سرویس معماری هنرآنلاین: کورش حاجی‌زاده از جمله معماران شناخته شده‌ای است که بارها و بارها در مسابقات داخلی و خارجی مورد تحسین قرار گرفته است. معمار برتر خاورمیانه از جمله عناوینی است که او در سال 2013 کسب کرد و پس از سال 2013 تاکنون هرسال و به طور پی در پی و مداوم به عنوان یکی از 50 چهره شاخص و تاثیرگذار معماری خاورمیانه انتخاب شده است. او هم اکنون نیز به عنوان یکی از داوران مسابقه بین‌المللی "Regathering Syria" (بازسازی دوباره سوریه) ماموریت قضاوت و بررسی طرح‌ها را به عهده دارد. حاجی‌زاده، معتقد است که بخش مهمی‌ از مشکلات‌ امروز معماری ایران را باید در نحوه زندگی و‌ آموزش جستجو کرد. او اعتقاد دارد که بخشی از مشکلات روحی و روانی جامعه به معماری مربوط است؛ چرا که این هنر کاربردی در ایران نتوانسته منطبق با خواسته مخاطبان خود حرکت کند و فضایی مناسب با روح و روان مخاطبین که مردم هستند را در بناها به وجود آورد. به اعتقاد او هویت بخشی از معماری است که کاملا ساختنی است و مانند سنت از پیش مشخص شده و موجود نیست. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این چهره معماری ایران است.

 

جناب حاجی‌زاده اجازه دهید بحث را از ورود شما به عرصه معماری آغاز کنیم. اساسا چطور شد که جذب این رشته شدید؟

من در نهم تیرماه 1354 در تهران به دنیا‌ آمدم. پدرم سرهنگ بازنشسته‌، اما بسیار علاقمند به فرهنگ و هنر است بنابراین من نیز از اوان کودکی به نقاشی علاقمند شدم. تلاش پدرم در راستای بهبود روند نقاشی من سبب شد که هنر در درونم پررنگ شود تا جایی که در کلاس‌های متعدد نقاشی‌ آموزش دیدم و در کنار اساتید مختلف، بسیار‌ آموختم. هنر برای من همواره در دوران مدرسه نیز بخش مهمی‌ از تحصیلم بود. به دلیل همین علاقه تمایل داشتم که در دبیرستان، رشته نقاشی را ادامه تحصیل دهم‌؛ اما پدرم موافق این موضوع نبودند. بر همین مبنا رشته ریاضی را انتخاب کردم و بعد از آن نیز برای رسیدن به خواسته هنری‌ام در دانشگاه، رشته معماری را انتخاب کردم.

شما کتابی تحت عنوان "دومان" در کارنامه کاری خود دارید. این کتاب از جمله ابتدایی‌ترین فعالیت‌های شماست. دقیقا چطور شد که دومان را تالیف کردید؟ اصولا این کتاب در چه راستایی شکل گرفت؟

تالیف دومان از سال دوم یا سوم دانشگاه آغاز شد. در آن زمان من تصاویری از نقاط مختلف و تاریخی تبریز را تحت عنوان کروکی تصویر و بر اساس آن نمایشگاهی از این آثار، در نگارخانه مانی برگزار کردم. در آن زمان یکی از مسئولان دانشگاه سهند تبریز پیشنهاد چاپ این آثار را دادند. بر مبنای این پیشنهاد من به دانشگاهی که در آن تحصیل می‌کردم (دانشگاه آزاد اسلامی‌ تبریز)، پیشنهاد چاپ آثارم را دادم.‌ اما متاسفانه علی رغم استقبال رؤسای دانشگاه، در شورای دانشگاه، این پیشنهاد رد و به نوعی مسکوت باقی ماند. این ماجرا کم کم به فراموشی سپرده می‌شد تا اینکه جناب دکتر سعید ایزدی که استاد یکی از درس‌های بنده بودند، از ماجرا خبردار شدند. ایشان از جمله اساتید و افراد فوق‌العاده دوست داشتنی و با شرافتی هستند که سال‌ها بعد به عنوان معاون وزیر نیز فعالیت حرفه‌ای و سیاسی خود را دنبال کردند. ایشان پیشنهاد کردند که این آثار در وزارت مسکن و شهرسازی به چاپ برسد. پس از این پیشنهاد، جلسات مختلفی را برگزار شد و من مایل بودم که کتابی متفاوت تألیف شود. در مسیر این جستجو به کتابی تحت عنوان "کاپریس" اثر فرانسیسکو گویا برخورد کردم. این کتاب دیدگاه مرا به شدت تحت تاثیر خود قرارداد تا کتاب را با روایت خاصی تالیف کنم. "دومان" تلاشی است در راه وصف آنچه هست و یادآوری شکوه گنجینه‌هایی که غبار عادت و تکرار و عواملی چند در نگاه وارثان و بینندگان این آثار، آنان را به نیستی خواهد برد. بنابراین کتاب با این هدف شروع شد. در این مسیر همراه ادیب من آقای غلامحسین فرنود بودند. نهایتا کتاب  سال 1380 و پس از دو سال کار مداوم و سنگین به چاپ رسید.

