سرویس مد و لباس هنرآنلاین: مرضیه زارع طراح لباس و دارنده دکترای پژوهش هنر با گرایش جامعه‌شناسی پوشش است که در دهه سوم زندگی خود هم مدرس دانشگاه و هم به مدت دو سال عضو هیئت علمی دانشگاه بوده است.

زارع دومین مهمان نوروزی هنرآنلاین در بخش مد و لباس بود که مشروح گفت‌وگو با این هنرمند جوان را در ادامه می‌خوانید:

خانم زارع، در شروع مصاحبه از پیشینه فعالیت‌های خود در حوزه مد و لباس بگویید.

تخصص اصلی‌ من تدریس در حوزه مد و لباس بوده و 9 سال است که در همین زمینه کار می‌کنم. به مدت دو سال هیئت علمی دانشگاه بودم که به واسطه ادامه تحصیل مجبور شدم از دایره هیئت علمی خارج شوم و دوره دکتری را در رشته پژوهش هنر ادامه دهم. گرایش اصلی دکتری من جامعه‌شناسی پوشش است و در همین راستا بررسی کرده‌ام که چه اتفاقاتی در حوزه مد و لباس در حال رخ دادن است. می‌خواستم بدانم به چه دلیل در مواردی مد در ایران سیل نزولی طی می‌کند. در این میان مهم‌ترین آفت طراحی مد و لباس در ایران کپی‌کاری است هر چند که موفقیت‌های بسیاری نیز حاصل شده است که در ادامه صحبت‌هایم به آن می‌پردازیم. در کنار تدریس از سال 86 زمانی که دانشجوی مقطع لیسانس در رشته طراحی پارچه و لباس در دانشگاه هنر بودم، طراحی لباس را آغاز کردم. جریاناتی که در دانشگاه هنر اتفاق افتاد من را به این فکر برد که چرا باید طراح لباس به شکل جداگانه از دیگر عرصه‌ها کارش را انجام دهد؟ معتقدم همه هنرها باید در کنار هم قرار گیرند. من با گروه‌های عکاسی، نقاشی و گرافیک و... کار کردم و به خارج از کشور هم کار فرستادیم. خوشبختانه یا متأسفانه داخل کشور کار زیادی نداشتیم و صادرات ما بیشتر به آلمان و استرالیا بود. بعد از آن در یکی دو سال اخیر تصمیم گرفتم برند شخصی خودم به اسم "تیرانا" که نام نوعی سوزن‌دوزی در شمال کشورمان است راه‌اندازی کنم. اگر واژه "تیرانا" را در گوگل سرچ کنید به منطقه‌ای در آلبانی برمی‌خورید و این یعنی حتی خودمان هم نمی‌دانیم "تیرانا" اسم نوعی سوزن‌دوزی ایرانی است که نقش ماهی ازون برون را دارد.

شما اصالتاً شمالی هستید؟

خیر. پدرم شیرازی و مادرم تهرانی است هر چند که ارادتم به شیراز بسیار است. شروع پروژه برند "تیرانا" با طراحی لباس کودک بود.

آیا پروژه "لالایی‌ها" هم در همین دوره کلید خورد؟

بله. من بر روی لالایی‌های قشقایی کار کردم بعد ثبت اثر و اختراع انجام دادم و بعد در دکوراسیون داخلی واردش کردم، حسم این بود که درنهایت این کارها واقعاً ایرانی نیست. همه کارها به این دلیل که به نظرم فضای ایران مناسبش نبود یا حداقل من نتوانستم در آن فضا جا بیفتم، به آلمان صادر شد و همانجا فروش رفت. کنار آن زیورآلات "تیرانا" را هم شروع کردم و در حیطه کودک فعال بودم و از لالایی‌های قشقایی و گردن‌آویزهایشان و قصه‌هایی که برای بچه‌ها می‌گفتند، ایده گرفتم. در مرحله بعد مانتوهای "تیرانا" را طراحی کردیم. من در کنار تدریس به این فعالیت‌ها هم می‌پردازم البته که بیشتر کارها به‌صورت گروهی انجام می‌شود. خدا را شکر که هرچه جلوتر رفتم با این که سختی کشیدم اما اتفاقات خوبی برایم رخ داد.

مرضیه زارع

در بخشی از صحبت‌هایتان اشاره کردید که برای ادامه تحصیل پژوهش هنر را انتخاب کردید و این نشان می‌دهد که دغدغه پژوهش در مد و لباس دارید و همان‌طور که به آن اشاره کردید، می‌دانید که مد و لباس به همه هنرها و حتی رشته‌های دیگر ارتباط دارد. به نظر شما پژوهش‌ها چه کمکی به شما کرده و بر اساس آن پژوهش‌ها برآیندتان در یکی دو سال اخیر از حوزه مد و لباس ایران چگونه است؟

