سرویس معماری هنرآنلاین: رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر نیز با پیگیریهای جدی که از سال قبل شروع کرده است به طور متوالی خبرهای جدیدی پیرامون این موضوع منتشر میکند و مایه دلگرمی جامعه تئاتری و قشر کثیری از فرهیختگان مشهد شده است. فراخوانی نیز برای دعوت از طراحان در این زمینه منتشر شده که البته نتیجه و خبری پیرامون آن اعلام نشده؛ ولی شواهد نشان میدهد از ابتدا نیز چندان جدی نبوده و بناست مشاوری از تهران کار طراحی را به دست بگیرد. شورای شهر نیز اخیراً پیرامون مکانیابی این سالن مباحثاتی داشته، هرچند پیشتر قطعه زمینی در انتهای بلوار امامت مشهد برای این مساله معرفی شده بود. از همه اینها بگذریم و گمان کنیم که مشاور و بودجه و اراده در کنار یکدیگر جمع میشوند و این پروژه را در زمان مقتضی و یا حتی هرچقدر که لازم باشد دیرتر در هر مکانی که بپسندند به اجرا در میآورند. حاصل چیست؟ آیا پیش نیامده که هدیه گرانبهای ارزشمندی را از عزیزی دریافت کنید که هیچ نسبتی با نیازهای شما ندارد؟ خب شما تشکر میکنید و آن را کناری میگذارید. حالا اگر مامور خرید شما بر خلاف خواسته شما و نیاز شما، چیزی را از بودجه شما خریداری کند و روی دست شما باد کند، رفتارتان همان تشکر است؟ اگر مدیریت شهری این روزگار مشهد خود را خدمتگزار حضرت علی ابن موسی الرضا (ع)، زائرین و مجاورین ایشان میداند، امیدوارم کمی در این پرسشها تامل کند:
چطور به این نتیجه رسیدیم که مشهد یک مجموعه متمرکز تئاتر میخواهد؟ کدام پیمایش شهری، تمرکز را، راه حلی برای عملکرد بهینه این مجموعه قلمداد کرده است؟ در شهری که به وضوح پتانسیل اجتماعی بالایی دارد، و از عدم پخشایش متوازن امکانات فرهنگی رنج میبرد، متمرکز کردن خدمات نمایشی به شهروندان چه مزیتی را دنبال میکند؟ حتی در میان علاقهمندترین مخاطبین تئاتر مشهد نیز، چنین رسم نیست که در یک روز، به تماشای دو اثر بنشینند. همانطور نیز که معمول نیست تا یک بازیگر در دو نمایش به روی صحنه برود. از این رو در کنار هم قرار گرفتن سالنها، چه مزیتی را برای اهالی تئاتر یا مخاطبان آن در پی دارد؟ اگر به جای مجموعهای از سالنها، که یک دانه بزرگ شهری را تشکیل میدهند، که هزینههای احداث، زمان انجام عملیات عمرانی، مخاطرات ترافیکی و شهری متعددی را به دنبال دارد، با سالنهای متعدد و متکثر در شهر، به نحوی منعطفتر، به نیازهای فرهنگی پاسخ گفته شود، خردمندانهتر نیست؟
ما در مشهد به چه سالنهایی، با چه مختصاتی و مقیاسی نیاز داریم؟ بازار نمایش مشهد در طول سال چه رفتارهایی را بروز میدهد؟ منحنیهای فروش و صندلیها خالی تحت تاثیر کدام متغیرها عمل میکند؟ با توجه به مطلوب بودن تنوع سنهای نمایش برای اهالی تئاتر، چه پایشی بر ظرفیتهای موجود، و چه نیازسنجی در این حوزه صورت گرفته است؟ آیا یک سالن هزار نفره مطلوبتر است یا دو سالن پانصد نفره؟ یا سه سالن سیصد نفره؟ آیا شیب بندی ردیف صندلیها باید اپرایی باشد یا خیر؟ تا چند لایه تنظیمی باید به سقف بالای سن مربوطه فضا داد؟ به قدری که احتمال سالن در طبقه بالا را نیز از دست بدهد یا خیر؟ سهم فضای نمایشی به فضای آموزشی بر چه اساسی مشخص خواهد شد؟ نسبت فضاهای تمرین به فضاهای اجرا چقدر باید باشد؟ کارگاههای ساخت دکور باید چه الزاماتی را در نظر بگیرد؟ بنا به تعداد اعضای گروه و نحوه تعاملات، چه فضاهای پشتیبانی بر اساس کدام رفتارشناسی مورد نیاز است؟ چه اقتصادهای خرد فرهنگی تجربه شدهای و با چه نظام ارتباطی میتواند در کنار فضاهای نمایشی بپاید و یا حتی ببالد؟
سهم اهالی تئاتر خراسان چیست؟ چرا جامعه بهره بردار که در نهایت باید با این سخت افزار تحمیلی یا اهدایی روبرو شود حق ندارد تا دندان اسب پیشکشی مذکور را بشمارد؟ چرا نمیتواند بگوید که نیازهای واقعیاش چیست؟ با اطمینان به شما میگویم که مثالهای فنی بالا، دارای استانداردهای دقیق و جهانی نیستند! کتابی وجود ندارد تا مثل وحی منزل به ما بگوید مجموعه بزرگ تئاتر مشهد چه باید باشد. یا اینکه چند سالن داشته باشد یا آنکه متراکم باشد و یا پراکنده. تمام اینها مواردی است که باید به عنوان مطالعات اولیه، در یک پیمایش زمانمند، پشتوانه مطالعات مکان یابی و سیاست گذاری پروژه قرار بگیرد. اینکه ناگهان در مقابل مطالبه موجود، یک وعده بزرگ که نه، بلکه یک رویای صادقانه و تحققپذیر را حتی، به شهر هدیه کنیم، الزاماً نتیجهای مطلوب در پی ندارد. شهر ما مملو از پروژههای بزرگ ناکارآمد است. برخیها بزرگترین در ایران و یا خاورمیانهاند. چرا باید به دست خود، مهمترین فرصت فرهنگی شهر را در همه این سالها، تباه تعجیلهای رسانهای و یا مدیریتی کنیم؟ بگذارید این پروژه یک سال دیرتر افتتاح شود، ولی همانی باشد که برای یک قرن تمام، تمنای اهالی تئاتر را پاسخ بگوید. بگذارید، با بهره گیری از انواع گرندد تئوریهای تجربه شده، آراء و نظرات حرفهمندان تئاتر مشهد، نیازسنجی شود. بگذارید انجمن نمایش مشهد به نمایندگی از بهره برداران حقیقی و مخاطبان فرهیخته این شهر، تحویل گیر حقیقی این پروژه باشد و این ممکن نیست مگر آنکه در سیاست مکانیابی پروژه سهیم شده باشد. یک بار هم که شده به جای خبرهای خوش، با دعوتهای خوش، دور یک میز جمع شویم و درباره آنچه نیاز داریم گفتگو کنیم. معماری هنر گفتگو میان اجزاء سخت و نرم جامعه است. بگذارید معماران، نه خدمه، که میزبان این اتفاق باشند.
محسن اکبرزاده، دکترای معماری و عضو هیئت علمی دانشگاه