به متنی اشاره فرمودید که در کتاب "دومان" نوشته شده است. چقدر این متن قابلیت پژوهشی به کروکی‌های موجود در کتاب بخشیده است؟

 این کتاب، صرفا یک اثر هنری است که بیشتر دارای حس و اتمسفر هنری است.‌اما به هرحال متن کتاب بسیار دلنشین به رشته تحریر درآمده است. دومان با جمله‌ای تکان‌دهنده شروع می‌شود: "شهری گمشده" که البته کنایه‌ای به ایران گمشده است.

اجازه بدهید به کارنامه کاری شما اشاره کنم. شما در سال 2013 به عنوان معمار برگزیده خاورمیانه انتخاب شدید. بازخورد این رویداد در داخل کشور برای شما چگونه بود؟

 جالب است که بازخورد این اتفاق برای من در ایران مثبت نبود.

 فکر می‌کنید، این نوع واکنش‌ها ریشه در چه نوع دیدگاه و داده فرهنگی دارد؟

به نظرم این مسئله تنها در معماری نیست. این نوع نگاه و بدبینی که اخیرا به نام نقد شناخته می‌شود، غیراصولی و بر مبنای دیدگاه‌های شخصی بوده و در تمامی‌رشته‌ها نیز وجود دارد. یعنی از ورزش گرفته تا علم و هنر، ما شاهد چنین واکنش‌هایی از سمت بسیاری از مخاطبان هستیم. معماری برای من یک مسئولیت اجتماعی است و تلاش می‌کنم روی آن متمرکز باشم.

کوروش حاجی زاده

واکنش به برنده شدن شما در درسطح بین‌المللی چگونه بود؟

برخلاف ایران عزیزم، فوق‌العاده خوب بود. واکنش‌های خارج از ایران به برنده شدن من جالب بود به همین خاطر بارها به عنوان سخنران بین‌المللی انتخاب شده‌ام و اخیرا هم داور یکی از مسابقات بین‌المللی هستم. البته باعث افتخار است که "فرشاد مهدیزاده" به عنوان دومین ایرانی این عنوان را در سال 2017 کسب کرد.

جناب حاجی‌زاده، در مسابقه معمار خاورمیانه سال 2013 شما انتخاب شدید. از نگاه هیئت داوران چه نکاتی در آثار شما وجود داشت که از میان دیگر رقبا شما را برگزیدند؟

در بیانیه این مسابقه نکات بسیار جالبی دیده می‌شد. یکی از این نکات این بود که آثار من دارای بیان بومی‌ است و راجع به معماری معاصر ایران صحبت می‌کند. این مساله نکته مهم و تاثیرگذاری است که سبب شد من بیشتر بر این مباحث تمرکز داشته باشم. جالب اینجاست که تا پیش از این انتخاب برخی معتقد بودند که کارهای من بسیار متفاوت از بستر و زمینه آن است، در حالی‌که داوران بین‌المللی آثار مرا دارای اصالت و درونیات ایرانی تشخیص دادند. هیئت داوران این مسابقه معتقد بودند که آثارم با بیانی بومی، با موضوع رابطه برقرار می‌کند.

