سرویس معماری هنرآنلاین، زهرا  ترانه یلدا، معمار و شهرساز فعالی است که در طول سالیان، حضور ممتد را در این عرصه تجربه کرده است. او از جمله چهره‌های شناخته معماری است و با انرژی غیرقابل وصف و علاقه‌ای وافر به تهران معتقد به اصلاح ساختار کنونی است. یلدا اعتقاد دارد که تهران نیازمند نگاهی اصولی به هنر معماری است. او شرایط کنونی شهر تهران را نیازمند روح معماری مدرن ایرانی می‌داند. آنچه می‌خوانید گفت و گوی نوروزی این هنرمند است که جای جای تهران را با علاقه و عشق به تصویر می‌کشد.

 

 

لطفاً در شروع گفت‌وگو بفرمایید چطور شد که تصمیم گرفتید یک معمار شوید؟

ورود من به عرصه معماری و شهرسازی خیلی اتفاقی نبود. من اگر الان قرار باشد کسی توصیه کنم رشته‌ای را فرا گیرد، مطمئناً به او می‌گویم ادبیات، تاریخ یا جامعه‌شناسی بخواند زیرا رشته‌های اصلی و مهم انسانی این‌ شاخه‌ها هستند که در کنار هنر، انسان‌ها را فاخر می‌کنند. منتها زمان ما مدرنیسم جوی را ایجاد کرده بود که همه فکر می‌کردند یا باید مهندس شوند، یا پزشکی و معماری بخوانند. از آن جایی که  پدر من در دانشکده فنی تدریس می‌کردند و ما فکر می‌کردیم معماری خواندن درست است، من وارد این رشته شدم. البته واقعاً علاقه هم داشتم و هنوز 18 ساله نشده بودم که برای ادامه تحصیل به ایتالیا که مهد معماری، طراحی و هنر جهان است و تاریخ هنر جهان نو در آن شکل گرفته، رفتم. حضور در آن‌جا تأثیر زیادی بر روی ذهن من گذاشت. بعد از این‌که در ایتالیا معماری خواندم، به فرانسه رفتم و در آن‌جا در زمینه شهرسازی تحصیل کردم و بعد به ایران برگشتم که انقلاب شد.

 

زیبایی ساختمان‌ها فدای مسائل مالی شده است

 

در کارهای شخصی و طرح‌هایی که ارائه داده‌اید، چقدر توانسته‌اید بین هنر مدرنی که در ایتالیا و کشورهای دیگر آموخته‌اید با هنر بومی ایرانی پیوند ایجاد کنید؟

من از ابتدا وارد حرفه شهرسازی شدم و در همین حرفه هم باقی ماندم. سال 62 یک شرکت مهندس‌ان مشاور به شهرساز احتیاج داشتند که به سراغ من آمدند و من هم در بحبوبحه جنگ با آن‌ها آغاز به همکاری کردم و برای شهرسازی شهر شوش به منطقه خوزستان رفتم. آن موقع شهرساز در ایران کم بود و همه معمار بودند. البته من پروژه معماری هم طراحی کرده‌ام ولی بیشتر وقتم در صرف حرفه شهرسازی شده است.

زهرا ترانه یلدا هفت سین 97

در تهران ساختمان‌های مدرن زیادی توسط نسل معماران جوان ساخته شده است، ارزیابی‌ شما از فضای جدیدی که در یک سری ساختمان‌ها و مجتمع‌های تازه ساخت به وجود آمده چیست؟ فکر می‌کنید این ساختمان‌ها چقدر به هنر پیوند خورده‌اند؟

معمارهای جوان ما با مشاهداتی که از مجلات و کارهای خارجی و یا حتی از طریق مراجعه به معماران ایرانی دارند سعی می‌کنند کارشان را به هنر پیوند بزنند. مثلاً هومن بالازاده یا بیژن شافعی همیشه گوشه چشمی به معماری ایرانی داشته‌اند یا حتی در میان معماران مدرن‌گرای قدیمی‌تر هم هادی میرمیران کانسپت کارهایش به معماری ایرانی باز می‌گردد و حتی سعی می‌کند آن‌ فضاها را به شکلی بسیار مدرن‌ بیان کند. به نظرم کلاً آموزش معماری در ایران طی 40 سال اخیر خیلی موفق نبوده چون نتوانسته موج و یا پایه قرص و محکمی را ایجاد کند. به طور کلی معماری ما که باید از معماری قبل انقلاب جلوتر می‌رفت، نه تنها جلوتر نرفته، بلکه‌ کمی عقب‌تر نیز رفته است.

