سرویس معماری هنرآنلاین: علیرضا عندلیب، دارای مدرک کارشناسی ارشد معماری و دکترای شهرسازی از دانشگاه تهران است. او که سال‌هاست به عنوان مدرس در دانشگاه‌های مختلف از جمله علوم تحقیقات فعال است، تاکنون تحقیقات و پژوهش‌های مختلفی در عرصه شهرسازی ارائه داده است. آثاری چون "اصول نوسازی شهری رویکردی نو به بافت‌های فرسوده" از جمله آثار این چهره پژوهشگر است که با نگاهی کاوشگرانه به موضوع شهرسازی و حل معضلات بافت فرسوده پرداخته است. عندلیب معتقد است که باید شهر را همانند موجودی زنده نگریست و اجزای مختلف را در ساختاری درست برای آن تعریف کرد. او معضلات کنونی را حاصل عدم توازن شهری، بی‌توجهی به مبحث پژوهش، تولید علم و صد البته تمرکز بر ترجمه و واردات علم می‌داند.آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این مدرس دانشگاه و پژوهشگر است.

 

شما در کتاب "اصول نوسازی شهری رویکردی نو به بافت‌های فرسوده" به مباحثی جدی پرداخته‌اید. اساساً چقدر نوسازی‌های انجام شده در شرایط کنونی می‌تواند مثمرثمر باشد و به بافت فرسوده تبدیل نشود؟

در این گفت‌وگو وقتی از نوسازی صحبت می‌کنیم، منظورمان نوسازی متوازن یعنی نوسازی متوازن بافت‌های فرسوده است. بنابراین اگر از فرآیند نیز صحبت می‌کنیم، در این نگاه و رویکرد و نظر از آن یاد خواهیم کرد. تاکنون آنچه به عنوان نوسازی در طرح‌ها، اقدامات، رویکردها و شیوه‌ها و روش‌هایی که به کار گرفته‌ایم، انجام شده، شاهد عدم توازن هستیم که این عدم توازن نوسازی را به ضد نوسازی تبدیل کرده است. یعنی درعین حال که زحمت کشیده‌اند و وقت، انرژی و منبع صرف شده و درنهایت کاری پیشرفته، این عمل و کار تبدیل به ضد خود شده است. ما باید کاری کنیم که بتوانیم با اقداماتی برگشت توازن را صورت دهیم و عدم توازن را به توازن برگردانیم. رویکرد کلی ما به بافت در نگاهی که نسبت به نوسازی متوازن داریم، دیدگاهی سیستماتیک با نگاهی موازنه‌ای است. ما لازم است به پیش‌فرض‌هایی به عنوان پیش‌فرض‌های کلیدی در نوسازی متوازن در بافت‌های فرسوده شهری توجه کنیم. مبانی اصلی نگاه فرآیندی ما نوعی نوسازی است که تحت عنوان نوسازی متوازن از آن یاد می‌کنیم.

