گروه مد و لباس هنرآنلاین: جنبه‌های کاربردی و کارکردی گونا‌گونی در حوزه پوشش از دل تاریخ ایران پدیدار می‌شود که نه‌تنها دارای ابعاد فرهنگی و هنری است بلکه درباره انواع سلیقه‌ها،‌ نوع دوخت و رنگ انواع‌ مختلف لباس، بافت و انواع پارچه‌ها و فنون مربوط به آن، ‌ارتباط نوع لباس‌ها با شرایط جغرافیایی هر منطقه، صادرات و واردات پوشاک و منسوجات، قیمت البسه، میزان تأثیرپذیری و تقلید از لباس مردمان نواحی دیگر، اختصاص پوشاکی خاص به گروه یا طبقه‌ای اجتماعی و همچنین چگونگی روند تغییرات و تکامل انواع پوشش‌ها یا چگونگی تغییرات اسامی لباس‌ها در طول زمان و طی دوره‌های مختلف تاریخی، اطلاعات ارزشمندی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

تاریخ پوشاک ایران، ‌به دلیل گستردگی موضوعی و نیز ویژگی‌های جغرافیایی، فرهنگی و تاریخی آن به چند دوره کلی تقسیم می‌شود که با تکیه‌بر حوزه منبع‌شناسی، کتبی هرچند به تعداد کم در این زمینه یافت می‌شود؛ بااین‌همه در این مطلب مروری اجمالی می‌شود بر ادوار تاریخی پوشاک در ایران:

دوره نخست: پوشاک ایران در دوره باستان

این دوره، پوشاک ایرانیان را از کهن‌ترین زمان‌ها تا پایان حکومت ساسانیان در برمی‌گیرد که شامل پوشاک تمدن‌های ‌پیش از آریایی در ایران (مانند ایلامیان، لولوبی‌ها، گوتی‌ها) و پوشاک تمدن‌های آریایی (مادها، هخامنشیان، اشکانیان، سلوکیان و ساسانیان) است.

در بررسی پوشاک این دوره، کار پژوهشگر بیشتر بر پایه نقوش برجسته و گزارش‌های مربوط به نتایج حفاری‌های باستان‌شناختی قرار دارد و البته لازم است از متون دینی و تاریخی مربوط به آن دوران مانند اوستا، بُندَهِشن، دینکرد، کتیبه‌ها و لوحه‌های ایلامی و هخامنشی، متون و سنگ‌نوشته‌های پارتی و پهلوی ساسانی و آثار نویسندگانی چون هرودت، گزنفون،کتزیاس، پُلینی، پولیبیوس، فلاویوس، پلوتارک و مانند آن‌ها نیز استفاده شود.

هم‌چنین، نقش برجسته‌ها و حجاری‌ها، فِرِسک‌های‌دیواری، مُهرها و تابلت‌ها یا اثر آن‌ها، کاشی‌کاری‌ها و موزاییک‌کاری‌های منقوش، نقوش روی سکه‌ها به همراه آثار تاریخی و پیشا تاریخی دیگر، در زمره منابع و مآخذ اصلی پژوهشگر تاریخ پوشاک به شمار می‌روند.

دوره دوم: پوشاک ایران در دوره پس از اسلام

این دوره، پوشاک ایرانیان را از ورود اسلام به ایران تا اواسط حکومت قاجار در برمی‌گیرد. پوشاک ایران پس از اسلام شامل پوشاک دوره پیامبر اسلام(ص)، دوره خلفای راشدین، دوران امویان، عباسیان و سلسله‌های متقارن ایرانی (مانند طاهریان، صفاریان، سامانیان، علویان طبرستان، آل‌زیار، آل‌بویه) و حکومت‌های پیش از مغول (غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) و در پی آنان، دوره‌های ایلخانان مغول، تیموریان، صفویان، افشاریان، زندیان و نیمه نخست قاجاریان است. در بررسی پوشاک دوره دوم، طیف گسترده‌ای از منابع و مآخذِ نوشتاری و دیداری، روبه‌روی پژوهشگر قرار می‌گیرد با این تفاوت مهم که در شش سده نخستین، به دلیلِ نبود یا کمبود منابع دیداری (مینیاتور و شکل‌های انسانی) اولویت با منابع نوشتاری است اما در شش سده پسین، یعنی از دوران مغول تا قاجار، به ‌دلیل وجود و گسترش منابع دیداری، اولویت با این منابع یا همان مجالس و مینیاتورهاست.