از چه نظر احساس می‌کنید که معماری ما دچار پسرفت شده است؟

از این نظر که تکنیک‌ و طراحی‌مان بهبود پیدا نکرده است. البته ممکن است در فنونی بهتر شده یا یک سری تکنولوژی‌ها را وارد کرده باشیم، ولی به طور کلی معماری ما جلوتر نرفته است. شما اگر به یکی دو ساختمان دولتی که توسط معماران خوب طراحی می‌شود، توجه کنید، متوجه این امر می‌شوید. یعنی جایی که معماری باید ماندگارترین باشد، کیفیت معماری آن‌ها در حد متوسط رو به پایین است. دلیلش این است که تمام اقتصاد ما به سمت ساختمان‌سازی آمده است و نه معماری. الان همه سعی می‌کنند ماکسیمم طبقاتی که می‌توانند را در مناطق مسکونی بسازند که این ماکسیمم به محلات ما آسیب زده است. در دهه‌ 60 و اوایل دهه 70، تهران یک شهر دو و نیم طبقه‌ای بود ولی الان به یک شهر 5-6 طبقه‌ای تبدیل شده است چون اجازه داده شده بناهای قدیمی خراب شوند و به جای آن‌ها ساختمان‌های چند طبقه ساخته شود. طبق یک مصوبه به نام "برج باغ" به همه اجازه داده شد برج‌های بلند بسازند. به نظرم این مصوبه فکر شده نبود چون باید برای این کار مکان‌سنجی می‌شد. الان برج‌های بلند کنار ساختمان‌های کوتاه است و مشکلاتی را برای ساختمان‌های کوتاه به وجود آورده است. عده‌ای برای این‌که ساخت و ساز بیشتری انجام بدهند، از معماری زیبا دست شسته‌اند. این‌ها برای زیبا شدن معماری ساختمان حتی حاضر نیستند از یک متر مربع آن بگذرند چون هر متر مربع برای آن‌ها ارزش بالای اقتصادی دارد. در واقع زیبایی ساختمان‌ها فدای مسائل مالی شده است.

بخش مهمی از معماری، همان روح، نشاط و حس سر زندگی است که باید در یک ساختمان وجود داشته باشد. ارزیابی شما از روح و نشاط ساختمان‌های تهران چیست؟

از نظر من برخی دخالت‌ها در چهره شهر، اثر خوبی ندارد. شما اگر به شهرهای فقیر هم بروید، متوجه می‌شوید که در بافت‌ آن یک هماهنگی وجود دارد ولی در تهران هیچ چیز به هیچ چیز نمی‌خورد، چون بیش از آن‌که باید، پول در دست مردمی است که این ساختمان‌ها را ساخته‌اند. به هر حال برای ساختن این ساختمان‌های دولتی و مسکونی پول خرج شده است. در تهران ساختمان لاکچری می‌سازند و روی دیوار تمام خانه‌های مسکونی مردم سنگ گرانیت است. در اروپا سنگ گرانیت را فقط روی قبر می‌گذارند ولی در تهران این سنگ را روی دیوار خانه‌ها می‌چسبانند. من درک می‌کنم که مترو تهران باید سنگ گرانیت باشد چون روزی هزاران نفر از روی آن رد می‌شوند اما این‌که دیوار خانه‌ها از گرانیت است یعنی چه؟ این به عدم تعادل فکری، ذهنی، روانی و فرهنگ باز می‌گردد. خانه‌ها را به شکل عجیب و غریبی درست می‌کنند تا برای‌شان تبدیل به پول شود و معمولاً هم در این مورد اشتباه می‌کنند، چون خانه‌هایی که می‌سازند خانه‌های خوبی نیستند.  