و این مبانی اصلی شامل چه مباحث و نکاتی است؟

 این نوسازی متوازن پنج پیش‌فرض اصلی دارد که باید به آن توجه کرد. پیش‌فرض اول این است که اساساً به هم خوردن توازن نظام شهر و تداوم عدم توازن، باعث عدم توازن اجزای نظام شهر می‌شود یعنی اگر در کلیت طرح‌های مربوط به شهر با مشکل مواجه شویم، در زیرمجموعه‌ها و زیرسیستم‌ها و زیر متن شهر مشکلات را مشاهده می‌کنیم و پیش‌فرض دوم ما بافت فرسوده است. به عنوان پیامد عدم توازن نظام شهر، بحث بافت فرسوده مطرح می‌شود. توسعه شهری نامتوازن است که بافت فرسوده را ایجاد می‌کند. اگر بخواهیم پایداری را به نظام شهر برگردانیم، لازم است که بتوانیم عدم توازن را از بین ببریم و توازن را جایگزین کنیم. پیش‌فرض کلیدی سوم این است که برگشت توازن به بافت، زمانی رخ می‌دهد که ما بتوانیم اصالت بخشی را به نوسازی محله بدهیم. تا همین چند سال قبل، اصالت نوسازی با راه و بزرگراه بود یعنی ما زمانی در بافت‌ها از نوسازی صحبت به میان می‌آوردیم که می‌خواستیم راه یا بزرگراهی بسازیم. بنابراین خانه‌هایی در مسیر راه و بزرگراه تخریب می‌شدند و سپس برای اطراف آن راه و بزرگراه‌ها، چاره‌اندیشی می‌کردیم. ما باید اصالت را صرف‌نظر از اینکه بخواهیم راه یا بزرگراهی بسازیم به محله و بافت فرسوده بدهیم. پیش‌فرض دیگر این است که نوسازی محله با یک برنامه‌ریزی یکپارچه صورت گیرد. در حقیقت اگر ما دانه سازی یا به تعبیر دیگر، بد دانه سازی کنیم، باید این رویکرد را کنار بگذاریم و به جای پروژه‌های مسکونی و خانه‌سازی، بایستی برنامه‌ریزی یکپارچه برای کلیت بافت محله داشته باشیم. بالاخره پیش‌فرض پنجم این است که برنامه‌ریزی یکپارچه نوسازی بافت فرسوده با مشارکت‌دهی فعال کلیه کنش‌گران انجام شود. البته تأکید بر مشارکت ساکنان بیشتر از دیگران است به این دلیل که اگر آن‌ها نخواهند این کار را بکنند و همه بخواهند، بازهم کار انجام نمی‌شود. بنابراین پیش‌فرض برنامه‌ریزی نوسازی یکپارچه نیازمند یاری همه اعضاء به خصوص با تأکید بر مشارکت ساکنان است، اما از طرف دیگر تحقق نوسازی متوازن، مستلزم طی فرآیند و رویکرد فرایندی به جای رویکرد پروژه‌ای است.

