سرویس معماری هنرآنلاین: مرکز معماری اسلامی حوزه هنری از جمله نهادهایی است که در سال‌های اخیر فعالیت گسترده‌ای را در راستای باز زنده سازی معماری کهن ایرانی انجام داده است. علی فروزانفر از سال 1394 فعالیت این مرکز را بر عهده دارد. فروزانفر از جمله مدیرانی است که در طی دهه اخیر فعالیت‌های گسترده‌ای را در عرصه آموزش داشته است. او دارای مدرک کارشناسی معماری اسلامی  از دانشگاه هنر تبریز است که در حوزه معماری ایرانی، بومی و هویت محور مطالعاتی داشته و مقالاتی نیز نوشته است. فروزانفر معتقد است که در بخش‌هایی از معماری نیازمند بازنگری به داشته‌های گذشته و به نحوی پسرفت هستیم. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی هنرآنلاین با این مدیر فعال در بخش آموزش معماری است.

 

اهداف مرکز معماری اسلامی چیست و برچه اساسی بنا شده است و چه آموزش‌هایی در این مرکز ارائه می‌شود؟

رویکرد حوزه هنری تولید هنر متعهد است؛ هنر متعهد به کشور، فرهنگ و هویت ملی و آیینی ما که همان هویت اسلامی است. ما نیز در حوزه معماری بحث ترویج معماری وابسته به ایران و اسلامی را پیگیری می‌کنیم. مجموعه اتفاقاتی که در مرکز معماری حوزه هنری پیگیری شده، بخشی مربوط به ترویج هنرهای سنتی ماست. در این مرکز برای ترویج این نوع معماری دوره‌های مانند کارگاه‌های گچ‌بری، مقرنس، طراحی و ساخت کاشی هفت‌رنگ، دوره نحوه کار کردن با آجر، گره چینی، طراحی با زبان تاریخی و... برگزار می‌شود. ما در این دوره‌ها سعی کردیم اساتید شناخته این حوزه را دعوت کنیم تا کارگاه‌ها را برای علاقه‌مندان برگزار کنند. بخش دیگر فعالیت‌های این مرکز، اتفاقات رسانه‌ای و فعالیت در فضای مجازی است. معرفی و ترویج آثار ماندگار با موضع معماری و شهرسازی ایرانی، مجموعه مصاحبه‌هایی که با متخصصین حوزه معماری و شهرسازی  گرفته می‌شود و ترویج گفتمان سبک معماری ایرانی اسلامی از جمله فعالیت‌های ما در فضای مجازی است. سومین بخش فعالیتی ما مجموعه اتفاقات و دعوت‌های فرهنگی و ترویجی در قالب مسابقات، جشنواره‌ها، نشست‌های تخصصی است. از جمله فعالیت‌های این بخش مسابقه «عکاسی هویت در معماری»، «طراحی معماری موکب»، «طراحی سرپناه موقت» و همچنین جشنواره ملی خشت فیروزه است که در سال 98 فراخوان آن را به صورت عمومی منتشر خواهیم کرد.

آیا برنامه‌های دیگری نیز برای سال 98 تدوین شده است؟

بله. یکی از این برنامه‌ها دفتر فنی مرکز معماری اسلامی است که هدف آن انجام پروژه‌های طراحی نیست، بلکه هدف معرفی کردن پیمانکاران یا طراحان صاحب ذوق و سلیقه و علاقه‌مند و دغدغه‌مند در حوزه معماری ایرانی اسلامی به صاحبان پروژه‌ها یا کارفرماهای بزرگ کشوری است. در واقع ما به دنبال این هستیم که بانک اطلاعاتی جامعی را از دفاتر، شرکت‌ها و مجموعه‌های مهندسین مشاور تهیه کنیم و وارد اصطلاحاً چانه زنی با کارفرمایان کلان کشوری شویم تا انشالله بتوانیم در میان مدت یا بلند مدت، پروژه‌های شاخصی را در حوزه معماری اسلامی از طریق این اتفاق پیاده کنیم.