پدر من جامعه‌شناس است و چه‌بسا پدرم باعث شد که به سمت جامعه‌شناسی هنر بروم و صرفاً روی مد و لباس فکر نکنم. وقتی به بازارها می‌روم، متوجه می‌شوم بیشتر آثار کپی است. به‌طور مثال وقتی برندی از طرح فرش استفاده می‌کند، همه یادشان می‌افتد که ما گلیم و ترمه و فرش و... داریم و طرح‌هایش را می‌تواند روی لباس‌ها بیاید. کم‌کم در این زمینه دغدغه‌مند شده بودم ضمن اینکه در پروژه لالایی‌هایی که تعریف کردم استادانم گفتند این کارها در ایران فروش نمی‌رود و نمی‌توانی به فرزندان ما المان‌های سنتی و باستانی را هدیه بدهی چرا که کشش چنین پذیرشی در کشور ما نیست. با وجود همه این حرف‌ها پژوهش‌هایم را آغاز کردم و ابتدا روی جشنواره مد و لباس فجر متمرکز شدم. تحلیل عمیقی انجام دادم و به پژوهشگاه وزارت ارشاد هم ارائه‌اش کردم؛ فهمیدم در کار اکثر طراحان ما رنگ‌های ایرانی وجود ندارد. من بازه زمانی نزدیک به 7-8 سال را بررسی کردم و در بین این همه مورد شاید فقط دو یا سه اثر بود که رنگ ایرانی داشت. در دنیا چندین رنگ داریم که به اسم رنگ پرشین شناخته می‌شود، اما در کارهایی که بررسی کردم هیچ‌کدام از آن رنگ‌ها نبود. زمانی که هرمس طرح فرش را روی لباس گنجاند، تحولی در جشنواره فجر ایران اتفاق افتاد و همه هنرمندان دیدشان تغییر کرد. نمی‌دانم شال‌هایی که طرح کاشی ایرانی داشتند و در هر مغازه‌ای به چشم می‌خورد را دیده بودید یا نه، یا حروف فارسی و لوگوتایپ‌ها که انگار همه از همان جا وام گرفته شدند. با طراحان گفت‌وگو می‌کردم و می‌پرسیدم که چرا این طرح را انتخاب کرده‌اید؟ می‌گفتند زیرا زیبا است یا می‌پرسیدم که چرا لباس پفی طراحی می‌کنید و آن‌ها مجدد می‌گفتند زیرا زیبا است. از آن‌ها می‌پرسیدم که این طرح‌ها چه ویژگی خاصی به اندام زنانه می‌دهد که از نظر شما زیبایی تلقی می‌شود و پاسخ آن‌ها نمی‌دانم بود. این برای من غم‌انگیز است که چنین پاسخی از طراحان دریافت کنم. باوجود تمام تلاش‌های کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور، متأسفانه خیل عظیمی از طراحان ما دانش کافی ندارند و صرف اینکه فلانی یک اثر را تولید می‌کند و می‌فروشد، بقیه هم به سمت آن کار می‌روند. ضعف اصلی و چیزی که من به آن سقوط طراحی لباس می‌گویم، همین است. جشنواره مد و لباس فجر امسال با جهش عظیمی مواجه شد که از نظر من طراح‌های لباس سیر صعودی داشتند. شاید به این دلیل که بیشتر به آن‌ها بها داده شد، اما هنوز ضعیف هستیم. یکی از دلایل این است که دانشگاه‌های بزرگ ما درگیر این مسائل نمی‌شوند. بسیاری از طراحان لباس ما از ایران می‌روند. نمی‌دانم حرفی که می‌زنم درست است یا اما مسئولان می‌توانند هر نقدی را به سمت پیشرفت پیش برند. باید برای نقدهای دلسوزانه دنبال راه‌حل بود به‌جای اینکه سرپوش روی آن بگذاریم راهکار ارائه دهیم. در دوره لیسانس ما 30 دانشجوی طراحی لباس بودیم و امروز 21 نفرمان از ایران رفته‌اند و همه آن‌ها در خارج از کشور موفق هستند و در زمینه طراحی لباس خیلی خوب کار می‌کنند. لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه هنر و دکتری را در دانشگاه الزهرا اخذ کردم و در آن مقاطع هم دیدم که هم‌دانشگاهی‌هایم از کشور رفتند و بازهم وقتی پرس‌وجو می‌کنم، می‌بینم که بسیاری در حال مهاجرت هستند. نمی‌گویم اینجا کسی کار نمی‌کند، اتفاقاً افراد زیادی هستند که خوب هم کار می‌کنند. من با برندهای زیادی مصاحبه کرده‌ام و لذت برده‌ام، اما به واقع مد ایران دست چه کسانی است؟ چند درصد دست طراحان و چند درصد در دست بلاگرها و کسانی است که هرروز در اینستاگرام در حال تولید مانتو هستند؟ آن‌قدر مانتوی کپی در بازار می‌بینیم که خسته می‌شویم. ما برای ایونت خودمان فراخوان دادیم و می‌خواستیم اول کارها بررسی شود بعد به ایونت راه پیدا کنند، و دیدم همه آثار تا چه اندازه شبیه هم هستند. آن‌هایی که برای افراد محجبه کار می‌کنند، صرفاً با منجوق و ملیله طرح می‌زنند. عده‌ای مانتو جلوباز طراحی می‌کنند و اصلاً نمی‌دانند فلسفه‌اش از کجا آمده و چرا از آن استفاده می‌کنیم؟ آیا در موردش چیزی می‌دانیم؟ آیا فکر می‌کنیم آستین پف‌دار به خانم‌های ایرانی می‌آید یا نه؟! هیچ‌گاه به این فکر می‌کنیم چند درصد خانم‌های ایرانی چاق و چند درصد لاغر هستند؟ آیا به مسئله حجاب و حیا در ایران فکر کرده‌ایم؟ این مسائل از قدیم بوده و باید به آن فکر کرد. من می‌گویم آیا پایه طراحی‌ها پژوهشی هست یا صرفاً برای اینکه طرح زده باشیم، کار می‌کنیم؟ گاهی از برند من و چند طراح دیگر گزینه‌هایی را ترکیب می‌کنند و در نهایت یک لباس خلق می‌شود! من فکر می‌کنم این مسئله آسیب است و نباید وجود داشته باشد. جامعه آکادمیک ما در این بین خیلی ضعیف عمل می‌کند.