علیرضا عندلیب

چرا تأکید شما بر فرآیند است؟

به این دلیل که فرآیند اقدامات را هدفمند می‌کند و روال کار را منطقی پیش می‌برد. یعنی به جای تشخیص سلیقه‌ای و دستورات تحمیلی، می‌توانیم بر اساس روال منطقی کار را پیش ببریم و بر اساس فرایند روشن و شفاف این کار را انجام  دهیم. فرایند آینده‌گرا است و ما آگاهانه به استقبال آینده در فرایند می‌رویم. فرایند هوشمند است به این معنا که اصلاح‌پذیر و انعطاف‌پذیر است و دائماً می‌تواند به حالت قبل برگردد و بازخوردها را اصلاح کند. فرایند مشارکت‌پذیر است و تک‌محور و تک نظر نیست بنابراین یک گزینه در برابر مسئله وجود ندارد و راه‌های مختلفی در فرایند هست. پس نوسازی متوازن، نوسازی فرایندی، به جای نوسازی پروژه‌ای است. ما در این فرایند تعیین می‌کنیم چه نوع اقدامی صورت بگیرد. یعنی مبانی فرایند این می‌شود که نوع اقدام چه باشد، اینکه تقدم و تأخر چگونه است، در کجا باید صورت بگیرد، چه پیش نیازی قبل و بعد فرایند لازم است. در این مسیر نقش و سهم ذی ربط‌ها مشخص می‌شود و معلوم می‌کنیم مجری اقدام، کیست و در چه مرحله‌ای چه سهم و نقشی دارد. شیوه و انجام کار روشن می‌شود، یعنی چگونگی اقدام تعریف و معنا می‌شود. بر این اساس ما پنج رکن اقدامات را در فرایند نوسازی متوازن محله می‌توانیم تعریف کنیم که این تعریف ما می‌تواند به عنوان فرایند برنامه‌ریزی راهبردی نوسازی بافت‌های فرسوده شهری مد نظر قرار بگیرد. به عبارت دیگر این پنج رکن اقدامات در این فرایند شامل اقدامات تشخیصی است که به توازن‌یابی وضعیت محله، شناسایی مشکلات و ظرفیت‌ها و تعیین اولویت‌های توازن بخشی منجر می‌شود. رکن دوم، اقدامات پایه یا تدوین برنامه راهبردی است که به تعیین چارچوب‌های کلی، اهداف، سیاست‌های کلان مورد نیاز محله می‌پردازیم و در نهایت با مشورت به نتیجه می‌رسیم. رکن سوم اقدامات زمینه‌ای یا تعیین برنامه اجرایی نوسازی محله است. این اقدامات مثل همه بسترسازی‌های فرهنگی، ظرفیتی، هماهنگی و تسهیل‌گری و تأمین هزینه‌ها، پشتوانه‌های مالی، تشویقی و اجرایی و ... هستند. در این رکن می‌گوییم این اقدامات چه طور باید عملی و به کار گرفته شود. اقدامات زمینه‌ای دیگر ما در این فرایند تهیه سند ویژه نوسازی و توسعه محله است. هر محله‌ای برای خود سند جداگانه‌ای می‌خواهد و ممکن است از محله‌های دیگر متفاوت باشد. بنابراین نمی‌توانیم یک سند نوسازی و توسعه محله‌ای با گونه‌های مختلف تعریف کنیم پس بایستی برای هر محله‌ای یک سند ویژه مخصوص همان محله تهیه کنیم و در اقدامات زمینه‌ای پیش‌بینی و تدارک اسکان موقت لازم است. مانند خانه‌های معوض و طرح‌های خانه به جای خانه که قبلاً مطرح کرده‌ایم. اگر جایی لازم باشد خانه شخصی در بافت فرسوده برای اینکه زمین تولید شود توسط مجریان نو سازی گرفته شود، باید به او خانه‌ای داد، پول دادن یا چیزی غیر از خانه مسیر اشتباهی است که معمولاً طی می‌شود. تا اینجا دو نوع از اقدامات را معرفی کردیم؛ اقدامات پایه و اقدامات زمینه‌ای، اما رکن چهارم اقدامات فرایند، اقدامات زیرساختی است. در اقدامات زیرساختی همه اقدامات پیش‌گام کیفیت‌بخشی محیطی، مانند بهسازی محیطی و خدمات خرد محلی است. فرض کنید سازمان میوه و تره‌بار محلی یا هر اقدام خرد محلی دیگر مانند ساخت جدول، اصلاح آسفالت و... در آن انجام می‌شود. یکی دیگر از مقیاس‌های زیرساختی غیر از اقدامات خرد، اقدامات خدماتی و تأمین زیرساخت‌هایی مانند تأسیسات عمومی، فضاهای شهری و سبز است که لازمه این کار توسعه زمین است که در بافت فرسوده وجود ندارد. به طور حتم این امر باید تسهیل شود، در این راستا می‌توان از همان خانه‌هایی که در همان مناطق وجود دارد استفاده کرد. کار دیگری که در اقدامات زیرساختی می‌توانیم انجام دهیم، اجرای طرح‌های محرک توسعه و کاربری‌های ارزش‌افزا است. به هر حال باید محله‌ها را از حالت فعلی خارج کرد و پروژه‌هایی با کاربری‌های ارزش افزا که باعث ارتقاء سطح محله می‌شود را عملی کرد. البته باید این تذکر را داد که کاربری‌ها نباید در تناقض با محله باشد و باید با شرایط بومی منطقه سازگار شود و برای محله خروجی داشته باشد. رکن پنجم فرایند اقدامات، اقدامات توسعه‌ای و اصولا مرحله ارزیابی است؛ بنابراین همه اقدامات تکمیلی کیفیت‌بخشی مانند بهسازی محیطی و آموزش‌های الگوی مسکن جمعی را شامل می‌شود. ما خانه‌های افراد را با یکدیگر تجمیع می‌کنیم، اما آموزش چگونه جمعی زیستن را به آن‌ها نمی‌دهیم و در برنامه توسعه می‌خواهیم این کار را انجام دهیم. اگر تا امروز واحدها یک طبقه یا دو طبقه بودند و یا دیوار به دیوار همسایه یکدیگر بودند، باید آموزش ببینند که در ارتفاع چگونه با یکدیگر همسایه شوند. این اقدامات آموزشی می‌تواند در اقدامات توسعه‌ای معنادار باشد. بالاخره اقدام بعدی اصلاح دانه‌بندی بافت است. هر نوع عملی که در این اقدامات توسعه‌ای به عنوان اصلاح نظام دانه‌بندی باشد، از اقدامات توسعه‌ای فرایند است. بنابراین به طور کلی آنچه پیرامون فرایند می‌گوییم پنج نوع اقدامات تشخیصی، پایه‌ای، زمینه‌ای، زیرساختی و توسعه‌ای است.

