سرویس معماری هنرآنلاین: تأثیر شگرف معمار بر روح و احساس از جمله مباحثی است که جای هیچ شک و شبههای در آن وجود ندارد. شاهکارهای معماری گذشته ایران، آثار مدرن جهان امروز و صد البته خاطراتی که بی شک فضا در آن بیتأثیر نیست، همه و همه بیانگر نقش به سزای معماری در جهان امروز هستند. با این وجود اما در دهههای اخیر، معماری ایران به سمت و سویی شتافته که عملاً هنر در آن نادیده گرفته شده است. موجی که امروز سبب شده در سراسر ایران و نه تنها در کلانشهرها، شاهد ساختمانهای بلندمرتبهای باشیم که هیچ بویی از نیازهای مخاطب ایرانی، زمینههای هنری و ملزومات جغرافیایی نبردهاند.
در چنین شرایط آشفته بازاری اما هنوز بسیاری معتقدند که معماران مقصران اصلی شرایط کنونی کلانشهرها هستند، در حالی که ارزش روزافزون قیمت زمین و مسکن در ایران از یک دوره تاریخی به بعد، معماری را تبدیل به صنعتی پولساز کرد. صنعتی که از تمامی طیفهای ثروتمند جذب آن شدند و در سایه بیتفاوتی مسئولان، عدم نظارت و ناکارآمدی قوانین، شکل شهر و حتی سبک زندگی مردم را تغییر دادند.
بدیهی است که معماری نیز نظیر سایر هنرها و صنایع بدون حمایت سرمایه و سرمایهگذار نمیتواند، عرصهای برای درخشیدن بیابد، بر همین مبنا بیتفاوتی سرمایهگذاران و جای خالی فرهنگسازی عامل مهمی برای رشد ساخت و سازهایی شد که صرفاً بر منفعت و سود شخصی تأکید دارند و جایگاهی را برای مخاطب و مصرفکننده قائل نیستند.
صد البته که بانکها نیز در این شرایط، شعله آشوبهای بازار را بیشتر کردند. اعطای وامهای سنگین به افرادی تحت عنوان بساز و بفروش و صد البته سودهای بالایی که در این میانه برای بانکها وجود داشت، عامل مهمی برای رشد روزافزون قیمت زمین و مسکن شد. در چنین شرایطی به یکباره خانههای ویلایی ارزش مالی خود را از دست دادند و بلندمرتبه سازی راه حلی برای ثروتمند شدن طی یک شب، برای برخی افراد شد.
مشکلات اقتصادی، بیتوجهی مدیران و سرمایهگذاری برخی ارگانها در عرصه ساخت و ساز تحت عنوان املاک دولتی، عامل مهمی برای آشوب بازار کنونی است که در نهایت معماری را به قهقرای امروزی آن کشاند.
امروز هر ایرانی، هنوز حسرت حیاطهای بزرگ دوران گذشته، حوضهای زیبا و گلدانهای اطراف آن را در دل دارد. امروز تمام نوستالژیهای کودکی و جوانی ما از بهارخواب خانههای قدیم، به تراسهای کوچکی محدود شده که حتی برای کارهای سطحی و کوچک نیز قابلیت استفاده ندارد و هیچ نگرشی نسبت به شخصیت و خواستههای یک مخاطب ایرانی در دل آن وجود ندارد.
دخالت مد در عرصه ساخت و ساز ایرانی از جایی رشد پیدا کرد که برخی سرمایهگذاران، ساخت و ساز را نیز به منزله صنعتی ماشینی وارد عرصه کردند و درست مانند مونتاژ قطعات یک ماشین، خانهها را بر اساس یک الگوی واحد در هر نقطه از کشور ساختند و به معرض فروش گذاشتند. مشکلات مسکن و اجاره بهای بالا نیز در این میانه به یاری این گروه از دلالان شتافت و سبب شد که با تمام مشکلات موجود و قیمتهای چند برابری، مردم اقدام به خرید این نوع خانهها کنند. خانههایی که اغلب بعد از چند سال با مشکلات اولیه و زیرساختی رو به رو میشوند و به سرعت، بافتی فرسوده را شکل میدهند.
درد اصلی برای بسیاری از مردم، زمانی شروع شد که از شمال تا جنوب کشور، تفاوتهای معمارانه از میان برداشته شد. امروز حتی در کاشان و یزد نیز خبری از خانههای زیبا با بادگیر و المانهای کویری نیست زیرا آپارتمانسازی و ساختمانهای یک شکل فضای شهر را انباشتهاند. این درد اما در تمام نقاط کشور رشد پیدا کرده و تبدیل به یک اپیدمی سراسری شده است تا جایی که امروز حتی در خطه شمال نیز کمتر خانه ویلایی با کارکرد مسکونی را شاهد هستیم و اغلب مردم مجبور به آپارتمان نشینی شدهاند.
در این میان سؤال اینجاست که چه کسی یا کسانی و از چه زمانی باید فکری به حال ذائقه و نیازهای مصرف کننده ایرانی کنند؟ آیا مشکلات روحی و افسردگیهای حاد جامعه که قطعا معماری در آن بی تاثیر نیست، تلنگری برای تصمیم گیری درباره معماری کنونی شهر نیست؟
به طور حتم نگاه امروزی برخی از معماران جوان میتواند، تأثیرات تازهای را در این عرصه ایجاد کند اما مشکل اینجاست که عموم این بناها نیز توسط اقشار ثروتمندی ساخته میشوند که خود مسبب ساخت و سازهای قوطی کبریت شکل هستند و اکنون برای ویلاهای شخصیشان به دنبال فضایی کاملاً مبتنی بر روحیات شخصی هستند. مشکل اینجاست که هنوز در معماری ایران معاصر جایگاهی برای قشر پایین و متوسط جامعه تعریف نشده است تا حداکثر اجتماع نیز بتوانند بناهایی منطبق با روحیات خود داشته باشند! شاید بتوان در آیندهای دور امیدوار بود که ایران امروز باز هم هوایی تازه در عرصه هنر و معماری را استنشاق کند و صدا و سیمای ملی، رسانهها و فضاهای مجازی مخاطبان و کارفرمایان هوشمندتری را تربیت کنند.