دقیقا این سوالی است که من می‌خواستم از شما بپرسم. یکی از مباحثی که در معماری دهه اخیر بسیار پررنگ شده، معماری بومی‌ و منطبق با زندگی نسبتا مدرن‌ امروزی است. شما به بومی‌سازی در آثار خود اشاره کردید که بر مبنای آن نیز انتخاب شدید. به نظر شما چطور می‌توان یک معماری بومی ‌با زبان مدرن در ایران داشت؟ و تعریف اساسی از معماری بومی ‌اما منطبق با فرهنگ روز ایران داشت، چیست؟

پاسخ به سوال شما بسیار سخت است و من در طی این سال‌ها، برای به دست آوردن پاسخ آن تلاش‌های زیادی کرده‌ام. پاسخ این سوال هنوز دغدغه من است. متاسفانه ما در طی دهه‌های گذشته هنوز در نیافتیم که با یک یا چند معمار نمی‌توان یک روند معمارانه ساخت. این مسئله باید دغدغه دستگاه‌های دولتی باشد. یعنی آنها باید این مسیر را هموار و خط مشی مناسبی را دنبال کنند. ما طی پنجاه سال گذشته هیچ خط مشی و روندی در مورد معماری و شهرسازی نداشته‌ایم. بخش زیادی از بحران‌هایی که در سال‌های اخیر داشته‌ایم به این عدم سیاست و سند بالادستی برمی‌گردد. ما طی این پنج دهه گذشته در معماری به هیچ چیز دست نیافته‌‌ایم.

من با شما موافقم ‌اما قطعا هر فرد در هر ابعاد و اندازه‌ای می‌تواند موجی کوچک در شرایط کنونی ایجاد کند. حال با این تعریف شما چطور در سبک شخصی خودتان این بومی‌سازی با زبان مدرن را دنبال می‌کنید؟

 متاسفانه ما‌ امروز می‌بینیم که شهرهای ایران هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. یعنی در بخش‌های معاصر از شهرهای معاصر بین تهران، شیراز، بندرعباس و اقلیم‌های دیگر تفاوتی در نوع معماری وجود ندارد. این در حالی است که در کشورهای دیگر اینگونه نیست، مثلا در آلمان، از مونیخ تا وستبورگ تفاوت بسیاری در نوع معماری وجود دارد. این یکنواخت‌سازی و عدم وجود دیدگاه مناسب در شهرسازی و معماری معاصر از نگاه بالادستی، باعث نگرانی و جزء دغدغه‌های شخصی خود من است.

شما به تغییراتی اشاره کردید که در روند زندگی‌امروز ما رخ داده است. در یک دوران خاص، گنبد و مناره به دلایل مختلفی از جمله کم ارتفاع بودن شهرها، الزام داشته است ‌اما ‌امروز با وجود این همه آپارتمان اینگونه نیست. سوال من این است که چرا با توجه به تغییر سبک زندگی، شاهد تغییر در سبک معماری بر مبنای خواسته مخاطب نیستیم و این دو بخش با یکدیگر گام برنداشته‌اند؟ پس از مدت‌ها شاهد بودیم که در چهارراه ولیعصر مسجدی طراحی شد که گنبد و مناره ندارد. این ‌امر انتقادهای فراوانی ایجاد کرد. شما فکر می‌کنید باید چه کنیم که معماری را از سمبل به سمت نیاز سوق دهیم؟