سیستم دانشگاهی ما تلاش می‌کند از نظر کمیت حداقل نیازهای جامعه را در زمینه مد و لباس تأمین کند، اما درنهایت می‌بینیم نبود سرفصل‌ها و سیلابس‌های بروز، منابع معتبر و ترجمه‌های اصولی، نبود استادان کاربلد در دانشگاه و صرفاً تکیه به منابع دانشگاهی از آسیب‌های این رشته در کشور ماست. شما چه ارزیابی از دانشجویان حوزه مد و لباس ایران دارید؟

فکر می‌کنم یک سری از دانشگاه‌هایمان بسیار خوب عمل می‌کنند، اما یک سری از دانشگاه‌ها این‌طور نیستند. به واسطه مدتی که تدریس داشتم، فهمیدم خیلی از سیلابس‌های درسی ما مشکل دارد؛ مثلاً در دانشگاه علمی کاربردی می‌گوییم صنعتگر پرورش می‌دهیم؛ من بااینکه طراح هستم و از خیاطی خیلی اندک می‌دانم، ترم یک واحد طراحی لباس به من داده می‌شود. وقتی به‌عنوان مدرس به کلاس می‌روم، می‌بینم دانشجویان هنوز طراحی ساده بلد نیستند چه برسد به کشیدن آناتومی. من باید 10 کوزه وسط میز بگذارم تا دانشجویان طراحی یاد بگیرند و بعد از آن که مبانی را آموختند، تازه به آن‌ها آناتومی درس بدهم. با این وضعیت به من می‌گویند همان ترم دوخت لباس را هم به بچه‌ها یاد بده. کسی که هنوز بلد نیست مداد در دستش بگیرد، یک دفعه با حجم عظیمی از طراحی مواجه می‌شود که ماحصل آن اشتباهات زیاد است. به همین دلیل طراحان ما در مرحله طرح کاغذی لنگ می‌زنند. البته پیشرفت کرده‌اند و لااقل امسال در جشنواره فجر شاهد این رشد بوده‌ام و چندین پله پیش رفته‌ایم، اما این چیزی نیست که رضایت من را شخصاً جلب کند. من در دانشگاه جامع در مورد سیلابس‌های درسی خیلی تلاش کردم و تغییراتی که فکر می‌کردم لازم است را گفتم.

مرضیه زارع

پیشنهاد‌های شما در دانشگاه عملی می‌شود؟

معاون آموزشی دانشگاهی که من در آنجا تدریس می‌کنم، خیلی همراهی‌ام می‌کند. گروه اولی که تحت آموزش ما بودند، واقعاً مثل گروه آزمایشی خیلی اذیت شدند به این دلیل که واحدها مدام جابه‌جا می‌شد تا به بهترین شکل تبدیل شود، اما ترم‌های بعدی بهتر شد. در دانشگاهی که من درس خواندم، 6 واحد طراحی پایه داشتیم تا به آناتومی برسیم. من در دبیرستان ریاضی خوانده بودم و قطعاً با کسی که هنرستانی بود برابری نمی‌کردم. واحدهای طراحی به من کمک کرد که بعدها وقتی کوزه‌ای دیدم، به آن فکر کنم که یک خانم ایرانی هم می‌تواند چنین اندامی داشته باشد چنان چه ونوس‌های قدیمی ایرانی این‌طور بودند و حالا وقتی مجسمه‌ای می‌بینم که فرم خاصی دارد به ذهنم می‌رسد که پارچه مناسبش را هم طراحی کنم. ما در دانشگاه‌هایمان خیلی از این چیزها را نداریم و برخی از دانشجوهای ما هم تنبل هستند. رسانه‌های تصویری گسترده شده و نسل جدید هم به این وضعیت عادت کرده‌اند. کسی که می‌خواهد طراح خوبی شود، باید روزی سه ساعت به‌صورت میانگین طراحی کند تا به نتیجه برسد. این مسائلی تا حدی تقصیر اساتید هم هست. البته آن‌ها باید با حقوق کم کار کنند و وقتشان را به دانشگاه اختصاص دهند و... درنتیجه زمان کافی را برای بچه‌ها نمی‌گذارند و وقتی وارد سیستم آموزشی می‌شوند، به دلیل همین مسائل خیلی خسته می‌شوند و فکر می‌کنند این همه تلاش چه نتیجه‌ای داشته است؟! پدر خودم هم بعد از این همه سال تدریس در دانشگاه واقعاً به چه چیزی رسیده است؟ آموزش هنر خیلی سخت است، مثلاً استاد با خودش فکر می‌کند که چرا دانشجوهای من پیشرفتی ندارند؟ کار دست چیزی نیست که مثل حساب و ریاضی عملی مشخص و ثابت باشد، بلکه باید مدام تمرین شود تا به نتیجه برسیم. سیستم ما نیاز به تحولی اساسی دارد و واقعاً یک جامعه‌شناس، روانشناس و طراح باید کنار هم بنشینند و سیلابس‌های درسی را تعریف کنند. اگر قرار است شاگردهای من مانتو طراحی کنند، باید ببینند مردم چه می‌خواهند؟ زارا چرا موفق شد؟ در همه نشست‌های تخصصی می‌گویند زارا موفق شد چون می‌داند مشتری چه می‌خواهد و بعد بر اساس آنچه فهمیده طراحی می‌کند. آن‌ها افرادی را در فروشگاه‌ها قرار می‌دهند تا از خواسته‌ها یا مشکلات مشتری خبردار باشند و واقعاً نکات به دست آمده را ثبت می‌کنند. اگر مثلاً شلواری تنگ است، علت را پیدا می‌کنند، آن‌ها در حقیقت مخاطب‌شناسی و جامعه‌شناسی می‌کنند، کاری که ما انجام نمی‌دهیم. من به‌عنوان کسی که در این رشته درس خوانده‌ام، گاهی برای برخی خواسته‌هایم جنگیدم و پدرم از کودکی آن‌قدر گفت تا در ذهنم ماند که آنچه فکر می‌کنم را بیان کنم. باید کتاب‌های تازه‌ای در این زمینه ترجمه شود. کتاب‌های فشن ما خیلی فقیر هستند و غنی‌ترین کتابخانه‌ای که من می‌شناسم، کتابخانه دانشگاه هنر تهران است که من از آن سود بردم و حتی سوءاستفاده کردم، ولی بقیه دانشگاه‌ها منابع اندکی دارند. ما در به اشتراک گذاشتن اطلاعات خسیس هستیم. اگر کتاب خوبی پیدا می‌کنیم، خست به خرج می‌دهیم و در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهیم. اگر باهم مهربان‌تر باشیم، می‌توانیم جامعه اطلاعاتی درست کنیم و من در این راستا بسیار تلاش کردم، اما عملی نشد. از هنرآنلاین متشکرم به این دلیل که وقتی اسامی طراح لباس‌ها را سرچ می‌کنیم، حداقل این رسانه اطلاعاتی در این حوزه به ما می‌دهد. آقای قبادی دبیر کارگروه ساماندهی مد و لباس کشور به من کمک کرد تا بزرگ شوم و کار کنم. زمانی که جشنواره لباس فجر را نقد کردم، در واقع آقای قبادی را نقد کرده بودم، اما او من را پذیرفت و بسیار راحت درباره عناوین مطرح گفت‌وگو کردیم. امکانات زیادی وجود دارد، اما برای آنکه موفق شویم و جامعه رشد کند، همه باید دستمان در دست یکدیگر باشد و طراحان لباس متوجه باشند که باید تغییر کنند. ما عادت داریم که منتظر باشیم افراد بالادستی یک کاری انجام دهند، این‌طور نیست؛ این ما هستیم که باید تغییر کنیم. در گفت‌وگوی دیگری هم توضیح دادم که طراحان لباس ما ضعیف هستند که سیستم ضعف دارد. اگر من و دوستانم قوی باشیم و به قدرتمند شدن یکدیگر هم کمک کنیم، وزارت ارشاد هم در حوزه لباس می‌تواند بالا برود و رشد کند. در غیر این صورت هرچقدر مدیران تلاش کنند، اما ما ضعیف باشیم چه اتفاقی می‌افتد؟ جشنواره‌هایمان همیشه با شکست روبه‌رو می‌شوند.

