هنرآنلاین: حلب ، شهری که در طول قرون هرگز از جمعیت وآثار تمدن انسانی خالی نبوده ، شهری در کشوری که جزئی ست از هلال طلایی (فلسطین- سوریه و عراق) . نقطه‌ی اوج تلفیق هنر و فرهنگ‌هایی همچون اقوام عرب، مغول و عثمانی و یا تمدن‌های  بیزانس، روم  و یونان  تا سلسله‌های اموی و عباسی.  چه در دنیای کهن و یا در نخستین سده‌های تاریخ اسلام همواره مرکز اقتصادی و فرهنگی منطقه بوده. محل تلاقی فرهنگ‌های شرق و غرب حتی در طول جنگ‌های صلیبی .

دیانا الحدید در همین شهر به دنیا آمده، وی در سال 1981 در حلب سوریه متولد شد، بعد از مهاجرت به امریکا در اوهایو تحصیل کرد، و در حال حاضر در بروکلین نیویورک مشغول کار و زندگی ست.

مجسمه‌های بزرگ الحدید ترسیم گر ادوار مختلف تاریخ هنر، اسطوره، باستان شناسی  و معماری است، شالوده آثار الحدید ریشه در فرهنگی  از داستان‌های شفاهی و اساطیر،آثار معماری  همچون ارگ‌ها و کاخ‌های شهرهایی مثل پالمیرا و شهر مردگان در شمال سوریه،  و در مرحله‌ی بعدی نقاشی‌های رنسانس آغازین، هنر و معماری کلیساهای اولیه و دوره‌های رومانسک، گوتیک و باروک تا آسمان خراش‌ها و معماری نوین دارد.

آثاری در لب مرز ساختن و تخریب شدن، حد بین شروع و پایان . در آثارش معماری و مهندسی  وجهه ای شاعرانه می‌گیرند، این‌ها در تمام آثارش هویداست. و به آن‌ها شکلی منحصر به فرد ، عظیم و امروزی می‌دهند. وی در خلق این آثار از موادی مثل : گچ ، تخته‌های چوبی چند لایه ، فایبر گلاس ، پلی استر، ورق‌های فلزی، پشم شیشه، برنز و ... با استفاده از ایجاد ترک و شکستن اجزاء برای رسیدن به فرم‌هایی معلق بین مجسمه و معماری و فضا سازی آن‌ها بهره می‌گیرد.

هنر الحدید دارای دو وجه باستانی ، بیشتر در محتوا و مدرن خصوصاً در نحوه‌ی ساخت و پرداخت است . او دنیای کهن زادگاهش را در نظر دارد و با آن دنیایی مدرن تر و شخصی‌تری را شکل می‌دهد. دنیایی که نه چندان زیبا و گاها پرخاشگر و آپوکالیپتیک است.

یکی از آثار او با نام The Tower of Infinite Problems بنایی را پرداخت کرده شناور بین معماری مدرن بعد از جنگ جهانی اول و کار بست فولاد و بتن در آن ، دارای ظاهری خیالی و تهدید آمیز شبیه به سازه‌های دوران گوتیک پسین. حرکت چرخشی و پلکان مانند داخل آن انگار راهی ست به آینده.  فرو ریخته و در حال از هم پاشیدن درست مثل چشم انداز ساختمان‌های امپایر استیت و کرایسلر در آینده ای آخر زمانی و تماشای فرجام این ساختمان نوعی و شاید تکرار آن در تاریخ.