در راستای اجرای این طرح چه اقداماتی تاکنون شکل گرفته است؟

برای اجرای این طرح، زیرساخت‌های اداری شکل گرفته و این برنامه جزء فعالیت‌های سال 98 تعریف شده است اما هنوز پروژه علمی آن را آغاز نکرده‌ایم. به طور حتم این طرح از برنامه‌های سال جدید خواهد بود، ضمن اینکه تأمین منابع مالی و انسانی آن نیز در مرکز معماری اسلامی شکل گرفته است.

به فعالیت‌ها و کارهایی اشاره فرمودید که تا به حال توسط مرکز معماری اسلامی انجام شده است. به نظر شما چقدر این فعالیت‌ها در سطح معماری کشور بازخورد داشته است؟

نقطه عطف فعالیت‌های مرکز معماری اسلامی در بین مجموع فعالیت‌هایی که ذکر کردم، در سال 97 بوده است. ما در سال 97 فعالیت‌های رسانه‌ای را به شکل جدی شروع کردیم و کارگاه‌ها نیز از مرداد ماه آغاز شد. با توجه به سن جوان فعالیت‌های مرکز معماری اسلامی، بازخوردها و نتیجه‌ای که از فعالیت‌ها دریافت کردیم، نسبت به بازه زمانی رضایت‌بخش بود، اما مسلماً در معماری کشور و منطقه، مجموع‌های پرکار و باانگیزه بسیاری فعال هستند بنابراین هنوز مرکز معماری نسبت به این مراکز فعال، نتوانسته صدای خود را به گوش مخاطب برساند اما با توجه به میزان فعالیت‌های‌مان فعلاً از نتیجه و بازخوردها راضی هستیم.

برخی از هنرها و فعالیت‌هایی که در مرکز معماری اسلامی به آن اشاره فرمودید مربوط به گذشته است. با توجه به اینکه ذائقه‌ها در معماری به سمت مدرنیته و حتی پست مدرن پیش می‌رود، آیا شما در پی تکرار گذشته هستید یا فکر می‌کنید می‌توان پیوندی بین آنچه وجود دارد با معماری سنتی ما برقرار شود و ذائقه مخاطب امروز را تأمین کند؟

به نظرم باید در یک فرصت مناسب، در مورد ذائقه مخاطب صحبت کنیم زیرا باید دید ذائقه مخاطب ایرانی چه چیزی را می‌پسندد و ما در چه شرایطی هستیم و به سمت چه شرایطی می‌توانیم حرکت کنیم؟ اما واقعاً نگاه ما تکرار گذشته نیست. بر همین مبنا اساتیدی که برای دوره‌های مرکز معماری اسلامی دعوت کردیم، همه از جمله افرادی هستند که امروز در حوزه معماری با محدودیت‌ها و ضوابط و مقرراتی که وجود دارد، کار می‌کنند و پروژه‌های‌شان را به ثمر می‌رسانند. بدیهی است که تکرار گذشته فکر را به سمت مرداب می‌برد در حالی که ما به این فکر می‌کنیم که فعالیت‌های حوزه معماری تبدیل به یک رود جاری و پر محتوا شود بنابراین ما سعی دارم که آب گوارایی را که مناسب امروز است، به دست آوریم. تکرار گذشته یا رفتن به سمت معماری سنتی که به نظرم این اصطلاح اشتباه است، هدف ما نیست و به همین دلیل نیز همه کارگاه‌ها و آموزش‌هایی که ارائه می‌شود، علاوه بر مسائل تئوری، شامل پیاده کردن، عملی کردن و اجرا کردن پروژه‌هاست. آنچه در مرکز معماری آموزش داده می‌شود، کاربردهایی است که هنرجوها می‌توانند در معماری امروز، تزئینات و شکل‌دهی به فضا و تزریق روح معماری ایرانی به محیط داشته باشند. هدف معماری ایرانی است که حصر زمان نمی‌توان، برای آن قائل شد؛ یا نمی‌شود گفت اتفاقی مربوط به گذشته بوده و امروز رو به زوال و نابودی است و باید با آن خداحافظی کنیم زیرا ذائقه مخاطب معماری، مدرن یا پست مدرن را می‌پذیرد. البته این مسئله یک واقعیت است و مربوط به ایران نیست و همه دنیا به این سمت حرکت کرده است. در واقع دنیای امروز به گونه‌ای است که ذائقه فرهنگی و هنری به سمتی حرکت می‌کند که از فرهنگ‌ها و داشته‌های تاریخی تهی می‌شود و ریشه‌های آن از خاک بیرون می‌آید. ما امروز در دهه 70 میلادی نیستیم که از چنین هنری مشعوف باشیم. امروز می‌بینیم در همان نقاطی که چنین هنری را رواج داده‌اند، آرام آرام به سمت معماری هویت‌مند بازمی‌گردند و تعریفی که از معماری پایدار ارائه می‌دهند، موضوع روز معماری جهان است؛ یعنی شاخه‌ای از پایداری معماری را به سمت پایداری فرهنگی سوق می‌دهد. ما امروز در سبک هنری و معماری آوانگارد دنیا حرکت می‌کنیم، بنابراین بازگشت به گذشته نداشتیم و نخواهیم داشت و نباید این‌گونه حرکت کنیم.