در بین اطرافیان تعداد زیادی را می‌بینیم که رشته تحصیلی مرتبط با طراحی لباس و مد ندارند، اما دوره‌های آموزشی می‌بینند یا ایده آل تر فکر می‌کنند و می‌خواهند برند یا مزون خودشان را داشته باشند. به پشتوانه تحقیقاتی که داشته‌اید، به نظر شما افزایش هواخواهان مد و لباس یک فرصت است یا تهدید؟

زمانی اگر خاطرتان باشد، رشته گرافیک هم این‌طور شده بود و هرکسی را می‌دیدید می‌خواست گرافیست شود و این مسئله در مورد خیلی از رشته‌های دیگر هم وجود دارد. من کسی را می‌شناسم که مدیر فروش شرکت نفت است و خیلی هم در کارش خبره است و به‌اصطلاح خودش برندی راه انداخت البته چون ثبت نشده برند نیست، اما کارش را راه‌اندازی کرد و خوب می‌فروشد، به این دلیل که قوانین فروش را می‌داند. او دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی است، اما کار مد و لباس انجام می‌دهد یا یک مهندس مکانیک که امروز به رشته طراحی لباس گرایش پیدا کرده است. من حتی هنرجوهایی دارم که دنبال کار چرم رفته‌اند و هرچه تلاش کردم متقاعدشان کنم، نتوانستم به این دلیل که فکر می‌کنند این رشته پول‌ساز است. امروز مردم فکرمی کنند هرکسی در حوزه مدو لباس کار کند، پولدار است، اما من با این همه سابقه کار، گاهی شکست خورده‌ام و دیگران فقط بیرون ماجرا را می‌بینند که همه چیز زیبا است. بلاگرها و سایت‌های گوناگون با تصاویری که ارائه می‌دهند، برای مخاطب جذابیت دارند. یکی از هنرجوها من که کشاورزی خوانده بود، می‌گفت من می‌خواهم این کار را یاد بگیرم تا چیزهایی که دوست دارم را برای خودم بدوزم. چرا هر فردی سعی نمی‌کند در رشته‌ای که تخصص دارد کار کند؟! من اگر قوانین و اصول مد را می‌دانم، نیاز دارم فردی که متخصص فروش یا طراح سایت است کنارم باشد و همکاری کنیم. چرا گروهی کار نمی‌کنیم؟ حالا به این دلیل که قوانین فروش را می‌دانیم باید طراحی لباس هم انجام دهیم و بفروشیم؟ فکر می‌کنیم اگر طراحی لباس یاد گرفتیم، آدم قابلی شده‌ایم؟ طراحی لباس نیاز به خلاقیت و توانایی هنری دارد و فرد باید مبانی هنر را بداند. به دلیل جنبه اقتصادی همه تصور می‌کنند این رشته خیلی خوب است و اگر این کار را یاد بگیرند همه چیز برای خودشان می‌دوزند و به اقتصاد خانواده هم کمک کرده‌اند! یک نفر به من گفت 25 سال است در شرکت نفت کار سخت‌افزاری انجام می‌دهم و نیاز به فضای روح‌انگیز دارم و می‌خواهم کار مد و لباس انجام دهم و از من خواست طراحی لباس به او بیاموزم. گفتم واقعاً حیف نیست با این تخصص و سابقه کار می‌خواهی تازه طراحی لباس یاد بگیری؟ به‌جای این کار بیا در کنارم باش و با توجه به تخصصت ببین چه کمکی به من می‌توانی برسانی؟ گفت نه، من می‌خواهم خودم طراح شوم. گفتم تو با این نگاه فردی با دانش گسترده می‌شوی که در هیچ کاری موفق نمی‌شود و سقوطی که گفتم همین‌جا در طراحی لباس کشورمان اتفاق می‌افتد. یکی از دلایلی که وضعیت مد و لباس در ایران آشفته است در حالی که خودم شاهد تلاش‌های شبانه‌روزی هنرمندان هستم، همین مسئله است. در همه جای دنیا می‌گویند اگر آموزش می‌بینی باید با کارت سرمایه ملی که خرج آموزش تو شده است را برگردانی. دولت‌ها پول می‌دهند و کمک می‌کنند تا دانشجو رشد کند و بزرگ شود و در نهایت برای کشورش مفید باشد، اما در ایران چنین دیدگاهی وجود ندارد. این فقط مربوط به هنر نیست. در همه رشته‌ها یک‌دفعه عده زیادی هجوم می‌آورد و در رشته دیگر کمبودهای شدید داریم، مثل همین حالا که واقعاً هیچ تکنسین کاربلدی در ایران نداریم. من وقتی می‌خواهم کار دوخت لباس را به کسی بسپارم هیچ دوزنده ماهری پیدا نمی‌کنم و مجبورم سراغ کارگرهای افغانی بروم. ریزه‌کاری‌های زیادی در هنر مدو لباس وجود دارد که شاید به چشم هرکسی نیاید. همین آستین پفی‌هایی که به‌شدت مد شده، دوخته می‌شود و فردی که خیلی لاغر است این لباس را می‌پوشد و ما حجم بزرگی از لباس را براندام او می‌بینیم. لباس‌های این مدلی 2 متر و نیم تا سه متر پارچه می‌برد. نه‌تنها خرج لباس زیاد می‌شود، بلکه فکر نمی‌کنیم دختری لاغراندام با این لباس چه شکلی می‌شود. برخی طرح‌ها و بی‌دقتی‌ها یعنی به بدن خودم ارزش قائل نیستم و صرفاً به خاطر مد شدن کاری را می‌پوشم.

