی دیگر ذات من آن چیزی نبود که بخواهد روزگاری تبدیل به یک پزشک شود، پس در همان سنین گرایش من به سمت هنر سوق داده شد. برادر من هم ستار و سنتور می‌نواختند. سنتور و تنبک، سازهای رایج در شیراز بودند. استادان بسیاری هم در این زمینه تدریس می‌کردند. من از بین این دو ساز سنتور را انتخاب کردم که ساز تخصصی دایی من هم بود. البته قانون را خیلی بیشتر از سنتور می‌شنیدم، اما هیچ‌گونه تصوری از آن نداشتم. علی‌رغم مخالفت خانواده، حاضر نشدم وارد رشته پزشکی شوم و در این مسیر برای حرکت به سمت موسیقی با خانواده جنگیدم. این تغییر مسیر و ماندن من پشت کنکور با بهترین نمرات برای خانواده‌ام بسیار عجیب بود. در آن دوره روزبه‌روز بر تعداد اجراها و آموزشگاه‌های موسیقی در کشور افزوده می‌شد و من از سن 20 سالگی به شکل حرفه‌ای موسیقی را آغاز کردم. در همان زمان خانه‌های هنر و انجمن هنری جوانان توسط آقای سیروس رومی در حوزه‌های تئاتر، داستان‌نویسی، هنرهای تجسمی و موسیقی شکل گرفت و ما زیر نظر استادان با مقالات، کتب و پژوهش‌های این عرصه‌ها هم آشنا شدیم. در آن دوره کتاب "درک و دریافت موسیقی" از سوی آروین صداقت کیش به‌عنوان یک منتقد حوزه موسیقی برای ما تدریس شد. نمونه‌های صوتی بسیاری را در آن مقطع شنیدیم و تئوری کتاب استاد پورتراب را درک کردیم. آقای روشن‌روان و مرحوم استاد ذوالفنون به شیراز آمدند و تدریس سازهای مختلف آغاز شد و نسلی نو درزمینهٔ موسیقی در شیراز تربیت شدند و این نشان می‌دهد موسیقی و هنر تا چه اندازه در بستر اجتماعی مناسب رشد می‌کند.

فریده رضایی

پس شما با اشراف به ساز سنتور وارد دانشگاه شدید درست است؟

بله من با سنتور وارد دانشگاه هنر شدم، اما یک روز تصمیم گرفتم که کمانچه بنوازم. تا آن زمان سنتور تنها سازی بود که داشتم. آقای امیر اسلامی مدیر گروه ما و می‌توانم بگویم یکی از تأثیرگذارترین افراد در زندگی من بودند. ایشان به من گفتند که تو می‌خواهی دو سال دیگر فارغ‌التحصیل شوی پس چرا قانون را به‌جای کمانچه برای ادامه مسیر انتخاب نمی‌کنی؟ آن زمان شناخت چندانی بر روی ساز قانون نداشتم و آقای اسلامی به من گفتند که برای کسب اطلاعات و دانش بیشتر درباره این ساز به سراغ خانم خواجه بروید. به‌اتفاق تعدادی دیگر از دانشجویان باهدف درخواست تغییر ساز نزد خانم خواجه رفتیم و ایشان پذیرفتند که در زمان اندک باقی‌مانده تا پایان دوره تحصیل، نواختن قانون را به من آموزش دهند. خاطرم است یک چک ضمانت به انبار دانشگاه دادیم و یک قانون که هدیه دوران پهلوی به دانشگاه فارابی بود در اختیار من گذاشتند. یک ساز بزرگ اما فرسوده را به من دادند و با راهنمایی‌های خانم خواجه، این ساز را تعمیر کردم. دوره تدریس ایشان برای من بسیار ارزشمند بود، اما ایشان باتجربه و تبحری که داشتند به من کمک کردند که طی دو سال خودم را به استاندارد لازم در قانون‌نوازی برسانم. حدود یک سال پس‌ از آن که من ساز قانون را انتخاب کردم، توانستم یک ساز از سوریه پیدا کنم که هنوز هم همان ساز در دست من است و در حقیقت هدیه پدرم به‌واسطه ریسکی بود که من در عرصه موسیقی کرده بودم. از آن پس حمایت معنوی خانواده شامل حال من شد چراکه خوشبختانه هنر و ادبیات در ذات خانواده‌های ایرانی است. در سال پایانی تحصیلات من در دانشگاه و در زمان ارائه پایان‌نامه، طرح "ردیف منتظم الحکما" در دانشگاه هنر عنوان شد و آقای امیر اسلامی مجری این طرح بودند که البته در ادامه به سرپرستی ایشان منتشر شد. من در این پروژه وظیفه تطبیق نسخه جدید با نسخه خطی را داشتم و همین امر موجب آشنایی هر چه بیشتر من با ردیف منتظم الحکما شد. به همین واسطه پایان‌نامه خود را ردیف منتظم نواختم که البته آن‌قدر ناشناخته بود که نت‌های گوشه‌ها را کپی کردم، در اختیار ژوری امتحان پایان‌نامه قرار دادم تا آن را حین کار چک کنند. به عقیده من این یک ریسک هنری است که هنرمند حاضر باشد اثری را تست کند که تا پیش از او هیچ فرد دیگری آن را امتحان نکرده باشد. من آنجا ردیفی را برای بار نخست نواختم و قانون نوازی آن هم که جای خود را دارد.