علی فروزانفر

اگر بخواهید معماری ایرانی اسلامی را با توجه به شرایط مدرن توضیح دهید، تعریف شما از آن چیست؟ امروز که ما نمی‌توانیم از اندرونی، بیرون و یا سایر ویژگی‌های معماری گذشته ایران صحبت کنیم، چه ویژگی خاصی می‌تواند بیانگر معماری ایرانی باشد؟ به نظر می‌رسد، آنچه امروز به عنوان معماری اسلامی مطرح شده، یک سری المان است که در گذشته با مفهوم خاصی مطرح شده است اما امروز صرفاً به شکل تزئینی استفاده می‌شود؟

صحبت اصلی شما این است که چه کنیم که معماری ایرانی اسلامی ما با شرایط مدرن همسو باشد؟ من اما مسئله را این‌طور نمی‌بینم و معتقدم ما باید کاری کنیم که معماری ایرانی اسلامی با انسان معاصر هماهنگ شود. به نظر من نمی‌توان معماری ایرانی اسلامی را مدرن تعریف کرد، اما می‌توان معماری ایرانی اسلامی را در راستای پاسخگویی به نیاز انسان امروز تعریف کرد. اما سؤال نخست این است که ما از معماری ایرانی اسلامی چه انتظاری دارید؟ مثالی که می‌خواهم بزنم در جهت تقدیس معماری دوره خاصی نیست. فرض کنید در دوره رازی و معماری سلجوقیان زندگی می‌کنیم. این انسان آیا وقتی معماری زمان خود را تعریف می‌کند، الزاماً سبک زندگی خود، تزئینات، روح فضا و مصالح را بر اساس معماری 1500 سال  قبل خود هماهنگ می‌کند؟ خیر. او از گونه‌ها و شاخص‌های زمان خود استفاده می‌کند، اما نیاز روز خود را پاسخ می‌دهد؛ بنابراین وقتی کسی به سبک معماری او نگاه می‌کرد، می‌فهمید که این معماری برای کشور او ساخته شده است. پس زمانی که به معماری ما در سال 1450 شمسی نگاه می‌کنند، نباید بگویند عده‌ای در سال 1397 هجری شمسی زندگی می‌کردند که معماری‌شان را به 400 یا 500 سال قبل ارجاع دادند و همان سبک را تکرار کردند. این نوع معماری ایرانی اسلامی که کاملاً کپی کاری از گذشته است، توسط مردم پس‌زده شده است. مردم دیگر حاضر نیستند نوعی از سختی را که در معماری گذشته می‌پذیرفتند، در دهه 1400 شمسی بپذیرند مگر اینکه به عنوان اتفاقی تفریحی باشد. مثلاً زندگی در یک هتل سنتی برای چند روز یا رفتن به سفره‌خانه جذاب است اما اگر به افراد بگویی که در چنین فضایی زندگی کنند، هرگز نمی‌پذیرند و تنها عده معدودی، به دلیل عشق و علاقه به معماری سنتی و خانه‌های اجدادی‌شان، حاضر هستند که در بناهای قدیمی زندگی کنند. تعریف ما از معماری ایرانی- اسلامی، معماری است که کاملاً از نظر کالبد، نیازهای انسانی و... بر مبنای عقل و تجربه است و بر بستر مستحکم و متناسب با اقلیم شکل گرفته است. در عین حال وقتی کسی به آن