به نظرم بحث مسجد بسیار پیچیده و سخت است، زیرا مسجد احکام مربوط به خود را دارد.‌ اما من به صورت کلی در این مورد صحبت می‌کنم. من نمازخانه طراحی کرده‌ام ‌اما مسجد نه. هر چند که بسیار دوست دارم، روزی بتوانم یک مسجد طراحی کنم. طراحی یک مسجد از جمله آرزوهای من است زیرا فضای بسیار روحانی و ویژه‌ای را داراست که برای هر معمار از جذابیت‌های ویژه‌ای برخوردار است. در مورد زندگی مدرن باید عرض کنم که ما در ایران زندگی مدرن نداریم و تنها پوسته ظاهری فضا تغییر کرده است. یعنی با وجود اینکه اینترنت جزئی از زندگی ماست یا از اپلیکشن‌های متفاوت و به روز استفاده می‌کنیم‌، اما عملا تفکراتی سنتی داریم. ما در آپارتمان‌هایی زندگی می‌کنیم که متاسفانه فضای خوبی برای زندگی‌ امروز ما ندارند. در این فضاها اتمسفر مناسبی وجود ندارد. این آپارتمان‌ها فضای نیمه باز ندارند، حیاط ندارند و کودکان‌مان اسیر چهار دیواری‌ها هستند، به همین دلیل حال عمومی‌ ما خوب نیست. مسئله اینجاست که وقتی افراد در خانه حال خوبی ندارند، قطعا نمی‌توانند اجتماع خوشحالی را نیز شکل دهند. با وجود اینکه ما مشکلات فراوانی در مباحث اقتصادی و ... داریم، ‌اما من معتقدم که معماری در مباحث روحی مردم دخیل است. متاسفانه هنوز در فرهنگ جامعه ما پذیرفته نشده که پروژه‌ها را به معمار بسپاریم. منظورم از معمار صرفا کسی نیست که مدرک معماری کسب کرده است، زیرا همانطور که می‌دانید،‌ امروزه ورود به دانشگاه و کسب نمره کار چندان سختی نیست. ما در ایران به محض بیماری به سراغ بهترین پزشک ممکن می‌رویم ‌اما برای پروژه‌هایمان به معمار خوب و متخصص اعتقاد نداریم.‌ امروز این عدم اعتقاد به تخصص، فاجعه بزرگی در زندگی شهرهایمان آفریده است.

این عدم اعتقاد به تخصص‌ها تنها در مورد معماری نیست. کما اینکه در مورد بیماری‌های روحی و روانی نیز کمتر در ایران مردم حاضر هستند که به روانپزشک مراجعه کنند؟

بله. متاسفانه ما حاضر نیستیم برای مواردی که با روح و روان سر و کار دارد و به عبارتی مادی نیست، هزینه کنیم. مردم ما عموما فیزیکی می‌اندیشند به همین خاطر حاضر نیستند که برای مباحثی که به روح و روان مربوط است، وقت و هزینه صرف کنند. همین‌ امر نیز سبب شده که شرایط روحی نامتعادل و نامناسبی را در طیف گسترده‎ای در جامعه شاهد باشیم.

 شما مدرس دانشگاه هستید و یکی از چهره‌های شاخص معماری ایران به شمار می‌روید. به نظر شما چقدر فضای آموزشی کشور در شرایط کنونی معماری ما دخیل است؟ آیا دانشگاه نکات لازم را در راستای اجرای یک معماری دارای هویت و منطبق با روحیات جامعه به دانشجو‌ آموزش می‌دهد؟

من اساسا به هویت اعتقاد ندارم. من معتقدم هویت به خودی خود وجود ندارد، بلکه هویت آفریدنی است. آنچه که برخی در مورد آن صحبت می‌کنند، سنت نامیده می‌شود. بین سنت و هویت تفاوت بسیاری وجود دارد زیرا ما در سنت مواردی مانند طاق و غیره را داریم که ارتباطی با هویت ندارد. تاکید می‌کنم که هویت آفریدنی است نه یافتنی. البته در راستای خلق هویت می‌توان از سنت استفاده کرد ‌اما هویت به خودی خود وجود ندارد.

پس با این تعریف ما در واقع هویتی را در معماری‌امروز ایران نیافریدیم؟

اصلا، نیافریدیم. دقیقا...

به نظر شما چطور باید این کار را انجام می‌دادیم؟

یکی از موضوعات مهم همین مسئله است، زیرا ما در موارد مختلف الگوهای متفاوتی را مطرح می‌کنیم. به عنوان مثال مجلس شورای اسلامی‌ الگوی مصرف را مطرح کرده‌، اما هیچ الگویی برای معماری تاکنون به وجود نیامده است. البته هر از چند گاهی و در مواردی، مباحثی در این باره مطرح شده ‌اما متاسفانه هرگز به مرحله اجرا نرسیده است. یکی دیگر از مشکلات این است که افرادی این الگوها را مطرح می‌کنند که ذهنیتی غیر معاصر دارند. بنابراین فضای معماری به سمت و سوی پیشرفت سوق داده نمی‌شود و مدام پسرفت پیدا می‌کنیم. متاسفانه حتی سازمان میراث فرهنگی نیز در مرمت‌ها بر اساس الگوهای معاصر جهانی عمل نمی‌کند. به عنوان مثال یک خانه یا بنا را کاملا مانند قبل بازسازی می‌کند در حالی‌که‌ امروز دنیا برای مرمت نیز الگوی تازه‌ای دارد یعنی بنا به نحوی مرمت می‌شود که بازدید کننده قدمت آن را احساس کند.