در مورد پیوند کار معماران نسل جدید با هنر صحبت کردید. اما معماری قدیمی ما چقدر با هنر پیوند داشت؟

معماری قدیمی ما قشنگ بود ولی طبیعتاً دیگر آن معماری قابل تکرار نیست و آن را نمی‌شود امروز انجام داد. معماری قدیمی ما نسبتاً یک معماری درون‌گرا بود و حیاط مرکزی داشت. بعضی از خانواده‌ها که پول‌دار بودند، 3-4 تا از این حیاط‌ها داشتند؛ یک حیاط اندرونی، یکی بیرونی، یکی آشپزخانه و یکی حیاط بچه‌ها. خانه‌های قدیمی چندین المان مختلف داشت؛ از ایوان گرفته تا هفت دری، پنج دری، زیرزمین، آب انبار، بادگیر، حوض و غیره.

زهرا ترانه یلدا

بخشی از روحیات مردم از فضای شهر نشأت می‌گیرد. فضای شهر تهران بسیار خشن و بسته‌ است؛ در چنین فضایی برای تعدیل شرایط موجود هنر معماری چه باید بکند؟

باید صاحبان ماشین‌ها را جریمه کرد و از آن‌ها پول زیادی گرفت تا داخل شهر نیایند. موتوری‌ها را هم باید جریمه کرد تا وارد پیاده‌روها نشوند. فضای خشن یعنی این‌که من در خیابان راه بروم و یک موتوری با سرعت وارد فضای عابر پیاده شود و این واقعاً تأسف‌آور است. من 3-4 سال پیش در سخنرانی‌ام در تدکس دانشگاه تهران در همین مورد صحبت کردم. گفتند شما در همین مورد یک فیلم کلیپ هم بسازید. گفتم بله خوب است، بچه‌های‌تان را بفرستید تا در پیاده‌روی جلوی خانه ما از موتوری‌هایی که وارد پیاده‌رو می‌شوند فیلم بگیرند. باید جلوی این‌ها را گرفت. این اتفاقات است که باعث می‌شود فضای شهر خشن شود.

 مرمت ساختمان‌های قدیمی نخستین راه حل تعدیل خشونت شهر است

 

جدا از ساختمان‌ها، فکر می‌کنید تهران به اندازه کافی مراکز تفریحی و گردشی دارد؟ به هر حال باید به بخش زیبایی‌شناسانه شهر هم توجه شود. مثل همین‌که سازمان زیباسازی شهرداری تهران در ایام نوروز در تمام خیابان تخم‌مرغ رنگی می‌گذارد.

این‌که سازمان زیباسازی سرتاسر خیابان را تخم‌مرغ رنگی می‌گذارد و در و دیوار را رنگ می‌کند خیلی بد است. یک چیزهایی اضافی‌اش بد است. جلوی تئاتر شهر و محل تقاطع خیابان انقلاب و خیابان ولیعصر، به لحاظ استراکچر و استخوان‌بندی، مرکز شهر تهران است. در حالی که آن‌جا وضعیت خیلی ناجور و پر از المان‌های اضافی است که باید دور ریخته شود. اصلاً آدم نمی‌فهمد المان‌هایی که آن‌جا گذاشته‌اند چه چیزی هستند. خیلی چیزها را باید بکنند و دور بیندازند تا آن منطقه یک نفسی بکشد. کارهای شهرداری متناقض است. با بودجه شهرداری که پول مردم است یک جایی را سنگ فرش می‌کنند و بعد آن‌جا به محل اختصاصی وزارت امور خارجه تبدیل می‌شود و وزارت خارجه هم آن‌جا نرده‌های دوبله می‌کشد تا شب‌ها کسی وارد آن‌جا نشود. آن‌وقت مردمی که در انتهای خیابان سی تیر ساندویچ می‌خرند، مجبور هستند از لای ماشین رد بشوند تا بروند آن‌طرف خیابان! اگر شما اجازه می‌دهید یک دکه آن‌جا وجود داشته باشد، پس ماشین‌ها نباید به آن‌جا بیایند و یا اگر قرار است ماشین‌ها از آن‌جا عبور کنند، باید دکه را به یک جایی ببرید که مردم بتوانند از آن‌جا عبور کنند. باید آن را جلوی موزه ایران باستان، داخل باغ ملی یا یک جایی دیگر ببرید که فضای باز برای نشستن مردم داشته باشد. بسیاری از این طرح‌ها و ایده‌ها متناقض است. الان در اطراف دانشگاه تهران دارند خانه‌های مردم را خراب می‌کنند تا به قول خودشان دانشگاه تهران را توسعه بدهند، در حالی‌که قرار نیست دانشجوهای دانشگاه تهران بیشتر شود و یا فضاهای آموزشی دانشگاه افزایش پیدا کند. می‌خواهند دور تا دور دانشگاه تهران، برج‌ها بزرگ و پر حجم برای استارت‌آپ‌ها و شهرک علم و فناوری بسازند که دانشگاه را به صنعت پیوند بدهند که این کار بدی است؛ چون دانشگاه تهران اصلاً موضوعش فنی نیست. دانشگاه تهران مهم‌ترین، قدیمی‌ترین و مرکزی‌ترین دانشگاه ایران است که در آن ادبیات، حقوق و الهیات مهم بوده نه مهندسی که این‌ها می‌خواهند آن‌جا شهرک علم و فناوری راه بیندازند.