به نظر شما چند درصد بناهای امروزی استاندارد لازم را برای عدم تبدیل شدن به بافت فرسوده طی دهه‌های اخیر دارند؟

با توجه به آنچه گفته شد، عدم توازن ریشه پیدایش و گسترش بافت فرسوده در نظام شهری است. اگر در شهر با بافت فرسوده مواجه هستیم به دلیل عدم توازن در توسعه شهری است. همان‌طور که گفتم بافت فرسوده پیامد رشد نامتوازن فضای شهری است. خروج شهر از توازن در ابعاد مختلف اجتماعی، کالبدی، اقتصادی، توسعه‌ای و... موجب بروز فرسودگی در مناطق آسیب‌پذیر شهری می‌شود. وقتی آپارتمان‌سازی فقط از جنبه ساخت مسکن مورد توجه قرار می‌گیرد و جنبه‌های دیگر بافت، فرهنگ، فضای شهری، خدمات عمومی، دسترسی‌های مناسب و... فراموش می‌شوند، این وضعیت می‌تواند در تبدیل شهر به یک بافت فرسوده مؤثر باشد و بافت را فرسوده کند. بنابراین وقتی از ساخت صحبت می‌کنیم باید آن را در طرحی سیستمی و کلی تعریف کنیم، نه به عنوان صرفاً آپارتمان‌سازی؛ جنبه بعد از آن استانداردهای خانه‌سازی، استحکام پایدار و نظایر آن است. دومین مورد توسط شهرداری و نظام مهندسی کنترل می‌شود. اما تأکید من بر طرح‌های توسعه شهری به جای تکیه بر آپارتمان‌سازی است. ما باید دقت‌مان را در طرح‌های توسعه افزایش دهیم سپس رعایت استانداردها را در نظر بگیریم. رعایت استانداردها زمانی اتفاق می‌افتد که طرح‌های توسعه شهری در ارتباط با سایر طرح‌های توسعه شهری نسبت خود را پیدا کند. این نوعی نگاه سیستمی به شهر است یعنی مثلاً اگر محله‌ای می‌سازیم باید ارتباط آن با محله‌های دیگر حفظ شود و نسبت خودش را با آن تعریف کند. پس باید نگاه سیستمی شهر را ببینیم و در تعریف نسبت محله با یکدیگر بتوانیم تعریف ارائه دهیم. نکته دیگر اینکه زیرساخت‌ها و خدمات عمومی دیگر را نیز بتوانیم تأمین کنیم. یعنی اگر زیرساخت‌ها و خدمات نباشد، یک جایی از کار ما دوباره با مشکل روبه‌رو می‌شویم. در سومین قسمت، ساخت مسکن با رعایت استاندارها مطرح است بنابراین وقتی از ساخت و سازهای آینده صحبت می‌کنیم که می‌خواهیم به بافت فرسوده تبدیل نشوند، این سه نکته را باید مورد توجه قرار دهیم. تعریف نسبت آنچه می‌سازیم با بافت‌های هم‌جوار، تأمین و پیش‌بینی زیرساخت‌ها و خدمات عمومی لازم، رعایت استانداردهای ساخت مسکن و همه این موارد باید مورد توجه سازندگان قرار بگیرد.

چه ملاک‌هایی در شهرسازی برای پیشگیری از ایجاد بافت فرسوده وجود دارد؟

همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، طرح‌های توسعه شهری باید متوازن باشند به این دلیل که شهر واحدی یکپارچه و هم پیوند است و باید بافت‌های تازه ساز از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به شهر متصل باشند. به وسیله تقویت پیوند با محله‌های جدید و قدیم باید این پیوندها را ایجاد و تقویت کنیم تا جریان‌های اقتصادی و اجتماعی شهر در محله‌های جدید برقرار شود.