کوروش حاجی زاده

یعنی در مرمت‌های‌ امروزی چه نوع کاری انجام می‌شود؟

امروزه تئوری‌های بسیار پیشرو و معاصری در مرمت جهانی وجود دارد که در این مقال نمی‌گنجد اما اگر بخواهم عامیانه و ساده در این مورد صحبت کنم، مثال‌های ساده‌ای وجود دارد. در مرمت‌های‌ امروزی دنیای مدرن، آثار ارزشمند به نحوی مرمت می‌شوند که شما محل مرمت را بتوانید تشخیص دهید. مثلا برای مرمت و بازسازی یک بشقاب، نقطه شکسته نشان داده می‌شود و مخاطب می‌تواند نقطه وصله و شکسته را تشخیص دهد زیرا اساسا با یک رنگ متفاوت یا شکل متفاوت این نقطه مشخص می‌شود بنابراین مخاطب کاملا فضای قدیم را از مرمت تشخیص می‌دهد ‌اما متاسفانه در ایران اینگونه نیست و صرفا فرمت کار حفظ می‌شود. در این روش همه چیز از نو ساخته می‌شود که اصلا درست نیست. این مبنا متعلق به منشور آتن است که یک منشور مرمتی است. متاسفانه در ایران یک سری استاد کار، روی یک بنای مرمتی آجرکاری و بندکشی می‌کنند. مرمت ما به شکلی پیش رفته که بازار تبریز را رنگ کردند یعنی تک به تک آجرهای این بنای قدیمی ‌رنگ شد. متاسفانه معماران ما به اندازه کافی قدرت سیاسی و اقتصادی ندارند که در برابر چنین اقداماتی واکنش‌های موثری نشان دهند. شما در هیچ نقطه از دنیا شاهد این شکل از مرمت نیستید، مثلا در کلیسای سانتا ماریا دل فیوره، مرمت به شکلی است که مخاطب می‌تواند تشخیص دهد که درکدام قسمت از بنا نقاشی فرو ریخته یا بازسازی شده است. در قسمت توضیحات این بنا، شما می‌توانید نقاط بازسازی نقاشی را تشخیص دهید و حتی اسم نقاش نیز ذکر شده است. ما در معماری گذشته خودمان نیز این روند را داریم، یعنی شما بناهایی که التقاطی، یا الحاقی هستند را می‌بینید که در دوره‌های گذشته لایه‌های مختلف و منحصر به فردی در آن‌ها به کار رفته است. یعنی صرفا روی لایه قدیمی‌کار نشده است و معماری هر دوره لایه متفاوتی را خلق کرده است، به همین خاطر ما می‌توانیم تشخیص دهیم که این بنا قبلا در دوره ایلخانی به وجود‌ آمده و بعد در دوره صفوی مرمت شده است. متاسفانه ما ‌امروزه به نحوی مرمت می‌کنیم که انگار اثر در دوره صفوی مرمت می‌شود. این یعنی ما فرزندان‌مان را به سبک دوره صفوی تربیت کنیم؟ یا مانند آن دوران لباس بپوشیم. معماری کاملا وابسته به سایر وجوه زندگی انسانی است، بنابراین شما نمی‌توانید بگویید که من کت و شلوار، می‌پوشم ‌اما معماری دوره گذشته را انتخاب می‌کنم. این همان نقطه غلطی است که در معماری ما وجود دارد.

به نکته مهمی‌، یعنی سنخیت معماری با روحیات مخاطب اشاره کردید. متاسفانه همانطور که اشاره کردید ما در فضاهای آپارتمان، شرایط مناسبی برای زندگی نداریم که با روحیات افراد همخوانی داشته باشد. آیا این مسئولیت شخصی معمار نیست که بتواند در همان فضای کوچک آپارتمان نیز، خانه‌ای مناسب با روحیات یک ایرانی بیافریند که قابل تحمل باشد؟