از سازهای تخصصی خود تاکنون در عرصه موسیقی بگوئید.

ساز تخصصی من قانون است و تقریباً پس از ورود به دانشگاه سنتور را کنار گذاشتم البته تنبک را به‌عنوان یک لازم ضروری همواره می‌نوازم.

لطفاً درباره جایزه‌ای که اخیراً در فستیوال ازبکستان دریافت کردید و بازخوردهای بسیار خوبی را به همراه داشت توضیح بفرمائید.

دولت ازبکستان چند سالی است که برنامه‌ای با عنوان "ترانه شرقی" را اجرا می‌کند. من هم در سال 2015 به‌اتفاق گروهم در این رویداد اجرا داشتیم. "ترانه شرقی" یک فستیوال موسیقیایی و فرهنگی است که طی سالیان متمادی با همکاری یونسکو در میدان مسجد "ریگستان" برگزار شده است. از سال 2015 و با حضور در این رویداد، ارتباط ما با دیگر رخدادهای فرهنگی و هنری ازبکستان برقرار شد و آن‌ها من و گروهم را شناختند. تا اینکه امسال، فراخوان یک فستیوال جدید و کمابیش شبیه "ترانه شرقی" را منتشر کردند که البته این بار یونسکو بیش‌ازپیش بر روی این رویداد مانور داده بود و موضوع بازسازی یک بنای تاریخی به میان کشیده شده و این رویداد به شکل تخصصی به موسیقی "مقامی" پرداخته بود. موسیقی مقامی، اصلاح رایج در کشورهایی مانند افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان و آذربایجان است که در ایران بانام موسیقی دستگاهی و در ترکیه با عنوان صنعت موزیک شناخته می‌شود. این رویداد، شبیه به جشن 2500 ساله ایران پیش از انقلاب اسلامی بود و ازنظر ساختار و طراحی در محیطی باستانی و مربوط به تاریخ پیش از اسلام برپا شد. من رزومه گروه را به دبیرخانه این فستیوال ارسال کردم و موافقت میزبان در این رویداد حضور به هم رساندیم.

روند پرداخت هزینه‌های حضور شما در این فستیوال به شکل بود؟

تمامی هزینه‌ها از بلیت هواپیما گرفته تا اقامت بر عهده دولت ازبکستان بود اما جایزه‌ها با همکاری یونسکو اهدا شد. آقای ترابی رئیس دفتر موسیقی هم با ما در راستای پرداخت هزینه‌های پیش از سفر در ایران همکاری کردند.