بنا از نظر ظاهری و نوع رفتاری که انسان در آن پیدا می‌کند، نگاه کند، حس می‌کند انسان ایرانی را می‌بیند که همسایه و خانواده برایش مهم است. همانطور که می‌دانید، یک ایرانی در عین زندگی جمعی، خلوت خاص و فردی دارد زیرا ما خانواده‌هایی هستیم که فرزند و پدر و مادر بودن در آن جایگاه مهمی دارد، بنابراین محرمیت در فضاهای ایرانی عنصر مهمی است. به طور کلی شرقی‌ها انسان‌های سنت‌گرا و خداپرستی هستند لذا این سنت، دین‌داری و... در معماری و حتی لباس تن ما نمود و بروز پیدا می‌کند. این نمود و بروز که ادعا می‌کنیم برای جامعه سنت‌گرای مسلمان شرقی صورت می‌گیرد، باید رگه‌های از این فرهنگ را در خود داشته باشد. گاهی دوستانی که با این مسئله مخالف هستند، به سمت جلو فرار می‌کنند بنابراین مغلطه رخ می‌دهد. نماد معماری مذهبی گذشته ما مسجد است که هم مناره و گنبد داشته است. بدیهی است که ما نباید برای هر ساختمان مدرن امروز مناره و گنبد داشته باشیم و کسی چنین حرفی نزده است. اتفاقاً به شبهه‌ای پاسخ می‌دهیم زیرا هیچ‌کس تا به حال چنین ادعایی در مورد معماری اسلامی نداشته است. معماری اسلامی گنبد دارد و این ویژگی بناهای مذهبی است مانند لباس پزشک که در همه جای دنیا سفید است یا آرم صلیب سرخ و هلال‌احمر که در تمام دنیا یک علامت ثابت و مشخص است. بنابراین کسی برای خلاقیت نشان دادن علامت‌های ثابت جهانی را تغییر نمی‌دهد یا لباس پزشک را راه‌راه نمی‌کند. این آدرس غلط دادن است و باید خلاقیت را در جای دیگری نشان داد. در مورد بناهای مذهبی نیز همین‌طور است. مساجد عمدتاً مناره و گنبد دارند؛ اما اگر مسجدی گنبد و مناره نداشت، عالم دینی یا مردم آن را پس نمی‌زنند و همچنان در آن نماز می‌خوانند. مسئله اینجاست که برای مخاطب مهم است که با نگاه کردن، احساس کند، این همان مسجدی است که اجدادش نیز در آن نماز می‌خواندند. در واقع این نمادها نوعی اعتماد فرهنگی ایجاد می‌کند. معماری‌ای که ما به دنبال آن هستیم، معماری است که هیچ‌کدام از مواردی که عقل می‌پذیرد و تجربه ثابت کرده را زیر سؤال نمی‌برد. ما به دنبال این هستیم که نشانه‌های فرهنگ و تاریخ کشورمان در بنا بروز پیدا کند. این فرهنگ و تاریخ، بخشی رفتاری و بخشی دیگر کالبدی است. بخشی نیز محتوایی و بخشی ظاهری و شکلی است.

آیا در شرایط امروز و در مرکز معماری اسلامی، تلاشی شده که هنرجویان علاوه بر آموختن تکنیک استاد-شاگردی، بتوانند دیدگاه‌های خود را نیز وارد عمل کنند و به نوعی تکنیکی منحصر به سبک و دیدگاه خود به دست آورند؟