مرضیه زارع

شما از طریق مباحث پژوهشی وارد لباس اقوام شدید. از یک سو امسال بخش بین‌الملل جشنواره در چابهار برگزار شد و در بخش ملی موضوع نقش مکران را داشتیم و حداقل در کالکشن طبقه‌های بالا طرح‌های قوی ارائه شد. نظر شما در مورد پرداختن به لباس اقوام فارغ از اینکه طراحان خارجی چه کارهایی می‌کنند و بسیار جلوتر هستند، چیست؟ فکر می‌کنید این نوع کار چقدر می‌تواند برای ما آورده داشته باشد و چقدر جای کار دارد؟

دوست دارم مخاطبان این مطلب، کتاب "شرق‌شناسی" ادوارد سعید را بخوانند. او در این کتاب نوشته ما خودمان شرق را به شرق تبدیل کرده‌ایم. آن‌ها ایران را به ما این‌گونه معرفی می‌کنند و امیدوارم همه بچه‌های طراحی لباس این کتاب را بخوانند تا واقعاً متوجه موضوع شوند. پرداختن به موضوع مکران امسال خیلی خوب بود، اما کمی دیر به نظر می‌رسید. من جزو کسانی بودم که برای تدریس در جشنواره حضور داشتم. به خاطر پایین بودن سرانه مطالعه فعالان مد و لباس با موضوع جدیدی مواجه شدند که تا امروز وجود نداشت. آنا ثانی حرف خوبی در جشنواره زد و گفت ای‌کاش کمی زودتر این اقدامات را انجام می‌دادیم. طراحان به چالش افتادند و این اتفاق نقطه مثبتی بود، اما نقطه منفی آنجا بود که زمان زیادی برای کار نداشتند با این که از نظر طراحی قوی بودند، ولی از روند جا ماندند و برندها به دلیل سابقه‌هایشان خوب پیش رفتند. مکران اتفاق خوبی بود و باعث شد قسمتی از ایران شناخته شود. تکه‌ای از کشور که فراموش شده بود و امیدوارم بازهم از خاطر نرود و یادمان بماند که چنین منطقه‌ای در سرزمینمان وجود دارد. دلم می‌خواست حال که به این سمت پیش رفته‌ایم، یک نفر راه را ادامه می‌داد و دو سه کالکشن خروجی بازاری می‌دیدم که به فروش رسیده است. اگر این اتفاق می‌افتاد مکران درواقع در کشور پخش می‌شد و بیشتر آن را می‌دیدند. واقعاً خوشحال می‌شوم که هر بار موضوعی در مورد مملکت خودمان مطرح شود البته که آقای قبادی گفت این اتفاق باز هم در آینده می‌افتد. سال قبل موضوع کاخ گلستان بود و این‌قدر موفق نشد به این دلیل که قبادی امسال کلاس‌ها را قبل جشنواره برگزار کرد و اسمش را کارگاه توجیهی گذاشت و من همراه افراد دیگری در این حوزه آموزش‌هایی ارائه دادیم و انگار به تیم مبلغ تبدیل شده بودیم و حتی قبادی هم در این راه کنار ما بود و عده بیشتری با آن آشنا شدند. من کم‌وکاستی‌ها را انکار نمی‌کنم، اما معتقدم تجربه خیلی خوبی بود. در بین افرادی که لباس‌های اقوام را کار می‌کنند، من از همه ضعیف‌تر هستم به این دلیل که مدرن‌تر کار می‌کنم، اما پژوهش کردم به‌خصوص با پدرم که تخصصش جامعه‌شناسی اقوام است خیلی تحقیق و گفت‌وگو کردم و واقعاً به تحلیل‌های او نیاز داشتم. در آثار کسانی که روی لباس اقوام کار می‌کنند، اغلب افراد مثلاً اگر شلیته وجود دارد همان را کار می‌کنند و تغییری وجود ندارد البته در این دوره کمتر شاهد چنین مواردی بودیم و چیزی که می‌گویم مربوط به قبل از جشنواره مد و لباس امسال است. طراحان فکر نمی‌کنند وقتی می‌گوییم روی لباس اقوام کار کنید، لباس‌ها باید مدرن شود یعنی مناسب زن امروزی. اقتباس کردن خوب است، اما مادامی که مدرن شده باشد و زن اگر خواست بیرون برود بتواند آن لباس را بپوشد نه اینکه آن‌قدر دست و پاگیر باشد که به لباس مجلسی تبدیل شود. پوشاندن لباس سنتی بدون هیچ تحولی بر تن زن مدرن، همان نقطه اشتباهی است که در کار ما وجود دارد.