فریده رضایی

آیا این رویداد به شکل رقابتی برگزار شد؟

در واقع دو گروه اصلی موزیسین در این فستیوال حضور داشت. یکی از گروه‌ها شامل حضور کشورهایی بود که در حوزه موسیقی مقامی فعالیت دارند و پیش از این آغاز این رویداد، هیئتی از مرکز موسیقی مقامی ازبکستان به کشورهایی همچون ایران، عراق، ترکیه، یمن، بحرین، تاجیکستان، افغانستان، ترکیه و برخی دیگر از کشورها حضور به هم رساندند. در ایران، از انتشارات ماهور بازدید کردند و گفتند که می‌توان مشابه چنین انتشاراتی در کشور ازبکستان تأسیس کرد. این گروه از موزه موسیقی ما به‌شدت استقبال کردند و طی همکاری که با آقای شرایطی داشتیم، آن‌ها توانستند به‌خوبی از بخش‌های مختلف این موزه بازدید به عمل‌آورند. یکی از نقاط جالب برای آن‌ها در پی بازید از موزه این بود که ریل‌های قدیمی چیزی قدیمی‌تر از صفحه گرامافون و گرام‌هایی که آن ریل‌ها را می‌خواند، توسط یک ساعت‌ساز تعمیر شده و قابل‌استفاده بودند. ایران از معدود کشورهایی است که این دستگاه‌ها را به شکل بازسازی شده در اختیار دارد. حتی معماری موزه موسیقی ایران برای این هیئت ازبکستان جالب بود و عکس‌های بسیاری از آن گرفتند. خدمات پژوهشی و ثبت آثار موسیقیایی و همچنین شیوه تدریس موسیقی به کودکان و نوجوان در چند آموزشگاه موسیقی هم از نگاه این گروه گذشت. در فستیوال ازبکستان، کنار هر گروه موسیقی، نماینده‌ای به‌عنوان پژوهشگر و محقق برتر از هر کشور حضور داشت و از ایران هم دکتر فاطمی همراه ما شدند و آقای طلایی هم به‌عنوان استاد برجسته موسیقی برای حضور در این رویداد دعوت‌شده بودند. گروه دوم، شامل گروه‌های موسیقی بود که از کشورهایی همچون امریکا، کانادا و شرق دورهم حضور داشتند. البته کشورهایی مانند ژاپن و چین به‌عنوان کشورهای باستانی در بخش رقابتی هم شرکت کردند اما حضور برخی گروه‌ها صرفاٌ به اجرا در بخش جنبی محدود می‌شد.

با توجه به حضور نمایندگانی از کشورهای مختلف با فرهنگ‌های موسیقیایی متنوع، رقابت میان گروه‌ها را چطور دیدید؟

رقابت سختی بود. هر چند که موسیقی برخی کشورها به یکدیگر نزدیک است، اما همین اختلافات فرهنگی، سطح رقابت را بالا می‌برد. نمایندگان هر کشور باید با حفظ اصالت، مشخصه‌های فرهنگی کشورشان را هم نشان می‌دادند و همین مسئله کار را برای گروه‌ها دشوار می‌ساخت. یکی از مشکلاتی که ما در ایران با آن مواجه هستیم این است که در مقایسه با کشورهایی همچون سوریه، آذربایجان و ترکیه، فرصت کمتری برای حضور در صحنه داریم و تعدد گروه‌ها، رقابت را برای حضور بر استیج افزایش می‌دهد. اما در مجموع موسیقی ایرانی، موسیقی بود که در این رویداد بسیار به چشم آمد و خارج از فضای مسابقه، طی دیدارهایی که با سایر گروه‌ها داشتیم این پرسش برایشان پیش آمده بود که در بحث موسیقی مقامی در عنوان مقامات مانند حجاز و نهاوند اشتراکاتی میان آن‌ها و ما وجود دارد. یکی از محققین عربستانی به این نکته اذعان داشت که هرچند بسیاری از مقامات و حتی فواصل موسیقیایی بین دو کشور مشترک است اما موسیقی ایران بسیار متفاوت با موسیقی دیگر کشورها است. این تفاوت هم خوب است و هم بد. وقتی خیلی متفاوت هستید ممکن است کمتر شنیده و پذیرفته شوید اما در مجموع اجرای بسیار موفقی در این فستیوال داشتیم و آقای مؤمنیان خواننده گروه در انتخاب اشعار و تکنیک‌های آوازی انتخاب‌های بسیار خوبی داشتند. اصالت اثر و ایرانی بودن آن برایمان مهم بود و این نکته را در نظر گرفتیم که وقتی به ازبکستان سفر می‌کنیم چه اشتراکات ادبی و فرهنگی با آن‌ها داریم. سمرقند و بخارا شهرهایی هستند که برای ما ایرانیان هم بسیار نوستالژیک هستند و تعدادی از ابیاتی که در شعرهایمان انتخاب کردیم، هدیه‌ای به مردم این شهرها بود. در بسیاری از فرهنگ‌های معاشرتی و آداب‌ورسوم با مردم ازبکستان احساس قرابت می‌کردیم و در سفر به این شهرها حس تاریخی و ادبی جذابی به ما دست داد.