این موضوع کار بسیار سختی است که البته جزء ایده‌‌آل‌های ماست. من معتقدم، نه تنها در مرکز معماری اسلامی که در هر مرکز یا دانشگاهی اگر این ایده شکل گیرد و فارغ‌التحصیلان بتوانند معماری هویت‌محور خود را ارائه دهند، عالی‌ترین بازخورد از دوره‌های آموزشی دریافت شده است. اتفاقاً ما از ابتدا که کارگاه‌های آموزشی را شکل دادیم، به این موضوع فکر کردیم زیرا می‌خواستیم روح حاکم بر معماری ایرانی را به هنرجوها منتقل کنیم. در این راستا ما از فرامرز پارسی، معمار برجسته دعوت کردیم که دوره‌ای تحت عنوان "طراحی با زبان تاریخی" را برگزار کردند و خروجی بسیار خوبی نیز از این دوره به دست آمد. ما در سال 97 عمدتاً درگیر دوره‌های شکلی و فرمی در حوزه معماری اسلامی بودیم و کمتر توانستیم به دوره‌های محتوایی بپردازیم بنابراین تمرکز بر این حوزه‌ها جزء برنامه‌های آتی ماست که به شکلی جدی پیگیری خواهیم کرد. در مسیر آموزشی، بسیار راحت می‌توان نحوه ساخت کاشی هفت‌رنگ را به یک فرد علاقه‌مند آموزش داد اما اینکه بتوانیم به آن فرد بفهمانیم که روح کاشی هفت‌رنگ حداقل سابقه 400 ساله در کشور ما دارد، کار آسانی نیست و در یک دوره یک‌ماهه ممکن نیست. مشکلاتی نظیر ثقیل بودن موضوع و کمبود منابع مطالعاتی و پژوهشی در این زمینه از جمله مشکلاتی هستند که امکان انتقال مفاهیم را به شکل درست فراهم نمی‌کنند. به واسطه گسست فرهنگی و هنری که در صدسال گذشته در فرهنگ بومی کشورمان به وجود آمده، ما نتوانستیم بسیاری از استادکارها را ببینیم و از تجربیات‌شان استفاده کنیم، به همین خاطر در برخی موارد صرفاً فضا و ساختارها به ما رسیده و نتوانسته‌ایم روح ماجرا را دریافت کنیم.

امروزه تعداد زیادی پژوهش در حوزه معماری ایرانی- اسلامی در دانشگاه‌ها انجام می‌شود. آیا تا به حال اتفاق افتاده که بتوانید از پتانسیل این بخش‌ها استفاده کنید و در قالب آموزش به این پژوهش‌ها بپردازید؟ منظورم این است که آیا ارتباطی بین کار شما در مرکز و حوزه پژوهش که در دانشگاه‌هاست، وجود دارد؟

ذاتاً کار مرکز معماری اسلامی به خاطر نوع نگاه ترویجی، آموزشی یا اصطلاحاً فرهنگی با این امر فاصله دارد و زیرساخت‌ها برای انجام امور پژوهشی چندان در نظر گرفته نشده است اما این مسئله به معنای نبود پشتوانه پژوهشی در کارها نیست. تمام فعالیت‌هایی که ما رقم می‌زنیم، از بدنه دانشگاه استخراج می‌شود اما متأسفانه باید گفت در حوزه پژوهش فعالیت‌های زیادی اتفاق افتاده است، اما هیچ‌کدام کاربردی یا عملیاتی نشده یا حداقل ما در جریان آن نیستیم.

علی فروزانفر

چرا پژوهش‌ها عملی یا کاربردی نشده است؟

اگر بخواهیم تار و پود ماجرا را باز کنیم، بخشی از مشکل به نظام آموزشی ما بازمی‌گردد. همانطور که می‌دانید، نظام آموزشی ما عمل‌گرا نیست و بیشتر  مدرک محور یا آموزش محور است بنابراین پروسه آموزش ارتباط چندانی با فضای معماری امروز ما ندارد. در حوزه اجرا مسئله فرق دارد و کسی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شود تازه باید چند سالی در بازار کار کند و اصطلاحاً خاک بخورد تا بفهمد که روند چگونه است؟ نظام استاد- شاگردی، نظامی طیفی و زمان‌بر بود اما امروزه ما اطلاعات را به شکلی فشرده و عموماً نظری طی چند سال به دانشجویان آموزش می‌دهیم، به همین خاطر در این بخش خلأ احساس می‌شود. بر همین مبنا ما در مرکز معماری اسلامی سعی کردیم که بیشتر عمل‌گرا حرکت کنیم. معماری حوزه اجرا، کالبد و دیده شدن به شمار می‌رود و با سایر حوزه‌های هنری بسیار متفاوت است.