متاسفانه این مسئله به ماجراهای سوداگرانه‌ امروز باز می‌گردد که در جامعه به وفور وجود دارد. همه این موارد نشان می‌دهد که معماری وسیله‌ای برای رشد اقتصادی برخی افراد شده است. بر همین مبنا اغلب کارفرماها حاضر نیستند که مساحتی را به فضاهایی مانند بالکن و تراس اختصاص دهند. در موارد بسیاری کارفرما نیز حق دارد زیرا یک محاسبه ساده نشان می‌دهد که برای هر تراس 2 تا 3 متر فضا نیاز است، حال اگر این فضا در مثلا 10 تا 20 واحد ضرب شود، رقم بالایی به وجود می‌آورد که کارفرما را از این کار منصرف می‌کند. پس سوداگری مسکن به گونه‌ای شده که این روند شکل گرفته است. در واقع تمام این مباحث دست به دست یکدیگر داده‌اند، زیرا معماری جدا از اقتصاد نیست. مشکل اصلی اینجاست که عموم کارفرماها در ازای سود اقتصادی خود، برای مردم ارزش قائل نیستند، یعنی سعی نمی‌کنند که کیفیت فضای زندگی مخاطب را ارتقا دهند. به جای این موضوع مردم و کارفرماها برای متریال بیش از پیش هزینه می‌کنند، ‌اما برای فضا ارزشی قائل نیستند. یعنی اگر شما به کارفرما بگویید که این متریال خارجی است و هزینه بالاتری دارد، می‌پذیرد، ‌اما برای ایجاد یک فضای منحصر به فرد حاضر به صرف هزینه نیست، بنابراین کیفیت فضا از بین می‌رود و تمرکز به سمت متراژ معطوف می‌شود.

من با شما موافقم که بخشی از این مشکلات به اقتصاد مربوط است‌ اما به نظرم بخشی از مباحث معماری کاملا به خود معماران باز می‌گردد. مثلا اینکه شما پلان خانه را به نحوی طراحی کنید که حمام در فضای پذیرایی باشد، یک مسئولیت شخصی معمارانه است. یا من خانه‌ای را دیده‌ام که برای تراس هیچ راه آبی وجود ندارد. آیا این وظیفه معمار نیست؟

حق با شماست. من هم خانه‌ای را در یکی از نقاط گران تهران  دیده‌ام که دستشویی راه آب نداشت و معمار ادعا می‌کرد که مانند کشورهای خارجی که نیازی به آب در دستشویی ندارند، عمل کرده است. در صورتی‌که معتقدم گرته‌برداری‌هایی به این سطحی کاری کاملا نادرست است.

مساله اینجاست که گاهی معماران سعی می‌کنند که کاملا مطابق با خواسته خود ساخت بنا را پیش ببرند و روی سلیقه مخاطب تاثیرگذار باشند. اینجا یک سوال مطرح می‌شود که آیا معمار ذائقه مخاطب را می‌سازد یا مخاطب ذائقه معمار  را شکل می‌دهد؟

به نظرم در این نقطه باید بحث جدیدی را باز کنیم که بسیار مهم است. به نظر من در اینگونه موارد معمار گناهی ندارد. برای این که خود معمار شاید معماری بلد نباشد یا به عبارتی،‌ آموزش‌های لازم را ندیده باشد. زمانی که من دانشجو بودم مجموعا 6 یا 7 دانشگاه در شهرهایی چون تهران، یزد، اصفهان و ... دانشجو می‌پذیرفتند،‌ اما ‌امروز شما می‌بینید که در هر کوچه و خیابانی دانشگاه تاسیس شده و نمونه‌های مختلفی در بخش معماری فعال هستند. در زمینه‌ آموزش ما هنوز سیلابس‌های 40 سال پیش را‌ آموزش می‌دهیم در حالی‌که ‌امروز سرفصل‌های‌ آموزشی در دنیا دستخوش تغییرات اساسی شده است.