به نظر شما آیا خروجی جشنواره مد و لباس فجر امسال شامل لباس‌های کاربردی بود؟

خیر. بیشتر لباس‌ها در واقع مجلسی بود. این مسئله به دلیل عدم آشنایی ما و ناشی از ضعف دانش طراحی است. در زمینه ضعف پژوهشی هم مشکلاتی داریم و صرفاً خودمان را متکی به تحقیق در گوگل کرده‌ایم و حاضر نیستیم به کتابخانه ملی برویم و چهار دایرة‌المعارف را ورق بزنیم. طراحان لباس باید به کتابخانه بروند و دائره‌المعارف‌ها را تورق کنند. یک کتاب چهارجلدی قطوری در کتابخانه ملی داریم که منبعی بی‌نظیر است، با این که زبان اصلی هستند، ولی واقعاً وقتی آن را ورق می‌زنیم، می‌فهمیم که چقدر تشابهات فرهنگی داریم و می‌توانیم روی لباس امروزی آن را به کار ببریم. چطور جایی مثل هند و ژاپن توانستند این کار را بکنند؟ ما می‌توانستیم لباس‌های سنتی را زنده نگه داریم، اما این کار را نکردیم. من که فقط توانستم در حوزه لباس کودک کار کنم و نواهای مادران را زنده نگه دارم، اما در سایر بخش‌ها کمبود بسیار داریم و همه چیز تبدیل به کالاهای مجلسی شد و کاربرد نداشت. در ایران پوشیدن شلوار برای خانم‌ها بد بوده است. چرا امروز کاری نمی‌کنیم که دامن‌شلواری‌هایی طراحی شود که هم خانم‌ها در آن راحت باشند و احساس امنیت کنند و هم بتوانند با آن در جامعه حاضر شوند؟ چرا این ویژگی را از فرهنگ قدیممان دریافت نمی‌کنیم؟ به‌جای پوشیدن لباس‌های خیلی تنگ یا خیلی گشاد چه ایده‌ای داریم؟ اگر زنان قدیم دامن هفت‌طبقه می‌پوشیدند قطعاً به یک دلیلی این کار را می‌کردند؟ چطور امروز این ایده را به‌روزرسانی نمی‌کنیم و به خانم‌ها نمی‌گوییم حالا این لباس را بپوش؟ در پروژه لباس‌های عاشورایی ما تیمی تشکیل دادیم و سه ماهه کار را آماده کردیم و اصلاً وارد هیچ بخش رقابتی هم نشدیم و به بچه‌ها گفتم به دوره صفوی، پهلوی و قاجار برگردیم و ببینیم در آن دوره چه اتفاقی در عاشورا افتاده و آن را امروزی کنید. لباس‌ها واقعاً متفاوت طراحی شدند. بچه‌ها تحقیق کردند که خانم‌ها در تعزیه‌ها چه کارهایی می‌کردند و در محرم چه فعالیت‌هایی داشتند؟ مساجد چه شکلی بوده و چطور تزئین می‌شدند؟ زنان آن دوره در روزهای عاشورایی لباس مخصوص داشتند و گروه ما واقعاً تحقیق کرد و بعد از پروژه سفارش کار گرفتیم و بچه‌ها لباس فروختند به این دلیل که ایده عاشورا امروزی شده بود. اگر طرح طاووس روی کارها آمد به این دلیل بود که طاووس حیوانی بهشتی است. چرا باید فقط در جشن و سرور از آن یاد شود چنان که تنها در مساجد آن را می‌بینیم. من در کالکشن عاشورا تمام تلاشم را کردم تا از کلیشه‌ها فرار کنیم و به سمتی برویم که به امروز ربط داشته باشد. آقایان در آن دوره لباس‌هایی می‌پوشیدند که مخصوص عزاداری بوده وقتی زنجیر می‌زدند سینه لباسشان را برهنه می‌کردند و بعد می‌توانستند آن را ببندند و بچه‌ها لباس‌هایی طراحی کردند که این ویژگی را داشت. ما باید لباس اقوام را هم این‌گونه طراحی کنیم که قابل پوشیدن باشد. لباسی که تولید شود، ولی قابل پوشیدن نباشد و در اجتماع وارد نشود از نظر من ارزش آن در فرهنگ‌سازی خیلی کم است. لباسی که مردم متوسط و متوسط به پایین از آن استفاده کنند، برجسته می‌شود و از آن فرهنگ ساخته می‌شود، در غیر این صورت نمی‌توانیم از لباس استفاده فرهنگی کنیم. مد و لباس رشته‌ای است که باید با سایر هنرها در ارتباط باشد تا به نتیجه برسیم. مثلاً دوستان رشته عکاسی یا نقاشی به ما کمک زیادی می‌کنند یا هنرمندان گرافیست که لوگوتایپ‌های ما را طراحی می‌کنند، اگر کار آن‌ها ناقص باشد من هم نمی‌توانم به نتیجه کامل برسم. همین‌طور نگاه خط‌کشی شده بچه‌های ریاضی برای کارهای مینیمال به طراح خیلی ایده می‌دهد. یکی از مشکلات ما در دنیای آکادمیک این است که همه رشته‌های برای خودشان فعالیت مستقل دارند. نمی‌دانم بنفشه مقدم و فانی سالک را می‌شناسید یا نه؛ او وقتی از فرانسه آمد، به این دلیل که آنجا تفکرات کاربردی تجسمی است با خودش این تفکر را وارد کرد و من هم با این تفکر در آن زمان بزرگ شدم که هنرها از هم جدا نیستند. به ما پروژه می‌دادند و می‌گفتند با بچه‌های طراحی صنعتی طراحی مبلمان کنید و من باید یاد می‌گرفتم مبل طراحی کنم. بچه‌های طراحی صنعتی طرح مبل می‌دادند و می‌گفتند حالا تو طرح پارچه بده، ما دکوراسیون داخلی، طراحی پرده، موکت، کاغذدیواری و... را انجام می‌دادیم و بعد ویدئو آرت درست می‌کردیم و بچه‌های عکاسی به مدد ما می‌آمدند و با همین کار رشد می‌کردیم. من سه مقاله در این حوزه نوشته‌ام که فکر می‌کنم خیلی خوب شده است و نقدهای اساسی به این حوزه دارم. به نظرم ما خیلی چیزها را خراب کرده‌ایم و آثار حوزه مد همه غلط بوده است. من آثاری می‌دیدم که راجع به اعتیاد حرف می‌زد و طناب دور گردن مانکن بسته بود و می‌گفتند کانسپت ما اعتیاد است! اصلاً کانسپت یعنی چی؟ اصلاً می‌دانیم معنایش چیست که در مد کانسپت ارائه می‌دهیم؟ من این حوزه را خیلی زیاد نقد کردم و واقعاً شاکی بودم. پایان‌نامه ارشدم کاملاً در مورد هنرهای مفهومی بود که سیر آن در جهان و بازگشتش در ایران را بررسی کردم و با فانی سالک و دکتر صالحی کار کردم. ما فقط ظاهر قضیه رامی بینیم و خوشمان می‌آید و طراح می‌شویم! این اشتباه است. من اگر به خودم می‌گویم طراح لباسم، باید پاسخ بدهم که چه کار کرده‌ام که طراح شده‌ام؟ اصلاً مهم نیست چند مغازه کارهای من را می‌فروشد، این دلیل طراح لباس بودن نیست. من پای تمام حرف‌هایی که می‌زنم می‌ایستم تا نشان دهم درست می‌گویم. هرگاه توانستیم توجیه کنیم که حرکت مثبت فرهنگی انجام داده‌ایم، آن زمان حق داریم اسم خودمان را طراح لباس بگذاریم. من به دانشجوهایم امسال گفتم هرکسی از طراح مورد علاقه‌اش اطلاعاتی بیاورد و وقتی می‌گوید فلان طراح را دوست دارد، آن را نقد کند. اگر منتقد خوبی بود می‌توانی در حوزه مد و لباس حرف بزنی! بچه‌ها می‌گفتند این کار خیلی سخت است و من می‌گفتم بله سخت است به این دلیل که در خارج از کشور اول می‌روند خیاطی یاد می‌گیرند بعد اثر ارائه می‌دهند. افراد بزرگ و صاحب‌نام هم اشتباهاتی دارند ضمن اینکه مد مسئله سلیقه‌ای است. من می‌گفتم اثر آن طراحی که نقدش کرده‌اید را اصلاح کنید و ببینید خودتان چه چیزی تولید می‌کنید؟ به نظرم بچه‌ها نیاز دارند این موضوعات را بررسی کنند. کسی نباید برای ما بت شود و اگر این‌طور شد مدام کپی کاری خواهیم کرد. فرقی هم ندارم چه کسی بت شود. این بت‌سازی تا زمانی که ادامه داشته باشد خلاقیت ذهنی از بین می‌رود. در مدرسه‌ها جلوی خلاقیت بچه‌ها را می‌گیرند. هرکسی باید دید خودش را داشته باشد و نباید به‌زور چیزی را تحمیل کرد. دکتر مژگان جهان‌آرا یکی از اساتیدی است که تفکرات بسیار خوبی دارد. او و فانی سالک از افرادی هستند که من در رسیدن به خیلی از خواسته‌هایم مدیون آن‌ها هستم. او غذا می‌آورد و موزیک می‌آورد و می‌گفت شما فقط طراحی کنید. او سر کلاس انسان، طبیعت، طراحی آن‌قدر چالش‌های هیجان‌انگیزی ایجاد کرد که فکر می‌کنم با مغز من خسته که از دنیای ریاضی آمده بودم، واقعاً جنگید. اساتید باید روی ذهن شاگردانشان کار کنند و آرتیست به این نتیجه برسد که اگر آسمان آبی است پس من می‌توانم آن را قرمز بکشم. به‌اندازه هر انسان، ایده‌ای وجود دارد. آرتیست باید مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... را بفهمد و در آثارش بگنجاند و این کانسپتی می‌شود که در موردش حرف زدیم. یکی از دلایل مهاجرت همین است که افراد خیلی وقت‌ها نمی‌توانند حرفی که در ذهن دارند را بیان کنند و بنابراین از ایران می‌روند. گاهی جلوی خلاقیت بچه‌ها حتی در جامعه آکادمیک گرفته می‌شود و اساتید هم نمی‌خواهند بپذیرند که کسی وجود دارد که می‌خواهد آسمان را قرمز بکشد. وقتی کسی از قاعده کشیدن اندام با اسلوب از پیش تعیین شده خارج شود، نباید جلوی او را گرفت باید اجازه داد او کارش را بکند و اگر اشتباه بود خودش بفهمد که اشتباه کرده است و وقتی اسلوب و ساختاری را به او یاد دادیم که باید یاد می‌گرفت، بعد از آن باید دستش را باز گذاشت تا خلاقیت‌ها پرورش پیدا کند و فقط مرضیه زارع نباشد بلکه خودش باشد. اگر طراح‌ها خودشان بودند، موفق هستند وگرنه در تجسمی یا طراحی لباس و... هیچی نمی‌شویم. بچه‌های مجسمه‌سازی خیلی قوی هستند به این دلیل که ذهنی گرا کار می‌کنند. در کنار آمدن افراد از رشته‌های دیگر به رشته طراحی لباس، مسئله دیگری که وجود دارد این است که فکر می‌کنند کسی که طراحی لباس می‌کند باید خیاط باشد و خیلی از خیاط‌ها هم ادعای طراح لباس بودن می‌کنند. دانش طراحی لباس از خیاطی جداست. فنی‌دوزی‌های ما امروز بسیار ضعیف است. در جشنواره لباس فجر دیدیم که چقدر ایراد فنی دوزی داشتیم و حتی دو یا سه لباس در بین آثار وجود داشت که سوخته بود. این از خطاهای طراحی لباس است.