شما به ذائقه مخاطب اشاره فرمودید. یکی از مباحث مطرح در معماری، این است که آیا معماران ذائقه مردم را می‌سازند؟ برخی معماران معتقدند که مردم یا کارفرمایان که بخشی از مردم هستند ذائقه را شکل می‌دهند. شما فکر می‌کنید چطور می‌توان ذائقه‌ها را به سمتی برد که هنر معماری در آن جاری باشد؟

من نظر شخصی خود را مطرح می‌کنم. جهان ما تک مؤلفه نیست، بنابراین در هر سؤالی نمی‌توان یک مؤلفه را در نظر داشت. در راستای تعیین ذائقه مخاطب نمی‌توان گفت که صرفاً افراد خاص دخالت دارند زیرا یقیناً مردم نیز تأثیرگذار هستند. به نظر من آنچه تعیین‌کننده است، بدنه مردم است. اگر قرار باشد مؤلفه مردم را بررسی کنیم، مردم سوخت و قوت برای شکل‌گیری هر اتفاقی هستند بنابراین هرکجا بدنه مردم پشت چیزی قرار نداشته باشد، آن امر به شکست منجر می‌شود و این مسئله در مورد مردم، سیاست، نظام و... نیز وجود دارد. بحث دیگری که مطرح است، نقش متخصصین در حوزه‌های مختلف است. در پاسخ به این سؤال که معمارها چه نقشی در سلیقه‌سازی دارند؟؛ من معتقدم که آن‌ها می‌توانند برای مردم سلیقه‌سازی کنند. یعنی اگر قرار باشد، قشر معمار صرفاً با نظر خود کار کند، ذائقه مردم را در نظر نگرفته است بنابراین استقبالی از کار او نخواهد شد. یقیناً معمارانی که موفق شده‌اند، سلیقه خود را به قضاوت مردم گذاشته‌اند و بازخورد درستی از آنان دریافت کرده‌اند. نکته حائز اهمیت این است که در بازه زمانی 30 ساله گذشته، سلیقه‌ای بیرون از مرزها یا سلیقه‌ای ابداعی بدون ارتباط با بوم، فرهنگ و آیین ما در کشور شکل گرفته که اتفاقاً محاسن خود را دارد. بناهایی چون نمای رومی، نکات مثبتی چون زیبایی، دوام و استحکام را داراست اما مناسب فرهنگ ما نیست؛ با این وجود مردم این طرح‌ها را پسندیدند و شاهد هستیم که در شهرهای مختلف چنین آثاری ساخته شدند. به نظر من برای اینکه مردم بتوانند کاری خوب را بپسندند باید نمونه‌های خوب و عالی ارائه دهیم. من معتقدم که مردم و معماران به صورت همسو و همراه ذائقه مردم را تعیین می‌کنند. در این مسیر مردم قدرت دارند، بنابراین اگر معماران می‌خواهند که تعیین‌کننده باشند، باید به شکلی هنر خود را ارائه دهند که بدنه مردم بپسندد در غیر این صورت طرد می‌شوند.

شما نقش مسابقات معماری در پیشرفت این هنر و شکل‌گیری ذائقه مخاطب را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به نظرم برخی مسابقات بیش از حد به سمت نخبه‌گرایی سوق پیدا کرده و تمرکز زیادی بر نگاه مفهوم‌گرایانه دارند. شما فکر می‌کنید چطور از مسابقات می‌توان استفاده درست و بهتری برد؟

