به گزارش هنرآنلاین، کتاب "چشم اندازهای آرمان‌شهر" که در سال 95 از سوی نشر آگاه به چاپ رسیده، دربرگیرنده‌ سه مقاله "آرمان‌شهر و ناخشنودی‌هایش"، اثر ادوارد راث استاین، "خدمتی در کار نیست" اثر  هربرت میوشامپ و"حتی اگر چنین باشد، باز هم آن را ببین؛ دورنمای طنز‌آمیز آرمان‌شهرها" نوشته مارتین ای. مارتی است.

سه مقاله‌ی این کتاب، سخنرانی‌های جداگانه‌ای بوده‌اند که در سال ۲۰۰۰ در انتشارات دانشگاه آکسفورد و مجموعه‌ی سخنرانی‌های کتابخانه‌ی عمومی نیویورک برگزار شدند. در آن سال، یعنی در آستانه‌ی هزاره‌ی نو، موضوع آرمان‌شهر موضوع خوبی برای کاوش و بررسی به نظر می‌آمد. کتابخانه نمایشگاه بزرگی به راه انداخت، به نام "آرمان‌شهر: جست‌وجوی جامعه‌ی آرمانی در جهان غرب". آکسفورد هم سه نفر از سخنرانان برجسته ــ هربرت میوشامپ؛ منتقد معماری، ادوارد راث‌استاین؛ منتقد فرهنگی، و مارتین ای. مارتی؛ مورخ دین ــ را دعوت کرد تا درباره‌ی تاریخ اندیشه‌ی آرمان‌شهری، عینیت آن، و مفاهیم آن بحث کنند؛ که نتیجه‌اش سه قطعه‌ی مجزا اما مرتبط است که خوانندگان را از گستره‌ی اندیشمندان دینی و نویسندگان و هنرمندانی که دغدغه‌ی جست‌وجوی جامعه‌ی آرمانی انسان را در سر داشتند، و آن‌چه می‌توانیم از انگاره‌ها و تجارب آنان بیاموزیم، آگاه می‌کند.

هربرت میوشامپ (منتقد معماری) انگیزه‌های آرمان‌شهری ـ به‌معنای تمامیت ناشی از میل به یکی‌شدن با مخالفان یا ناهم‌خوانان ـ را در دو تلاشِ به‌ظاهر متفاوت جست‌وجو می‌کند. در دیدگاه او، معماری و آیین بودا، به دلیل وابستگی همانشان به بازجویی و پالایش ادارک، در کنار یک‌دیگر قرار می‌گیرند. معمارانی چون آدولف لوس با طراحی ساختمان‌هایی که میانجی نیازهای زیبایی‌شناختی و اجتماعی، و میانجی فضای داخلی ساختمان و فضای بیرونی زمینه‌ی آن‌اند، آرمان‌های آرمان‌شهری را به چالش می‌کشند. کیهان‌شناسی آیین‌بودایی مهایانه (بر پایه‌ی این درک استعاری که شرط کمالِ گل لوتوس آشوب تیره‌وتار مرداب است؛ تنها محیطی که لوتوس در آن می‌روید) از طریق درک عمیق تضاد و تناقض، به‌دنبال تحقیق امکان آرمان‌شهری است. به نظر میوشامپ، چنین درکی التزام به جهان را تقویت می‌کند؛ التزامی که با جست‌وجوی همیشگیِ آگاهی درست از تجربه‌های ذهنی واقعیت‌های عینی، ناکاملی و نقص را بازمی‌شناسدو از این ره، امکان فراروی را می‌آفریند.

همچنین ادوارد راث‌استاین (منتقد فرهنگی) به مسئله‌ای می‌پردازد که می‌توانیم آن را تراژدی آرمان‌شهر بنامیم؛ این حقیقت اساسی که طرح‌های آرمان‌شهری بذر تخریب خودشان را در درون خود دارند: انقلاب‌های خشونت‌بار، تمامیت‌خواه، یا از میان‌رفتن رواداری. همچنین او پیوند ناگسستنی میان باورهای نهادینه‌ی انگاره‌های آرمان‌شهری ـ هماهنگی، برابری، رفع نیازها یا امیال بی‌پاسخ، تعامل اخلاقی، و نیروی منتج برای ایجاد شکل‌های تازه‌ی آگاهی انسان ـ و امکان اساسی پیشرفت اجتماعی را باز می‌کند. راث‌استاین بر این است که تلاش‌های آرمان‌شهری هر خطری داشته باشد، "خود این جست‌وجو" هنوز هم پیش‌شرط خیال‌انگیز تغییرات دست‌یافتنی دنیوی است. او فناوری نوپای اینترنت را به‌عنوان یک طرح شبه‌آرمان‌شهری معرفی می‌کند ـ طرحی که شاید هرگز به امحای هویت‌های عرفی و صورت‌های تعاملی منجر نشود (پیش‌آمدهایی که خالقان اینترنت در خیال‌اش بودند)، اما به‌هرحال، بنیان‌های روابط اجتماعی دنیای کنونی ما را دگرگون کرده است.

در مقاله‌ پایانی‌ هم مارتین مارتی (مورخ دین) از نمونه‌های تاریخی اندیشه‌ی آرمان‌شهری که در درک کنونی ما از آرمان‌شهر مؤثرند سخن می‌گوید: آرمان‌شهر توماس مور، تلاش‌های توماس مونتسرِ راهب با هدف ساختن جامعه‌ای براساس اصول دینیِ او در آلمان قرن شازندهم، و جامعه‌ای که یوهان والنتین آندریای، متفکر دینی آلمانی دیگر در اثر قرن هفدهمی خود با نام عیساشهر به تصویر می‌کشد. بدین ترتیب، راث‌استاین یادآور می‌شود که برنامه‌های آرمان‌شهری فی‌نفسه محکوم به شکست‌اند، اما مارتی پیشنهاد می‌کند که این تلاش‌ها را ببینیم تا جامعه‌ی بی‌نقص را با "طنز انسانی" درک کنیم. به نظر مارتی، والاترین ارزش اندیشه‌ی آرمان‌شهری، در تعال میان درکِ شناخت آن اندیشه از توانایی انسان، و شک‌گرایی سالم در برابر نظم مطلقی که بیش‌تر آرمان‌شهرها در خیال آن‌اند، یافت می‌شود.

این مقاله‌ها در عین گزینشی و فراگیربودن، در کنار هم‌دیگر، با قدرت تمام درباره‌ی پیچیدگی و تناقضات ذاتی جست‌وجوی جهان کامل،‌ و نیز درباره‌ی شیوه‌های گسترش مرزهای خیال انسان در پی اندیشه‌ی آرمان‌شهری سخن می‌گویند.