رپرتوارتان انتخابی بود یا آن‌ها مشخص می‌کردند که چه رپرتواری باید داشته باشید؟

رپرتوار هر کشور به انتخاب خود گروه‌ها بود. رپرتوار ما "بیات ترک" بود که البته بسیار ظریف مدهای مختلف را نشان می‌داد. مثلاً در رِنگ بیات ترکی که نواختیم، اثر از استاد لطفی اجرا شد اما گروه هم مدولاسیونی به شوشتری داشت و همین مسئله نیز به‌نوعی توانگری موسیقی ما را نشان می‌داد. درعین‌حال ما تصنیف قدیمی حاصل تفکر جمعی و صیقل‌خورده در تاریخ مانند "کار عمل" را با تنظیم گروهی و تحت عنوان "همچون فرهاد" اجرا کردیم. تلاش کردیم که تعادل میان گروه و خواننده برقرار باشد کما اینکه در فستیوال مقام آذربایجان که از قبل تجربه‌شده بود، می‌دانستیم که اولویت برگزیده شدن در چنین رویدادی خوانندگان هستند و نه نوازندگان. خواننده ما به‌تنهایی وزنه مقابل گروه بود و طی همکاری که با گروه داشت، اجرایی هم سنگ داشتیم و از میان تمامی نظرات، بهترین‌ها انتخاب می‌شدند. تصمیم ما، موفقیت در یک کارگروه بود. یا همه باهم برنده می‌شدیم یا همه باهم حذف می‌شدیم و ما خدا را شکر از بابت تیم ورک مشکل خاصی نداشتیم. علی مؤمنیان به‌عنوان خواننده گروه نقطه قوت من هم به لحاظ روحی و هم تخصص کاری بود و یا کیارش روزبهانی نوازنده تار گروه از شاگردان استاد طلایی و مدرس دانشگاه گیلان هستند که در بستن رپرتوار کمک بسیاری به من کرد. ساینا زمانی، مصطفی و مرتضی مؤمنیان و شیوا عابدی همگی نوازندگانی بودند که هم در بخش سولو کار خودشان حساس بودند و هم سابقه کار در چنین برنامه‌ای را پیش از این داشتند و همین مسئله به ما کمک کرد که بهترین‌ها را انتخاب کنیم.