در دیگر اثر او با نام  Self-Melt که ساختار اصلی‌اش از نقاشی پیتر بروگل به نام برج بابل گرفته شده که آن را در حالتی واژگون و فرو ریخته در خود  نشان می‌دهد. انگار از دنیایی دیگر ، از درون تاریخ فراخوانده شده . وارونه بودنش به نوعی شاید استعاره ایست از تباه فرهنگی . از بین رفتن آرمان و ایده‌ی یک کل واحد شدن در بدو امر و مبدأ آن و پیدایش فرهنگ‌ها واساطیر آن‌ها که از این نقطه است . شبیه به گچبری های تزئینی استالاکتیت مانند کاخ الحمراء اسپانیا، سازه ای چرخان به دور خود  مثل فرم گرد و مارپیچ  مسجد سامرا در عراق که ریشه در معماری دوران ساسانی ایران دارد و یا حتی شاید هیچ شباهتی به الگوی راستخطی ساختمان‌های امروزی نداشته باشد اما می‌توان در دل آن شاهد فرم  موزه‌ی گوگنهایم نیویورک ساخته‌ی فرانک لویید رایت  در دوره معاصر بود ، استوانه ای که هر چه بالاتر می‌رود به قطرش اضافه می‌شود و طرح آن پیوند دهنده‌ی خلاء فضای درون آن با محیط‌های دیگرش است. یاد آور فلسفه آثار رایت و معاصرینش که اومانیسم جزئی از آن بود.

اما در کارهای اخیرش هنر رنسانس شمالی و نقاشی منریستی و مجسمه‌های هلنی نقطه‌ی شروعی تازه است . با استفاده از پیکره‌های انسانی برای پر کردن به گفته‌ی خودش نوعی خلاء و نقطه‌ی کور که در آثار قبلی‌اش وجود داشت دست میزند. در اثری به نام Nolli's Orders که برداشتی ست از نقاشی‌های  دوره‌ی شیوه گری  شبیه به حالات پرسوناژهای نقاشی‌های سقف نمازخانه سیستین، دیگر شاهد پیکره‌های پیچیده  در هم این نقاشی‌ها نیستیم ، الحدید آن‌ها را از هم جدا کرده و در هم شکسته ، به آن‌ها وجهی منزوی داده . دیگر متعلق به متن و داستان قبلی خود نیستند ، شناور بر شبکه ای از سبک‌های معماری و ستون‌ها.

چیزی که در بیشتر آثار الحدید برایم به شخصه جالب است  وجود تضاد در خود ارجاعات تاریخی ای است که به نوعی برای ساخت این آثار به کار رفته‌اند.مثلاً تعارض همین معماری گوتیک به کار رفته در  این اثر با سبک‌های پیش از خودش یعنی رومانسک و قبل تر رومی و یونانی ، وتعارض جامعه‌ی مردانه رومانسک با فرهنگ جامعه‌ی گوتیک که به زن و جایگاهش بها می‌داد و برای اولین بار شاهد ستایش از مقام مریم باکره که در این دوره هستیم. و یا عنوان اثر که بر گرفته از نام معمار و نقشه کش ایتالیایی ، جیامباتیستا نولی کسی که به دستور پاپ مسئول دوباره سازی نقشه‌ی دو بعدی مناطق روم با نقشه ای با کیفیت سه بعدی که دارای پستی‌ها و بلندی‌های شهر می‌شد بود .

مورد دیگری که در آثار او جلب توجه می‌کند قرارگیری چند رخداد اساطیری و تاریخی در فرهنگ‌های گوناگون در یک خط  است. چینشی موازی بین گذشته و دنیای معاصرمان تا آینده و دریافت چندین دلالت تاریخی که در پس این‌هاست. الحدید به عنوان یک هنرمند زن مهاجر از دنیای عرب که از کودکی در آمریکا رشد کرده و با تشویش این نوع از زندگی دست به ترکیب عناصر و نمادهای دو قطب شرق و غرب زده و نهایتاً به هنری متناقض و اگزوتیک دست یافته ، آثاری با تعریفی جدید از زمان در بعد مکان. واقعاً این دو وابسته به چه چیزی هستند؟ آیا می‌توان این عناصر را در سیستم‌های دو یا سه بعدی و یا جغرافیا محدود ساخت؟  ساخته‌های دیانا الحدید به نظرم پیش درآمدی ست بر این سؤال و ایجاد بستری نو برای تجربه‌ی این عناصر.

محمد رضا سعلبی فرد

* به معنی اثر نوین ، اصطلاحی که معماران و افراد سده‌های سیزدهم و چهاردهم کلیساهای گوتیک را با آن نام می‌بردند.