حال اگر این اتفاق رخ ندهد، شاهد چه شرایطی هستیم؟

آن وقت است که محله می‌سازیم در حالی که از شبکه‌های اجتماعی و اقتصادی شهر جدا هستند و پیوندشان با محله‌های دیگر نیز قطع شده است. در این شرایط، محله جدید و بافت جدید در شهرسازی داریم، در حالی که ضعف جریان‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با بقیه شهر وجود دارد. در این صورت است که بافت فرسوده شهری یا تولید می‌شود یا گسترش پیدا می‌کند. بنابراین در یک نگاه شبکه‌ای، پیوندی و جریانی، پارادایمی که از آن اسم می‌بریم، بافت فرسوده تولید و گسترش می‌یابد.

شما در راستای تحقیق و پژوهش و تألیف کتاب "اصول نوسازی شهری" چقدر زمان صرف کردید؟

من برای کتاب "اصول نوسازی شهری" از سال 83 یا 84 تا سال 89 که چاپ اول منتشر شد، مطالعه انجام دادم و دفاتری را تحت عنوان نوسازی به چاپ رساندم که بعدها این دفاتر با  یکدیگر تجمیع و به کتاب اضافه و تکمیل شد. همچنین در سال 92 این مطالعات با اصلاحات جدید تجدید چاپ شد. البته ناگفته نماند که آنچه به عنوان اصول نوسازی شهری چاپ شد، حاصل مطالعات و تجربیات میدانی بود که به کمک و راهنمایی دوستانم آن زمان انجام گرفت و جا دارد که از آن‌ها نیز تشکر کنم.

چالش‌های پژوهش و تألیف را در حوزه شهرسازی و معماری چگونه می‌بینید؟

من به چالش‌های نشر اشاره نمی‌کنم، بلکه درباره مهم‌ترین چالشی که مربوط به تولیدکنندگان پژوهش و کتاب در این حوزه است، سخن می‌گویم. ما بایستی رویکرد تولید دانش جدید را ترویج کنیم. من با این سؤال مواجه هستم که وضعیت معماری و شهرسازی ما اگر امروز این‌گونه است که می‌بینیم، محصول عدم توازن و نابهنجاری است؛ پس باید دلیلی بر این عدم توازن وجود داشته باشد. ما باید دلیل را در تحقیق و پژوهش‌ها جستجو کنیم. آیا ما دانش این کار را نداشتیم؟ آیا دانش جهانی را نمی‌شناختیم؟ آیا دانش جهانی را می‌شناختیم، اما نتوانستیم آن را منطبق با شرایط کشور پیش ببریم؟ شاید اساساً دانش موجود جوابگوی نیاز و شرایط ما نبوده است؟ ما باید به این سؤال‌ها جواب دهیم. اگر جواب این باشد که دانش روز را شناخته‌ایم و منطبق با شرایط روز نیز هستیم اما باز نتوانسته‌ایم مسئله را حل کنیم و وضعیت با شرایط ما منطبق نیست، در این حالت باید متناسب با شرایط روز دانش مورد نیاز را تولید کنیم. رویکرد ما باید در این نگاه تحقیقی باشد یعنی خودمان همسو با شرایط جدید آن را به دست آوریم، نه تقلیدی به مفهومی که دانش را از جایی بیاوریم و الگو و مدل را پیدا کنیم و نه حتی تطبیقی مانند بحث بومی‌سازی که این روزها بسیار مطرح است. من با این موارد موافق نیستم  و فکر می‌کنم می‌توانیم گاهی متناسب با زمینه و شرایط، دانش مورد نیاز را تولید کنیم. اگر دانش وارداتی را بتوانیم با شرایط بومی تطبیق دهیم که هیچ، اگرنه باید وضعیت را تغییر دهیم و خودمان دانش تولید کنیم. به نظر من محققان ما در حوزه شهرسازی و معماری به خصوص در بحث نوسازی بافت‌های فرسوده، باید با درک شرایط کشور و مسائل و مشکلات بافت‌های فرسوده به تولید و مدیریت جدید متناسب با الزامات بپردازند. سال 85 شعاری را مطرح کردم که فکر می‌کنم، هنوز این شعار موضوعیت دارد. شعار من این بود که با دانش و مدیریت دیروز نمی‌توان بافت‌های فرسوده امروز را برای نسل فردا نوسازی کرد. یعنی دانش مدیریتی ما برای دیروز است و امروز شاهد بافت فرسوده هستیم، اما برای نسل فردا می‌خواهیم نوسازی کنیم؛ پس این امر نیازمند پژوهش و تحقیق مستمر است. ترجمه کار خوبی است، اما نباید همه به دنبال ترجمه باشند، تفسیر و تشریح نظریه‌های وارداتی خوب است، اما نباید همه کار را رها کنند. ما باید به توسعه و بسط نظریه‌ها از یک طرف و به تولید نظریه‌های جدید از طرف دیگر بپردازیم.