بازخوردها پس از بازگشت به ایران چطور بود؟

ما از اقشار مختلف بازتاب‌های خوبی داشتیم. یکی همکاران و دوستان موزیسینی که پیگیر این ماجرا بودند و ابراز تمایل کردند در دوره‌های بعدی فستیوال‌های ازبکستان حضور به هم رساندند و همین مسئله و افزایش گروه‌های خوب از ایران می‌تواند انتخاب بهتری برای گروه‌ها را رقم زند. خیلی‌ها اخبار ما را منتشر کردند و اتفاقات خوبی بین هنرجویان ما در سنین کودک و نوجوان اتفاق خوبی رقم خورد. اینکه ما می‌دیدیم یک نوجوان از ما کی پرسد که اگر درزمینهٔ موسیقی سنتی ایرانی فعالیت کند آیا خواهد توانست به موفقیت دست یابد و آینده درخشانی دارد. این یعنی یک نقطه قوت و اینکه نسل‌های بعدی موسیقی اصیل ایرانی را خواهند پذیرفت. این موضوع درباره جشنواره موسیقی فجر هم صدق می‌کند. اینکه ما می‌دانیم چنین رویدادهایی فضایی برای تبادل فرهنگ‌ها به وجود خواهد آورد. آقایان حسینی و ترابی هم در طول سفر و هم پس از آن از ما به‌شدت حمایت کردند. سفارت ایران هم در تاشکند یک بروشور به زبان ازبک برای ما چاپ کردند و میان مردم پخش کردند. این بروشورها موجب شده بود که ما در ازبکستان به‌خوبی و در قالب گروه هنری شناسایی‌شده باشیم. استادان ایرانی حاضر در این رویداد هم باروحیه بسیار خوب با ما رفتار می‌کردند و حتی نوع برخورد خود با همتایانشان، بسیاری از مناسبات فرهنگی را به ما یاد داد. من نخستین بار در فستیوال موسیقی "سیوف" مالزی شرکت کردم. به یاد دارم در آن رویداد گروه مصری حتی حاضر نبودند با ما صحبت کنند اما ما در آن دوره به تمام گروه‌ها روی خوش نشان دادیم و در برابر برخورد بدشان سکوت کردیم به‌طوری‌که گروه ایران، گروهی خوش‌رو و اهل تعامل معرفی شد. حضور اساتید ایرانی در کنار ما موجب شد که حتی داوران کشورهای مختلف به شکل انفرادی به ما تبریک می‌گفتند. یک نکته جالب را برایتان بگویم؛ من با گروه موسیقی بانوان مخالفم و به عقیده من چنین عناوینی خود به تبعیض جنسیتی دامن می‌زند اما اینکه خانم های توانمند باید در گروه‌های موسیقی حضور داشته باشند شکی در آن نیست و خانم‌های مستعد گروهم همواره انتخاب من هستند. حضور این افراد برای گروه‌های خارجی بسیار جالب بود و آن‌ها با قاطعیت می‌گفتند که بریشان بسیار جالب است که دختران ایرانی با این میزان از تسلط با سازهایشان کار می‌کنند. اگر اشتباه نکنم ما تنها گروهی بودیم که سرپرست خانم داشت و حتی داور کره‌ای این را به ما گفت که هرگز فکر نمی‌کردیم از ایران گروهی به ازبکستان بیاید که سرپرست آن‌یک خانم باشد.

فریده رضایی

لطفاً برایمان از نحوه شکل گرفتن گروهتان بگوئید.

فعالیت گروه ما از سالیان پیش و با حضور در فستیوال‌های خارجی به میزبانی کشورهایی همچون ازبکستان، مالزی، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان شرکت کردیم. البته من به‌عنوان سرپرست گروه در فستیوال تاشکند حضور نداشتم چراکه درست در شب سفر، پدر من درگذشتند. در آن زمان گروه ما بیشتر از دوستان دانشگاهی‌مان تشکیل‌شده بود و به‌کرات با دوستان مستعد در زمینه‌های گوناگون موسیقیایی مثلاً سازهای کوبه‌ای و غیره آشنا می‌شدیم. پس از سال 2015 و وقفه یک‌ساله به دلیل فوت پدرم، مجدد گروهم را مرتب کردم و به‌واسطه شناختی که هم‌روی هنرجویان دانشگاه هنر و هم دانشگاه تهران می‌شناختم در این مسیر به مشکل چندانی برنخوردم. بیشتر دوستان فعلی من در گروه از هم‌دانشگاهیان من است. من دو پارت تشکیل دادم. یک بخش بر روی قطعات ملل و فولک ایرانی مانور می‌دهد و گروه دیگر که به‌اتفاق راهی ازبکستان شدیم همین گروهی هستیم که از زمان دانشگاه با یکدیگر همکاری داشتیم.