به نظر می‌رسد که در سال‌های اخیر بیشتر روی مباحث نظری تمرکز داشته‌ایم و بحث‌های عملی کمرنگ‌تر در دانشگاه دنبال می‌شود؟

من در دانشگاه علم و صنعت، دانشگاه تهران و دبی تدریس کرده‌ام. بارها دیده‌ام که برخی از دانشجویان به آموزش خارج از سرفصل دروس اعتراض می‌کنند. حتی یکی از اساتید یک بار به من گفت که حق ندارم مباحثی خارج از سرفصل‌ها را با دانشجویان کار کنم‌، اما من اساسا به سرفصل‌های دانشگاه اعتقادی ندارم. معتقدم که باید بر مبنای معماری روز دنیا با دانشجویان کار کنیم. مسئله اینجاست که نه در دانشگاه بلکه قبل‌تر از آن ما در دبیرستان و دبستان نیز مشکل آموزش را داریم. همانطور که می‌دانید سرفصل‌های آموزشی ما در دبیرستان و دبستان طی دهه‌های اخیر بارها و بارها تغییر کرده است. من می‌گویم وقتی تا این حد تغییر در سیستم نظام آموزشی داریم، باید بررسی عمیق‌تری انجام دهیم زیرا نشان می‌دهد که مشکلی در این عرصه وجود دارد، لذا بخشی از معماری معاصر بد و بعضا بی‌اساس ما حاصل نظام آموزشی نادرست ماست.

پس در این میان مسئولیت شخصی چه می‌شود. یک پزشک قسم می‌خورد که برای نجات جان بیمار خود نهایت تلاش را انجام دهد؛ آیا معماری چنین تعهدی را در قبال شهر و شرایط جسمی‌ و روحی شهروندان ندارد؟

متاسفانه روزی که معماران فارغ‌التحصیل می‌شوند، قسم و تعهدی در کار نیست. این در حالی است که معماری می‌تواند بسیار فاجعه آفرین باشد و هست. یکی از دلایل حال بد مردم ایران همین معماری است. خارج از بحث زلزله، سیل و...  معتقدم که معماری نقش مهمی‌ را در شرایط روحی مردم ایفا می‌کند. متاسفانه سطح آگاهی مردم در این زمینه اندک است، زیرا رسانه‌های متعدد و قوی در زمینه معماری فعالیت زیادی نمی‌کنند، بنابراین فضای موجود سرشار از ابهام است.

به نظر شما چقدر رسانه‌ها در دنیا روی روند معماری تاثیرگذار هستند؟ و این تاثیر در ایران چگونه است؟

به نظرم رسانه عنصر فوق‌العاده تاثیرگذاری است. به همین خاطر برندهای پر رنگ جهانی چون مرسدس بنز، اپل و... هنوز تبلیغات تاثیرگذاری دارند و رسانه‌ها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. وضعیت در مورد تلویزیون و رسانه‌های ملی نیز همین گونه است. متاسفانه در رسانه ملی ما صحبتی از معماری نمی‌شود تا این دغدغه در مردم به وجود بیاید. به نظر می‌رسد تمام برنامه‌های تلویزیون به دنبال جذب مخاطب بالا و به دور از محتوای درست‌ آموزشی است. در این شرایط قطعا معماران چهره‌های درآمدزایی برای تلویزیون نیستند و فرهنگ‌سازی نیز در حاشیه قرار می‌گیرد. بنابراین باز هم نقش معماری در جامعه تضعیف می‌شود. تا زمانی‌که یک سند بالادستی در جامعه ما وجود نداشته باشد، تلاشی در راستای فرهنگ‌سازی برای معماری صورت نمی‌گیرد. البته گاهی برنامه‌هایی در تلویزیون داریم ‌اما این برنامه‌ها عموما آخر شب و در شبکه‌های کم بیننده پخش می‌شوند که شاید تنها بخشی از اقشار نسبتا فرهیخته جذب آن شوند. با وجود اهمیت فوق‌العاده رسانه ما همواره نقش کمرنگی از آن در عرصه معماری دیده‌ایم.

کوروش حاجی زاده

آیا این تاثیری که اشاره کردید در مورد رسانه‌های مجازی نیز وجود دارد؟

 به نظر من رسانه‌های مجازی نیز بسیار تاثیرگذار هستند. این تاثیرگذاری قطعا مثبت است زیرا سبب می‌شود که بتوانیم جامعه جهانی را بهتر رصد کنیم ‌اما متاسفانه ما از این بخش نیز غافل هستیم.

 و صحبت آخر؟

آرزوی قلبی من داشتن ایرانی آباد و به دور از هرگونه حواشی است. ‌امیدوارم هر روز بیش از پیش شاهد اعتلای فرهنگ معماری سرزمین عزیزمان باشیم.