علیرضا عندلیب

آیا کتاب جدیدی در دست تألیف دارید؟

از سال 92 نظریه‌ای را تحت عنوان "نوسازی متوازن بافت‌های شهری" مطرح کردم و در سال 96 در کرسی نظریه‌پردازی شورای عالی انقلاب فرهنگی  که اجلاس نهایی آن نیز تشکیل شد، ارائه دادم. این اثر همچنین به تصویب منتقدان و داوران نیز رسید و از آنجا به عنوان یک نظریه مطرح شد که به صورت کتاب  توسط دبیرخانه هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی و دانشگاه آزاد واحد علوم تحقیقات به صورت مشترک چاپ شد. این نظریه در این کتاب تکامل یافته دیدگاه‌های نظری قبلی من است و اجزای آن را با ترکیب‌بندی جدیدی سامان داده‌ام. به عبارت دیگر هرکدام از این اجزا و عناصر در گذشته نتایج علمی جزئی به دست می‌آوردند، اما به نظر می‌رسد با این نظریه و این کتاب انتظار می‌رود روابط سیستماتیک‌تری بین اجزائی که مطرح کردم، برقرار شود. کارهای علمی پژوهشی آینده می‌تواند بر اساس این نظریه مسیر جدیدی را در درک و فهم هر دو متغیر اصلی فرسودگی و نوسازی ایجاد کنند. از سوی دیگر این نظریه می‌تواند، یک شبیه‌سازی و مدلی را طراحی کند که به عنوان مدل مفهومی نوسازی متوازن و به عنوان نقطه قوت دیده شود تا بتواند این حرف‌ها، نظریه‌ها چهارچوب‌ها را در راستای عملیاتی‌تر کردن به اجرا درآورد و در زمین پیاده کند. در حقیقت این روند می‌تواند قابلیت انعطاف‌پذیری و به کار بردن این مطالب را در شرایط گوناگون به وجود آورد و در نهایت به شکلی عملی‌تر بتوانیم بر روی آن حساب کنیم. امیدواریم اهداف و کارکردهای این نظریه که به صورت تکاملی و تدریجی به نتایج جدید خود دست یافته، بتواند موجب تحرک‌بخشی جامعه علمی دانشگاهی و حرفه‌ای در نقد و تحلیل هر یک از این موضوعات مطرح شده باشد. بر همین اساس همین‌طور که گفتم هدف از تدوین و نگارش این کتاب، تلاشی بود برای انجام حرکتی نو و گامی برای کمک به توسعه علمی و تولید دانش نوسازی و شهرسازی در بافت‌های فرسوده شهری بر بنیان توازن است. اصل و اساس این نگاه و محور اصلی کتاب تأکید بر این اصل بنیادی است که ریشه همه نابسامانی‌های بافت فرسوده، خروج از توازن در ابعاد و سطوح آن است. چنانچه برگشت توازن انجام شود، امید می‌رود نوسازی در مسیر اصلی خود قرار بگیرد و کتاب من نیز تلاشی در این جهت است.