آیا خواننده گروه هم توسط شما انتخاب شد؟

بله. من تا آن زمان خوانندگان زیادی را می‌شناختم و حتی نظر برخی از دوستانم این بود که بهتر است خواننده گروه فردی باشد دارای اسم و رسم. اما به عقیده من وقتی در ایران سه فستیوال موسیقی بیشتر برگزار نمی‌شود و استیج کمی داریم، درنتیجه آدم‌های کمتری فرصت عرض‌اندام دارند. در این شرایط تعداد محدودی از افراد برند می‌شوند که ممکن است طی سال بارها و بارها به صحنه رفتند اما همین افزایش حجم کار هم موجب می‌شود که فرصت تفکر کمتری به آن فرد داده شود و ممکن است به‌مرور از کیفیت کارش کاسته شود. من مطمئنم ما در عرصه موسیقی استعدادهایی داریم که شاید نامشان کمتر به گوش فعالان عرصه موسیقی یا جامعه بزرگ‌تر رسیده باشد. من می‌دانستم که علی مؤمنیان چندین آلبوم بسیار قوی دارد و بازخوردهای بسیار خوبی از اجراهای خصوصی او دریافت می‌شود. دنیای مجازی هم به این‌چنین هنرمندانی کمک می‌کند البته به‌شرط گزیده کاری می‌توانند از این مسیر به موفقیتی دست یابند و تنها با انتشار قطعه‌ای از کارشان در شبکه‌های اجتماعی مانند یوتیوب و اینستاگرام به شهرت دست می‌یابند. معضلی هم در این بین وجود دارد. ما در شرایط فعلی کپی‌کارهای بسیار قوی داریم و شاید از بین افراد فعال در حوزه موسیقی تنها با تکیه بر تخصص بتوان به سراغ افرادی رفت که صاحب اندیشه و ایده هستند. این پرسش در جلسه دفتر موسیقی هم از من پرسیده شد و آن‌ها جویای دلیل انتخاب این اعضا شدند. یکی از این عوامل اعتقاد من به کار گروهی است و خواننده‌ای را انتخاب کردم که خود را عضو درخشان‌تری در گروه نداند هرچند که علی مؤمنیان زحمات بسیاری را یک‌تنه برای گروه متحمل شدند.

 در آینده تمایل دارید با کدام هنرمندان عرصه موسیقی همکاری داشته باشید؟

به نظر من، هر گروهی که ایده آن بر مبنای مطالعه شکل گیرد، گروهی است که همواره شانس همکاری با یک هنرمند یا گروه دیگر است. هنرمندی که صرفاً به فکر خودنمایی باشد بسیار داریم اما افراد و گروه‌هایی که هدف مشخصی داشته باشند بسیار اندک هستند. گروه‌ها باید هدف بلندمدت داشته باشند. من گروه‌هایی را ترجیح می‌دهم که مغز متفکر موسیقیایی پشت فعالیتشان وجود داشته باشد.

قصد انتشار آلبوم با گروهتان را ندارید؟

با این گروه هنوز خیر اما امیدوارم که فرصت‌هایی برای بستن رپرتوارهای جدید به وجود آید. البته اعضای گروه در آلبوم‌های مختلف حضور داشته‌اند. مخاطب، بستر اجتماعی، برهه تاریخی و میزان رشد کار را باید در نظر گرفت و پس از آن قدم‌های بلندتر برداشت.

 به‌عنوان پرسش آخر، آیا قصد اجرایی کنسرت پس از ماه‌های محرم و صفر را دارید؟

خیر متأسفانه مگر آنکه بخواهیم در جشنواره موسیقی فجر شرکت کنیم که آن هم هنوز قطعی نشده است.