لازم است تا نقوش لباس و پوشاک در نقش ‌برجسته‌ها، تندیس‌ها و پیکرک‌ها، فِرِسک‌ها، نقوش روی اشیاء، سفال‌ها و ظروف، نقوش روی سکه‌ها و مُهرها و مانند آن دیده می‌شود و البته و از همه مهم‌تر، به‌ویژه برای شش سده دوم، مینیاتورها و مجالس نسخه‌های خطی، همراه با بررسی آثار موزه‌ای و هم‌چنین بررسی عکس‌ها و فیلم‌ها، مورداستفاده پژوهشگر تاریخ پوشاک قرار گیرند.

دوره سوم: پوشاک ایران در دوران معاصر

این دوره، پوشاک ایرانیان را از نیمه دوم قاجاریه تا زمان حاضر، در برمی‌گیرد. پوشاک ایران دوران معاصر یا دوران اخیر، شامل پوشاک نیمۀ دوم قاجاریه، دوره پهلوی اول، دوره پهلوی دوم  و پوشاک دور پس از انقلاب اسلامی است.

در باب پوشاک دوره سوم نیز، با توجه به تأثیراتی که فرهنگ ایرانی درنتیجه ارتباط با سرزمین‌های دیگر پذیرفته، و هم‌چنین تغییرات و تحولاتی که جامعه ایرانی طی این دوران داشته، منابع متنوع، متکثر و گسترده‌ای در دسترس پژوهشگر است.

و دو پیشنهاد در باب تورق تاریخ پوشاک ایران

هر پژوهشی مقتضیات خاص خود را دارد و نخست باید دید کار پژوهشی قرار است در چه سطح، و با چه کم و کیفی انجام می‌گیرد (دانشگاهی یا غیردانشگاهی بودن، فردی یا گروهی و سازمانی بودن و...). توصیه می‌شود این پژوهش‌ها به سمت حفره‌ها متمایل شوند یعنی آنجا که اطلاعات زیادی موجود نیست یا اطلاعتمان اندک یا نادرست است. بنابراین محقق حوزه تاریخ پوشاک نخست باید سعی کند دایره، گستره کار و سطح افقی آن را کوچک، محدود و مشخص کند تا بتواند با تمرکز و تعمق در یک محدوده خاص، کاری ارزشمند ارائه دهد. در نتیجه برای تولید آگاهی و دانش قابل‌اعتماد و اتکا، توصیه مؤکد این است که تا حد امکان سطح افقی کار را محدود کرد تا بتوان به عمق موضوع نگریست.

نکته دوم اینکه پژوهشگر باید ببیند به چه دوره یا موضوعی، تسلط و علاقه بیشتری دارد. یکی از مسائلی که اغلب دانشجویان درباره رساله‌ها و تحقیقا‌تشان با استادان مطرح می‌کنند این است که فلان موضوع مورد علاقه ما نیست زیرا تعداد منابعش اندک است در حالی‌ که اتفاقاً کم بودن تعداد منابع، حسن موضوع تحقیق به شمار می‌رود نه قبح آن زیرا موضوعی که تعداد منابعش اندک باشد، این مزیت را دارد که محقق را به ژرفای مسئله می‌کشاند و با صرف وقت و هزینه لازم برای به نتیجه رساندن یک حرکت علمی به دستاوردهای  مورد اعتمادتر می‌انجامد.