سرویس معماری هنرآنلاین: چندی است بنا بر مصوبه‌ای، دایره گردشگری و زیارت شهرداری مشهد، تابلوی کیوسک‌های اطلاع رسانی شهری را تغییر داده و آن‌ها را از لفظ راهنمای زائر، به راهنمای سفر دگرگون ساخته که مایه دلخوری و حیرت بسیاری شده است. یک طرف دغدغه را هویت بیان می‌کند و دیگری توسعه را بهانه می‌گیرد. بی آنکه ضرورت داشته باشد تا خود را گرفتار نیت خوانی طرفین کنیم، می‌توانیم در یکی از مولفه‌های برندینگ شهری تاملی داشته باشیم.

اینکه برای تقویت و تاثیر گذاری برند یک شهر، که از قضا مدلی ارتباطی است میان هویت و توسعه، باید سیاست‌های یکپارچه و حداکثری عمومی و نهادی وجود داشته باشد. برای مثال اگر در شفشان مراکش، رنگ آبی کبود، هویت منظرین شهر را تعریف می‌کند، بهره گیری از آن رایگان و با حمایت صورت می‌پذیرد و عدول از آن پذیرفتنی نیست. استفاده از اسامی، نشانه‌ها، کاربری‌ها و گاه حتی پوشاک، می‌تواند مورد حمایت نهادهای متولی قرار گیرد تا همه محرک‌های ادراکی، در یک همنواختی معنایی عمل کنند. در این میان یک نکته طلایی وجود دارد. فروشگاه‌ها و بخش‌های تجاری، که مواجه افراد با آنها با هوشیاری و آگاهی انجام می‌پذیرد، ضرورتی بر استفاده مستقیم از عبارات و نشانه‌ها ندارند. اما عرصه‌ها و خدمات عمومی باید کاملاً در خدمت برندینگ شهری قرار داشته باشند، تا بتوانند، بر ناخودآگاه مکانی مخاطب تاثیر دائمی بگذراند.

این تقسیم کار به وضوح در اسناد منظر شهری، زیر شاخه اسناد توسعه که به هویت شهر می پردازد قابل جستجو و مطالعه است. به عبارت دیگر، بستنی زائر، دارد زحمتی بیش از آنچه وظیفه دارد در حق شهر ادا می‌کند و کیوسک گردشگری، کاملاً خارج از سمفونی شهر می‌نوازد که دقیقاً بر خلاف بردار توسعه است.

اما آنچه بیشتر می‌تواند محل تامل باشد آن است که بر خلاف، تصور عمومی، مشهد نیازمند ایجاد یک برند شهری نیست. مشهد در لایه‌ای بالاتر دارای یک کانسپت شهری توسعه است! چیزی که جز شهرهای زیارتی، تقریباً در تمام جهان نادر است. اخلاق مشهد آن است، که هر چه و هر که را بر سریر زیارت و توسعه آن حرکت می‌کند، اجر می‌نهد، و هر که بر این مدار نمی‌گردد، فرو می‌اندازد. این مهم‌ترین حکمت شهری مشهد است که درنیافتن آن از سمت نخبگان و مدیران، جای افسوس و اندوه دارد. خطاهای ما گزندی به چنین سرمایه بی‌پایانی نمی‌رساند، تنها تاثیر گذاری و نتیجه گیری ما را تباه می‌کند. سرمایه اجتماعی گذارای ما را می‌کاهد و مانع پذیرش سرمایه‌های مادی در مسیر توسعه انسانی ما می‌شود. به عبارت دیگر، آنچه پیش آمده نه هویت زدایی از مشهد، بلکه فرصت سوزی و به تعویق انداختن موقعیت‌ها برای نسلی از جامعه است که برای فعالیت چشم به رونق این روزگار دوخته است. تدبیر در مسیر امید آن باید باشد، که کانسپت محوری شهر را، ملجای معیشت و زیست این مردم قرار دهد. هیچ متخصص منصفی گمان نمی‌کند که این تغییر، اساساً تاثیری داشته باشد، چه برسد که آن تاثیر بخواهد مثبت تلقی شود.