فکر می‌کنید چکار باید کرد تا فضای بصری خشن تهران کمی ملایم‌تر شود؟

این فضای خشن به خاطر عدم هماهنگی به وجود آمده است ولی راه حل دارد. الان دارند در یک جاهایی خوب کار می‌کنند. مثلاً در خیابان سعدی و خیابان بهارستان و خیابان انقلاب حدود میدان فردوسی تا دانشگاه چند ساختمان را مرمت و تر و تمیز کرده‌اند. سازمان زیباسازی پای خیلی از خانه‌های قدیمی ایستاده که خراب نشوند و در همان جایی که هستند، باقی بمانند. خیابان انقلاب دوباره یک سر و صورت خوشی پیدا کرده است و خیابان‌های مصطفی خمینی و مولوی را هم درست کرده‌اند، منتها اقدامات بد هم انجام داده‌اند. مثلاً در خیابان 15 خرداد آمده‌اند یک سری دیوار و چیزهای دروغین را جلوی ساختمان‌ها درست کرده‌اند و روی آن‌ها را رنگ زده‌اند. یک چیزی مثل دکور تئاتر درست کرده‌اند، طوری‌که هر کسی از در وارد شود متوجه می‌شود این‌ها تقلبی است. صد رحمت به شهرک سینمایی غزالی. این شهرک را ولی خاکدان و علی حاتمی برای فیلم‌های علی حاتمی درست کردند و کلی هم برایش هزینه شد ولی در نهایت خیلی با نمک و جالب شد.

در خیابان لاله‌زار یکی از خانه‌های قدیمی اتحادیه را می‌خواهند به یک موزه تبدیل کنند. ولی در مناطق دیگر تهران که بافت قدیمی وجود ندارد چه باید کرد؟ مثلاً در شمال شهر تهران کوچه‌های باریک و برج‌های بلند وجود دارد...

این‌ها را کاری نمی‌شود کرد. آن برجی که شما می‌گویید، سرمایه 40 نفر است که در آن دارند زندگی می‌کنند. با سرمایه مردم نمی‌شود کاری کرد. فقط می‌شود گفت از این به بعد دیگر همچین ساختمان‌هایی نسازید، همین.

معماران زن نقش مهمی در زیباکردن دنیا داشته‌اند، فکر می‌کنید معماران زن ایرانی چقدر می‌توانند در زیباتر شدن فضای شهر تهران دخیل باشند؟

من بارها گفته‌ام که حس زن‌ها نسبت به فضای خانه و فضاهای عمومی و شهری خیلی بیشتر از حس مردهاست و می‌توانند ایده‌های بهتری داشته باشند. زن‌های معمار خوب هم زیاد داریم. یکی از معماری‌های خوب این چند سال که همه هم عاشقش هستند، پل طبیعت است که آن را دوستم خانم لیلا عراقیان طراحی کرد که یک معماری جوان 30 ساله است. معمولاً زن‌ها این حس که باید یک جای امن درست کنند را در وجودشان دارند و به همین خاطر طرح‌های خوبی را ارائه می‌کنند.