آنچه در مورد مسابقات فرمودید همان مطلبی بود که در پشت حرف‌های من وجود داشت. به نظر می‌رسد که سلیقه‌سازی توسط جامعه متخصص در حوزه مسابقات، طی این سال‌ها شکل گرفته است. متأسفانه در بسیاری از مسابقات، آثار هیچ ارتباطی با معماری ایرانی و فرهنگ ما ندارد  و انگار نه انگار که این طرح‌ها برای سرزمینی به نام ایران طراحی شده است؛  ایرانی که سرتاسر تجربه فنی و فرمی و محتوایی است!  ما در هر شهری عناصر نشانه‌ای فراوانی داریم، بنابراین با یک عکس می‌توان تشخیص داد، این نماد متعلق به کدام شهر است. در مسابقات ما هیچ عشق و علاقه‌ای را در هیأت داوران نمی‌بینیم، البته افراد شرکت‌کننده نیز به تبع آن علاقه‌ای از خود نشان نمی‌دهند که خود را با معماری درست ثابت کنند. این وضعیت در حالی است که مسابقاتی مربوط به همین 50 سال پیش، روندی کاملاً مثبت داشته‌اند. میدان آزادی، مقبره الشهدای تبریز، مقبره فردوسی، موزه هنرهای معاصر و بسیاری از بنای یادمانی که وقتی به آن می‌نگریم نیز، برای‌مان هویت بخش است و حاصل مسابقات گذشته به شمار می‌رود. ما برای معرفی معماری ایرانی آثار 50 سال پیش را به یک توریست خارجی نشان می‌دهیم. زیرا این نوع آثار از ریشه معماری در خاک ما آمده است. شاید برخی از این بناها، معماری آیینی- اسلامی ما نباشد، اما همین که آن آثار و ساختمان‌ها نسبت به بوم و دین ما بی‌تفاوت نبودند و مردم نیز آن را پسندیدند؛ ناشی از شناخت درست معماران از مقوله فرهنگ است. بر همین مبنا هنوز هم برج آزادی، با وجود برج میلاد، نماد شهر تهران است و عنصر نشانه‌ای پایتخت به شمار می‌رود.

 امروزه می‌بینیم که جامعه مدام در حال به رخ کشیدن خود در جنبه‌های مختلف، به خصوص نماهای ساختمان‌هاست. آیا این مسئله از عدم بررسی جامعه‌شناسانه ذائقه مخاطب یا نشناختن روانشناسی جامعه نشات گرفته است؟

من فکر می‌کنم این وضعیت ناشی از فساد است زیرا افراد تصمیم گیرنده در این حوزه، افراد دغدغه‌مندی نسبت به فرهنگ ایران زمین نیستند. با تمام احترامی که برای بدنه اجرایی قائل هستم اما معتقدم که فکر حاکم بر این بخش، اعتلای فرهنگ عمومی ایران و معماری ایرانی و اسلامی نیست. بنابراین وقتی مسابقه برگزار می‌شود، می‌بینید مسابقه برگزار شده اما پس از ساخت بنا، خروجی کار از سوی مردم پس‌زده می‌شود. ساکنان چهارراه ولیعصر چرا به مسجد تازه‌ای که ساخته شد، مراجعه نمی‌کنند؟ به این دلیل که آن مسجد نه بر مبنای معماری ایرانی و نه اسلامی ساخته نشده است بلکه یک ملغمه‌ای است که نمی‌دانیم از کجا ریشه گرفته است! ما نمی‌توانیم متخصصان خودمان را در این مسئله متهم کنیم زیرا ما افرادی داریم که در این هنر حاضرند جان خود را نیز بدهند تا طرحی ماندگار ایجاد کنند. متأسفانه نگاه حاکم بر معماری ما مشکل دارد و نگاه فرهنگی نیست بنابراین اغلب خروجی‌ها فرم‌گراست زیرا عموماً شرکت‌هایی در این مسابقات برنده می‌شوند که نگاهشان فرهنگی و هویتی نیست. دقیقاً عکس این قضیه 50 سال پیش وجود داشت. به نظر من باید در معماری پسرفت کنیم و به گذشته برگردیم. باید ببینیم گذشتگان ما برای برگزاری مسابقه‌های معماری چه می‌کردند؟!

 

علی فروزانفرمتأسفانه به نظر می‌رسد که جامعه معماران عموماً کارهای یکدیگر را رد می‌کنند و اساساً نگاه متحدی وجود ندارد. به نظر شما، چرا این‌قدر تفاوت فکر و اندیشه در جامعه معماران پررنگ است و چرا تا این حد شاهد عدم انسجام در جامعه معماری هستیم؟