مرضیه زارع

برنامه شما برای سال آینده چیست و چه پیش‌بینی از صنعت مد در کشور دارید؟

اگر بخواهم روند مد را محدود به جشنواره‌ها کنم، با توجه به جشنواره هشتم فجر، رویکردم بسیار مثبت‌تر شده است. به نظرم چندین گام به جلو رفتیم. ایجاد گفت‌وگو و تفکری که در جشنواره هشتم وجود داشت، حتی مکان برگزاری و... به نظرم به‌عنوان کسی که هفت دوره قبلی فجر و جشنواره زنان سرزمین من را کاملاً رصد کرده‌ام، جهش به جلو داشتیم، اما همچنان نگران صنعت مد هستم و دوست دارم کمکی به آن کنم تا اتفاق خوبی در آن رخ دهد و امیدوارم در حیطه‌های تخصصی لباس با حمایت ارشاد شاهد رشد باشیم و کسانی که حیطه مد را دوست دارند در زمینه تخصصی خودشان به مد و لباس کمک کنند تا ما هم از دانش آن‌ها بهره‌مند شویم. در مورد فعالیت شخصی خودم، در سال جدید اولین قدمم این خواهد بود که گالری‌ام را برپا کنم. البته گالری خیلی بزرگی نیست، اما می‌خواهم فضایی با حس و حال خودم داشته باشم و دانشجوهای خودم را جذب کنم به این دلیل که واقعاً دانشجوها بعد از تحصیل همیشه نگران پیدا کردن کار و آینده هستند. دوست دارم جشنواره و نمایشگاه برایشان برگزار کنم. الان سه جشنواره طراحی کرده‌ام و برنامه‌اش را بسته‌ام. اردیبهشت سال آینده آغاز می‌شود تا بتوانم بچه‌ها را فعال‌تر کنم. می‌خواهم انگیزه در دانشجوها بالاتر برود و جذب گالری شوند، نه به‌عنوان نیروی من بلکه با برند و لوگوی خودشان و هرچه تحت عنوان کار تیمی و گروهی می‌تواند باعث رشد آن‌ها شود را به کار گیرند. با گروه‌هایی از رشته‌های دیگر همکاری‌هایی صورت داده‌ام تا این رشته را با رشته‌های دیگر مثل دکوراسیون داخلی و طراحی مبلمان و پرده و... همراه کنم و به بچه‌ها یاد بدهم که یک لباس با الگوی مشخص با پارچه‌های مختلف تبدیل به مدل‌های متفاوتی می‌شود، یعنی می‌توان با تم مشخص طرح‌های مختلفی ارائه بدهیم و بچه کالکشن بدهند. طراحی پارچه ما ضعیف است و دوست دارم هنرجویان اگر لباسی طراحی می‌کنند، در بازار به دنبال پارچه نروند. با یکی از کارخانه‌ها صحبت کردم که در یزد طرح پارچه بدهیم و ببافند و به بچه‌ها بدهند. همه این‌ها ایده‌های ذهنی است و نمی‌دانم چقدر قوی هستم و به اهدافم می‌رسم یا نه. دوست دارم افراد با انرژی مثبت کار کنند و ناامید نباشند و می‌دانم هرچه به دیگران انرژی خوب بدهم، چرخ خودم بهتر می‌چرخد و راحت‌تر جلو می‌روم. شاید از بحث آموزش و تدریس در دانشگاه‌ها کم کنم تا بتوانم دانشم را عملی کنم.

شما در سخنرانی کاخ گلستان بود که مورد تشویق دانشجوهایتان قرار گرفتید؟

بله. من فرزندی ندارم، اما عاشق دانشجوهایم هستم و واقعاً حتی اگر سنشان از من بیشتر باشد، بندبند وجودم به آن‌ها وابسته است هر چند بسیار بر سر این موضوع نقد شده‌ام. گاهی درگیر زندگی شخصی دانشجوهایم می‌شوم و می‌دانم برخی از آن‌ها با مشکلات اقتصادی زیادی روبه‌رو هستند و من سعی می‌کنم تا جایی که می‌توانم کمکشان کنم. استادشان نیستم بلکه دوست و خواهرشان هستم. همیشه با کوله‌پشتی و مانتو ساده سر کلاس می‌روم به‌طوری که اصلاً مشخص نیست که مدرس آن دانشگاه هستم. خیلی وقت‌ها می‌بینم شاگردانم چیزهایی می‌دانند که من تابه‌حال نشنیده‌ام بنابراین سر کلاس می‌روم تا از آن‌ها یاد بگیرم و هرچه به من بیاموزند من هم به آن‌ها یاد می‌دهم و سر کلاس همان روز اول می‌گویم من آن‌قدری پیش می‌روم که شما از من بخواهید و به آن‌ها می‌گویم از من سوءاستفاده کنید و واقعاً اگر فکر می‌کنید باید از من کار بکشید و چیزی یاد بگیرید، این کار را بکنید. زندگی کارمای کامل است و هرچه بدهم پس می‌گیرم. روزی که شاگردهایم گل بزرگی را برایم آوردند آن‌قدر شوکه شدم که فقط گریه کردم. شاید نتوانم به لحاظ مالی جبران کنم، ولی واقعاً مثل مادری که به بچه‌هایش محبت می‌کند، دوست دارم هر کاری از دستم برمی‌آید برای هنرجوهایم انجام دهم. به هر روی سالی سرشار از موفقیت و اتفاقات خوش در تمام زمینه‌ها به‌ویژه عرصه طراحی مد و لباس برای کشورم آرزومندم.