برای معماران زن ایرانی چقدر فضای کار وجود دارد؟

خیلی زیاد. امروز در شرکت‌های مهندس مشاور همه زن‌ها هستند ولی متأسفانه به لحاظ حقوقی استثمار می‌شوند. من که دیگر بازنشسته شدم ولی خانم‌های معمار باید یک فکری به حال خودشان بکنند.

فکر می‌کنید یک معمار و شهرساز لازم است در چه حوزه‌هایی تخصص داشته باشد؟

در همه حوزه‌های هنری. یک شهرساز و معمار فقط یک آدم فنی نیست چون کارش هنری هم است، پس باید یک آدم فرهیخته باشد و جامعه‌شناسی و روان‌شناسی بداند. ما متخصص‌های مختلفی برای‌مان کار می‌کنند. یک انسان‌شناس را دعوت می‌کنیم تا برود با مردم صحبت کند و یک جامعه‌شناس را می‌آوریم که جمعیت و گرایش‌های مختلف را در بیاورد و به ما بگوید. همه این تخصص‌ها باید در معماری و شهرسازی به کار گرفته شوند. باید یک جامعه‌شناس و یک اقتصاددان برای یک شهرساز کار کنند. برای یک معمار هم همینطور. این‌ها قاعده کار است که البته در ایران بخشی از آن‌ فرمالیته اجرا می‌شود ولی باید آن را جدی گرفت.

فکر می‌کنید چه تمهیداتی باید اندیشیده شود تا معماری ایرانی دوباره احیاء شود؟

واضح است که باید روح معماری ایرانی در شهرهای ایران احیاء شود، منتها معماری ایرانی در حال حاضر مفهوم خاص خودش را دارد. یعنی طبیعی است که ما الان دیگر نمی‌توانیم در خانه‌های چند طبقه، حیاط مرکزی را احیاء کنیم ولی می‌توانیم فضاهای جمعی و عمومی شهری را از نو بسازیم که یک تعریف خاصی از معماری ایرانی داشته باشند. قبلاً یک میدانچه‌هایی در شهرهای کوچک‌تر مثل نائین و یا دامغان وجود داشت که به آن‌ها تکیه یا حسینیه می‌گفتند منتها این‌ها سقف نداشتند. در این مکان‌ها مراسم‌های مختلفی برگزار می‌شد و مردم دور هم جمع می‌شدند. در جاهای دیگر هم به یک نحوی مرکز محله به عنوان یک مکان عمومی وجود داشت که این‌ها کم کم از بین رفتند. الان این‌ها را می‌شود دوباره احیاء کرد. نمونه‌اش در نارمک تهران هم وجود دارد که مردم هنوز هم به میدان می‌روند و دور هم جمع‌ می‌شوند. بهترین محله تهران به لحاظ ارتباطات اجتماعی، محله یوسف‌آباد است که مردمان آن محله خیلی از آن‌جا راضی هستند و می‌گویند محله خوبی است.  محله‌ها را می‌شود دوباره احیاء کرد و دوباره یک سری مکان‌های عمومی ساخت تا مردم دور هم جمع شوند. من فکر می‌کنم احیاء این محله‌ها برای این‌که شهر واقعا موجودیت پیدا کند لازم است.

آمار فارغ‌التحصیلان معماری ما عجیب است!

 

نظرتان در مورد دانشکده‌های معماری چیست؟ آیا واقعاً این همه دانشکده معماری نیاز جامعه است؟

فکر می‌کنم 480 یا 580 دانشکده معماری در ایران وجود دارد که این تعداد برابر است با تعداد کل دانشکده‌های معماری در سراسر جهان! این آمار عجیب است و عجیب‌تر این‌که تمام این دانشکده‌ها معمار خوب هم به جامعه تحویل نداده‌اند. ما در همه کارهای‌مان عجولانه و بدون برنامه عمل می‌کنیم. یک سری تصمیم‌ها می‌گیریم که بعداً خودمان هم متوجه می‌شویم، اشتباه بوده است. مسئولین ما باید دست از بساز و بفروش و زمین‌خواری و جنگل‌خواری و کوه خواری بردارند تا همه چیز درست شود.