چند دلیل در این عرصه وجود دارد. دلیل نخست این است که عرصه نقد در معماری بکر مانده و اساساً ما چیزی به نام نقد معماری در جامعه نداریم؛ بر همین مبنا و از سوی دیگر به دلیل نبود نقد، پاسخگویی نیز وجود ندارد. در این مسیر هر معمار در شهر خود ساختمانی را بنا می‌کند که کسی از او نمی‌پرسد، هدف و نگاه آن چیست. به نظرم پیگیری این مسئله از عهده مسئولان خارج است و به حوزه رسانه‌ها، به خصوص رسانه‌های تخصصی معماری ارتباط دارد. باید معمار نسبت به طرح خود پاسخگو باشد. به نظرم در همه هنرها، هنرمندان یکدیگر را قبول ندارد و  این مسئله منحصر به معماری یا ایران نیست و در کشورهای دیگر نیز چنین چیزی وجود دارد. در جامعه ما نبود کارفرمای خوب و نبود نگاه فرهنگی در معماری و شهرسازی، سبب کاهش اثر فاخر و کم نقص شده است. بر همین مبنا، ما امروز در ایران اثر خوب کم داریم. سازه "پل طبیعت" از جمله بناهایی است که نقدهایی به آن شده است، اما عموماً نگاه‌ها به آن مثبت است. نهایتاً این طرح هر چه که هست، مردم به آن واکنش مثبت داشته‌اند، به این دلیل که سازه واقعاً زیباست. وقتی تک آثار فاخر زیاد شود، عدم مقبولیت نیز زیاد می‌شود. بعد از انقلاب اسلامی در حوزه‌هایی از معماری موفق بودیم و در برخی دیگر شکست خوردیم؛ بنابراین باید به گذشته بازگردیم و خود را اصلاح کنیم. یکی از شکست‌های ما یا تجربیاتی که در آن موفق نبودیم، ساخت تک بناهای شاخص و هویت محور کشورمان است زیرا باید به زیرساخت‌ها و رسیدن رفاه به بدنه مردم فکر می‌کردیم. ما هنوز مناطقی داریم که امکانات اولیه و درستی ندارند. رساندن امکانات اولیه به همه مناطق نقطه قوت ما و عدم تمرکز روی تک بناها از نقاط ضعف ماست. نقدی که شما فرمودید کاملاً درست است، اما به نظرم این عدم مقبولیت در ذات هنر است. در فوتبال وقتی بازیکن وارد زمین می‌شود، برای هر حرکتی باید پاسخگو باشد زیرا تمام دوربین‌ها و نگاه‌ها بر روی اوست. رسانه در حوزه فوتبال، مؤثر عمل کرده است و توانسته اتفاقات را تلطیف کند. ما نیز در عرصه معماری به رسانه فعال نیاز داریم تا بتوانیم فضا را به سمت و سوی مثبت سوق دهیم اما حوزه شهر و معماری حوزه مغفول ماست. امروز ما به شعر و تئاتر توجه می‌کنیم، اما نگاه‌مان به معماری و شهرسازی هنوز نگاهی اقتصادی است. بر همین مبنا صنعت مسکن را ایجاد می‌کنیم که اقتصاد راه بیفتد! حوزه مسکن به اندازه سلامت و بسیاری از بخش‌های دیگر مهم است و باید با نگاهی فراتر از اقتصاد به آن نگریست. فعال کردن گروه‌های رسانه‌ای باسواد و بی‌رحم نسبت به حوزه معماری امری ضروری است. وقتی رسانه فعال وجود داشته باشد، هیچ مسئولی نمی‌تواند، به راحتی مجتمع رفاهی برای کارمندان خود در یک منطقه راه‌اندازی کند! اگر ساختمانی هیچ مشکل قانونی، علمی و محیط زیستی نداشت، اما از اموال مردم ایران ساخته شد و به فرهنگ ایرانی-اسلامی دهن کجی کرد، رسانه‌ها باید این اتفاق را شهره عام و خاص کنند تا او مجبور شود ساختمان را اصلاح کند. اگر این اتفاق رخ دهد، معماران نیز برای جامعه سلیقه‌سازی می‌کنند.

آیا در بخش استان‌ها نیز برنامه خاصی دارید؟

در سال 98 ارتباط بیشتری با استان‌ها خواهیم داشت در همین راستا 5 استان انتخاب می‌شوند تا بتوانیم فعالیت‌هایی را در زمینه معماری و شهرسازی داشته باشیم. گیلان، اصفهان، شیراز، مشهد، تبریز، خوزستان و کردستان فعلاً کاندید این امر هستند. از این میان 5 شهر که اعلام آمادگی کنند انتخاب می‌شوند تا بتوانیم مانند تهران فعالیت‌های بیشتری را با تمرکز بر معماری ایرانی و اسلامی داشته باشیم.