زهرا ترانه یلدا

معمارهای ما، به ویژه‌ معمارهای نسل جوان چقدر در کارشان به فرهنگ، هنر و ادبیات ایران اهمیت می‌دهند؟

فکر می‌کنم الان با امکاناتی که در دسترس دانشجوها و معماران جوان است، به نسبت دوره ما، دسترسی به همه چیز برای‌شان راحت‌تر شده است و علم و دانش‌شان می‌تواند بیشتر از زمان ما باشد اما مسئله این است که آیا حوصله هست؟ آیا روان‌شان در یک وضعیت شاد و پر انرژی قرار دارد؟ خیلی‌های‌شان نه. 

اگر قرار باشد به عنوان مهندس و شهرساز، نوروز را به عنوان در تهران جاری و ساری کنید، چه طرحی را پیشنهاد می‌دهید که مردم وقتی از خانه‌ بیرون می‌آیند احساس کنند نوروز است؟

مردم خود به خود همچین احساسی را پیدا می‌کنند چون خیابان‌های تهران خیلی خلوت و قشنگ می‌شود. تهران به لحاظ آب و هوا خیلی جای خوبی است و فقط شلوغ است که این مشکل در نوروز برای چند روز حل می‌شود. برای نوروز رفتن به موزه ملی برای دیدن کارهای موزه لوور پاریس و دیدن مرکز زیبای شهرمان امکان خواهد داشت.

از نوروز چه خاطره‌ای دارید؟

طبیعتاً نوروز، دید و بازدید و سفر را به یاد آدم می‌آورد ولی من یادم است یک‌بار می‌خواستم از خانه خودمان به میدان مادر که خانه پدرم در آن‌جا بود بروم و زمان تحویل سال پیش پدرم باشم که دیدم کسی در داخل شهر نیست. خیلی ترسیده بودم و فکر می‌کردم اتفاقی افتاده که شهر این‌قدر خلوت است. من در ایام نوروز سعی می‌کنم در خانه بمانم و به سفر نروم ولی گاهی دوستان مرا به زور با خودشان می‌برند و به جاهای عجیب هم می‌برند. خودم خیلی اهل این نیستم که در ایام نوروز به جاهای کلاسیک مثل اصفهان و شیراز بروم چون خیلی شلوغ است. خلوت شدن تهران در ایام نوروز را خیلی دوست دارم .

برای نوروز چه جاهایی را به مردم پیشنهاد می‌کنید که بروند و ببینید؟

من مرکز شهر تهران را پیشنهاد می‌کنم. در آن‌جا یک سری محله‌ها مثل عودلاجان، سنگلج، سیروس، چاله میدان و همینطور بازار تهران وجود دارد که واقعاً دیدن دارند. محلات اطراف آن از جمله پیروزی و ژاله هم زیباست. میدان امام حسین هم جای خوبی است. آن‌جا خانه‌ها و بازار قشنگی دارد و دور آن هم پارک خوبی وجود دارد. ضمن این‌که شاه عبدالعظیم، چشمه‌علی، بی‌بی شهربانو و کلاً شهر ری را هم پیشنهاد می‌کنم و به نظرم می‌ارزد آدم برود آن‌جا را بشناسد. اگر آدم شهرش را نشناسد و دوستش نداشته باشد، آن شهر حفظ نمی‌شود و به باد می‌رود. یک شهروند واقعی وقتی یک جایی در شهرش را دوست داشته باشد اجازه نمی‌دهد آن‌جا از بین برود. حیف است که خانه‌های قدیمی و درختان این شهر از بین می‌روند. 100 سال وقت لازم است تا یک درخت دوباره درست شود. شهرداری‌ها باید توجه‌شان را به این مسائل بیشتر کنند و از منابع دیگر پول در بیاورند، نه فقط از ساخت و ساز و بریدن درخت.